لزوم بازتعریف «بازدارندگی» در دکترین دفاعی ایران
سه تابوی خودخواستهای که باید شکسته شوند

دیپلماسی ایرانی: در سالهای گذشته، متخصصین و کارشناسان دلسوز بارها هشدار داده بودند که دکترین دفاعی فعلی ایران مطلقا در برابر دشمنان فعلی ایران بازدارنده نیست ولی متأسفانه هرگز این هشدارها جدی گرفته نشد و حتی با آنها برخورد شد چراکه در یک «جنگ شناختی» تمام عیار، دشمنان موفق شدند ذهن جامعه و مسئولین نظام را به گونهای مدیریت و هدایت کنند که نقطه ضعفها را نبینند و خود را در وضعیت بازدارندگی کامل ببینند. حمله مستقیم اسرائیل و آمریکا به خاک ایران بهوضوح از «عدم بازدارندگی» در برابر ابرقدرتها نشان داشت. علت اصلی این عدم بازدارندگی، «سه تابوی خودخواسته» و سه اشتباه فاحش خودخواسته ایران در تعریف «بازدارندگی» در دکترین دفاعی ایران بوده است: محدودیت برد موشکها و عدم نصب موشک روی ناوها و زیردریاییها (به دلیل عدم وجود الزام دسترسی به سرزمین اصلی دشمن) و عدم برخورداری از سلاحهای تاکتیکی هستهای.
تابوی خودخواسته اول: محدودیت برد موشکها
ایران تا پیش از این، برد موشکهای خود را به دوهزار کیلومتر محدود کرده بود چراکه هدف اصلی برای دسترسی به دشمن، سرزمین اسرائیل و پایگاههای آمریکا در اطراف ایران تعریف شده بود. این یک اشتباه فاحش بود چراکه «دسترسی به سرزمین اصلی دشمن» اصلا در دکترین دفاعی ایران وجود نداشت و در یک تصور اشتباه، دسترسی به پایگاههای دشمن در کشورهای اطراف، به مثابه دسترسی به خاک اصلی آنها تصور شده بود. این امر، آمریکا و اروپاییها را جسورتر و جریتر کرده بود چراکه مطمئن بودند ایران به سرزمین اصلی آنها دسترسی ندارد. آنها پایگاههای منطقهای خود در تیررس را در شرایط بحرانی تخلیه میکردند و اگر هم ایران حمله میکرد، تلفاتی نمیدادند و بخشی از سرزمین یک کشور دیگر (عمدتا مسلمان) تخریب میشد. اما به نظر میرسد از این پس باید کمکم شاهد تغییرات استراتژیک در صحنه نبرد آتی آنها با ایران باشیم و به زودی شکسته شدن تابوی اول دفاعی را جشن بگیریم.
تابوی خودخواسته دوم: عدم نصب موشک روی زیردریاییها و ناوها
همانطور که در بالا گفته شد «دسترسی به سرزمین اصلی دشمنان» هرگز در دکترین دفاعی ایران وجود نداشته است و به همین دلیل هیچ یک از پلتفرمهای دریایی نقشی در پرتاب موشکهای آفندی ایران نداشتند. متأسفانه امروزه هیچ یک از زیردریاییهای پرتعداد و ناوهای بزرگ انگشتشمار ایران توانایی حمل موشکهای زمین به زمین برد بلند و متوسط و حتی برد کوتاه هم ندارند (به جز موشکهای کوتاه برد پدافندی). این در حالیست که همواره بار اصلی بازدارندگی در همه کشورها بر عهده زیردریاییها بوده است. زیردریاییها بهطور مخفی و از زیر آب امکان نزدیک شدن به دشمن را دارند و اگر موشکهای با برد مناسب داشته باشند میتوانند از فاصله نزدیکتری به دشمنان حمله کنند. مثلا اگر زیردریاییهای ایران دارای موشکهای با برد ۱۰۰۰ – ۷۰۰ کیلومتری بودند میتوانستند در جنگ ۱۲ روزه از دریای سرخ مستقیما به اسرائیل حمله کنند و نیازی نبود که ایران فقط از مرزهای غربی خود حمله کند و با دفاع چند لایه پدافندی دشمن مواجه شود.
ایران دارای حدود ۲۰ فروند زیردریایی کوچک و متوسط و بزرگ است که هیچ کدام متأسفانه دارای لانچرهای موشکی آفندی نیستند. همینطور در مورد ناوها که آنها هم هیچ کدام به موشکهای دوربرد مجهز نیستند. اگر این ناوها به موشکهای دوربرد مجهز شوند دیگر نیازی نیست که لزوما از داخل خاک ایران و از فاصله ۱۲هزار کیلومتری به خاک آمریکا حمله کرد (که نیم ساعت زمان میبرد و احتمال اصابت را کاهش میدهد) بلکه مثلا از فاصله ۵هزار کیلومتری از روی زیردریاییها و ناوها میتوان دشمنان را غافلگیر کرد. ایران فناوری ساخت انواع زیردریاییها و ناوها را داراست ولی نتوانسته (و نخواسته) که این قابلیت را با فناوری موشکی خود تلفیق کند. تا به امروز این یک تحریم و تابوی خودخواسته بوده است که باید هرچه سریعتر شکسته شود و همه زیردریاییها و ناوهای ایران متناسب با تناژ خود به موشکهای آفندی برد کوتاه تا برد بلند مجهز شوند. در این شرایط، زمین بازی بهطور کلی عوض خواهد شد چراکه دسترسی به سرزمین دشمن خیلی متنوعتر، آسانتر و قابل باورتر خواهد شد.
تابوی خودخواسته سوم: عدم برخورداری از سلاحهای تاکتیکی هستهای
داشتن موشکهای قارهپیما بدون امکان حمل کلاهکهای هستهای (استراتژیک یا تاکتیکی) مطلقا معنی و مفهومی ندارد. هیچ کشوری در دنیا یک موشک با برد ۱۲هزار کیلومتری را از این سوی کره زمین به آن سوی کره زمین شلیک نمیکند که صرفا یک یا چند ساختمان را تخریب کند. چنین کاری اصلا صرفه و منطق نظامی ندارد. در همه عملکردهای نظامی دو چیز در کنار هم سنجیده میشوند که توجیهپذیری کاربرد یک سلاح را مشخص میکند:
۱) هزینه اقتصادی سلاح
۲) فایده نظامی سلاح (تاثیرگذاری بر صحنه نبرد)
هرچه هزینه یک سلاح بیشتر باشد باید تاثیرگذاری نظامی آن نیز بیشتر باشد. لذا یک موشک قارهپیما تنها زمانی مفهوم پیدا میکند که کلاهک هستهای (هرچند تاکتیکی) دارا باشد. حتی اگر این موشکها بهجای کلاهک هستهای استراتژیک (که میتواند یک کشور را بهطور کامل بسوزاند و مصداق کشتار جمعی باشد)، از کلاهکهای هستهای کوچک تاکتیکی استفاده کنند (با وزن سر جنگی ۵۰۰ کیلوگرم یا کمتر)، باز هم میتوانند یک پادگان یا یک نیروگاه برق یا یک پالایشگاه یا یک فرودگاه یا منطقه خاصی از یک شهر را بهطور کامل با یک موشک نابود کنند. در برخی از این موشکها نیز صرفا ایجاد آلودگی رادیواکتیو یا آلودگی میکروبی شدید مد نظر است بدین صورت که بهجای حمل کلاهک های انفجاری، در بالای آسمان یک شهر مواد آلوده پخش میکنند که میتواند بسیار خطرناکتر از تسلیحات متعارف باشد.
استفاده از موشکهای تاکتیکی هستهای از آنجاکه کشتار جمعی نیستند، تضادی با فتوای رهبری در مورد تسلیحات کشتار جمعی ندارند.
شهید فریدون عباسی یکی از کسانی بود که به دنبال تبیین و تشریح این مفهوم بود که سلاحهای هستهای تاکتیکی تناقضی با فتوای رهبری ندارد. ایشان در یکی از آخرین سخنرانیهای خود در ۷ خرداد ۱۴۰۴ (۱۶ روز قبل از شهادت) بیان داشتند: "اگر ایران بخواهد سلاح هستهای بسازد، سلاح هستهای تاکتیکی میسازد. ما صاحب فناوری انفجاری نیز هستیم و ۲۰ سال پیش نیز توانمندی ساخت بمب اتم را داشتیم. خود غربیها میگویند که با تکنولوژی میتوان با مواد کمتر هستهای، انفجار محدود درست کرد و فرق زیادی با بمب ۱۰ تنی ندارد".
شهید عباسی دیگر سمتی در سازمان انرژی اتمی نداشت و حتی نماینده مجلس هم نبود. پس علت اصرار آنها بر ترور وی چه بود؟ شاید اصلیترین علت آن، همین موضوع بود که شهید عباسی به دنبال تبیین این مفهوم بود که سلاحهای هستهای تاکتیکی به منزله سلاح کشتار جمعی نیستند و تضادی با فتوای رهبری ندارد. اسرائیلیها قطعا نمیخواستند چنین مفهومی در جامعه جا بیفتد لذا هر طور بود او را شهید کردند. امروز وظیفه ما اینست که نگذاریم چنین حقیقتی، خاموش و مخفی بماند و فراموش شود.
سخن پایانی
تابوی اول که محدودیت برد موشکها بود باید شکسته شود. تابوی دوم که نصب موشکها روی زیردریاییها و ناوها (حتی ناوهای موجود فعلی) بود باید هرچه زودتر شکسته شود. بدین ترتیب پازل «دسترسی به سرزمین دشمن» تکمیل میشود. اما برای توجیهپذیری ساخت موشک قارهپیما چارهای جز ساخت کلاهکهای اتمی تاکتیکی نداریم. اگر این تابوی سوم نیز شکسته شود، ایران نه یک قدرت کوچک منطقهای بلکه یک ابرقدرت نظامی جهانی خواهد شد که این دستاورد، تنها تاوان واقعی دشمنان در ازای جنگ ظالمانه ۱۲ روزه علیه ایران و حصول «بازدارندگی واقعی» خواهد بود.
در اهمیت بازدارندگی توسط تسلیحات هستهای، دکتر فواد ایزدی در ۲۶ تیر ماه در مصاحبهای رسمی گفت: "اگر کشور سلاح هستهای داشت آن ۱۱ دانشمند، آن ۳۰ سردار بزرگ و آن یکهزار نفر زنده بودند. در دنیایی که اتم هست، اتم را باید با اتم پاسخ داد. ایران باید در دکترین هستهای خود تجدید نظر کند. ایران باید فکر کند ببیند در برابر چنین موجوداتی میتواند باز هم به همان سبک قبلی عمل کند؟"
نظر شما :