واقعیت هایی از مناقشه فلسطین و اسرائیل
برداشت غلط از دینامیک بحران خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه: مناقشه رژیم نامشروع اسرائیل با فلسطینیان و جهان اسلام که یکی از دیرینه ترین بحران های خاورمیانه تلقی می شود، علیرغم تلاش های بین المللی و قدرت های بزرگ برای حل و فصل آن همچنان منشا بسیاری از درگیری ها و تنش های این منطقه است. قطعنامه های متعدد سازمان ملل، دوری و نزدیکی دولت های اسلامی و عربی با اسرائیل و ابتکارات متعدد دولت های مستقل نیز به کاهش تنش ها منجر نشده است.
قریب به بیست سال قبل در تحقیقی که در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه در مورد بحران خاورمیانه و آینده آن صورت گرفت، تیم تحقیقاتی دفتر متشکل از نگارنده و جمعی دیگر از متخصصین، با رویکردی سیستمی موضوع بحران خاورمیانه را بررسی و با تحلیل آماری و اعداد و ارقام کمی نشان داد که مناقشه فلسطین و اسرائیل در حلقه های تشدید شونده ای گرفتار است که گرچه شدت و ضعف بحران را دستخوش فراز و نشیب می کند ، اما به طور قطع در قالب های جدید ظهور وبروز خواهند داشت و راهکارهای پیشنهادی بدون در نظر گرفتن این حلقه های علت معلولی نمی توانند منجر به حل بحران شوند. در کتاب "بحران فلسطین و اینده آن" و مقالاتی که به عنوان ماحصل این تحقیقات تدوین شد، از جمله در مقاله "آیا راه حل دو کشوری قابل تحصیل است " نیز نشان داده شد که این بحران با پارادایم های ذهنی و راه کارهایی که بدون پرداختن به ریشه های مسئله و حلقه های علت معلولی آن ارائه می شوند، قابل حل نمی باشد و راه حل هایی مثل پیاده سازی مدل دو دولت و رودرور قرار دادن فلسطینیان با هم و ایجاد نهادها و تشکیلات دست نشانده، راه حل های پایداری نبوده و منجر به تنش زدایی در خاورمیانه نخواهند شد. نهایت اینکه این بحران نیازمند رویکرد نوینی مبتنی بر حل ریشه ای مشکل است.
در مقاله دیگری که در سال 92 در دیپلماسی ایرانی به چاپ رسید نیز نشان داده شد که دنیا به دستیابی به نقاط توازن جدیدی مبتنی بر تعادل پویا و طبیعی نیازمند است و ایجاد توازن قوای مصنوعی در کشورها برای روی کار نگاه داشتن حکومت های همسویی که منافع نظام سلطه را بر منافع ملی ترجیح دهند، نهایتا پایدار نخواهد بود و هزینه بالاتری را نیز در مقایسه با تعادل طبیعی پویا در برخواهد داشت.
بیان مسئله:
یکی از مسائلی که در چند دهه اخیر و به ویژه بعد از جنگ اعراب و اسرائیل شدیدا مورد توجه جوامع غربی و خاصه آمریکا قرار گرفته، تلاش برای حل بحران فلسطین از طریق آشتی دادن رژیم اسرائیل با کشورهای عربی بوده است. در این عرصه طی سال های بعد از جنگ اعراب و اسرائیل ، دولت های مختلف آمریکا در تلاش برای حمایت از موجودیت اسرائیل، با کمک های تسلیحاتی ولجستیکی و تقویت بنیه دفاعی اسرائیل از یکسو و وعده های مختلف و کمک های مالی مشروط به کشورهای عرب از سویی دیگر و نیز تحت فشار قرار دادن هر کشوری که از ملت فلسطین حمایت می کرد، در تلاش بوده اند تا این بحران را مدیریت و مهار کنند. این مقاله با نگاهی سیستمی به دینامیک بحران فلسطین و اسرائیل، نشان می دهد که راه کار حل و فصل این بحران تنها از درون فلسطین دست یافتنی است و خارجی دیدن عوامل و پیشران های بحران فلسطین تنها اشتباهی ادراکی از صورت مسئله و یا آدرس دهی غلط دوایر و نهادهای ذینفع بوده است.
نگاهی سیستمی به دینامیک مناقشه رژیم اسرائیل و ملت فلسطین
در رویکرد سیستمی یاد می گیریم که یافتن راه حل برای یک بحران یا مسئله پیچیده، بدون بررسی عوامل و پیشران های به وجود آورنده آن و کسب شناخت از حلقه های علت و معلولی پدیده، امکان پذیر نیست. در این رویکرد تحلیل چیستی و چرایی بحران Descriptive and Diagnostic Analysis از یکسو و بررسی روندهای حاکم بر شکل افزایش و یا کاهش آتی آن از سویی دیگرPredictive Analysis ، لازمه اولیه تجویزو ارائه هر گونه راهکار و یا راه حل مسئله Prescriptive Analysis تلقی می شوند. از این رو این مقاله برای شناخت دینامیزم بحران اول به حلقه های علت و معلولی آن می پردازد تا بتواند ضمن ریشه یابی دلایل بازگشت و بروز مجدد بحران، سراغ علت ها برود و نه معلول ها. این مقاله با تشریح حلقه های علت معلولی که موجب بازگشت مسئله و تشدید بحران می شوند سعی دارد که نشان دهد، ریشه های بحران فلسطین درونی است و از درون به خارج سرایت می کند و لذا تلاش برای آشتی دادن کشورها و دولت های عربی حامی فلسطین و ایراد فشار بر دیگر کشورهای مستقل جهان و کشورهای اسلامی از جمله ایران، که خواهان حل این بحران بشرساخته دوران ملتهب بعد از جنگ جهانی هستند، به حل مسئله کمکی نمی کند و آنان که این نسخه را تجویز می کنند، آدرسی غلط را برای حل این بحران عنوان می کنند.
الف) چیستی و چرایی بحران از چند منظر عمده قابل بررسی است:
1- از نظر امنیتی: بدیهی است که ملتی که کشورش اشغال شده، از اولین حقوق شهروندی خود محروم است، امکان استخدام و فرصت شغلی ندارد و در رفت و آمدهای خود آزادی ندارد اعتراض می کند و در پشت دیوارهای جداسازی باقی نمی ماند. از هر مسیری و امکانی برای پس گرفتن حقوق خود تلاش می کند. گرچه اعتراضش سرکوب می شود، اما باز به خیابان ها بازمی گردد. از سوی دیگر، این اعتراضات و سرخم نکردن در مقابل سرکوب و فشار، تنها منجر به ترس بیشتر قوای حاکم و فشار بیشتر آنها برای سرکوب منجر می شود که نهایتا فاصله ها را بیشتر می کند. گلوله های مشقی و پلاستیکی را به گلوله های گرم تبدیل می کند، مجروح سازی را به زدن تیر با هدف کشتن تبدیل می کند. و بدیهی است که اینها نیز خود به تشدید اختلافات منجر می شوند. این روندی است که چرخه شوم تشدید خشونت ها را نشان می دهد.
ملتی که اینگونه تحت فشار است به راحتی آماده جذب شدن در گروه های تندرویی شبیه داعش و القاعده خواهد بود. اما سربازگیری آنها از میان ملت مظلوم، خود بهانه ای برای حاکمیت می شود که سرکوب را تشدید کند. همانطور که ملاحظه می شود در این حالت، بحران در داخل یک حلقه تشدید شونده Reinforcing Loop گرفتار شده و انتظار می رود که روز به روز بر شدت منازعات افزوده شود. بدیهی است که این ملت از هرجا و هر کسی که بتواند کمک می خواهد و کمک می گیرد . بنابراین روشن است که ، آشتی کشورهای عربی و اسلامی با اسرائیل، راه حلی حتی موقت هم برای بحران از نظر امنیتی نیست.
2- از نظر اقتصادی: تشدید تنش ها بین فلسطینیان و رژیم اشغال گر، موجب بدبینی و نگرانی بیش از پیش صاحبان بنگاه های اقتصادی، کارفرمایان، بانک ها، کارخانجات و ... نسبت به فعالیت اقتصادی و حضور فلسطینیان در امور اقتصادی است. ساختارهای امنیتی با این باور که حضور فلسطینیان در مراکز اقتصادی شان می تواند موجب بروز درگیری شود، از استخدام فلسطینی ها در عرصه های کسب و کاری جلوگیری می کنند. حتی برای جایگزینی نیروهای ساده و کارگر به وارد کردن آنچه یهودیان آفریقایی تبار خوانده شده روی می آورند و فلسطینی ها را حتی در کارهای ساده به کار نمی گیرند.
ثروتمند شدن فلسطینی ها نیز از نظر نیروهای امنیتی مخاطره آمیز است. در این وضعیت تنها فلسطینیانی اجازه توسعه کسب و کار دارند که همه جوره مورد تایید سیستم های امنیتی باشند. اما برای مردم فلسطین آنها نیز چون عوامل رژیم حاکم تلقی می شوند و خود فروخته محسوب می شوند. بدیهی است که فلسطینی بیکار، بدون فرصت برای کسب و کار و ناامید از آینده فعالیت اقتصادی چاره ای جز قیام و سنگ پرانی ندارد. چاره ای جز فریاد استغاثه ندارد. از این رو دینامیک بحران از نظر اقتصادی نیز درونی است و آشتی با کشورهای عربی و ایراد فشار به دیگر کشورها و مجامع و نهادهای حقوق بشری که از فلسطینیان حمایت می کنند ، برای اسرائیل و حامیانش ثمری در کاهش تنش با فلسطینیان ندارد.
3- از نظر جمعیتی: فلسطینیان چه در ارودگاه های اجباری و چه در شهرهای اشغالی همانند همه ملت های تحت فشار، نرخ زاد و ولد بسیار بالاتری از یهودیان و کسانی دارند که به بهانه تبار یهودی داشتن به فلسطین اشغالی کوچ داده شده اند. تعادل جمعیتی در هر مدل از ارزیابی آینده، به نفع فلسطینیان است و جمعیت آنها علیرغم همه تمهیدات برای جلوگیری از اکثریت یافتن آنها، بیش از یهودیان است. روندهای آتی نشان می دهد که فاصله جمعیت اکثریت فلسطینی با یهودیانی که از اینجا و آنجا به سرزمین های اشغالی آورده می شوند روز به روز رشد می کند و این روند هم ارتباطی با خارج از فلسطین و کشورهای عربی و جهان اسلام ندارد.
4- از نظر فرهنگی: جمع شدن فلسطینیان درهرجایی، چه مسجد باشد و چه ورزشگاه، چه کنفرانس باشد و چه وسط میدان، از نظر نیروهای امنیتی اسرائیل ریسک امنیتی تلقی می شود. ازاین رو نمی توان انتظار داشت که فلسطینیان بتوانند اجتماعات و مراسم و آیین های خود را داشته باشند. از نظر سیاست گذاران اسرائیلی و نیروهای امنیتی بهترین راهکار فراروی سیستم برای حل بحران، استهاله فرهنگی فلسطینیان در فرهنگ و قواعد حاکم است. بدیهی است که این برنامه استهاله فرهنگی با مقاومت و مخالفت فلسطینیان مواجه شود. این موضوع نیز ارتباطی با کشورهای اسلامی و عربی ندارد. شبیه به این استدلال ها را می توان در بخش های اجتماعی و حقوق شهروندی و ... نیز ارائه کرد.
5- از نظر توازن قوا: آنچه فلسطینیان شاهدند آن است که نظام سلطه با حمایت از رژیمی نامشروع، سیاست هایی یکسویه و جانبدارانه را برای راضی کردن آنها به ادامه فشار و زندگی تحت این رژیم دنبال می کند. در قبال سنگ پرانی ملت، بالاترین فناوری های سرکوب را به رژیم حاکم می دهد. آنها را به وعده ها و راه حل های پوچی شبیه تشکیل دو کشور سرگرم می کند، اما حامیان آنها را تحت فشار قرار می دهد و در درون خود فلسطینیان نیز بدنبال جذب افرادی است که به این سیاست ها تن می دهند. بدیهی است که تداوم این سیاست ها، این ملت را بیش از پیش خشمگین خواهد کرد و خشم فروخورده این ملت حتما منتشر می شود. حتی فلسطینیانی که با سیاست های نظام سلطه همسویی نشان می دهند، در باطن و ضمیر خود بدنبال برهم زدن معادله و توازن قوای فعلی هستند. از این رو ابتکاراتی نظیر پیمان ابراهیم و تلاش برای کاهش تنش با کشورهای عربی تنها برای سرگرم کردن افکار عمومی جهانی و وجدان های بیدار تلقی می شود و الا می توان با اطمینان گفت که سیاست مداران پشت پرده از ماهیت و ریشه های بحران کاملا خبر دارند.
ب) بررسی روندهای آتی Predictive Analysis:
حلقه های علت معلولی بحران فلسطین، از تشدید روند این بحران و گسترش آن به ابعاد و حوزه های جدید حاکی است. اینکه روسای جمهوری آمریکا تلاش کنند تا مسئله فلسطین و اسرائیل را به مسئله دولت های عربی و اسرائیل تغییر ماهیت دهند، اینکه امپراطوری های رسانه ای، از فلسطینیان تصویری تروریستی بسازند و از دولت اسرائیل دولتی دمکراتیک، اینکه رسانه های مستقل برای بازگو کردن واقعیات تحمل نشوند، اصل قضیه و شکل روندهای آتی این منطقه را تغییر نخواهد داد. رژیمی در منطقه خاورمیانه کاشته شده که ابتدا به ساکن توسط بافت های کناری آن پس زده شده است. اگر این امر به ورود میکروب به بدن انسان به عنوان یک سیستم شبیه سازی شود، می توان گفت درگیری های بعدی اعراب و کشورهای همسایه، در حقیقت سرایت میکروب بیماری به بخش ها و اطراف منطقه و مقابله اعضای بدن با میکروب تلقی می شود و نه عامل بحران. بررسی روندهای آتی نشان می دهد که این بحران و بیماری در قالب های مختلف و با نمادهای گوناگون هر از گاهی در جایی بروز و ظهور خواهد کرد و بدیهی است که به وجود آورندگان آن هم از آثار این بیماری مصون نخواهند بود.
طی چند دهه اخیر دولت های مختلف به فریاد استغاثه ملت فلسطین پاسخ داده و از آنها حمایت کرده اند، از هند و چین و کشورهای شرق دور گرفته تا آمریکای لاتین و اروپا؛ حمایت اعراب از فلسطین و حمایت جهان اسلام از جمله مالزی و ترکیه و ... از آنها، پشتیبانی وجدان های بیدار ملت های جهان از ملتی مظلوم تلقی می شود که هراز گاهی رخ می نماید. جالب اینکه برخی از دولت ها همین حمایت از فلسطینیان و سپس سکوت در مورد آن در قبال اخذ امتیاز مناسب را موضوع چانه زنی با آمریکا و دیگر حامیان اسرائیل ساخته اند. اما اینکه موضوع حمایت از فلسطینیان سرکوب شود چیزی را در ماهیت مسئله عوض نمی کند. می توان با اطمینان گفت که ریشه اصلی و مهمترین موضوع اختلاف ایران با آمریکا و دیگر حامیان اسرائیل نیز همین دفاع جمهوری اسلامی از ملت مسلمانی است که فریاد استغاثه بلند کرده است.
در رویکرد سیستمی برای مهار حلقه های تشدید شونده ، حلقه های تعدیل کننده Balancing Loops ایجاد می کنند. وظیفه حلقه های تعدیل کننده ، جلوگیری از تشدید بحرانی است که فرآیند ناشی از فعالیت حلقه های تشدید شونده ایجاد می کند و می تواند به آثار تخریبی دومینووار و یا اثر بهمنی Avalanchic Effect منجر شود. حلقه های تعدیل کننده باید نظام بازخوردی را ایجاد کنند که از سرعت و شتاب تخریب بکاهند ولی هم اکنون حلقه های تعدیل کننده ای برای بحران خاورمیانه وجودی ندارد و نظام سلطه با توجیه فعالیت های خود تحت عنوان اینکه اسرائیل یک رژیم مشروع عضو سازمان ملل است، سعی دارد هر گونه تلاشی برای شکل دهی راه حل های پایدار در منطقه را با انگ و برچسب از مسیر خارج سازد. بدیهی است که رسانه های همسو با نظام سلطه نیز با دادن آدرس غلط در مورد دلایل بحران به این امر کمک می کنند.
ج) تجویز راهبردی:
از دیرباز و به ویژه بعد از جنگ جهانی اول و دوم، قدرت های هژمون نه تنها در فلسطین بلکه در جای جای جهان خاصه در خاورمیانه و جهان اسلام، سیاست ایجاد تفرقه و دستکاری در نظام های حکومتی و استقرار دینامیک ها و بالانس های غیرطبیعی را دنبال و سعی کرده اند تا رهبری جهان را از طریق به هم مشغول داشتن قوم ها و ملت ها تحصیل کنند. سیاستی که شاید تا پایان قرن قبل نیز هنوز کاربرد داشته است. اما به نظر می رسد که گسترش فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی و امکان کسب تجربه از تلاش های سایر ملت ها و سهولت دسترسی به اطلاعات و اخبار از یکسو و امکان یافتن تفکرات و آرمان های مشترک و افراد همسو از سوی دیگر، الزامات و پیش نیازهای رهبری جهانی را تغییر داده و تداوم رهبری جهانی برای هیچ کشوری از طریق ادامه روندهای گذشته امکان پذیر نیست. سیاستی نو می طلبد و رویکردی نوین که در آن مشارکت کلیه بازیگران و کنشگران هوشمند در شکل دهی آینده و پذیرش رهبری در این رویکرد از الزامات است.
نگاهی سیستمی به دینامیک برخی از پیشران های بحران نشان می دهد که ریشه های بحران فلسطین درون زاست. ملتی از خانه و کاشانه اش بیرون رانده شده، در کشور خود شهروند درجه دو تلقی می شود و از حقوق اولیه شهروندی محروم است، امکان بهره مندی از فرصت های مساوی ندارد، امکان استخدام در دوایر دولتی و کارخانجات تولیدی و ... ندارد. از آزادی بیان و اجازه اعتراض محروم است و قدرت های حامی نظام حاکم بر او، از او انتظار دارند که تحت سلطه و فشار با رژیم حاکم همراهی کند.
تجربه نشان داده که امکان شکل گیری تلاشی جهانی برای حل منازعه اسرائیل و فلسطین وجود دارد. دنیا در تلاشی هماهنگ قادر شد بحرانی مشابه در آفریقای جنوبی را حل و فصل کند، قطعا اگر تلاشی جهانی برای مهار گروه های فشار و لابی های شرور شکل گیرد، بحران فلسطین نیز همانند آفریقای جنوبی قابل حل خواهد بود. به نظر می رسد امکان همسویی سیاست های آمریکا و جهان اسلام و همکاری جهان اسلام با قالب های جهانی وجود دارد. اما آغاز این روند الزاماتی دارد و یکی از آنها قطعا یافتن راه حلی برای بحران اصلی خاورمیانه یعنی مناقشه فلسطین است. علی رغم همه تبلیغات سویی که علیه مردم فلسطین و مسلمانان می شود، ملت آمریکا نیز مثل خیلی از ملت ها خواهان کمک به مظلوم و مردم ستم دیده فلسطین و حل ریشه ای بحران است، از این رو رهبران آمریکا باید به مسئله فلسطین خارج از بازی های انتخاباتی و سیاست های تبلیغاتی خود بپردازند و در پاسخ به خواست وجدان های بیدار جهان، با رویکردی نوین این زخم کهنه و مزمن را که همواره توان بازگشت دارد را درمان اساسی کنند. ابتکاراتی که این مهم را هدف قرار دهد قطعا می توانند بستر همکاری های آتی ملت های مختلف دنیا را برای شکل دهی جهانی آرام تر فراهم آورند و همکاری جمعی را برای مقابله با مشکلات بزرگتر فراروی بشر، مثل مشکلات بهداشتی، محیط زیستی و گروه های تروریستی موجب شوند. ناگفته پیداست که دستیابی به نقاط تعادل پویایDynamic Equilibrium جدید تنها در سایه همکاری و هم افزایی تمام کنش گران بین المللی و ملت ها و دولت های مستقل و خیرخواه امکان پذیر خواهد بود.
نظر شما :