نومحافظهکاران از دیروز تا امروز- بخش چهارم
از جورج تاجر تا پرزیدنت بوش
دیپلماسی ایرانی: در سه مقاله پیشین (نومحافظهکاران از کجا آمدهاند؟، اندیشههای تاثیرگذار بر نومحافظهکاران و جایگاه دین در آمریکا و اندیشههای نومحافظهکاران) به بررسی بخشهایی از اعتقادات نومحافظهکاران پرداخته شد. چون اساسا نگارش این سلسله مقالات بیشتر بررسی عملکرد نومحافظهکاران در خاورمیانه، در قالب طرح خاورمیانه بزرگ است، در این مقاله و مقاله بعدی با زندگی و عقاید جورج واکر بوش و نومحافظهکارانی که در دولت او حاضر بودند آشنا خواهید شد و بعد از آن وارد بحث خاورمیانه بزرگ خواهیم شد.
اصلیترین نومحافظهکار دولت جورج واکر بوش 1معروف به بوش پسر، خود او بود. بوش که بعد از کشمکشی طولانی میان جمهوریخواهان و دموکراتها بر سر آرای مخدوش در انتخابات ریاست جمهوری عملا با رای دیوان عالی آمریکا به عنوان چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، در6 ژوئیه 1949 در نیوهاون کانکتیکت متولد شد، او فرزند ارشد جرج هربرت واکر بوش رئیس جمهور اسبق آمریکاست.
در زندگی جورج بوش پسر تا وقتی که در سال 1964 وارد دانشگاه بیل شد، هیچ واقعه برجستهای دیده نمیشود، البته میتوان به دوبار احضار شدن به دادگاه به خاطر کندن دروازه فوتبال دانشگاه پرینستون و همچنین رانندگی در حال مستی در این دوران اشاره کرد.
بعد از پایان تحصیل در دانشگاه بیل، جورج بوش پسر به جای اینکه مثل دیگر جوانان آمریکایی به جنگ ویتنام اعزام شود به واسطه پدرش به گارد ملی رفت و دوران سربازی را در آنجا و به دور از هیاهوی جنگ طی کرد.
بعد از پایان سربازی، جورج دبلیو بوش وارد تجارت نفت شد و شرکت اکتشاف نفت و گاز آربوستو2 که معادل اسپانیایی بوش است را تاسیس کرد، او مدیری شد که به سرعت ثروت قابل توجهی را به وسیله پولی که سرمایه گذاران برای جلب نظر بوش پدر در اختیار او گذاشته بودند برای خود دست و پا کرد، اما او در همین ایام معتاد به الکل شده بود.
آشنایی بوش با خانم کتابداری به نام لورا که زنی آرام و فاقد گرایشات سیاسی بود تحولات مهمی در زندگی اش را موجب شد، خود او نیز بعدها نوشت: «اکثر مردم لحظات مهمی در زندگی شان دارند، لحظات مهمی که جهت زندگی شان را تغییر میدهد.»
جورج بوش هرچند میخوارگیاش را حتی بعد از ازدواج با لورا ترک نکرد، اما یک بار به مدت یک هفته تمام مشغول نوشیدن الکل بود تا اینکه وقتی در آینه نگاه کرد ناگهان به زانو افتاد، این لحظه بسیار مهمی برای او بود؛ لحظهای که برای تمام مردم آمریکا و حتی دنیا نیز مهم شد، چرا که او اعتیاد به الکل را کنار گذاشت و به سمت دین و مذهب گرایش نشان داد. به عقاید مذهبی همسرش که پیرو فرقه متدیستها که "به شدت به این نکته معتقدند که زندگی اجتماعی آینه تجلی دین است و هیچ دستوری قابل بحث نیست مگر اینکه در زندگی روزمره تأثیر خود را نشان دهد و تفسیرهایی براساس سنت، عقل و تجربه وجود دارد که همگی از انجیل استنباط شده است"3 بود گروید و در عین حال با استفاده از شرکتهای پدرش و نیز ثروتی که برای خود دست و پا کرده بود، به شبکه روابط خود با اشخاص سرشناس وسعت بخشید و کمکم به جاهطلبیهای سیاسی خود پر و بال داد.
او که در فاصله ترک اعتیاد به الکل و گرایش به مذهب در ژوئیه سال1986 تا کاندیداتوری پدرش در انتخابات 1988 به گونهای قابل توجه به لحاظ حرفهای جدیتر و مصممتر شده بود، در دوران مبارزات انتخاباتی پدرش به عنوان پلی ارتباطی بین پدرش و مسیحیان محافظهکار بود.
بعد از برگزاری انتخابات، بوش جوان به همراه عده از سرمایه گذاران ثروتمند امتیاز حرفهای بیسبال رنجرزتگزاس را با سرمایهای معادل 86 میلیون دلار خرید و مدیر سهامداران لقب گرفت هر چند که خود تنها 606 هزار دلار در این امر سرمایهگذاری کرده بود. اما بعد از اینکه وی قصد شرکت در انتخابات فرمانداری ایالت تگزاس را کرد، سهام او قیمتی معادل 9/14 میلیون دلار ارزش پیدا کرده بود که توانست از آن پول به نحو احسن در جریان رقابتهای انتخاباتی بهره گیرد.
او در این انتخابات با شعار «تلاش برای گسترش محافظهکاری به نفع مردم» و تاکید بر مسائلی همچون افزایش کنترل محلی بر مدارس و اصلاحات رفاهی توانست رقیب معروف خود، دبلیوریچاردز را با اختلاف 350 هزار رای شکست دهد و همه را شگفت زده کند و در اولین سخنرانی بعد از پیروزی گفت: «تنها مؤمنان به عيسى مسيح، به بهشت مىروند.»
بوش پسر در این دوران توانست به اغلب اهداف خود از جمله برداشتن گام های مهم اصلاحات و احقاق منافع تجاری تگزاس دست پیدا کند و با نرم خویی و توانایی در جلب توجه افراد مختلف حتی از حزب رقیب در عرض یکسال به فرمانداری محبوب و مشهور در کشور تبدیل شود و برای یک دوره چهار ساله دیگر نیز به فرمانداری آن ایالت انتخاب شد و همین موفقیتها بود که توجه سازمان ملی حزب جمهوری خواه را برای انتخابات ریاست جمهوری به شدت به خود جلب کرد و در نتیجه او کاندیدای این پست شد و بعد از رای دیوان عالی آمریکا، به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد.
اهالی ایالت تگزاس هنوز از یاد نبردهاند که بوش در دو دورهای که فرماندار بود "مرتباً همراه با چندين غيبگو در نمايشهاى تلويزيونى ظاهر میشد. او به جيمز دابسن، يکى از اين غيبگوها و مجرى برنامه يک گروه دست راستى افراطى مذهبى، به نام «تمرکز بر خانواده» و نيز جيمز رابينسن يک مبلغ تلويزيونى انجيل علاقه فراوانى داشت و آنها را بسيار تحسين مىکرد."4
بعد از اینکه بوش در کاخ سفید مستقر شد قرائت انجیل را تقریبا اجباری کرد و جلسات را با قرائت انجیل و دعا آغاز میکرد؛ دستور داد که در کاخ سفید بر عکس دوران کلینتون که جلسات تا نیمه شب ادامه داشت همه در ساعت 10 شب باید در تختوابهایشان باشد و بعد از چند سال دوباره استفاده از کروات و کت و شلوار مشکلی را اجباری کرد و دیگر کسی حق نداشت بوش را به نام صدا بزند و همه باید او را رئیس جمهور صدا میزدند.
این رفتار مذهبی به گفته تحلیلگران دو پیامد مهم داشته است: "در وهله اول این امر سبب تحکیم اتحاد بیشتر میان جناح راست مسیحی و جنبش صهیونیستی شده تا جایی که اسرائیل به متحد اصلی آمریکا تبدیل و از سوی دیگر این دیدگاه مذهبی بوش توجیهی برای تلاش دولت او در کسب موقعیت بلامنازع در جهان شده است." 5
از کشیشی به نام «بیلی گراهام» به عنوان کسی که موجب تغییرات ریشهای و عمیقی در جورج بوش پسر شده است نام میبرند، چه آنکه خود بوش نیز اذعان داشته است که «گراهام بود که مرا به سمت خدا کشاند.» این کشیش امروزه از برجستهترین چهرههای راست مسیحی صهیونیست آمریکاست که به همراه پسرش فرانکلین بارها و بارها عبارات زشتی در مورد اسلام به کار برده است.
بوش در تبلیغات ریاست جمهوری میگفت هر روز انجیل میخواند و خواندن کتاب مقدس شامل انجیل و تورات عبری مفید است. آن گونه که هفته نامه نیوزویک نوشته است علاقه دارد که کتاب کشیش «اسوالد چمبرز» که واعظ سربازان انگلیسی و استرالیایی بود و در سال 1917 در مصر در گذشت بخواند، نکته جالب آنکه در این کتاب بارها بر بازپس گیری قدس از مسلمین تاکید شده است.
بهتر است در اینجا نگاهی به رفتارهای مذهبی بوش از زمانی که تصمیم کانیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری گرفت تا قبل از حادثه یازدهم سپتامبر نیز بياندازيم؛ بوش تصميم گرفت براى کسب مقام رياست جمهورى به رقابت با ساير مدعيان برخيزد، تصميم شخصى خود را «مأموريتى از جانب خدا» ناميد که بر دوش او نهاده شده است و تاکید کرد که او سعى خواهد کرد به اين مأموريت پيغمبرگونه، جامه عمل بپوشاند.
در اين راستا، او تمامى کشيشهاى معروف منطقه را دعوت کرد تا طى يک مراسم روحانى که در مورد سياستمداران چندان مسبوق به سابقه نيست، با وى «بيعت» کنند.
البته نباید از یاد برد که "وقتى بوش تصميم گرفت که در انتخابات رياست جمهورى شرکت کند، «کارل رووه»، استراتژيست سياسى آمريکايى به بوش نصيحت کرد که بهتر است تا حد امکان درباره عقايد مذهبىاش با مردم آمريکا سخن بگويد. بوش در تمامى مراحل مبارزات انتخاباتىاش تأکيد کرده بود که عيسى مسيح، متفکر محبوب اوست؛ «چون ناجى قلب او بوده است» وخود را «مردى با عشق مسيح در دل» معرفى میکرد. وقتى يک خبرنگار از او درباره فيلسوف مورد علاقهاش پرسيد، بوش پاسخ داد: «مسيح؛ زيرا او قلب مرا تسخير کرده است»." 6
تهذیب گرایان که در سال 1620 وارد قاره جدید شدند، معقتد بودند که فعالیت اصلی شیطان این است که انسان را از داشتن آگاهی نسبت به کتاب مقدس محروم کنند، پس توانایی در خواندن و یادگیری را یک ضرورت عنوان کردند، و بر همین اساس بود که "جورج دبیلو بوش در هنگام مبارزات انتخاباتی اعلان کرد که هدف غایی او این است که دانش آموزانی را که در مدارس عمومی حضور دارند و لیکن احساس میکنند که امکان یادگیری آنان محدود است قادر سازد که از حوالههایی که دولت فدرال در اختیار آنان قرار میدهد بهره مند سازد و به مدارس خصوصی که اکثرا مذهبی هستند بروند و از آموزش بهتری برخوردار شوند." 7
جورج واکر بوش در اولين سخنرانى خود به عنوان رئیس جمهور ایلات متحده آمریکا گفت که «فرشتهاى بر فراز گردباد قرار دارد و طوفان را هدايت مىکند» که قياسى غريب و متحيرکننده، با الفاظى بيشتر شبيه به پيش گويىهاى تورات بود. "او به محض آن که قدرت را به دست گرفت، روز بيستم ژانويه را روز ملى نيايش اعلام کرد؛ در حالى که چنين روزى قبلاً در ماه مى وجود داشت. چندى بعد نيز برنامهاى اعلام کرد که طبق آن به کودکانى که در مدارس دولتى تحصيل مىکردند و مشکلات تحصيلى داشتند کمک شود تا جذب مؤسسات مذهبى شوند. در 23 ژانويه 2000 او در جمع مردم اعلام کرد که قصد دارد بودجه مربوط به مؤسسات تنظيم خانوادهاى را که چه در خاک آمريکا و چه در خارج از آن با سقط جنين موافق هستند، قطع کند. در همان روز، هزاران طرفدار دست راستى افراطى مسيحى و کسانى که به او رأى داده بودند، در واشنگتن جمع شدند و خواستار لغو لايحه قانونى شدن سقط جنين که در سال 1973 توسط دادگاه عالى تصويب شده بود، شدند. آلن ليشمن، تاريخ دان دانشگاه واشنگتن در آن هنگام نوشت: «اختلاط سياست و مذهب، توسط يک رئيس جمهور، در دو هفته اول اشتغال، در تاريخ آمريکا بىسابقه بوده است»." 8
بوش در نطق سوگند به مقام ریاست جمهوری تیز با استفاده از حدیثهای مذهبی اعلان کرد که هدف دولت مرکزی باید این باشد که محرومان جامعه را در چارچوب یک ساختار و فرآیند غیردولتی دست یاری دهد و برای توجیه این سیاست او حدیث جاده جریکو را خواند: «حضرت مسیح در جاده جریکو در حال حرکت بود که مردی را افتاده دید و نیازمند، پس به سوی او شتافت و دست یاری به او داد.»
نباید از یاد برد که بوش صراحتا منشاء عقاید خود را اعلام کرد، "بوش به «باب وودوارد» ژورنالیستی که زندگینامه بوش را مینویسد گفت: که الهاماتش را از یک قدرت برتر دریافت میکند. او با طرح مسئله «محور شرارت» مقولات ماوراءالطبیعی را وارد جهان واقعی سیاست خارجی کرد."9
جورج بوش پسر پس از وقايع يازده سپتامبر، اقداماتش به طور آشکارى رنگ مذهبى غليظترى به خود گرفت. کلمه «شيطان» که در متون مذهبى بسيار رايج است، اغلب در گفتههاى وى به کار مىرفت.
او در سال 2000 در یکی از سخنرانیهای خود بعد از 11سپتامبر سخنرانى گفت "اهريمن در بين ماست10 از نظر او، اسامه بن لادن و گروهش، تجسمى از شيطان بودند. بوش زمانى که در حال تدارک آغاز جنگ عليه عراق بود، اعلام کرد: «اين کشور [آمريکا] و دوستان ما همگى در برزخى ميان جهانى پر از صلح و صفا و جهنمى پر از آشوب و اختناق به سر مىبرند و دائماً صداى زنگ خطر را مىشنوند. يک بار ديگر، اين وظيفه [از جانب خدا] بر دوش ما نهاده شد تا از آرامش و آسايش مردممان و اميدوارىهاى نوع بشر دفاع کنيم. ما اين مسئوليت را با جان و دل مىپذيريم... و ما با اطمينان به پيش مىرويم؛ زيرا اين مسئوليت تاريخى به دوش کشورى نهاده شده است که کاملاً شايستگى آن را دارد." 11
بوش به ابراز عقاید مذهبی خود در سخنرانیهایش پرداخت، چه آنکه در سپتامبر 2002 در رابطه با پروژه جنگى اش به بيان عباراتى ايدئولوژيک از دين مسيحيت پرداخت و گفت: «و نور [آمريکا] به تاريکى و ظلمت [دشمنان آمريکا] تابيده است و ظلمت هرگز بر نور فائق نخواهد آمد.» بار ديگر، وقتى بوش در يک سوئيت پروازى در بيرون پايگاه هوايى «آبراهام لينکلن» حاضر شد، خطاب به نظاميان آمريکايى گفت: «هر جا که برويد، حامل پيام اميدوارى و صلح هستيد... پيامى که ازلى است و هنوز هم به قوت خود باقى است. به قول عيسى مسيح، اسيران و بردگان را آزاد کنيد! آنهايى را که در قيد و بند تاريکى و ظلمت گرفتار آمدهاند رهايى بخشيد».
این عبارت به اضافه اصطلاحاتى نظير «مأموريت آسمانى»، «جنگ صليبى» و واژه «آرماگدون» که در دوره رياست جمهورى بوش پسر به اوج خود رسيده و او را دائماً يک مسيحى باز تولد يافته، معرفى مىکرد.
پاورقیها و پینوشتها:
1- Gorge Herbert Wallker Bus
2- Arbusto
3- دانشنامه ویکی پدیا، متدویست
4- زبان مذهبى بوش، على عبدالمحمدى، روزنامه شرق،26آذر1382
5- مهدی نجف زاده، کتاب آمریکا 4، ویژه نئومحافظهکاران در آمریکا، (تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، 1382)، صفحه35
6- انجيل گراى مدرن، اريک لوران روزنامه نگار و کارشناس سياست خارجى، ترجمه ياسمن شيبانى، سایت باشگاه انديشه
7- حسین دهشیار، سیاست خارجی آمریکا بعد از یازدهم سپتامبر،(تهران:نشر خط سوم، 1386)، صفحه67
8- زبان مذهبى بوش، همان
9- دین در سیاست آمریکا در دوران بوش، دویچه وله،11.09.2007
10- The evil is one among us
11- علیرضا محمدی، ًبوش و مذهب،پایگاه اینترتی موعود
نظر شما :