حمله به سفارت آذربایجان را سادهسازی نکنیم
جنگزادگی آذربایجان و توهم پیروزی بر ایران!
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی، فرآیندی است که بخش مهمی از آن بر درسآموزی و یادگیری سیاستها و الگوهای پیشین موفق و کارآمد یا شکست خورده و ناکارآمد استوار است. نقشه راه بسیاری سیاستگذاران را میتوان همان سیاستها و سیاستگذاریهای پیشین قلمداد کرد که مورد احیاء قرار گرفته، با کمی تغییر و بروزرسانی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند.
الگوهای پیشین سیاستگذاری که آماده بوده و مورد استفاده قرار میگیرند، در قالب همان "مدل سطل زباله" قابل تحلیل هستند. بسیاری سیاستگذاران و حکمرانیها به جای نوآوری در ساخت سیاستهای جدید و سیاستگذاری های کارآمد، از سطل زباله یا همان انبان سیاستهای پیشین که دارند، استفاده میکنند.
در تعریف چنین مدلی از سیاستگذاری یا تصمیمگیری (مقابل تصمیمسازی) میتوان گفت تصمیمها و سیاستهای پیشین که به درون سطل زباله یا جعبهای انبارگونه انداخته شدهاند، با کمی بازسازی ظاهری مورد استفاده مجدد قرار میگیرند، بدون توجه به شرایط زمانی و مکانی کنونی. در واقع سیاستگذار یا حکمران، اینگونه سیاستها و تصمیمها را برای چنین شرایطی انبار کرده است تا بتواند به صورت آنی از آنها بهره ببرد!
سیاستگذار و حکمرانی شکننده و ناتوان در سیاستگذاری مطلوب، همواره دارای تصمیمها و سیاستهای آماده و بلاتکلیف هستند که برای اجرای آنها به دنبال مشکلات، احساسات و موقعیت مناسب هستند. این الگو از سیاستگذاری که همان مدل سطل زباله است، بر تقلید، یادگیری و درسآموزی نسنجیده از الگوهای پیشین سیاستگذاری استوار است.
سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری خارجی که بر مبنای مدل سطل زباله باشد، بیشتر بر بحرانآفرینی و تشنجزایی در مناسبات منطقهای و نظام جهانی استوار بوده و بقای یک سیاستگذار یا حاکم را با ایجاد و افروختن منازعه، تضمین میکند. این مدل حکمرانی در بسیاری دولتهای شکننده جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
یکی از دولتهایی که پیوسته از مدل سطل زباله در سیاستگذاری خارجی خود استفاده میکند، دولت جمهوری آذربایجان به رهبری الهام علی اف است. این دولت نشان داده به پشوانه دلارهای نفت و گاز خود و حمایتهای سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و حتی نظامی ترکیه، اسرائیل و امریکا، همواره به دنبال مشکلات و تنشهایی در نظام منطقهای است تا به آنها ورود کرده یا بحرانهای جدیدی را برافروزد!
الگوی سطل زباله سیاستگذاری خارجی دولت علیاف، بیشتر بر این اصل استوار است که تنها "منازعه و جنگ" میتواند بقای دولت ایشان را تضمین کند و حکمرانی غیر دموکراتیک وی را مشروعیت بخشد.
این تفکر منازعه و جنگدوستی دولت آذربایجان در این واقعیت ریشه دارد که دولت آذربایجان ازجمله بازیگرانی است که زاده جنگ بوده و جنگزادگی جمهوری آذربایجان با بقای دولت علیاف پیوند خورده است. جمهوری آذربایجان ازجمله کشورهایی است که ساخته جنگ (ایران و روسیه تزاری) هستند و خود نیز جنگجویی میکند، همانگونه که چارلز تیلی اندیشمند جامعه شناسی میگوید: «دولت، جنگ را ساخت و جنگ، دولت را ساخت.»1
این نظریه چارلز تیلی که برای توصیف شکلگیری دولت ملتهای اروپایی بیان شده را میتوان مصداق بارز ماهیت و حکمرانی دولت آذربایجان دانست که در سیاستگذاری تهاجمی و گستاخانه آن علیه ایران اتخاذ کرده است. سیاستی که با پیروزی آذربایجان در جنگ 2020 قره باغ وارد فاز تکراری شده و دولت علی اف به تنشآفرینی و گستاخی روزمره علیه ایران مشغول شده است!
واکنش تند و فوری دولت آذربایجان به حادثه نفوذ مسلحانه یک ایرانی معترض به درون سفارت آذربایجان در تهران و کشته شدن یکی از کارمندان سفارت را میتوان در قالب الگوی سطل زباله سیاستگذاری و همچنین نظریه چارلز تیلی، چنین مورد بررسی قرار داد:
یکم – الگوی سیاستگذاری سطل زباله دولت علیاف: دولت علیاف طی چند سال اخیر نشان داده است که سیاست خارجی خود را بر اساس مدل سطل زباله سیاستگذاری، طراحی و اجرا میکند. مدلی که بر مبنای تعدادی معدود سیاستها و تاکتیکهای تکراری تهاجمی موجود در سطل زباله سیاستگذاران خارجی این کشور استوار است.
یکی از مؤلفههای مدل سطل زباله را میتوان انتخاب و برداشتن شانسی راهحل یا سیاست از میان تعداد فروانی راهحل موجود در سطل زباله دانست، اما سیاستگذاری خارجی دولت آذربایجان در سطل زباله خود تنها چند راهحل معدود، یکسان و همپوشان دارد که رویکرد همه آنها تهاجم و گستاخی نسبت به همسایگان بهخصوص ایران است. بنابراین راهکارهای سیاست خارجی دولت علیاف، کاملاً انتخابی و از پیش تعیین شده هستند.
سیاستها و اقدامات دولت آذربایجان در مورد مسایل مرزی با ایران، تاریخ رود ارس، ادعای حمایت از آذریزبانهای ایران و در نهایت ماجرای حمله یک شهروند ایرانی به سفارت آذربایجان با انتخاب راهحل یا سیاستهای تهاجمی و گستاخانه علیه ایران همراه بوده است. انتخاب اینگونه راهکارهای تهاجمی، احتمال نقشآفرینی و برنامهریزی دولت علی اف در چنین حوادثی را افزایش میدهد.
سیاستگذاری خارجی دولت آذربایجان وابستگی شدیدی به الگوی سطل سطل زباله برای کنش در روابط منطقهای خود پیدا کرده و تمام سیاستگذاری خود را بر اساس برخی تصمیمها و سیاستهای تکراری پیشین، مدیریت میکند.
دوم - دولت جنگزاده و ستیزهجویی در منطقه: دولت آذربایجان که زاده یک رشته جنگهای استعماری روسیه تزاری علیه ایران است، جنگ زادهای است که سیاستگذاران آن در اندیشه بازآفرینی سیاست گسترشگرایی تزاری با ابزار قومی و زبانی هستند.
دولت آذربایجان بهخصوص شخص علیاف طی چند سال اخیر چنان روندی از دیکتاتوری مطلق را پیگیری میکنند که اکنون به فکر اجرای توهم آرمانی خود یعنی تشکیل آذربایجان بزرگ افتادهاند. ابزار این سیاست خیالی نیز در همان سطل زباله سیاستگذاری علی اف موجود است؛ تقابل و گستاخی علیه ایران!
جنگزادگی جمهوری آذربایجان و ریشههای استعماری آن در سیاستگذاری ستیزهجویانه و گستاخانه دولت علی اف به خوبی نمایان است. همانگونه که در مقاله "آذربایجان در اشغال ترکیه و علیاف دست نشانده اردوغان!" منتشره سایت دیپلماسی ایرانی در مهر ماه 1400 نیز اشاره کردهام، سیاستگذاری ستیزهجویانه دولت آدربایجان ادامه خواهد داشت، زیرا الهام علیاف مأمور دستنشانده سیاستهای اردوغان و جمهوری آذربایجان نیز دولت دستنشانده ترکیه در معادلات منطقهای شده است!
سوم - سفارت بهانه است، سادهسازی نکنیم: حمله یک شهروند ایرانی از اهالی مرند آذربایجان شرقی ایران و آذری زبان به سفارت آذربایجان در تهران را نباید سادهسازی کرد و به سادگی از کنار آن گذشت. زیرا برخلاف نمونههای پیشین در حمله شهروندان ایرانی به سفارتخانههای خارجی، اینبار تنها یک نفر و با اسلحه جنگی به سفارت یک کشور مدعی حمایت و مشروعیت میان همزبانان آذری خود در ایران، حمله کرده است.
با توجه به موضعگیری تند و بسیار آنی دولتمردان جمهوری آذربایجان و اصرار بر تروریستی بودن این حادثه، ماهیت این ماجرا نیاز به واکاوی و شفافسازی بیشتری دارد که آن را به یک مسئله خانوادگی و تصادفی، سادهسازی نکنیم.
واکنش رسانهای در سطح بالای دولتمردان آذربایجانی و ترکیهای، نشان میدهد که گویا این دولتمردان برای چنین وضعیتی و اعلام تروریستی بودن این حمله به سفارت آذربایجان، از پیش آماده بوده و سناریوی آن را نوشته بودهاند!
چرا نباید این حمله را سادهسازی کنیم:
1- اعتراف دختر فرد مهاجم به اینکه با مادرش طی چند روز قبل در تماس بوده و مادرش در باکو بوده است!
2- موفقیت تاکتیک حمله و نفوذ به سفارت آذربایجان بدون برنامهریزی و سناریوی خاص قبلی، آنهم توسط یک فرد عادی، باورپذیر نیست.
3- ادعای دزدیدن یا خروج غیرشرعی و غیرقانونی همسر یک شهروند ایرانی از سوی سفارت آذربایجان که تاکنون دولت آذربایجان پاسخی در این مورد نداده است!
4- چگونگی تهیه اسلحه جنگی توسط شهروند و حمل آن به قلب تهران، آنهم در شرایطی که کشور با موجی از اعتراضات سراسری و خشونتبار طی چند ماه اخیر روبهرو بوده است!
5- شرایط روانی و روحی این شهروند آذری زبان، چگونه بوده که حاضر شده است تا ایران و زندگی فرزندانش را فدای یک همسر گریزان از ایران کند!
اگر این پرسشها و دهها پرسش دیگر پیرامون ریشهها و سناریوی این ماجرا به خوبی واکاوی شوند، شاید بتوان به نقش سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی رقیبان منطقهای از جمله اسرائیل، ترکیه و حتی خود جمهوری آذربایجان در این ماجرا رسید. نقشی که جلوههای آن در آمادگی از پیش دولتمردان آذربایجان و ترکیه در تروریستی نامیدن این حمله، قابل مشاهده است و گویا دوست داشتند که این ماجرا، کشتههای بیشتری نیز داشته باشد!
*
دولت جنگزاده جمهوری آذربایجان (فرزند نامشروع انقعاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای) بر اساس همان ماهیت جنگزادگی خود به سیاستگذاری ستیزهجویانه تزاری علیه ایران مشغول است.
دولت علیاف در سیاستگذاری خارجی خود تنها به یک سیاست تکراری یعنی تقابل و گستاخی علیه ایران متوسل شده و امیدوار است تا شاید توهم آرمانیاش یعنی تسلط بر آذربایجان ایران و تشکیل امپراتوری بزرگ ترکی مورد نظر اردوغان را تحقق بخشد!
بر اساس همان اندیشه چارلز تیلی، میتوان گفت که دولت آذربایجان از جنگ ساخته شده و دولتی است که جنگسازی میکند. این دولت بر مبنای پیشینه خود و سیاست گستاخی روسیه تزاری علیه ایران و جداسازی قفقاز و آذربایجان از ایران، میخواهد با افروختن یک جنگ جدید به تصرف مناطق آذریزبان ایران دست یابد. اما گویا فراموش کرده که ایران، ارمنستان نیست و دولت علیاف تاکنون مورد مهر و رحمت ایران و ایرانیان قرار داشته و آذربایجان سرافراز ایران هرگز زیر سلطه دیکتاتور دستنشانده ترکیه نخواهد رفت.
**
واکنش تند و فوری دولت آذربایجان به حمله یک شهروند آذریزبان ایرانی به سفارتش در تهران، نشان میدهد که دولت علیاف به شدت در مسیری برگشتناپذیر از تنش پیش میرود. روندی که دلخوش به حمایتهای اسرائیل و ترکیه بوده و نمایشی از الگوی سطل زباله سیاستگذاری است.
احساس گرایی شدید و انتخاب سیاستها بر اساس تحریک احساسات که بخشی از الگوی سطل زباله است، دولت علی اف را به تاکتیکها و ابزارهای خطرناکی متمایل کرده است. حتی اگر یکی این ابزار، زمینهچینی برای حمله به سفارت خود در تهران باشد!
پیامدهای حمله مسلحانه شهروند آذریزبان ایران که مدعی دزدیدن همسرش توسط دولت آذربایجان است، تنها به سود اسرائیل و آذربایجان بوده است. انحراف افکار عمومی جهانی از اعتراضات مدنی فراگیر شهروندان اسرائیلی و حمله اسرائیل به اردوگاه فلسطینی را میتوان مهمترین پیامد حمله به سفارت آذربایجان در تهران دانست که با تندروی و گستاخی دولت علیاف در خروج کارکنان و بستن سفارت خود در تهران، تکمیل شد.
حمله شهروند آذریزبان ایرانی به سفارت آذربایجان را نمیتوان یک اتفاق عادی و ناگهانی محسوب کرد. این ماجرا دارای برنامهریزی و تفکر مبهم و رازآلود خاص و موفقی است که بر فشارهای علیه ایران افزوده و خود یکی از ابزراهای تکنیک ریگ روان و فرو بردن ایران در تنشها و بحرانهای بینالمللی است.
منابع:
1- Tilly, Charles. (1975).The formation of national states in Western Europe. Princeton: Princeton University. Press, pp 42
نظر شما :