اسرائیل و تهدیدنمایی از ایران در جنگ روایت‌ها

۲۵ فروردین ۱۴۰۴ | ۱۴:۴۹ کد : ۲۰۳۲۲۳۹ سرخط اخبار

 امنیتی‌سازی ایران توسط رژیم صهیونیستی در جنگ روایت‌ها، نه‌تنها در برخی مواقع حمایت غرب را جلب کرده، بلکه چتری امنیتی برای این رژیم ایجاد کرده که ذیل آن، آستانه تحمل اعمال ضد فلسطینی، ضد حقوق بشر و ضدصلح این رژیم در محیط بین‌المللی را بالا برده است.

شناخت امنیتی‌سازی به عنوان مدخلی معرّفی و پذیرفته شده در ادبیات امروز علوم سیاسی نیازمند نوعی تحقیق تبارشناسانه است. از زمان جنگ جهانی اول، محیط بین‌المللی واجد دینامیسم جدیدی در مناسبات رقابت‌آمیز میان دولت‌ها بود که با گذشـت زمان این رقابت‌ها شـکل‌های متنوّع و تازهای یافتند. پس از جنگ جهانی دوم و به خصوص پس از پایان جنگ سرد، امنیتی‌سازی به عنوان یکی از روش‌های روزآمد شــده در اولویت‌طلبی بازیگرانی بوده است که منافع خود را در اولویت‌بندی‌های منطق معمول سیاسی نمی‌یافتند و بنابراین نیازمند معرّفی نوعی تهدید وجود برای خود بودند.

در همین راستا و به عنوان یکی از مهمترین نمونه‌های امنیتی‌سازی، آنچه از رفتار رژیم اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم شاهد بوده‌ایم همواره با نوعی امنیتی‌سازی طرف مقابل همراه بوده است که ذیل آن بتواند اولویت‌بندی‌های «سیاست عادی» را در پیرامون خود تغییر دهد. هر چند طرف مقابل به اقت ضای زمان و عوامل دیگر تغییر کرده است اما رویکرد این رژیم در این خصوص مشابه بوده است.

با توجه به این مساله «محمدجواد ظریف» و «ساسان کریمی» در مقاله‌ای با عنوان «دوگانه امنیت و امنیتی‌سازی در روابط بین‌الملل (نمونه: امنیتی‌سازی جمهوری اسلامی ایران)»[۱] به مطالعه تبارشناسانه مفهوم و مصادیق این رویکرد با محوریت استراتژی امنیتی‌سازی ایران در سه دهه گذشته و نیز دیگر موارد پرداخته‌اند و متناسب با آن، مبنای چالش شناختی که بالقوّه می‌تواند زمینه‌ساز ابتلا به این تله شود را توضیح می‌دهند.

امنیت یا امنیتی‌سازی؟

یکی از مهمترین تبلورهای اشکال ادراکی و شناختی را می‌توان در مفهوم امنیت و معانی پیرامون آن در محیط بین‌المللی جستجو کرد. آنچه به عنوان مثالی معنادار و محتوایی در این مورد، پیش‌روی ماست، امنیت ایران در مقابل پروژه امنیتی‌سازی ایران در چند دهه گذشته است. امنیت به عنوان یکی از محورهای اصلی منافع ملّی و بین‌المللی مطلوب همه دولت‌ها و کارگزاران آن است اما آنچه ممکن است موضوع غفلت واقع شده باشد، تحوّل این مفهوم در تناسب با تغییر زمینه‌های محیط بین‌المللی و نیز خلط آن با مفهومی به لغت نزدیک، یعنی امنیتی‌سازی است.

در روابط بین‌الملل به عنوان آنچه در ادبیات علوم سیاسی و بیشتر با محوریت مکتب کپنهاگ امنیتی‌سازی طرح شده است، نه به امنیت بلکه به اولویت بخشی به هر آن چیزی است که از منویات گرایش‌های مختلف واقع شده و حالا تلاش می‌شود با بخشیدن رنگ و بوی امنیتی به آن در اولویت و جایگاهی فارغ از روال عادی سیاست‌ورزی قرار داده شود. این اولویت بخشی هم می‌تواند در سیاست داخلی معنادار باشد و هم در سیاست خارجی؛ هم به معنایی ایجابی و برای تقویت آن موضوع و هم در معنای سلبی و تحدید آن.

یضاح دوگانه مفهومی امنیت و امنیتی‌سازی در سیاست‌سازی، تبلورهای عملی مهمی را در سیاست خارجی کشور به دنبال دارند. آنچه امنیت دانسته می‌شود، با وقوف بر تله امنیتی‌سازی موجب تلاش برای همسازی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی می‌شود و در مقابل، رویکردی که امنیتی شدن را از نگاه می‌اندازد، به رویکردی تهاجمی کم محاسبه و با تبعات پیش‌بینی نشده می‌انجامد.

امنیتی‌سازی ایران توسط رژیم اسرائیل چگونه انجام شد؟

امنیتی‌سازی موضوع ایران، یعنی خطر جلوه دادن و افزایش تهدید نمایی ایران –نه صرفاً برای اسرائیل بلکه برای صلح، منطقه و جهان – خود چتری امنیتی برای این رژیم ایجاد می‌کند که ذیل آن، آستانه تحمل اعمال ضد فلسطینی، ضد حقوق بشر و ضدصلح این رژیم در محیط بین‌المللی بالا می‌رود.

امنیتی کردن ایران توسط اسرائیل هر چند در نگاهی سطحی ممکن است به ترس از ایران شبیه بوده و تعبیر شود اما واقعیت این است که اگر به تبار این گونه ابراز موضع‌ها بپردازیم، بیش از نگرانی اسرائیل نشان از طراحی سیاستی برای ارتقای تصور تهدید امنیتی نظامی جهان توسط ایران دارد که فارغ از فشارهایی که احیاناً به واسطه تهدید و تحریم متوجه ایران می‌کند، در گام نهایی و به جز آنچه به طور انضمامی وجود دارد ایران را امنیتی‌سازی کرده و هزینه‌های افزون‌تری را پیرامون هرگونه نزدیک شدن به ایران در حوزه‌های مختلف – به خصوص آنچه امروز موضوع رقابت و اتفاقاً به بیان جدیدتر، امنیت‌زاست، یعنی اقتصاد، صنعت، سرمایه‌گذاری و بازرگانی- بازنمایی می‌کند.

به عنوان نمونه اول، نقطه آغاز تلاش اسرائیل برای جانشینی مسأله فلسطین با «تهدید ایران» به کنفرانس مادرید بازمی‌گردد که ذیل آن، اسرائیل تلاش خود را برای جایگزین ساختن ایران بجای اعراب به عنوان تهدید امنیتی در داخل اسرائیل متمرکز ساخت. اگر چه عموماً تصور می‌شود مسأله هسته‌ای ایران از آگوست ۲۰۰۲ آغاز شده است، اما تالش برای امنیتی‌سازی ایران از طریق پرونده هسته‌ای، به اولین موضع‌گیری مقامات ارشد اسرائیلی در خصوص برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران که در آن زمان و سال‌ها پس از آن هم به غایت محدود بود برمی‌گردد.

چرا امنیتی‌سازی ایران برای رژیم اسرائیل سودمند است؟

بنا بر بحث‌های گفته شده می‌توان گفت امنیتی‌سازی ایران توسط اسرائیل که از ابتدای دهه ۱۹۹۰ آغاز شده و از سال ۲۰۰۲ با دمیدن بی‌وقفه در تنور برساخت موضوع هسته‌ای به اوج رسیده است، در سه سطح برای رژیم اسرائیل سودمند است:

اول آنکه اسرائیل با این بازی امنیتی‌سازی به سان هر آنچه قبلاً کرده است، تصویر خود را به عنوان «مظلوم و موجودیتی تحت تهدیدهای اساسی و وجودی» به جهان و به ویژه غرب معرفی کرده و پشتیبانی‌های متنابه مورد نظر خود را در حوزه‌های مختلف مادی، سیاسی و حقوقی از ایشان دریافت می‌دارد.

در لایه بعدی، جلب توجه‌ها به موضوع ایران، به عنوان یک تهدید علیه خود و به خصوص علیه صلح و امنیت منطقه‌ای و حتّی بین‌المللی، موضوع اشغالگری و تبعات آن را که مسأله اصلی خاورمیانه و جهان در هفتاد سال گذشته بوده است از کانون توجهات خارج کرده و مستهلک می‌کند.

در لایه سوم، موضوع اساساً فراتر از جمهوری اسلامی و دیدگاه‌های ایدئولوژیک است. موجودیت رژیم اسرائیل در مواجهه با کشور ایران که در هر شرایطی و با هر محاسبه‌ای در کنار ترکیه و عربستان سعودی یکی از قدرت‌های عمده منطقه است، آن را ضعیف می‌خواهد. نگاه مقایسه‌ای به مساحت، جمعیت و دیگر بضاعت‌های مادی در کنار عناصر قدرت معنایی که بحث شد نشان می‌دهد اسرائیل همواره باید تلاش کند تا هر سه قدرت منطقه را تضعیف کند. سابقاً این امکان بیشتر متوجه اعراب بود و امروز ایران با توجه به مسائل بین‌المللی خود، بیشترین موضوعیت را دارد.

نتیجه‌گیری

واقعیت آن است که جهان امروز در ابعاد متنوع و به طریق اولی در زمینه سیاسی، بیش از همیشه به گفتار وابسته شده است. در سیاست و سیاست خارجی که برای ما در پژوهش حاضر بیشتر حائز اهمیّت است، کنش‌های گفتاری از جنس فضاسازی، اجماع‌سازی، اتحادسازی و غیره در مقایسه با گذشته تأثیر محوری پیدا کرده‌اند.

شرایط کنونی محیط بین‌المللی که دیگر می‌توان آن را به جرأت نظم پساقطبی نامید، اقتضای این معنا را دوچندان کرده است. اگر در نظم دوقطبی دوران جنگ سرد، متحد بودن یا متمایل بودن به یک‌قطبی بیش از هرچیز بازی در زمین امنیتی و نظامی بود، امروز که تقریباً مسجل شده است که هیچ کنشگری نمی‌تواند به سادگی به سان یک هژمون یا حتّی قطب در محیط بین‌المللی رفتار کرده و پذیرفته شود، کنش‌های گفتاری و آنچه برای ما محوریت بیشتری هم دارد، یعنی امنیتی‌سازی ورطه بازی کنشگران امروز است.

آنچه در نامطلوب کردن محیط و بالا بردن هزینه کنشگری برای ایران به تجربه مستقیم بر جمهوری اسلامی ایران رفته است، اگرچه تنها نمونه امنیتی‌سازی نیست اما قطعاً یکی از مهمترین، بارزترین و بادوام‌ترین آنهاست. درک این امر و اشتباه نگرفتن فضای امنیتی‌سازی با فضای امنیتی، اولین گام در بازاندیشی درباره چگونگی حل مسأله است.

آنچه برای این پژوها مهم است، اینکه اشتباه در دریافت این امر و نشان دادن واکنش‌هایی که بیشتر مقتضای امنیتی دارند تا آنکه پاسخی درخور بازی امنیتی‌سازی باشند، گاهی اثر معکوس داشته و دقیقاً آنچه کنشگری امنیتی‌کننده مورد نظر دارد را تقویت می‌کند. نمونه‌های دیگر در پهنه تاریخ و جغرافیا نشان از آن دارد که آگاه بودن یا نبودن نسبت به اصل موضوع و لحاظ کردن الزامات متناسب در طراحی واکنش و بازی مقابل دارای تبعات به غایت متنوّعی خواهد بود.

منبع

[۱] محمدجواد ظریف، ساسان کریمی(۱۴۰۴). «دوگانه امنیت و امنیتی‌سازی در روابط بین‌الملل(نمونه: امنیتی‌سازی جمهوری اسلامی ایران)»، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال بیست و یکم، شماره اول.


نظر شما :