از غارنشینی تا رسیدن به بالاترین مقام قدرت

شی پا جای پای مائو گذاشته است

۰۳ آبان ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۱۵۴۲۰ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
صابر گل‌عنبری در یادداشتی می نویسد: اگر بخواهیم نگاهی روانشناختی به سیاست‌ها و رفتارهای جناب پینگ بیندازیم، در واقع خصلت اقتدارگرایی مطلق او جدا از این که برساخته حزب کمونیست و تاثیرپذیرفته از مائو نیز هست، در واقع محصول زندگی شخصی و خانوادگی پرفراز و نشیبی است که او از دوران کودکی تجربه کرده است.
شی پا جای پای مائو گذاشته است

نویسنده: صابر گل‌عنبری، کارشناس ارشد مسائل بین الملل

دیپلماسی ایرانی: امروز شی جین‌پینگ برای بار سوم به ریاست حزب کمونیست و به تبع آن ریاست جمهوری چین برای پنج سال آتی انتخاب شد؛ البته انتصابی خودخواسته که با انجام اصلاحات گسترده در کمیته مرکزی حزب صورت گرفت و امروز پینگ را در جایگاه قدرتمندترین رهبر چین پس از مائو قرار داده است. 

امروز چهره‌ای که از او در اذهان برخی  چینی‌ها و ناظران جهانی نقش بسته، با شی جین پینگ سال 2012، در هنگام رسیدن به قدرت کاملا متفاوت است. خیلی‌ها فکر می‌کردند او آدم ترقی‌خواهی است و توسعه سیاسی را در کنار توسعه اقتصادی کلید خواهد زد و فضای بسته را خواهد گشود؛ اما عکس آن اتفاق افتاد و فضای بسته را سه قفله کرد و سختگیری فزاینده با مخالفان و حذف رقبای احتمالی در میان هم حزبی‌های خود را در پیش گرفت و این چنین قدرت را قبضه کرد. نمونه چنین سیاستی، رفتار آشکار دیروز او با رئیس جمهوری سابق چین و اخراج او از نشست بود. البته ناگفته نماند این قبضه کردن قدرت چون دیگر اقتدارگرایان و دیکتاتورها رفتاری صرفا نه از سر شهوت قدرت، برای بهره‌مندی شخصی و خانوادگی از منافع آن است، بلکه برونداد دکترین کلان و خاصی است که پینگ نسبت به آینده چین و تبدیل آن به ابرقدرت جهان دارد. 

او معتقد است که چین در سایه حفظ و تعمیق همین اقتدارگرایی داخلی است که می‌تواند ابرقدرت شود و خود را شخصی قادر به تحقق این آرزو می‌داند. او گشایش سیاسی را مساوی با فروپاشی داخلی چین و سدی فراروی تحقق این هدف و آن را عامل فروپاشی شوروری و سوسیالیسم در اروپای شرقی می‌داند. اما شی جین پینگ همچون پوتین بیگدار به آب نمی‌زند  و در سیاست خارجی تحت الزامات اقتصاد جهانی چین محتاطانه عمل می‌‌کند؛ ولی با این حال زمان و فرصت آن فرا برسد همین اقتدارگرایی داخلی را نیز در سیاست خارجی در پیش خواهد گرفت.

اگر بخواهیم نگاهی روانشناختی به سیاست‌ها و رفتارهای جناب پینگ بیندازیم، در واقع این خصلت اقتدارگرایی مطلق او جدا از این که برساخته حزب کمونیست و تاثیرپذیرفته از مائو نیز هست، بلکه در واقع محصول زندگی شخصی و خانوادگی پرفراز و نشیبی است که او از دوران کودکی تجربه کرده است. شی جین پینگ فرزند یکی از قهرمانان انقلاب مائو به نام شی چونگ شون است که تا مقام معاونت نخست وزیری نیز رفت، اما مغضوب مائو و انقلاب فرهنگی او قرار گرفت و حذف شد و به تبع آن خانواده او نیز قربانی این سیاست مائویی شده و مورد ستم قرار گرفتند؛ تا جایی که گفته می‌شود یکی از خواهران ناتنی او ناچار به خودکشی شد. 

شی جین پینگِ مطرود از دوستان و همسالانش در سنین نوجوانی مجبور به کارگری در شرایط بسیار سخت بود و سرپناهی جز یک غار نداشت. این سختکوشی روح و روان او را پرورش داد و از او شخصیتی درونگرا، کم حرف، و در عین حال عنید، اقتدارگرا و بلندپرواز ساخت. از همان دوران جوانی بارها داوطلب عضویت در حزب کمونیست شد، اما به خاطر پرونده پدری در گزینش رد می‌شد؛ تا این که گویا در جلسات جذب ناچار به موضع گیری علیه پدر می‌شود و زبان به هجو او می‌گشاید. بالاخره در نتیجه همین عناد و سرزنش میراث پدری عضو حزب شد و پله‌های ترقی را در روستای خود و سپس استان فوجیان تا ژجیانگ و شانگهای و بالاخره ریاست حزب و رئیس جمهور شدن در سال 2012 طی کرد. 

این چنین شد که پسری مطرود از پدری اخراجی از حزب کمونیست امروز پا در کفش مائو تسه تونگ کرده و رهبر بلا منازع چین و به عبارتی دیگر مائوی دوم چین شده است. چون مائو می‌اندیشد؛ ادبیات او را به کار می‌گیرد؛ همچون او لباس می‌پوشد؛ ژست می‌گیرد و رفتار می‌کند. مائوی دوم که می‌رود رهبر مادام العمر چین شود، هر چند در یک دهه اخیر چین را از لحاظ اقتصادی و نظامی قدرتمندتر ساخته و چین را به مزاحمی جدی‌تر برای هژمونی ضعیف شده آمریکا در سطح جهان تبدیل کرده؛ اما پاشنه آشیل او در همین نقطه قوت و اقتدارگرایی مائوئیستی او نهفته است و همین می‌تواند او و چین را در نهایت قربانی این نوع اقتدارگرایی سازد. البته در کل، آینده، بقا و افول قدرت چین و کسب جایگاه ابرقدرتی در جهان به تنازع هژمونتیک فزاینده‌اش با آمریکا بر می‌گردد که امروز اژدهای چینی را مهم‌ترین چالش خطرناک فراروی خود می‌داند و از بیش از یک دهه پیش برنامه خود برای مهار آن را آغاز کرده و در سال‌های اخیر تسریع بخشیده است.

کلید واژه ها: شی جین پینگ چین رئیس جمهوری چین مائو مائو تسه تونگ حزب کمونیست چین کمنونیست دیکتاتوری دیکتاتوری در چین


( ۱۲ )

نظر شما :

محمد ۰۳ آبان ۱۴۰۱ | ۱۶:۰۰
هیچ ، تاکید می کنم هیچ دیکتاتوری از سقوط جان سالم به در نبرده است . بی تردید هیچ نظام سیاسی نمی تواند آن کاری را که پدران بنیانگذار در امریکا انجام دادند را تکرار کند. امریکا به این دلیل تشکیل شد که خط بطلانی باشد بر دیکتاتوری های تاریخ ، و تا کنون هم دیده ایم که هیچ دیکتاتوری نتوانسته در مقابل فلسفه سیاسی جان لاک و عملگرایی بنیانگذاران امریکا قد علم کند. جناب شی جین‌پینگ هم با اینکارش میخی بر تابوت چین کوبید ، کشوری که به واسطه شرکت های امریکایی از فقر نجات یافته و همین حالا هم پاشنه آشیلی به نام تایوان دارد ، بسیار زود است که اینطور گستاخانه رفتار کند
ناشناس ۰۴ آبان ۱۴۰۱ | ۱۲:۳۵
جناب محمد ... مردم آمریکا راجع به حکومتشان نظر دیگری دارند . مگر آنکه شما از مردم آمریکا ، آمریکایی تر باشید .
ابراهیم قدیمی ۰۴ آبان ۱۴۰۱ | ۱۴:۵۲
مدیریت جین پینک چنان بود که یک جامعه یک میلیارد وپانصد میلیونی را در پریود کرونا انچنان اداره کرده که با داشتن پنج هزار واندی فوتی تاکنون و همراه با رشد اقتصادی باشد۔این عدد در موردامریکا با جمعیت سیصد وپنجاه میلیونی تا کنون متاسفانه یک میلیون و صد هزار نفر است۔جامعه امریکا باکمال تاسف جامعه سالمی نیست۔ مردم خوب امریکا شرایط بهتر وسالم تری نیاز دارند۔تبلیغات ان غوغا میکند ونظر به خارج از مرزهای خود بیشتر از داخل مرزهای خود دارند۔مردم چین اینگونه که بنظر میرسد در رفاه گامل اند۔تحربکات برای برهم زدن این رفاه وجود دارد۔چرا بک مدیر توانا وصاحب تجربه وبدون داشتن ثروت داخلی وخارجی باید تعویض شود؟