/با دیپلماسی ایرانی تا انتخابات/
همه مشکلات سياست خارجى دولت نهم
مشکلات امروز سیاست خارجی ایران چیست و راهکارهایی که به نظر شما برای مقابله با مسائلی که ایران در شرایط کنونی با آنها روبهرو است چه چیزهایی میتواند باشد؟
میدانید که ما در یکی از کمنظیرترین کشورهای جهان زندگی میکنیم. کشوری هستیم که حتی اگر در تاریخ خواسته باشیم استراتژی انزواگرایانه یا حتی بیطرفی را دنبال کنیم به ما این اجازه داده نشده است. اهمیت ایران در جغرافیایی که در آن زندگی میکنیم به قدری زیاد است که باید بتوانیم یک تعامل سازنده با محیط منطقهای و بینالمللی داشته باشیم. بنابراین در شرایط فعلی به نظر میرسد اتخاذ یک رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی کشور بدون توجه به تجربههای سه دهه گذشته که تجربههای ارزشمندی در حوزه روابط خارجی به دست آمد، متاسفانه شرایط را بهگونهای رقم زده است که اکنون شاهد آن هستیم که در دولت نهم مجددا به سمت اتخاذ این رویکرد تهاجمی حرکت کردهایم. مفهوم آن مسئله این است که ما نتوانستیم در یک تعامل سازنده با کشورهای منطقه و جهان قرار بگیریم و نتوانستیم به ساختارهای نظام بینالملل و نظام منطقهای ورود مناسب داشته باشیم و بتوانیم در داخل این ساختار نقش متناسب با تواناییهای خودمان را ایفا کنیم.
تصور میکنم مساله اصلی در سیاست خارجی کشورمان نبود رویکرد واقعگرایانه در سیاست خارجی کشور است. به این اعتبار که در ابتدا باید واقعیتهای محیط پیرامونی خود را بشناسیم، آن را درک کنیم و پس از آن متناسب با این شرایط و توانمندیهای خودمان برای رسیدن به شرایط مطلوبی که انقلاب اسلامی آن را مطرح کرده است استفاده کنیم. باید بتوانیم از این روند و با استفاده از این تجربهها و با درنظر گرفتن واقعیتها به ویژه با درنظر گرفتن تحول مداوم در محیط منطقه و محیط بینالمللی به گونهای ایفای نقش کنیم که ایرانیها بتوانند از مزایای این ایفای نقش و این حضور فعال در تحولات منطقهای و بینالمللی بهره لازم را ببرند. من فکر میکنم نبود این رویکرد، امروز ما را دچار مشکلاتی کرده است که ضرورت تغییر در رویکردهای جاری را بیش از پیش روشن میکند.
امروز گفته میشود که این تغییرات به معنای عقبنشینی ایران از حقوق خود است. یعنی ایران برای برقراری یک رابطه خوب باید از حقوق خود بگذرد و کاندیداهای مختلف نیز روی این مسئله مانور میدهند. آیا این مسئله واقعیت دارد؟
این مسئله به درک ما از محیط بینالمللی بازمی گردد. محیط بینالمللی محیط بده بستان و چانه زدن است. یعنی امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و در واقع رسیدن به یک تعامل سازنده برای دفاع از منافع مردم ایران. البته نه در شعار؛ شعار دادن بسیار آسان است، مهم این است که بتوانیم به شعارها عمل کنیم. ما نمیتوانیم به سازوکار حاکم بر محیط بینالمللی بیتوجه باشیم. ما نمیتوانیم به نقش بازیگران و اهداف بازیگران در محیط بینالمللی توجه نکنیم. ما نمیتوانیم به روابط این بازیگران، به قواعد حاکم بر این بازیگران بیتوجه باشیم. ما نمیتوانیم ملاحظات و حساسیتهای آنها را نادیده بگیریم. مفهوم این مسئله این است که ما ببینیم در سه دهه گذشته کدام بخش از کارکردهای ما، رفتارها و سیاستهای ما، ما را به تامین اهدافمان نزدیک یا دور کرده است.
فکر میکنم با توجه به تجربههای ارزشمندی که داریم، در حال حاضر بعد از سه دهه عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی این امکان برای ما وجود دارد که بخواهیم یک ارزیابی منصفانه و واقعگرایانه از آنچه که تجربه کردهایم داشته باشیم. در دوران تنش زدایی و اعتماد سازی آقای خاتمی، نمیتوانیم دستاوردها و نتایج و فرصتهایی که در آن دوران برای رشد کشور به وجود آمد، از قبیل ایجاد شرایط مناسب برای تعامل سازنده با جامعه جهانی، جذب حمایتهای بینالمللی، ایجاد همکاریهای سازنده را نادیده بگیریم.
انزوای کنونی کشور در پرتوی اجرای سیاست خارجی تهاجمی است که "ایران هراسی" را بار دیگر در منطقه مطرح کرده است و به فرصتی برای افزایش مسابقه تسلیحاتی در سطح منطقه تبدیل شده. این مسئله همچنین به فرصتی برای رقبای ایران تبدیل شده و روابط ما را با کشورهای منطقه به سطح بسیار پائینی تنزل داده است، بدبینی و سوءبرداشت را در روابط ما با کشورهای دیگر حاکم کرده است. اگر یک زمانی دولت امریکا و دولت بریتانیا از اتباع ایرانی انگشتنگاری میکردند، امروز دولت عربستان هم با اتباع ایرانی این برخورد را میکند. این نتیجه اجرای این نوع سیاست خارجی است. این فقط یک مثال است. با کمال تاسف باید بگویم که لیست بلندبالایی از این عقبنشینیهای واقعی و وادادگیها واقعی و نه شعاری میتوان ارائه کرد. بر این اساس اگر ما در یک تعامل سازنده و واقع گرایانه با محیط بینالمللی قرار بگیریم، به لطف خداوند کشور ما از چنان امکانات و توانمندیهایی برخوردار است که میتوان مانند گذشته شرایطی را برای کشور فراهم کرد که سیاست خارجی در خدمت نیازها و مطالبات مردم در داخل کشور قرار بگیرد، نه به مانعی برای تامین این مطالبات و نه به عامل بازدارنده که ما را از تحقق اهداف رشد و توسعه دور کند.
از میان کاندیدهایی که امروز وجود دارند، به نظر شما کدامیک بیش از سایرین میتواند این اهداف را پیاده کند؟
بر اساس شناختی که من در این مدت به دست آوردهام، آقای میرحسین موسوی با در نظر گرفتن تیمی از کارشناسان مجرب، که در واقع تجربههایشان را از هزینه کردن منافع کشور به دست آوردهاند و متاسفانه به دیدگاهها و نقطهنظراتشان در شرایط کنونی توجه لازم نشده و اساسا از حوزه عمل و سیاست خارجی و روابط خارجی کنار گذاشته شدهاند، میتواند بهتر از سایرین عمل کند. انباشت این تجربههای ارزشمند در دستگاه دیپلماسی ما در سالهای گذشته شکل گرفته، با ایرادهایی که باید در جای خود به آن پرداخت. باید مورد بهره برداری قرار گیرد. امروز آقای موسوی ظرفیت مناسبی در حوزه تعامل بینالمللی و تنظیم سیاست خارجی کشور و ایجاد روابط سازنده با جامعه جهانی در سطح منطقه و محیط بینالمللی برخوردار است. دیدگاههای وی در ادامه سیاستهای اعتمادسازی و تنشزدایی دوران آقای خاتمی است که ما هنوز هم از نتایج آن بهره میبریم. هرچند سیاستهای تهاجمی دولت نهم بسیاری از این دستاوردها را نه تنها تخریب کرده، بلکه ما را در شرایط بسیار نامناسب قرار داده است.
تصور من این است که آقای مهندس موسوی میتواند این رویکرد واقعگرایانه را، در همان حال با حفظ ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی در مسیر استفاده از تجربههای ارزشمند سالهای گذشته و البته نقد و ارزیابی عملکرد گذشته و اصلاح نقاط منفی و ناکارآمدیهایی که وجود داشته و ارتقای این عملکرد در یک پیوستار عقلانی، بر اساس این انباشت تجربه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به گونهای طراحی و اجرا کند و در حوزه عمل پیش ببرد که ایران و ایرانیها بتوانند به جایگاهی که شایستگی آن را دارند برسند و بتوانند به منافعی که از حقوق مسلم تمامی ایرانیها است بهرهمند شوند.
زمانی که آقای خاتمی وارد عرصه سیاست ایران شدند، سیاست خارجی ما به مراتب از شرایط امروز بهتر بود. در واقع زمینی که آقای خاتمی در بعد سیاست خارجی تحویل گرفتند، بسیار آبادتر از امروز بود. آیا آقای موسوی این توانایی را دارند که بتوانند شرایط را به شرایط سیاست خارجی آقای خاتمی بازگردانند؟
کار بسیار دشواری است. اما من فکر میکنم مردان بزرگ، مردانی هستند که با محدودیتها و با مشکلات و با موانع و چالشهای پیش رو مواجهه کارآمد خواهند داشت. بنابراین تصور من این است که ضمن این که این دشواریها وجود دارد اما از آنجا که مهندس موسوی توانست کشور ما را در یک مرحله بحرانی مدیریت کنند، و نشان داد که مرد بحرانها و مدیریت بحرانها است و بنابراین این امیدواری میتواند وجود داشته باشد که بتواند در شرایط دشوار کنونی که چهار قطعنامه از سوی شورای امنیت علیه ما صادر شده است، کشور ما را در جایگاهی قرار بدهند که ایران و ایرانیها شایستگی آن را دارند.
نظر شما :