کتاب قدرت نرم چینی
چگونه چین وجهه جهانی خود را بهبود میبخشد؟
دیپلماسی ایرانی: کتاب «قدرت نرم چینی» نوشته ماریا رپنیکوا با ترجمه محمدرضا نوروزپور و با مقدمهای از حامد وفایی، توسط انتشارات خبر امروز منتشر و راهی بازار کتاب شد.
در این کتاب به نقل از شی جینپینگ، رئیس جمهوری چین در اهمیت قدرت نرم آمده است: «چین فاقد تکنیکهای داستانسرایی و روایتگری مؤثر برای توجیه موقعیت/وضعیت خود است و حتی اگر برای جهان، داستانی تعریف کند، کانالها و ابزارهایی برای انتشار فراگیر روایتهای خود یا تقویتِ تأثیر آنها ندارد»
همچنین یو گومینگ، محقق مشهور ارتباطات چین در دانشگاه رنمین، در ضرورت توجه بیشتر چین به «قدرت نرم» میگوید: «قدرتِ صدای ما در جهان با موقعیتِ ما در جهان مطابقت ندارد. این موضوع بر میزان پذیرش چین توسط جهان تأثیر میگذارد. اگر صدای ما با نقش ما مطابقت نداشته باشد، هرچقدر هم که قوی باشیم، یک غول فلج باقی میمانیم»
ماریا رپنیکووا، نویسنده این کتاب، با تکیه بر دانش عمیق خود از زبان و فرهنگ چینی، آشنایی توامان با سازوکارهای قدرت نرمِ زادگاهش روسیه و محل تحصیل و زندگیاش در انگلیس و آمریکا، کار میدانی و مصاحبههای گسترده و عمیق با کارشناسان، مقامات و متخصصان فرهنگی، مدیران و فعالان رسانهای و سیاسی چینی، بررسی دقیقتر، جامعتر و منصفانهتری از دیدگاهها و شیوههای قدرت نرم چین در جهان ارائه کرده است.
نویسنده روس تبار در این کتاب تشریح میکند که چگونه شی جینپینگ از فرهنگ و هنر و سنتهای چینی برای استحکام پایههای قدرت نرم فرهنگی این کشور در مقابله با غرب استفاده کرده است. او مینویسد که شی جینپینگ بیش از سایر رهبران سلف خود به موضوع فرهنگ، هنر و سنن باستانی چین اهمیت داد و در دوران او یک رنسانس فرهنگی، هنری رخ داد چرا که او بهخوبی دریافته بود که بهجای نابودکردن فرهنگ و هنر باستانی چین ـ آنگونه که مائو در انقلابفرهنگی در حال انجام آن بود - میتواند از آن برای احیای روحیه ملیگرایی چین و نیز برای مبارزه با «قدرت نرم» آمریکا استفاده کند.
کتاب رپنیکووا این قضاوتِ رایج در جهان غرب را که قدرت نرم چین به دلیل سیستم استبدادی، عدم اعتبار، یا ناسازگاری فرهنگی آن با غرب، ناکارآمد یا معکوس است، به چالش میکشد و نشان میدهد که ابتکارات قدرت نرم چین در عینِ جاهطلبانه بودن و همسویی تعمدانه آن با زمینههای داخلی، به خوبی توانسته است به برخی از نتایج و تأثیرات مثبت جهانی دست یابد. از جمله اینکه این تلاشها تا کنون باعث افزایش وجهه، شهرت و نفوذ بین المللی این کشور، تقویت درک و همکاری فرهنگی متقابل آن با سایر ملل و ارتقای جایگاه آن در سازمانهای بین المللی شده است. با این حال، او همچنین محدودیتها و چالشهای قدرت نرم چین، مانند شکاف بین لفاظی و واقعیت، تنشهای بین منافع ملی و مسئولیتهای جهانی، و مقاومت و انتقاد ذینفعان خارجی و داخلی از برخی برنامه های رسانهای و فرهنگی این کشور را تصدیق میکند.
دکتر حامد وفایی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تهران در بخشی از مقدمهای که برای این کتاب نوشته آورده است: جدای از برنامههای مفصل چین در حوزه فرهنگی که در دوران حاکمیت شی جینپینگ بر این کشور و نمایش علائق پکن به برون گرایی در سیاست خارجی طی این دوران با طرح ایدههایی چون "ابتکار یک پهنه یک راه"، "پیکره مشترک سرنوشت بشری" یا "تمدن جهانی" نمایان شده، این رشته در عملکرد چینیان سری دراز داشته و دامنه آن حداقل از دو هزار سال قبل تا به امروز کشیده می شود. در واقع می توان چین را از جمله کشورهایی دانست که در دنیای معاصر سال ها پیش از طرح این مفهوم از سوی نای و همکارانش، نخستین نمونه های کاربردی "دیپلماسی فرهنگی" را در جهان معاصر عملیاتی ساخته و در چارچوب تعاریف معاصر از "قدرت نرم" به بهره گیری از ابزار فرهنگ، ورزش یا هنر در حوزه های دیپلماتیک با هدف تامین منافع ملی پرداخته است.
مترجم، در انتهای مقدمه خود مطالعه این کتاب را برای مدیران و فعالان رسانهای، فعالان فرهنگی و هنری، کنشگران عرصه قدرت نرم، سیاستگذاران فرهنگی کشور، مدیران فرهنگی، اساتید و کارشناسان روابط بینالملل و علوم سیاسی دانشگاه ها و سایر اساتیدی که حوزه درسی آنها به هر شکلی با حوزه قدرت نرم و قدرت فرهنگی مرتبط است و نیز موافقان و مخالفان تقویت فرهنگ و هنر ایرانی مفید دانسته است.
نظر شما :