تا رسیدن به ایرانی که میتواند بگوید نه!
1. مطلبی را میخوانم از John Fefferنویسنده سایت Foreign Policy in Focus با عنوان «تغییر رژیم در متحدانمان». نویسنده با بررسی رفتار دولت اوباما در برابر دولت ژاپن، مخالفت ژاپن با تغییر مکان پایگاه نظامی آمریکا در اوکیناوا را سببساز آغاز پروژه تغییر رژیم از سوی آمریکا در ژاپن دانسته است. نکته جالب توجه در این نوشته آن بود که نویسنده معتقد است هرچند یوکیو هاتویاما نخست وزیر ژاپن یکی از نزدیکترین سیاستمداران ژاپنی به شیوه عملکرد و رفتار اوباما است. با اینحال دلیل اصلی اینکه آمریکا در هفتههای گذشته به اصطلاح شمشیرش را از رو برای ژاپن بسته و به قول نویسنده، همانند 60 سال گذشته، آنقدر که به ژاپن سخت گرفته، به کره شمالی سخت نگرفته، آنست که آمریکا متوجه شده با پدیده جدیدی دارد مواجه میشود: ژاپنیای که میتواند بگوید نه!
2. نمیدانم چرا ولی از آن جمله آخر حس خوبی دارم. به ذهنم رسید بیایم در آن جمله ژاپن را با ایران عوض کنم و ببینم میتوانم چیزی در این باره بنویسم؟ یادم افتاد عنوانی شبیه این عنوان را قبلا در کتابفروشیها دیده بودم. شروع کردم به جستجو در اینترنت تا عنوان دقیق آن را پیدا کنم،اما همان عنوان مد نظرم آمد: ایرانی که میتواند بگوید نه! دیدم کتابی است نوشته آقای رضا ثانی که در مورد دلایل سیاستهای جمهوری اسلامی درقبال روند صلح خاورمیانه و وضعیت سرزمینهای اشغالی و مقابله با رژیم صهیونیستی نوشته شده. کتاب ظاهرا متعلق به اواخر دهه 70 بود. خوشحال شدم، هم از اینکه این تفکر سابقه دارد و هم از اینکه مطلب با موضوع مد نظر من همپوشانی ندارد.
3. اینکه به جایی برسیم که در سیاست خارجی در مواقعیش که امنیت و منافع ملیامان اقتضا میکند، بتوانیم بگوییم نه، رویداد تازهای برای ما نیست. جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون بارها در موقعیتی قرار گرفته که مطابق با اهداف، آرمانها و باورهای خود تمام قد در مقابل دیگران، خصوصا ابرقدرتها ایستاده و هزینه آن را هم پرداخته است. وقتی مشاهده میشود که تمامی سیاستمداران و سیاستسازان کشور در حوزهای همچون مساله هستهای فارغ از گرایشهای جناحی خود یکصدا ظاهر میشوند، بعید میدانم این ایستادگی مجموعا در مذاق نخبگان و توده مردم شیرین نباشد. با اینحال باید دانست بسیاری از هزینههای قابل پرداخت در این خصوص را میتوان با درایت و تامل کاهش داد. یکی از این حوزههای درایت در روابط بینالملل، بحث وجهه و تصویر است.
4. وجهه و تصویر یک کشور در دنیای بهشدت جهانی شده امروز، نقش غیر قابل چشمپوشیای را در موفقیت و پیشبرد اهداف اعلامی و اعلامنشده آن دارد. در مباحث قدرت نرم، هرچه وجهه و مقبولیت یک بازیگر در نظام بینالمللی بیشتر باشد، امکان جذب دیگران به آرا، سیاستها و خواستههای آن بیشتر خواهد بود و در حقیقت احتمال اینکه دیگران بدون اجبار و تطمیع، آنچه را بخواهند که کشور شما میخواهد، افزایش خواهد یافت.
5. اینکه وجهه و چهره یک کشور را میتوان با ابزار رسانه و تبلیغات بد یا خوب جلوه داد؛ اینکه مناسبات کنونی در صحنه بینالملل بر مبنای عادلانه بنا نشده و قدرت و فریب نقش اولیه را در آن ایفا میکند؛ اینکه وجهه و تصویر ایران نزد بسیاری از ملل محروم و انسانهای منصف و خسته از فریب و آگاه به بازیهای پنهان نظام سلطه در حد بسیار خوبی قرار دارد، هیچیک عاری از حقیقت نیست و اصلا جای بحثی هم ندارد. آنچه اکنون باید بیش از هرچیز به آن اندیشید، بررسی راهکارهای عملی ارتقای هرچه بیشتر وجهه جمهوری اسلامی ایران در صحنه بینالملل است.
داشتن دیپلماسی عمومی فعال، علمی و هدفمند
- ورود مثبت به حوزههایی از مسائل جهانی، همچون کاهش آلودگیهای محیط زیستی، که مبتلابه بخش عمدهای از جمعیت ساکنان زمین است و هرگونه اقدام مثبت و مبتکرانه و حتی داوطلبانه در این حوزهها ظرفیتهای مثبت بسیاری را در افکار عمومی بین الملل برای کشور فراهم میآورد؛
- استفاده از غنای عظیم عرفان اسلامی وارائه زیبای آن به میلیونها انسان سرگشته عصر مدرن که روزانه در میان مذاهب و ایسمهای مختلف غربی و شرقی سرگردانی شان بیشتر میشود؛
- تحرک در فضاهای شاد بینالمللی همچون فستیوالهای هنری و ارائه ظرفیتهای بزرگ هنر و سنن و فولکلور ایرانی به جهانیان؛
- تبلیغ بیشتر در حوزههای عامهپسند و پرطرفداری همچون غذاهای ملی که با کمترین هزینه و تنها با نگاهی خلاق و مبتکرانه میتواند گردآورنده حجم بسیاری از اقتدار نرم برای کشورمان باشد (یاد سریالهای کرهای میافتم که در هر قسمتشان، تاکیدی بر غذای سنتی خود و فواید طبیعی آن دارند تا بدینگونه به صورتی نامحسوس چهرهای سالم و تندرست را از یک انسان کرهای و در نگاهی وسیعتر ملت کره در ذهن دیگران ثبت کنند)؛
و بسیاری موارد دیگر از جمله دهها و صدها راه و روشی است که میتوان در جهت ارتقای قدرت نرم و بالطبع، بهبود وجهه کشور از آنها استفاده کرد.
6. ایرانی که میتواند بگوید نه! سی سال است که وجود داشته. شاید اکنون زمان یک جهش مجدد و حرکت بهسوی حوزههایی که تاکنون مغفول بودهاند، باشد.
نظر شما :