سیروس ناصری در نشست «بررسی پیشنهادهای جدید برای حل پرونده هسته‌ای ایران»:

به نقطه تثبیت دستاوردهای هسته‌ای رسیده‌ایم

۱۷ اسفند ۱۳۹۳ | ۱۸:۰۴ کد : ۱۹۴۵۰۸۴ اخبار اصلی پرونده هسته ای
سیروس ناصری عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای، در نشست دیپلماسی ایرانی با عنوان «بررسی پیشنهادهای جدید برای حل پرونده هسته‌ای ایران» به بررسی مذاکرات ده سال اخیر ایران با کشورهای غربی از بعد سیاسی و حقوقی پرداخت.
به نقطه تثبیت دستاوردهای هسته‌ای رسیده‌ایم

دیپلماسی ایرانی: زمانی وارد مباحث هسته ای شدم که یکی دو ماه از ریاست آقای مهندس آقازاده در سازمان انرژی اتمی می گذشت و دکتر محمد سعیدی نیز به عنوان مشاور عالی و اصلی آقازاده حضور داشت. در آن زمان طرحی تمام عیار برای برنامه صلح آمیز هسته ای که قابل اجرا بود، ارایه و تصویب شد. آن اوایل مهندس آقازاده جلسه ای نسبتا طولانی با من داشت که درباره برنامه هسته ای توضیحاتی ارایه کرد. در آن جلسه گفته شد برنامه ای که قرار است آغاز شود، 5 سال دیگر به نتیجه می رسد و طی این مدت می توانیم هر آنچه لازم است از منظر فنی و عملیاتی انجام دهیم. ایشان با اعتماد و اطمینان می دانست که به نتیجه خواهند رسید، اما گفته شد اگر از بعد حقوقی و سیاسی با کار عملیاتی و فنی به طور دقیق، حساب شده و برنامه ریزی همراه شویم، در نهایت کار به سرانجام خواهد رسید و مشکلی پیش نخواهد آمد. اما اگر در این زمینه با کمبود و خلائی مواجه شویم، می تواند به بحران بزرگی تبدیل شود. به همین دلیل بر بعد سیاسی و حقوقی تاکید داشت. بعدها هم همواره بر این مساله تاکید می کرد که ای کاش بر روی بعد حقوقی و سیاسی بیشتر فعالیت شده بود و به وضعیتی که تقریبا یک شوک برای ما به حساب می آمد، نمی رسیدیم. نیت کاملا صادقانه و خالصانه بود. برنامه ای که سال ها قبل در ایران تنظیم شده بود، به دلیل عدم همکاری کشورهای طرف معامله متوقف شده و برای سال های طولانی تلاش های مختلفی برای احیا آن شده بود. تلاش بر این بود که با تکیه بر توان داخلی و به خصوص جوان گرایی و پذیرش خطر و ارایه تعهدات به داخل و همچنین ایستادگی با بودجه و امکانات محدود، برنامه صلح آمیز را به نتیجه برسانند.

اما آنچه طرف مقابل مطرح می کرد، ایجاد یک بحران غیرواقعی و خلاف بود. در واقع تصویری از برنامه هسته ای ایران ارایه شد که صرفا یک برنامه با هدف نظامی بوده که در نهایت ایران بتواند جایگاه استراتژیک خود را در منطقه و شاید سطح بین المللی به طور کیفی ارتقا دهد. آنها بر روی نگاه غیرواقعی خود آنقدر اصرار کردند تا تبدیل به یک باور شد مبنی بر اینکه ایران برنامه هسته ای نظامی داشته و هدفش دستیابی به سلاح است. بنابراین غرب تمام برنامه ها، طرح ها و حرکت های خود را منطبق با این دیدگاه تنظیم کرد.

هر وضعیتی می تواند یک مبنای خطر و یک مبنای فرصت باشد. همین دیدی که طرف های غربی و به طور مشخص آمریکا، نسبت به برنامه هسته ایران پیدا کردند، گرچه می تواند منشا یک سری معضلات باشد - این فکر همواره بین مجموعه افرادی که درگیر مذاکرات بودند، مطرح بود – اما در عین حال می تواند فرصتی را فراهم آورد. اینکه طرف مقابل چنین موضوع ساده ای را به این اندازه بزرگ کرده و به تدریج اهمیت آن از تمام مسایل دیگر که موضوع اختلاف ایران و غرب است، عمده تر و مهمتر شده، یک فرصت است. مساله مهم این بود که پس از آن وضعیت پیش آمده را چگونه می توان مدیریت کرد تا آن را تبدیل به یک فرصت کرده و از آن استفاده کنیم. این دیدی کلی است.

به همین دلیل فکر می کنم باید از همان ابتدا، اهداف و نوع برخورد با این مساله و در نهایت آنچه به عنوان توافق احتمالی است را مبنا قرار دهیم؛ یعنی اگر غرب موضوع هسته ای را یک موضوع استراتژیک می داند، ما نیز با دید استراتژیک به آن بنگریم؛ گرچه برنامه و نیت ما صلح آمیز است و بیشتر از آن هم نمی خواهیم. هدف این بود که نیروگاه بوشهر راه اندازی شود و اگر همه سوخت آن تامین نشد، حداقل سوخت ذخیره ای یا امکان تولید سوخت وجود داشته باشد. در عین حال اگر طرف های خارجی مانند چینی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها در میانه کار به تعهدات خود عمل نکردند، پروژه نیمه کاره رها نشود. اما این موضوع ساده تبدیل به موضوع بسیار بزرگ شد. در همین قالب باید بررسی کنیم که چگونه وضعیت، جایگاه، نفوذ و نقش خود را در منطقه و سپس در صحنه بین المللی ارتقا دهیم.

بر اساس آنچه در ده سال گذشته روی داد، اکنون فرصتی به دست آمده تا همه عوامل دست به دست هم دهد و برنامه هسته ای به فرجام برسد و بتوان طبق یک تفاهم و توافق به اهداف خود دست یابیم. اگر طرف مقابل نیز به بخشی از اهداف خود می رسد، ایرادی ندارد. مهم این است که جمهوری اسلامی ایران به اهدافی که برای ما امتیازات دراز مدت و آثار راهبردی دارد، دست یابد. اکنون شرایط بیش از گذشته فراهم است. شرایط کنونی بهترین شرایطی است که می توان تصور کرد. اکنون به سمت آنچه تثبیت دستاوردهاست رسیده ایم. بنابراین توجه به چند نکته در این باره ضروری است:

نکته اول آنکه اکنون طرفین تخاصم در موضوع کاملا روشن و تعریف شده اند. دیگر آنگونه نیست که زمانی با چین، روسیه یا اروپا مذاکره کنیم. این دعوا میان ایران و آمریکاست. دیگر شرکت کنندگان در مذاکرات طفیلی هستند، یا نقشی ندارند یا بی طرف هستند. واقعیت امروز نشان می دهد که آمریکا و ایران به عنوان دو طرف اصلی دعوا در حال مذاکره هستند. این نکته بسیار مهمی است که احتمال رسیدن به تفاهم و تثبیت وضعیت و دستاوردها را بیشتر از همیشه فراهم می کند.

دوم نقش و عمق نفوذی است که جمهوری اسلامی ایران طی ده سال در منطقه پیدا کرده است. در حال حاضر در تمامی موارد بحرانی، مناقشات منطقه ای و درگیری های اصلی در منطقه و فرای منطقه، ایران به تدریج دست بالا را پیدا کرده و با وجود همه برداشت های اولیه که شاید خلاف آن را نشان می داد، امروز به طور روشن جمهوری اسلامی ایران یک بازیگر و هدایت کننده اصلی است که می تواند در آینده منطقه تاثیرگذار باشد. درواقع هیچ یک از مسایل عمده منطقه ای بدون همراهی و تفاهم با ایران قابل حل نخواهد بود. برای طرف اصلی یعنی آمریکا نیز روشن شده اگر این منطقه روزی بخواهد به آرامش برسد، باید حداقل خواسته های ایران برآورده شود. اینکه عمق و نفوذ ایران به سطح امروزی برسد، عامل مهمی است. به همین دلیل اکنون زمان رسیدن به تفاهم است.

نکته سوم که شاید کمتر راجع به آن گفت وگو می شود، موضوع دفاعی و پدافندی است. از همان روزهای نخست، اولین بحثی که مطرح شد، مواجهه ما با تهاجم سنگین بین المللی بود که روشن است به سمت تقابل در حرکت بوده و این تقابل می تواند نظامی هم باشد. تقابلی که هنوز وضعیت ما نیمه کاره بوده و قدم های زیادی برای رسیدن به نقطه مورد نظر باقی مانده تا بتوانیم فعالیت های اصلی خود را آغاز کنیم. از طرفی به دلیل کمبود تمهیدات دفاعی و پدافندی نتیجه آن شد که طراحی فردو در دست اقدام قرار گیرد. فردو به عنوان یک نطقه امن نهایی بود تا طرف مقابل به این نتیجه برسد حمله نظامی اثر واقعی و اصلی نخواهد داشت. فکر می کنم قضاوت درستی است که تاسیس فردو با پذیرش خطرها و دشوارهای فنی، یکی از مهمترین عوامل بازدارنده در مقابل حمله احتمالی آمریکا و طفیلی آن یعنی اسرائیل بوده و هست. بنابراین فردو باید فعال بماند و اگر آمریکا اصرار بر حفظ گزینه نظامی دارد، باید فردوهای دیگری تاسیس شود. در این باره نمی توان هیچ تعارفی با طرف مقابل داشت، زیرا یک امر حیاتی است.

چهارم بعد فنی و عملیاتی است. زمانی که درگیر مذاکرات بودیم، فکر می کنم با روش بسیار حساب شده، دقیق و ممزوج کردن حرکت های دیپلماتیک با برنامه های عملیاتی که سازمان انرژی اتمی داشت و با هماهنگی کامل، تمامی نواقص برنامه هسته ای برطرف شد و هنگام آغاز بحران، نه با هزینه بلکه حتی با گرفتن امتیاز از طرف مقابلی که طرف اصلی ما هم نبود (یعنی سه کشور اروپایی که با واسطه آمده بودند) برنامه تکمیل شد و به تمامی اهداف سازمان انرژی اتمی دست یافتیم. برنامه این بود که وقتی به نقطه ای دست یافتیم که طرف مقابل می داند می توانیم برنامه غنی سازی را شروع کنیم، آنگاه مذاکرات جدی شروع می شود و همچنین شروع مذاکرات با آمریکا است، زیرا اروپایی ها کاره ای نیستند. در این نقطه ارزیابی طرف مقابل این خواهد بود یا با ایران کنار بیاید یا ایران برنامه غنی سازی خود را شروع کند یا بعد از چند ماه، چند هفته یا چند سال با ایران مواجه شوند که تاسیسات وسیع غنی سازی نداشت اما اکنون دارد و حتی مقداری مواد ذخیره شده نیز دارد. سرانجام به این نقطه رسیدیم و طرف مقابل حاضر به حل مساله نشد و این خطر را پذیرفت که با تقابل با ما شاید مانع اجرای برنامه هسته ای شود و به آنچه ایده آل بود یعنی توقف کامل برنامه غنی سازی، دست یابد. اما مقاومت مردم و هزینه هایی که پرداخت شد، ما را به نقطه ای رساند که در زمینه علمی و عملیاتی، توافق ما قابل برگشت نبود.

نکته پنجم که شاید مهم بوده و بهترین فرصت برای رسیدن به راه حل است، نیات سیاسی طرفین تخاصم مبنی بر دستیابی به تفاهم است. فکر نمی کنم هیچگاه همانند امروز رهبران دو کشور دیدگاه و نقطه نظرات ذهنی و فکری که نسبت به آینده دارند، تا این اندازه متوجه دستیابی به توافق باشد. شخص رییس جمهور آمریکا، وزیر امورخارجه و افراد کلیدی در دولت این کشور، بیش از هر مجموعه دولتی در ده سال گذشته، به دنبال تفاهم هستند. البته من در مورد مجموعه نظام آمریکا صحبت نمی کنم. از طرفی نسبت به نفوذ اسرائیل و حرکت های مختلفی که لابی های صهیونیستی انجام می دهند، غافل نیستم. اما دولت فعلی و افراد کلیدی سعی در به نتیجه رساندن موضوع داشته و اتفاقا خود آنها موضوع را به نقطه ای می برند که عدم تفاهم برای آنها بار بسیار سنگینی خواهد داشت و هرچه قدر پیش برویم، نیاز به اینکه در نهایت موضوع به توافق تبدیل و آن را پیروزی اعلام کنند، بیشتر می شود.  در طرف ایرانی نیز همواره این نیت وجود داشته که برنامه صلح آمیز هسته ای را حفظ کرده و در عین حال به تفاهم برسیم. آقای دکتر روحانی دید کاملا توسعه گرایانه ای نسبت به کشور داشته و نگاهش این است که کشور ما یک کشور هزار میلیارد دلاری است. منظور از هزار میلیارد دلار تراز ارزی کشور است که بسیار آسان باید بدست بیاید. دلیلی ندارد کشوری مانند ایران با این همه ثروت، گرفتار بحث های ده میلیون دلاری یا یک میلیارد دلاری باشد. ما هیچ چیزی از کشورهایی مانند کره جنوبی کم نداریم. به طور حتم از ترکیه کم نداریم. روزی اقتصاد ما می تواند مقاوم باشد که در مقابل هر نوع تحرک بین المللی که طرف مقابل خواهان خدشه وارد کردن است، بایستد. باید به حدی طرف مقابل وابسته شده باشد که هر حرکتی که می خواهد انجام دهد، سیستم و نظامش به هم بریزد. ما می توانیم خیلی ساده به این نقطه برسیم. به طور حتم توان، شایستگی و استعداد آن را داریم. تنها لازمه اش فراهم آوردن بستر مورد نظر آن است.

ششم عوامل موثر برای رسیدن به تفاهم است. اکنون ما در چه نقطه ای قرار داریم. از یک طرف باید گفت خوشبختانه ابزار و عوامل موثر برای داشتن یک مذاکره موفق فارغ از بحث منطقه ای را داریم. اما متاسفانه کمبودهایی نیز داریم.  ما در جایی موضوع از دستمان خارج شد. ما به طرف مقابل اجازه دادیم که اهرم های فشار خود را تقویت کند. دلیل آن را نمی دانم و اطلاعی ندارم. نگران بودم. به طور مشخص پس از شکست در مذاکرات مسکو به ناگاه، تهاجم و تخاصم به حدی رسید که طرف مقابل دست بر روی گلوگاه کشور یعنی نفت و بازارهای مالی گذاشت. این نشان از جنگ تمام عیار دارد. جنگ تمام عیار تنها شلیک موشک نیست. وقتی طرف مقابل رگ های حیاتی را می بندد و آن را اعلام می کند، باید بدانید که در شرایط جنگی قرار دارید. در اینجا نمی توان کوتاه آمد یا از کنارش به راحتی گذر کرد. دل بستن به اینگونه موارد خطای بزرگی است.

نمی دانم چرا غنی سازی خود 20 درصد را متوقف کردیم و بیشتر تولید نکردیم؟ یعنی چرا در این میزان و حجم متوقف شدیم؟ چرا بالاتر از 20 درصد نرفتیم؟ چرا به این میزان اجازه بازرسی دادیم؟ وقتی شرایط در طرف مقابل جنگ است، چگونه یک سازمان می تواند به کارشناسان طرف مقابل که تحت نفوذ آژانس نبوده و متخصص سلاح های هسته ای هستند، اجازه بازرسی بدهد؟  چرا باید گرم به گرم آنچه تولید می کنیم را بدانند؟ نمی خواهم به گذشته بازگردم. تیم مذاکره کننده کنونی در شرایطی پرونده را در اختیار گرفت که وضعیت نامتعادل بود. آنچه به عنوان اهرم در طرف ما و در طرف مقابل قرار داشت، نمی توانست به گونه ای باشد که برنامه غنی سازی را حفظ کند. بنابراین کار معجزه آسا و زیرکی و توانایی تیم مذاکره کننده و همچنین قدرت تشخیص آقای ظریف  و نظر دقیق و تیزبینانه دکتر روحانی و همچنین هدایت عالی مقام معظم رهبری در کلان قضیه بود که طراحی دقیقی انجام دادند و موجب شد در نوامبر پیروزی بزرگی عاید ملت شود. آنها توانستند حرکت طرف مقابل را به آرامی به سمتی بچرخانند که تعادل را بر هم بزنند. افرادی که می گویند کلاه بزرگی بر سر ایران رفته، کلان قضیه از دست آنها رفته است. ماه نوامبر پیروزی بزرگی برای ایران حاصل شد؛ برای آنکه آمریکا به قطعیت و به دلیل موضع سرسختانه اسرائیل به هیچ وجه قصد رسیدن به نقطه ای که ناچار به پذیرش برنامه غنی سازی هسته ای ایران شود را نداشت. اما این را در نوامبر و در عمل پذیرفت. آمریکا این کار را با هیچ کشوری در دنیا که چنین شرایط مشابهی داشته، انجام نداده است. اگر کشور دیگری بود، بر مبنا، قاعده و استاندارد خودش با آن به تفاهم کلی می رسیدند و تعهدات سنگینی به طرف مقابل تحمیل می کردند تا برنامه آن کشور تحت نظر و کنترل شدید باشد. برای اولین بار آمریکا با کشوری وارد مذاکره شده که جنس مذاکرات بازدارندگی است. مذاکرات بازدارندگی همواره بین دو ابرقدرت و کشوری که دارای توان عظیم نظامی است، صورت می گیرد. اما اکنون با کشوری در سطح ایران صورت گرفته است. این یعنی شناسایی ایران به عنوان قدرت بزرگ و تعیین کننده حداقل در منطقه. 

کلید واژه ها: برنامه هسته اي ايران مذاکرات سیروس ناصری


نظر شما :