از دعوا بر سر قدرت تا اختلافنظرهای قومی
واکاوی اختلافهای داخلی طالبان
نویسنده: مهدی سهرابی، کارشناس علوم سیاسی
دیپلماسی ایرانی: بهتدریج با تشکیل دولت طالبان در سال 1400 هـ .ش و اعمال برخی قوانین نظیر ممنوعیت تحصیل دختران و همچنین نوع حکمرانی و چگونگی ارتباطات این گروه با جامعۀ بینالملل، اخبار منتشر شده پیرامون اختلافهای درونی طالبان افزایش یافت. کارشناسان حوزه افغانستان در خصوص سطح این اختلافها اتفاق نظر ندارند؛ برخی این اختلافها را صرفاً در حوزۀ دیدگاه و بعضاً عملکرد دانسته و بر تبعیتپذیری کامل اعضای طالبان از ملا "هبتا... آخندزاده" رهبر طالبان تأکید دارند. برخی دیگر نیز اختلافهای مذکور را بنیادی و مبنایی دانسته و معتقدند که در صورت تداوم وضعیت کنونی، اختلافهای این گروه در آیندۀ نزدیک منجر به نزاع داخلی میشود.
بررسی سطح اختلافهای داخلی طالبان
اولین اخبار منتشر شده پیرامون وجود اختلاف داخلی حائز اهمیت در طالبان به سال 1394 ه.ش باز میگردد؛ زمانی که فوت ملا "محمد عمر" اولین رهبر طالبان به صورت رسمی اعلام شد و شورای رهبری طالبان در تلاش برای انتخاب جانشین وی بود. در آن برهه مشاهده شد که با وجود برخی نظرات متفاوت در خصوص انتصاب ملا اختر محمد منصور بهعنوان رهبر این گروه، نهایتاً اکثر فرماندهان و متنفذین طالبان (به استثنا شاخۀ ملا محمد رسول) از تصمیم شورای رهبری پیروی کردند. این قبیل اختلافهای داخلی اگرچه تا پیش از فتح پایتخت افغانستان در سال 1400، کم و بیش ادامه داشت اما به دلیل وجود دشمن و هدف مشترک، گسترش نیافت و به معضل جدی در گروه طالبان تبدیل نشد.
اما پس از آغاز حکومتداری دوم طالبان، بهتدریج روند اخبار منتشر شده در خصوص اختلافهای داخلی این گروه افزایش یافت. اولین خبر در این حوزه پس از تسلط بر شهر کابل، ورود بدون هماهنگی جنگجویان شبکۀ حقانی به پایتخت و پس از آن، درگیری افراد ملا عبدالغنی برادر و سراجالدین حقانی و حتی زخمی شدن ملا برادر در این درگیریها بود که نهایتاً، نشر این اخبار با انتشار یک پیام صوتی از ملا برادر مبنیبر اینکه وی در سفر است و شایعات در خصوص زخمی شدنش حقیقت ندارد، پایان یافت. این قبیل مصادیق پیرامون اختلافهای داخلی طالبان در سه سال اخیر (24 مرداد 1400 تاکنون) بسیار است و نمونههای دیگر آن را که برخی کارشناسان با استناد به آنها بر وجود اختلافهای جدی در طالبان تأکید میکنند، میتوان در موارد ذیل مشاهده کرد:
• "سراجالدین حقانی" سرپرست وزارت کشور در مراسم فراغت تحصیلی طلاب در استان خوست ضمن متهم ساختن برخی دولتمردان این کشور به انحصار قدرت، وضعیت فعلی را غیر قابل تحمل دانست.
• "محمد یعقوب مجاهد" سرپرست وزارت دفاع در محفل گرامی داشت سالروز خروج شوروی از افغانستان ضمن الزامی دانستن پرهیز از غرور و تکبر، خواستار لبیک به خواستههای مشروع مردم افغانستان و تجمیع آنان در حول امارت اسلامی شد.
• "عبدالسلام حنفی" معاون رئیسالوزرای طالبان در اجلاس اساتید دانشگاهها در کابل بیان کرد که وظیفۀ یک مفتی صرفاً منع کردن نیست و در صورتی که ممنوعیت یک مسئله را بیان میکند، باید راهکار صحیح آن را نیز به مسلمانها نشان دهد.
• "شیر محمد عباس استانکزی" معاون وزارت خارجه افغانستان در اجلاسی در استان لوگر ضمن اعلام اینکه نظامها بر افراط و تفریط دوام نخواهند داشت، اظهار کرد که مسلمانان میتوانند از دستوراتی که مخالف شریعت اسلام باشد، پیروی نکنند.
اما برای بررسی سطح اختلافهای داخلی طالبان، صرفاً نمیتوان به اظهارات مقامهای طالبان بسنده کرد. برای تحقق این مهم لازم است که ابتدا اهم عوامل مؤثر در ظهور و بروز و تشدید اختلافها در طالبان شناسایی شده، سپس این عوامل توأمان با مؤلفههای وحدت آفرین در طالبان نگریسته و ارزیابی شوند.
1. عوامل مؤثر در شکلگیری اختلاف (بالفعل)
1.1. تمرکز قدرت
تمرکز قدرتِ رهبر طالبان تمامی جنبههای حاکمیتی (نظیر عزل و نصب تمامی مسئولین و فرماندهان سطوح بالا و بعضاً میانی) را به خود محصور کرده و صلاحیتهای اندکی را به دولتمردان طالبان واگذار کرده است. در آخرین اقدام، نامبرده صلاحیت وزرای داخله و دفاع و رئیس استخبارات طالبان را نیز در توزیع تجهیزات نظامی سلب کرد که بیش از پیش حوزه اختیارات رهبری طالبان را افزایش داد.
2.1. تضادهای قومی (پشتون با غیر پشتون)
تضادهای قومی سابقۀ طولانی در افغانستانِ کثیرالاقوام دارد و صرفاً مختص حکومت طالبان نیست. با این حال، در حکومت کنونی طالبان علیرغم حضور تعدادی از متنفذین اقوام غیر پشتون، تعداد محدودی از آنها به سطوح عالی حکومتی راه یافتهاند و هماکنون قاطبه مسئولیتهای کلیدی حکومت در اختیار قوم پشتون است. به موازات افزایش حس محرومیتی که در اقوام غیر پشتون شکل گرفته است، فرهنگ زور و تهدید حاکم بر این رویکرد و برخی اقدامهای متعصبانه قومیتی اعضای طالبان (بهویژه در سطوح میانی و پایین حکومت) در مناطق غیر پشتوننشین سبب تشدید تضادها و گسلهای تاریخی قومی در افغانستان شده است که ازجمله مصادیق آن میتوان به استعفای قاری "صلاحالدین ایوبی" فرماندۀ ازبک تبارِ طالبان و اعتراضهای تاجیک و هزارهتباران استان بدخشان در اردیبهشت 1403 ، اشاره کرد.
3.1. تضادهای درون قومی (پشتون)
بدنۀ اصلی طالبان از دو شاخۀ قوم پشتون یعنی دُرانی (جنوب) و غَلجایی (شرق) تشکیل شده است که در طول تاریخ حدود سیصد ساله افغانستان، همواره در رقابت برای کسب قدرت بیشتر و تحمیل هژمونی خود بر دیگری در این کشور بودهاند. درانیها و غلجاییها هر دو دارای ساز و کارهای سنتی هستند که سبب عدم حصول زبان مشترک در تعریف قدرت سیاسی توسط آنها میشود. این تضادهای درونی قومی اکنون در توزیع منابع و انتصاب افراد در پستهای دولتی به سهولت قابل مشاهده است. اخبار منتشر شده نیز حاکی از آن است که بیشترین سطح اختلاف میان سراجالدین حقانیِ غلجاییتبار و ملا هبتا... آخندزادۀ درانیتبار و طرفداران آنان است. همچنین اختلافات اساسی میان اچکزیها و نورزیها در طالبان وجود دارد که البته این اختلافهای خونین، ریشۀ تاریخی دارند.
4.1. سیاست داخلی و خارجی (ارتباط با جامعۀ بینالملل و وضع و اعمال قوانین)
1.4.1. وضع و اعمال قوانین: تفاوت دیدگاه مقامهای تراز اول در خصوص تفسیر شریعت، وضع قوانین و شیوه اعمال آن، بهویژه ممنوعیت کشت مواد مخدر و ممنوعیت تحصیل و اشتغال زنان ازجمله علل مهم ظهور و بروز اختلاف در طالبان است که سبب مخالفت آشکار برخی از این مقامها با رهبر طالبان شده است. اخبار منتشر شده در این خصوص نیز حاکی از آن است که برکناری قلندر عباد از وزارت بهداشت و عبدالباقی حقانی از وزارت تحصیلات عالی عمدتاً ناشی از مخالفت آنان با ممنوعیت تحصیل و اشتغال زنان بوده است.
2.4.1. ارتباط با کشورهای منطقه و فرامنطقه: سطح ارتباطات حکومت طالبان با کشورهای فرامنطقه بهویژه آمریکا و متحدانش، و نیز با کشورهای منطقه بهویژه همسایگان افغانستان، از دیگر تفاوتهای دیدگاه مقامهای طالبان (میان طیف عملگرا و جزماندیش) است. این تفاوت دیدگاه مقامهای طالبان در حوزه سیاست خارجی، تاکنون مانع از توافق پایدار آنها با جامعه بینالمللی شده است.
2. عوامل محتمل و مؤثر در تشدید اختلافات (بالقوه)
عوامل محتمل و مؤثر در تشدید اختلافهای داخلی طالبان بسیار است. از این رو، در ذیل به اهم عوامل ذکر شده اشاره میشود. این عواملِ بالقوه در صورت وقوع، میتواند رابطه کنونی که میان «عوامل موثر در شکلگیری اختلافها(عوامل بالفعل)» و «عوامل وحدتآفرین» در طالبان برقرار است، را برهم زند و موجبات وقوع انشعاب در بدنه طالبان، نزاعهای گسترده داخلی و ... در این گروه را فراهم سازد.
• تداوم وضعیت نامساعد اقتصادی و افزایش تحریمهای اقتصادی افغانستان.
• نقشآفرینی بازیگران خارجی به ویژه پاکستان در تحریک علل اصلی و بالفعل شکلگیری اختلافهای داخلی (تمرکز قدرت رهبری، تضادهای قومی و درون قومی و ...).
• حذف ملا هبتا... آخندزاده، سراجالدین حقانی و... توسط آمریکا، پاکستان، داعش و ...
• افزایش انتقادهای بینالمللی و طولانی شدن مدت زمان شناسایی حکومت طالبان از سوی جامعۀ بینالمللی، توقف روند ارسال کمکهای بین المللی و ...
3. عوامل وحدت آفرین و مانع از گسترش اختلاف
علیرغم وجود عوامل تنشآفرین متعددی در طالبان، اما این گروه در سه دهۀ اخیر (مقطع حکومتداری اول طالبان، دو دهۀ جمهوریت و حکومتداری کنونی) با بحران قابل توجهی که حیات گروه را تهدید کند، مواجه نشده است. این بدین معناست که عوامل وحدت آفرین در طالبان اثرگذاری بهمراتب بیشتری بر طالبان داشته و در حقیقت، تاکنون ضامن حیات و تداوم فعالیت طالبان در برابر عوامل تنشزا بوده است. البته اثرگذاری عوامل وحدت آفرین همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره شد، میتواند در نتیجه تبدیل عوامل بالقوه و موثر در اختلافهای داخلی طالبان به بالفعل، کاسته شود. از جمله این عوامل وحدتآفرین میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
1.3. تبعیت پذیری بالای عموم اعضای طالبان از رهبری و ویژگیهای شخصیتی وی
تبعیت پذیری بالای اعضای طالبان از رهبر که غالباً برگرفته از مبانی دینی و ایدئولوژی آنان است، ازجمله عوامل مهم حفظ حیات طالبان در سه دهه اخیر و مانع از گسترش اختلافات و تعمیق آنها بوده است. همچنین، ویژگیهای شخصیتی ملا "هبتا... آخندزاده" رهبر فعلی طالبان، سطح دینی و محبوبیت وی در میان اکثر اعضای طالبان، از دیگر عوامل مؤثر در حفظ وحدت طالبان است.
2.3. آگاهی طالبان نسبت به تبعات اختلافهای داخلی (بقای حکومت)
طالبان از ابتدای شکلگیری همواره در تلاش برای حفظ انسجام بهمنظور تداوم بقای خود بوده است. در وضعیت کنونی که حکومت طالبان به یک ثبات پایدار در افغانستان نرسیده است، عدم وحدت و اختلافهای داخلی طالبان میتواند مهمترین دشمن بقای حکومت این گروه باشد و مقامهای تراز اول طالبان نیز به این موضوع اذعان و اشراف کامل دارند.
3.3. عَصَبیّت پشتونها
اگرچه قاطبه طالبان، ائتلافی از شاخههای قوم پشتون است، اما توسط یک ایدئولوژی مشترک و عصبیت قومی به یکدیگر متصل شدهاند. این عصبیت به هنگام به خطر افتادن حاکمیت پشتونها و افزایش احتمال به قدرت رسیدن اقوام غیر پشتون در افغانستان، سبب افزایش وحدت پشتونها میشود.
جمعبندی
با نگاهی به حکومتداری اول طالبان در دهه 1370هـ .ش میتوان دریافت که بسیاری از عواملی که در فوق پیرامون علل بالفعل و بالقوه اختلافهای داخلی در حکومت فعلی طالبان بیان شده است، مسبوق به سابقه بوده و در حکومت اول ایشان و همچنین دو دهه اخیر نیز قابل مشاهده است.
در مقاطع پیشین، این عوامل به نزاع گسترده داخلی و تهدید حیات طالبان منتج نشد. این بدین معناست که اثرگذاری عوامل وحدت آفرین در طالبان بهمراتب بیشتر از عوامل تنشزا و ضامن تداوم حیات این گروه بوده است. اختلافهای داخلی طالبان غالباً در حوزه سیاست داخلی (عملکرد و نحوه اجرای قوانین) و خارجی (ارتباط با جامعۀ بینالملل) طالبان است. این قبیل اختلافها در بسیاری از کشورها وجود دارد و افغانستان نیز از آن مستثنی نیست. در عین حال، نمیتوان این اختلافها را انکار کرد و از اهمیت آن نیز غافل شد؛ چراکه این اختلافها میتوان با اثرگذاری عوامل دیگری تشدید شده و زمینه وقوع یک بحران در افغانستان را سبب شود.
در مجموع، نمیتوان وقوع جنگ داخلی آشکار و گسترده را در نتیجه اختلافهای داخلی کنونی طالبان، در افغانستان پیشبینی کرد. البته چندین احتمال نیز در این خصوص وجود دارد که میتواند وقوع جنگ داخلی گسترده را تسریع سازد. از جمله این احتمالها، افزایش اثرگذاری عوامل خارجی در این اختلافها و نیز تبدیل عوامل بالقوه و موثر در اختلافهای طالبان به بالفعل است. همچنین در صورتی که ادامه اجرای سیاستهای رهبر طالبان، خطر جدی و مضاعفی را متوجه بقای حکومت امارت اسلامی کند، طیفهای مخالف ملا هبتا... بهویژه خاندان حقانی، در راستای براندازی وی اقدام کرده و موجبات جنگ داخلی را در طالبان فراهم سازند.
نظر شما :