دولت جدید اوباما و امیدواری های پیش رو
ایران یا آمریکا کدام یک تسلیم خواهند شد؟
دیپلماسی ایرانی: با انتخاب مجدد باراک اوباما بار دیگر موضوع مذاکره ایران و امریکا در بیان مقامات رسمی و ادبیات سیاسی از غلظت بیشتری برخوردار شده است .تحلیل گران و اندیشکده ها نیز هریک در بضاعت خود به این مهم پرداخته و می پردازند . این متون معمولا از چند بخش تشکیل می گردد :
1- اشاره به کودتای علیه دولت دکتر مصدق
2- حمایت آمریکا از دولت شاه در مقابل انقلاب اسلامی
3- اشاره به موضوع گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران
4- موضوع حمایت غرب و آمریکا از حمله عراق به ایران و دوران جنگ 8 ساله
5- امنیت اسراییل و تروریسم بین المللی
6- مداکرات اتمی
7- و بحث تحریم ها
در نهایت هم با اشاره به بی اعتمادی مفرط دو طرف به یکدیگر پیدا کردن راه حل را بسیار مشکل توصیف می کنند .
در این مسیر تحلیل گران و برخی سیاستمداران ایرانی با استناد به خواست و ابراز مقامات آمریکایی برای مذاکره مستقیم با ایران استنتاج می کنند که با توجه به افزایش قدرت و اقتدار دولت ایران در داخل و خارج آمریکا متقاعد شده است که باید ایران را در مدیریت سیاسی حداقل در سطح منطقه شریک نموده و با همین استدلال استنکاف از مذاکره مستقیم در حال حاضر را برابر با افزایش موقعیت در مذاکره احتمالی آینده می دانند. اما هیچ یک از مقامات ایرانی غیر از آقای هاشمی رفسنجانی به موضوع مذاکره با آمریکا به صورت واقعی نپرداخته اند. اقدام ایشان چه با نامه نگاری به امام ( بنا به گفته خودشان) و چه پس از آن تنها نمونه جدی در عرصه سیاسی ایران پس از انقلاب محسوب می گردد. سایر مقامات ایرانی یا بصورت مضحکه و غیر جدی به ارتباط با آمریکا پرداخته و یا به آن علاقه نشان نداده و نهایتا در بهترین شکل سیاسی نیز وقت آن را مناسب تشخیص نداده اند.
اما در مقابل تحلیل گران و برخی سیاست مداران غربی از اینکه بگویند که بهتر است با ایران مذاکره مستقیم شود ابایی ندارند ( آخرین نمونه توسط خانم کلینتون قبل از استعفا از وزارت خارجه و یا آقای بایدن در کنفرانس مونیخ در اول فوریه 2013). این خواسته در گدشته با پیش شرط تغییر رفتار ایران مطرح میگردید (که گویا خود نشستن با ایران در یک فضا امتیاز بزرگی است که به طرف ایرانی می دهند) اما در دولت اوباما از بیان پیش شرط خود داری و مواضع خود را تعدیل نموده اند. سیر این مواضع نیز متناسب با گروه هایی که در آمریکا به حاکمیت می رسند می تواند هر زمان تغییر کند .
صرف نظر از عدم تحقق ملاقات مستقیم مقامات درجه یک و رهبران سیاسی دو کشور مجریان ایرانی و آمریکایی با سابقه تاریخی و تجربه نشستن پشت یک میز برای رد و بدل نظرات و یا تصمیم گیری مشترک ناآشنا نیستند. حل و فصل موضوع گروگانهای سفارت آمریکا اولین مورد آن که در بی تجربه ترین وضعیت حاکمیت بعد از انقلاب صورت گرفت. حمله آمریکا به افغانستان مجریان دو کشور را چه در سطح سیاسی و چه امنیتی و نظامی بر سر یک میز نشاند. در حل و فصل مسایل تروریسم در عراق مقامات نظامی آمریکایی علیرغم دستگیری و بازداشت کارمندان سرکنسولگری ایران در اربیل با طرف ایرانی دوبار در بغداد مذاکره مستقیم انجام دادند. در دوران اخیر نیز مسئولین شورای امنیت ایران جلسات خصوصی با طرف آمریکایی در ژنو داشتند .
پوشش مطبوعاتی هریک از این مذاکرات چه قبل و چه بعد از آن در حجم فوق العاده صورت می پذیرفت و همواره بعنوان آغاز معامله ای بزرگ و نا مفهوم ازآن یاد می گردید که البته واقع نشد .
مشکل چیست و کجاست ؟
1- قبل از هرچیز طرف ایرانی اول باید برای خود مشخص کند آیا مشکلی دارد که به دست آمریکا باز می شود تا با آنها برای حل آن مذاکره کند؟یا آیا آآمومنمکنم
طرف آمریکایی به وضوح می گوید که تمام این محدودیتهای مستقیم و غیر مستقیم و هزینه ها خسارت و تحریم ها و حتی فشار مستقیم بر مردم صرفا جهت وادار کردن دولت ایران به آمدن پای میز مذاکره انجام می دهد. حال اگر تحلیل و نظر غالب بر مسئولین امر این باشد که مشکلات ما ولو انکه بدست آمریکا بوجود آمده با مقاومت و از طرق مختلف و در نهایت به دست خودمان گشوده خواهد شد دیگر لزومی به مذاکره احساس نمی شود چون بدون امتیاز دهی آنرا حل خواهیم نمود .
2- فرضا پذیرفتیم که برای حل مسئله یا مسائل خود باید با آمریکا مذاکره مستقیم کرد؛ خب، کدام مسئله ؟ کدام موضوع اهمیت یا الویت دارد ؟ چه می خواهیم و در مقابل بنا به تعریف مذاکره چه چیزی را واگذار خواهیم کرد؟ آنچه که غرب و آمریکا می خواهند (جدا از تغییر رژیم که خواست اصلی و نهایی آنهاست ولی آنرا واضح نگفته و آنرا در درازمدت دنبال می نمایند) با قدری مسامحه شفاف است؛ آنها می خواهند ایران اقدامات عملی خود برای تهدید اسراییل را متوقف کند. این درخواست طیفی از مسایل را شامل می شود که در کنار تعدیل سیاستهای خاورمیانه ای تمرکز مشخصی روی توقف برنامه اتمی و محدود شدن برنامه موشکی ایران دارد. این درخواستها در یک مجموعه به هم پیچیده وغیر قابل تفکیک با یکدیگر در ارتباط و از هرکدام به دیگری منتقل می گردد. البته این درخواستها زمینه حداقلی و مشترکی در کلیه کشورهای شورای امنیت نیزدارد. آیا ایران آمادگی دارد در این خصوص وارد بحث و واگذاری امتیاز گردد؟
3- فرضا این آمادگی نیز بوجود آمد که در مقابل دریافت امتیازی مثلا رفع بخشی از تحریم ها متقابلا امتیازی واگذار شود؛ چه کسی، چه جناحی و یا چه حزبی می خواهد و یا می تواند این مذاکره را به انجام برساند ؟ اصلا غربی ها صرف نظر از علائق خود طرف مذاکره خود را در ایران چه جناح و حزب و چه کسی می دانند؟
4- ماهیت و عملکرد نظام سیاسی ایران به مرور زمان تمام مسئولیت و تصمیم سازی های بخشهای مختلف نظام را متوجه نقطه مرکزی آن نموده است؛ بنابراین برگزاری انتخابات و جابجایی افراد در قوه مجریه و مقننه که در گذشته می توانست موضوعی برای مذاکره باشد، دیگر تغییری در نگرش غرب به ایران نخواهد کرد .
با بررسی موارد فوق به سادگی می توان نتیجه گرفت طرف ایرانی اگرچه می تواند مشکلات و مسایل خود را احساء و لیست کند اما در شرایطی قرار ندارد که بتواند در مقابل خواست آمریکا انعطاف به خرج دهد. به عبارت دیگر طرف ایرانی علیرغم خواست رفع مشکلات کشور که باعث آنرا آمریکا می داند مابه ازاء آنرا در یک مذاکره نمی تواند تعریف کند .
تغییرات جدید در دولت آمریکا نیز تغییر زیادی در این مسیر بوجود نخواهد آورد. وزیر دفاع جدید آمریکا آقای "هگل " در سخنان خود در کنگره آمریکا در واشنگتن به تصمیم قطعی دولت اوباما برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی و به وجود همه گزینه ها روی میز ازجمله به کارگیری نیروی نظامی اشاره می کند. در آن سوی دنیا آقای بایدن در کنفرانس مونیخ از بسته شدن درب مذاکرات دیپلماتیک با ایران در اینده نزدیک سخن می گوید و در جانب مقابل تهران از برنامه افزایش کیفیت سانتریفیوژهای مستقر شده در نطنز خبر می دهد. این روند نشان می دهد که هردو طرف به امید تسلیم کامل طرف مقابل فعالیت های خود را سازمان می دهند. /16
نظر شما :