از آرزوی تهران تا آرزوی اسلامآباد
زخم باز ایران برای پاکستانیها
مالک مصدق، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: جمعه گذشته بود که خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، در گفتوگویی با شبکه جیو نیوز و بهرغم هشدار آمریکا درباره روابط تجاری و اقتصادی با ایران، گریزی به مناسبات تجاری تهران-اسلامآباد زد و تأکید کرد که هیچ مانعی نباید پروژه خط لوله انتقال گاز میان دو کشور را متوقف کند. این اظهارنظر جدید در پی امضای تفاهمنامههای همکاری میان دو طرف (ایران و پاکستان) پس از سفر رئیسی به پاکستان مطرح شد. با این وجود، گروهی از کارشناسان بر این باورند که مناسبات ایران و پاکستان و مشخصا در قبال خط لوله گازی بین دو کشور، متفاوت از آن چیزی است که مقامات اسلامآباد بر آن تأکید دارند. از اینرو بر آن شدیم تا در گفتوگویی با محسن روحیصفت، حد فاصل آنچه را از زبان وزیر دفاع پاکستان در قبال این موضوع (خط لوله گاز با ایران) عنوان شده با واقعیتهای میدانی بررسی کنیم. در ادامه این گپوگفت، گفتههای تهران درباره هدفگذاری مناسبات اقتصادی با اسلامآباد تا سقف ۱۰ میلیارد دلار را هم با سرپرست سابق سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف، پیشاور، قندهار، رئیس سابق ستاد افغانستان و کارشناس ارشد مسائل شبهقاره به بوته نقد و تحلیل بردهایم که در ادامه میخوانید.
به دنبال سفر هفته گذشته ابراهیم رئیسی به پاکستان، مقامات اسلامآباد مجددا به موضوع خط لوله گاز ایران اشاره کردهاند و آنگونه که از زبان وزیر دفاع پاکستان مطرح شده است، نباید هیچ مانعی باعث توقف خط لوله گازی ایران شود. درحالیکه سالهاست این خط لوله به دلیل بیعملی پاکستانیها پشت مرزهای این کشور مانده است که نشان میدهد واقعیتهای میدانی چیزی متفاوت و حتی متضاد از گفتههای خواجه محمد آصف است. ارزیابی شما چیست؛ آیا واقعا اکنون اسلامآباد با توجه به نیاز مبرم و روزافزون خود به مسئله انرژی و گاز، فشارها و تحریمهای آمریکا را نادیده میگیرد و برای نخستین بار خط قرمزهای تعیینشده را کنار خواهد گذاشت یا واقعیت چیز دیگری است و اظهارات مقامات پاکستانی را باید یک ژست دیپلماتیک و پروپاگاندای سیاسی مانند ادوار قبل در نظر گرفت؟
اگر بخواهیم واقعیتها را در نظر بگیریم، به نظر من آنچه از زبان مقامات پاکستانی درباره خط لوله گازی مطرح شده، بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، همان ژست و پروپاگاندای سیاسی است. البته این را هم باید در نظر گرفت که واقعا پاکستانیها به مسئله انرژی و گاز ایران نیاز فراوانی دارند، اما مانع اصلی تحریمها و فشارهای آمریکاست که در تمام این سالها و با وجود آنکه ایران به وعده خود عمل کرده و خط لوله گازی را تا پشت مرز پاکستان کشانده است، اما اسلامآباد فعلا توانی برای تقابل با آمریکا و ادامه این خط لوله گازی به داخل خاک خود ندارد.
به همین دلیل، اکنون پاکستانیها نیاز شدید خود به انرژی را از طریق عربستان سعودی و همچنین قطریها تأمین میکنند. بخش کوچکی از این انرژی نیز در داخل خود پاکستان و در منطقه بلوچستان تأمین میشود. البته رایزنیهایی هم با ترکمنستان در دستور کار است که بتوانند گاز این کشور را هم به پاکستان منتقل کنند که در حد همان وعدهها و توافقها مانده و در عمل گازی از ترکمنستان به پاکستان صادر نشده است. رایزنیهای مشابهی هم با مقامات تاجیکستان درخصوص صادرات برق به پاکستان انجام شده که قرار است در قبال تأمین کالا، این صادرات برق انجام شود، اما فعلا در سطح عملی اتفاق خاصی صورت نگرفته است. با همه اینها، هنوز نیاز پاکستان به انرژی بهطور کامل رفع نشده است؛ چون نرخ رشد جمعیت در این کشور زیاد است و هرروزه نیاز آنها به انرژی افزایش پیدا میکند تا جایی که در فصول گرم سال بخش صنعتی و کارخانهها برای تأمین برق تعطیل میشود، اما باز هم نمیتواند کفاف بدهد، بهطوریکه در برخی مناطق پاکستان روزانه بیش از ۱۲ ساعت برق قطع میشود. این در حالی است که کمهزینهترین، مقرونبهصرفهترین و سریعترین راه برای پاکستانیها برای تأمین انرژی و گاز خود، ایران است. بااینحال، اسلامآباد نمیتواند آمریکا را نادیده بگیرد.
واقعیت این است که برخلاف رایزنیها و برنامهریزیها با مقامات ترکمنستانی و تاجیکستانی برای صادرات گاز و برق، ایران همه چیز را آماده کرده است. اکنون خط لوله تا پشت مرز پاکستان کشیده شده است و تهران این آمادگی را دارد. چیزی که مطرح است، این است که در یک قرارداد تنها منافع دو طرف مطرح نیست، بلکه میتواند منافع طرف سوم، آنهم کشوری مانند آمریکا، همه چیز را به هم بزند. بنابراین انتقال گاز ایران به پاکستان از طریق خط لوله فعلا در حد یک آرزو باقی مانده است و اظهارات مقامات پاکستانی هم واقعیتها را تغییر نمیدهد.
صرفا موضوع، مخالفت آمریکا و تحریمهای این کشور است؟
نه لزوما. همانگونه که گفتم مسئله اینجاست که در یک توافق دوجانبه مانند خط لوله گاز بین ایران و پاکستان، صرفا منافع تهران و اسلامآباد مطرح نیست، بلکه منافع طرفهای دیگر هم وجود دارد؛ کمااینکه بهجز آمریکا، عربستانیها هم تمایل چندانی ندارند که این خط لوله گازی ایران به پاکستان کشیده شود. در نتیجه این مخالفتها اکنون منبع مالی برای پاکستان وجود ندارد که بتواند این خط لوله گازی را از ایران امتداد بدهد. یعنی بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول یا بانکهای اروپایی و بانک توسعه آسیایی حاضر به دادن چنین کمک مالی به پاکستان نیستند؛ چون خود این بانکها مورد تحریم قرار خواهند گرفت.
استفاده از توان ایران برای امتداد خط لوله به خاک پاکستان میتواند... .
بله، اما تبعات آن هم مطرح است. بههرحال حتی اگر خود پاکستان با هزینه داخلی و هزینه ایران این خط لوله را بکشد، میتواند مناسبات واشنگتن و اسلامآباد یا مناسبات ریاض با اسلامآباد را تحتالشعاع قرار دهد که در شرایط کنونی بههیچوجه پاکستانیها چنین اقدامی را انجام نمیدهند؛ چون بخش عمده توان ارتش این کشور به آمریکا وابسته است و اقتصاد و تجارت این کشور وابسته به عربستان است. فراموش نمیکنیم که همین چند ماه پیش پاکستان در مرز ورشکستگی کامل قرار گرفت و عربستان بود که توانست مانع از این اتفاق بشود. طبیعی است که پاکستان به بهای کشیدن خط لوله گازی از ایران، مناسبات خود را با عرب عربستان و آمریکا از دست بدهد.
عنوان کردید که ایندست مواضع مقامات اسلامآباد بیشتر یک پروپاگاندای سیاسی است، اما چه نیازی است که وقتی واقعیتها چیز دیگری میگویند، مقامات پاکستانی دوباره روی موضوع خط لوله صلح گازی مانور دیپلماتیک بدهند؟
به نظرم بخشی از این مسئله ناشی از عدم درک واقعیتهاست؛ یعنی مقامات پاکستانی سعی دارند آمال و آرزوهای خود را اینگونه مطرح کنند. موضوع دیگر این است که مقامات پاکستانی سعی دارند با ایندست موضعگیریهای خود، تهران را هم در کنارشان حفظ کنند، وگرنه اصلا نیازی به سرمایهگذاری ایران یا پاکستان نیست؛ اسلامآباد بهراحتی میتواند از چینیها درخواست کند که این خط لوله گازی از ایران به داخل پاکستان کشیده شود و امتداد آن تا منطقه سینکیانگ برود. چرا این کار را نمیکنند؟! چون ریسک انجام چنین تصمیمی برای اسلامآباد به معنای از دست رفتن دو متحد اقتصادی، نظامی و دفاعی پاکستان است. طبیعتا اسلامآباد حاضر نخواهد بود که برای یک خط لوله گازی این متحدان خود را از دست بدهد.
و چرا چین چنین اقدامی انجام نمیدهد؟
چون پکن هم ملاحظات تحریمهای آمریکا را در نظر میگیرد. اینجاست که دوباره تکرار میکنم عدم درک واقعیتها از سوی برخی مقامات اسلامآباد مانند وزیر دفاعشان سبب شده تا اینگونه سخن بگوید که... .
این مسئله تنها محدود به اسلامآباد است؟ آیا طرف تهرانی چنین رفتاری ندارد؟ برای کشور ورشکستهای همچون پاکستان، هدفگذاری اقتصاد دوجانبه تا سقف ۱۰ میلیارد دلاری تا چه حد با شرایط موجود انطباق دارد؟
ببینید، اینجا مسئله سیاست همسایگی و اقتضائات ناشی از جبر ژئوپلیتیکی و مرزهای مشترک دو کشور است که موجب میشود برخی موضعگیریها در دستور کار باشد که همواره مناسبات دو همسایه را مطلوب و حسنه نگه دارد؛ چون امنیت ملی و تمامیت ارضی و در کل سرنوشت همسایگان روی کشورهای پیرامونیاش تأثیر مستقیم دارد. پس در این شکی نیست که باید بهترین روابط توسط جمهوری اسلامی ایران با همسایگان در دستور کار باشد.
اما ترسیم بهترین روابط به معنای این نیست که واقعیتها را هم نادیده بگیریم، چنانکه وضعیت اقتصادی ایران مشکلات زیادی دارد و اقتصاد پاکستان هم یک اقتصاد ورشکسته است. بنابراین هدفگذاری ۱۰ میلیاردی برای سقف مناسبات تجاری دوجانبه چه سنخیتی با مقتضیات اقتصادی دو کشور دارد؟
اتفاقا میخواستم همین را بگویم که اگرچه باید کشورها بهترین روابط را با همسایگان خود داشته باشند اما باید تأثیرات محیطی را هم در نظر بگیریم. یعنی محیط منطقه و محیط بینالمللی از همه مهمتر شرایط و پتانسیل دو کشور ایران و پاکستان اصلا شاید اجازه پیشبرد مناسبات تجاری دوجانبه تا سقف ۱۰ میلیارد دلار را به دو طرف ندهد. اما نکته من چیز دیگری است.
چه چیزی؟
ببینید آمال و آرزوها در ترسیم و تعریف روابط دیپلماتیک، بهخصوص روابط با همسایگان، نهتنها لزوما چیز بدی نیست بلکه اتفاقا مثبت هم هست.
چرا؟
چون آمال و آرزوها درواقع ترسیم بهترین حالت برای بهبود مناسبات سیاسی، امنیتی، اقتصادی، تجاری و فرهنگی با همسایگان است. بنابراین اگر هدفگذاری مناسبات ۱۰ میلیارد دلاری در دستور کار ایران برای پاکستان باشد، روی کاغذ و حتی در موضعگیریهای مقامات تهران هم چیز بدی نیست. درواقع نفس آرزو و هدفگذاری در این راستا کاملا مناسب و قابل دفاع است. پس این موضعگیریها و تلاشهای دو کشور کاملا مثبت و قابل دفاع است، اما، نه انطباقی با واقعیت دارد و نه کافی است. یعنی مشخصا اسلامآباد عزم جدی سیاسی ندارد که بخواهد بهطور اخص روی مسئله لوله گاز ایران سرمایهگذاری کند.
اگر از آمال و آرزوها و ترسیم سقف روابط تجاری ۱۰ میلیارد دلاری بین ایران و پاکستان عبور کنیم. آمار و ارقام متفاوتی در رابطه با مناسبات فعلی دو طرف وجود دارد؛ فاصله این دو چقدر است؟
اگر به آمارها نگاه کنیم به نظر میرسد اکنون سقف روابط رسمی تجاری ایران و پاکستان چیزی در حدود دو میلیارد دلار است. یعنی صادرات ایران به پاکستان، یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار و از آن طرف هم، ۳۰۰ میلیون دلار صادرات پاکستان به ایران است. البته آقای صفری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه هم اعلام کردند حدود دوونیم میلیارد دلار هم مناسبات تجاری غیررسمی و یا به نوعی غیرقانونی بین دو کشور در جریان است ...
و این مسئله مشخصا روی موضوع سوخت است؟
بله، درست است. منظور آقای صفری همین قاچاق بنزین و گازوئیل و نفت از ایران به پاکستان است که با قیمت یارانهای از ایران به مرزهای پاکستان انتقال داده میشود و چندین برابر قیمت در پاکستان به فروش میرسد که اتفاقا برخلاف گفته آقای صفری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه این نوع تجارت، نهتنها کمکی به رشد مناسبات تجاری و بهبود روابط اقتصادی دو طرف نمیکند، بلکه مشخصا یک ضرر و آفت بسیار بزرگ، هم به ظرفیتهای اقتصادی ایران است و هم به صنعت نفت و گاز و بنزین پاکستان؛ آنهم در شرایطی که خود ایران نیاز مبرمی به بنزین دارد. وقتی بنزین در ایران با ۱۰ سنت تولید میشود و قاچاقچیان این بنزین ایران را در پاکستان حدود یک دلار، دو دلار یا بیشتر به فروش میرساندند، اینکه به سود ایران نیست. اتفاقا به ضرر ایران است. یعنی یک اقتصاد سراسر ضرر برای کشور که تأمینکننده منافع ملی نیست و جالب اینجاست که آقای صفری آن دومیلیارد دلار را با این دوونیم میلیارد دلار قاچاق سوخت یک کاسه میکند و سقف روابط فعلی تجاری ایران و پاکستان را نزدیک پنج میلیارد دلار میداند و اعلام میکند با یک نامهریزی میتوان آن را دو برابر کرد و سطح روابط را به سقف مدنظر رئیسجمهور، یعنی ۱۰ میلیارد دلار رساند.
که شدنی نیست؟ ...
خیر. در ضمن از آن چهارونیم میلیارد دلار که دوونیم میلیاردش اصلا نمیتواند جزء روابط تجاری ایران و پاکستان باشد. اتفاقا اگر طبق گفته صفری، چیزی در حدود دوونیم میلیارد دلار نفت و بنزین و گازوئیل از ایران به پاکستان قاچاق شده باشد، مطمئن باشید در حدود ۱۰ تا ۱۵ برابر همین عدد (حدود دوونیم میلیارد دلار)، ضرر به منافع ملی و حوزه نفت و گاز ایران وارد شده است. چون گازوئیل و بنزین یارانهای در ایران که در این شرایط کمبود باید صرف داخل شود، با قیمت ۱۰ برابری در پاکستان به فروش میرسد و پولش هم به بودجه تزریق نمیشود. یعنی جزء درآمد رسمی کشور محسوب نخواهد شد.
تا اینجای مصاحبه روی نگاه انتقادی جلو رفتیم، اما از نگاه حضرتعالی که سابقه حضور دیپلماتیک در پاکستان را هم دارید، راهحل بهبود مناسبات تجاری دوطرف چیست؟
راهحل آن در حوزه امنیتی است. یعنی ما در قبال پاکستان مشخصا باید راهبرد محدودکردن یا معدودکردن پروندههای امنیتی را داشته باشیم. اکنون پاکستان شاید چند پرونده امنیتی در قبال ایران داشته باشد و ایران هم همینطور؛ پس باید در تهران یک روندی در دستور کار قرار بگیرد که اعتمادساز باشد که به مرور این پروندهها تقلیل پیدا کند؛ من نمیگویم تنش قطعا بین ایران و پاکستان صفر خواهد شد. اما وقتی ناامنی به شکل پررنگی کاهش پیدا کند، خود به خود زمینه برای افزایش مناسبت تجاری شکل خواهد گرفت. تازه این شرط لازم است. شرط کافی آن، بهکارگیری بخش خصوصی اقتصاد ما در قبال پاکستان است. اکنون بیش از ۸۰ تا ۹۰ درصد اقتصاد پاکستان در بخش خصوصی خلاصه میشود و دولت اسلامآباد تقریبا نقش جدی در حوزه اقتصادی و تجاری ندارد. درحالیکه وضعیت ایران کاملا برعکس است و دولت تا ۷۰ درصد اقتصاد را در اختیار دارد. پس اینجا اقتصاد دولتی ایران نمیتواند با اقتصاد بخش خصوصی پاکستان تعامل کند. چون بخش خصوصی به موضوعاتی مانند تحریم، FATF، فشارهای آمریکا و سایر موضوعات نگاه میکند. اگر واقعا میخواهیم اقتصاد ایران و پاکستان قدری بهبود پیدا کند، باید از ظرفیت ۳۰ درصدی بخش خصوصی اقتصاد ایران به شکل چشمگیری در مناسبات دو طرف استفاده کرد، وگرنه بیتعارف از اقتصاد دولتی ایران در پاکستان آبی گرم نمیشود.
با توجه به برخی اقدامات اخیر از سوی پاکستان مانند تروریستی اعلامکردن گروه زینبیون که البته طبق گفته مقامات داخلی ایران، گروه ممنوعه اعلام شده است، به نظر میرسد کماکان زخم ۲۶ دیماه سال گذشته در حمله موشکی ایران به پاکستان برای اسلامآباد باز است. شما هم چنین باوری دارید و اگر چنین باوری دارید، آیا با این زخم باز میتوان به تحقق آن دو شرط کافی و لازم برای بهبود روابط تجاری تهران و اسلامآباد امید داشت؟
اگر بخواهم واقعیت را بگویم به نظر من بله کماکان این زخم باز است؛ درست است که اسلامآباد هم در کمترین زمان ممکن حملهای را به ایران انجام داد و روابط دو کشور دوباره به سطح عادی بازگشت و حتی رئیسی هم در اولین سفر خارجی ۱۴۰۳ به پاکستان رفت اما این مسئله در خاطره و حافظه مردم پاکستان و ساختار سیاسی این کشور میماند که ایران، حتی اگر با حق دفاع از تمامیت ارضی و امنیت ملی خود در برابر گروههایی مانند جیش العدل این حمله را انجام داده باشد ولی درنهایت به خاک پاکستان موشک شلیک کرده است و وقتی من میگویم برخی پروندهها از طرف پاکستان در قبال ایران باز است، یکی از مهمترین پروندهها همین پرونده است که به نظر من تا سالها هم باز خواهد ماند و تأثیر خود را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم خواهد گذاشت. چون این حمله درست یا غلط، دیپلماسی عمومی ایران را تحت تأثیر قرار داد. مردم پاکستان واقعا ایرانیها را دوست داشتند و دارند و آنها را کعبه آمال خود میدانند. نفوذ فرهنگی و زبان فارسی در پاکستان غیرقابلانکار است ولی همین مردم پاکستان اکنون معتقدند ایران به ما موشک زد؛ درست یا غلط، حتی با هدف دفاع از امنیت خود و در برابر گروههای مانند جیشالعدل. اینجاست که به نظر من سفر هفته قبل رئیسی شاید در مقام عمل برای تقویت مناسبات تجاری و دیگر موضوعات کاری از پیش نبرد ولی میتواند تا حدی آن چهره دیپلماسی عمومی تخریبشده و مخدوششده ایران را در چشم پاکستان ترمیم کند./شرق
نظر شما :