هشدار توماس فریدمن به اسرائیل:
اسرائیل با حمله زمینی به غزه به تله می افتد
دیپلماسی ایرانی: شای لوی، یک راننده تانک اسرائیلی، اخیرا به ایزابل کرشنرIsabel Kershner خبرنگار نیویورک تایمز درباره هدف از حمله زمینی به غزه گفت: "تا وجهه و آبروی اسرائیل را بازگردانیم. شهروندان اسرائیلی به ما اتکا دارند تا حماس را شکست دهیم و این تهدید را یک بار برای همیشه از غزه پاک کنیم."
این جمله، توجه من را جلب کرد چرا که آموخته ام که این چهار کلمه یعنی "یک بار برای همیشه"، خطرناکترین واژه ها در خاورمیانه هستند. همه جنبش های اسلامگرا/جهادی ریشه های عمیق فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی در جوامع خود دارند. همچنین آنها به منبع بی پایانی از مردان جوان تحقیرشده دسترسی دارند که بسیاری از آنها هرگز از یک شغل، توانمندی یا رابطه ای عاشقانه بهره مند نبوده اند: ترکیبی مرگبار که بسیج آنها برای شهادت را آسان می کند.
به همین دلیل است که تا به امروز، هیچ یک از این جنبش ها "یک بار برای همیشه" نابود نشده اند. البته می شود آنها را منزوی، سرکوب، مشروعیت زدایی و فلج کرد – همان کاری که ایالات متحده آمریکا با داعش و القاعده کرد. اما این کار نیازمند بردباری، دقت، وجود متحدان فراوان و جایگزین هایی است که از مشروعیت در جوامعی برخوردار باشند که این مردان جوان از آن بر می خیزند.
باور من این است که چنین حرکتی می تواند شکستِ تاکتیکی اسرائیل به دست حماس را به یک بحران اخلاقی و نظامی راهبردیِ درازمدت تبدیل کند. این همان کاری است که می تواند اسرائیل را در غزه به تله اندازد، آمریکا را به یک جنگ دیگر در خاورمیانه بکشاند و سه منفعت مهم حال حاضرِ سیاست خارجی آمریکا را تضعیف کند: کمک به اوکراین برای موفقیت در هماوردی با روسیه با هدف پیوستن به غرب، بازدارندگی چین و شکل دادن به یک بلوک طرفدار ایالات متحده آمریکا که شامل مصر، اسرائیل، کشورهای میانه روی عربی و عربستان سعودی می شود تا یک موازنه ای در مقابل ایران شکل بگیرد و با تهدید جهانی اسلام رادیکال مقابله کند.
اگر اسرائیل، اکنون وارد غزه شود، پیمان های ابراهیم را ناکار می کند، دو کشور از مهمترین متحدان آمریکا (مصر و اردن) را ناپایدار می سازد و عادی سازی با عربستان سعودی را ناممکن می کند که همگی پسرفت های راهبردی سنگینی هستند. همچنین به حماس این امکان را خواهد داد که واقعا کرانه باختری را شعله ور کند و جنگ میان شهرک نشینان یهودی و فلسطینی ها را تشدید کند. سرجمع، این رویکرد مستقیما با راهبرد ایران سازگار است که خواهان کشاندن اسرائیل به ورطه دست درازی های امپریالیستی است تا به این وسیله، دموکراسی یهودی را از درون تضعیف کند.
هدف راهبردی شماره یک ایران در رابطه با اسرائیل، همیشه این بوده که مطمئن شود اسرائیل در کرانه غربی، مرزهای لبنان و غزه درگیر بماند. چنین اسرائیلی، چنان از نظر اخلاقی، اقتصادی و نظامی کم توان می شود که هرگز تهدیدی برای برنامه هسته ای ایران و بلندپروازی های هژمونیک آن نخواهد بود.
اسرائیل برای اینکه اطمینان یابد که حمله ای مشابه یورش اخیر حماس، هرگز در آینده تکرار نمی شود، چه باید بکند؟ فعلا نمی دانیم. من فقط می دانم که پاسخ هرچه باشد، بسیج 360 هزار نیروی ذخیره مصیبت دیده اسرائیل برای گسیل به یک جنگ شهری در یکی از فشرده ترین نقاط جمعیتی جهان نیست. این کار اقتصاد اسرائیل و جایگاه بین المللی اش را ویران می کند.
همه این مصائب، باید دولت جو بایدن را به هوشمندکردن موضعش در این بحران وادارد. بایدن باید بفهمد که بنیامین نتانیاهو مناسب مدیریت این جنگ به عنوان یک بازیگر منطقی نیست. پس از چنین شکست سنگینی، بهترین و محکمترین کاری که نتانیاهو می توانست برای یکپارچه کردن اسرائیل انجام دهد، درخواست برگزاری دوباره انتخابات در شش یا نه ماه آینده است. همچنین اعلام کند که دیگر نامزد نخست وزیری نخواهد شد و دوران کار سیاسی اش را خاتمه می دهد تا به این ترتیب اسرائیلی ها بتوانند اطمینان حاصل کنند که هر تصمیمی که اکنون وی درباره غزه و حماس می گیرد، تنها به خاطر منافع ملی اسرائیل است و نه برای منافع شخصی اش از جمله فرار از زندان به خاطر اتهامات فساد. البته این کار، مستلزم آن است که وی بتواند بر دیوانه های تندروی دست راستی دولتش مهار زند (کسانی که عملا در حال خیالپردازی درباره اشغال دوباره غزه و ساختن شهرک های یهودی نشین هستند) با پی جویی یک پیروزی نظامی بزرگ، کوتاه مدت که می تواند به عنوان جبران مصیبت اخیر، به رای دهندگان اسرائیلی ارائه شود.
همان طور که یکی از بهترین مفسران نظامی اسرائیل یعنی عاموس هارِل Amos Harel اخیرا در هاآرتص نوشت: "در اسرائیل، ترکیب نامعمولی از افراد در راس قدرت هستند. در یک سو، یک نخست وزیر نامناسب داریم، یک چهره تقریبا شکسپیری که با خطر شخصیِ یک سرانجام حقارت بار برای یک دوران نسبتا درخشان خدمت روبه روست. طرف او هم یک گروه نظامیانی هستند که غرق در احساس قصور و گناهند. این ترکیب، برای یک تصمیم گیری سنجیده، چندان مناسب نیست."
اگر اسرائیل، همین امروز اعلام کند که تصمیم گرفته از تهاجم به غزه منصرف شود و در عوض به دنبال روش های جراحی گونه برای حذف یا دستگیری رهبری حماس باشد و تلاش کند روشی را برای مبادله بیش از 150 اسرائیلی و دیگر گروگان ها طراحی کند، نه تنها از بروز مصیبت بیشتر برای جامعه خودش و غیرنظامیان فلسطینی در غزه جلوگیری می کند، بلکه به اسرائیل و متحدانش فرصت می دهد تا ببینند چگونه – با فلسطینی ها – یک جایگزین مشروع برای حماس بسازند. چنین کاری، حمایت زیادی را در سطح جهان برای اسرائیل فراهم می آورد و به جهان امکان می دهد تا حماس را همان گونه که هست ببینند اما، همان گونه که گفتم، اگر هنوز هم تصمیم اسرائیل این است که باید وارد غزه شود و رهبری حماس را بکشد، این کار را تنها باید به این شرط انجام دهد که یک رهبری مشروع فلسطینی برای جایگزینی آنها وجود داشته باشد، تا اسرائیل به سلطه همیشگی بر غزه مجبور نباشد. در غیر این صورت، هر مصیبت و بیماری و گرسنگی ای که در غزه گسترش یابد، گناه همه اسرائیلی ها و حتی یک یک یهودیان جهان است. آیا اسرائیل برای چنین بار سنگینی آماده است؟
دولت خودگردان فلسطینی در کرانه باختری به رهبری محمود عباس، ضعیف و فاسد است و روز به روز نامشروع تر می شود. این دولت نمی تواند کرانه باختری را اداره کند، چه رسد به غزه، و این همان چیزی است که نتانیاهو می خواست تا همیشه ادعا کند که هیچ شریکی برای صلح در میان فلسطینی ها ندارد.
خلاصه اینکه: اگر اسرائیل همین امروز اعلام کند که نمی خواهد دست به تهاجمی همه جانبه علیه غزه بزند، چه کسانی خوشنود می شوند؟ چه کسانی نفسی به راحتی می کشند؟ و چه کسی آشفته می شود؟ ایران و حزب الله شاید ناخرسند شوند، حماس احتمالا احساس می کند که کلِ طرح جنگی اش به نتیجه نرسیده است و ولادیمیر پوتین در هم می شکند، چرا که اسرائیل مهماتی را نمی سوزاند که باید برای اوکراین ارسال می شد. شهرک نشینان کرانه باختری برآشفته خواهند شد.
منبع: نیویورک تایمز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :