پوتین چه فکر می کند؟
دلایل بلندمدت، میانی و فوری حمله روسیه به اوکراین
دیپلماسی ایرانی: در میان بحثهای داغ درباره عواملی که باعث شد روسیه در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کند، باید میان علل بلندمدت، میانی و فوری تمایز برقرار کرد. اما در حالی که هر یک از این علل میتواند به شیوه خاص خود اهمیت داشته باشد، لازم نیست جنگ حتی در صورت حضور همه آن علل، اجتنابناپذیر تلقی شود.
در حالی که جنگ اوکراین هشتمین ماه خود را پشت سر می گذارد، به نظر می رسد همچنان چشم انداز روشنی برای پایان دادن به آن وجود ندارد. اگر چه در هفته های اخیر نیروهای اوکراینی موفق به آزادسازی برخی از سرزمین های اشغالی شده اند، با این وجود، تصمیم کم سابقه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه مبنی بر اعلام بسیج نسبی و الحاق چهار منطقه اوکراین به خاک روسیه بر عزم مسکو برای پیروزی به هر قیمتی در جنگ دلالت دارد؛ مسئله ای که احتمال به کارگیری تسلیحات هسته ای توسط کرملین در اوکراین را بیش از پیش محتمل ساخته است.
با این همه، اگر چه شرایط میدان جنگ دائم در حال تغییر و پیش بینی جهت تحولات امری به شدت دشوار شده است، اما بحث بر سر ریشه های آغاز این درگیری همچنان در میان تحلیلگران ادامه دارد.
جنگ روسیه در اوکراین مخربترین درگیری است که اروپا از سال 1945 به خود دیده است. در حالی که بسیاری در غرب شاهد یک جنگ انتخابی از سوی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه هستند، او مدعیست تصمیم ناتو در سال 2008 برای عضویت اوکراین یک تهدید وجودی برای مرزهای روسیه به همراه داشت. برخی دیگر این درگیری را به پایان جنگ سرد و شکست غرب در حمایت کافی از روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برمیگردانند. چگونه میتوانیم ریشههای جنگی را که ممکن است سالها طول بکشد، تشخیص دهیم؟
جنگ جهانی اول بیش از یک قرن پیش رخ داد، با این حال مورخان هنوز کتابهایی مینویسند که در مورد علت آن بحث میکنند. آیا این جنگ به این دلیل آغاز شد که یک تروریست صرب دوک اتریشی را در سال 1914 ترور کرد، یا ناشی از قدرت برتر آلمان بود که بریتانیا را به چالش میکشید و یا به ناسیونالیسم در حال افزایش در سراسر اروپا مربوط می شد؟ پاسخ «همه موارد بالا، به علاوه موارد دیگر» است. با این همه باید به خاطر داشت، در هر صورت جنگ تا زمانی که در اوت 1914 شروع شد اجتناب ناپذیر نبود – و حتی پس از آغاز، چهار سال قتلعام امری ناگزیر نبود.
برای فهم مسائل، تمایز بین علل اساسی، میانی و فوری یاری بخش است. به بهراه افتادن یک آتش سوزی فکر کنید: انباشت کندهها دلیلی اساسی است. افزودن آتشزنه و کاغذ یک علت میانی است. و زدن کبریت یک علت تشدید کننده است. اما حتی در آن زمان، آتشسوزی اجتنابناپذیر نیست. ممکن است باد شدید کبریت را خاموش کند یا طوفان ناگهانی باران چوب را خیس کرده باشد. همانطور که مورخ، کریستوفر کلارک، در کتاب خود در مورد منشأ جنگ جهانی اول، خوابگردها، اشاره میکند، «آینده هنوز باز بود – فقط». انتخابهای سیاسی نادرست عامل مهم فاجعه بود.
در مورد اوکراین شکی وجود ندارد زمانی که در 24 فوریه پوتین فرمان حمله نیروهای روسیه را صادر کرد، کبریت را روشن کرد. تا حدودی هدف این بود که به مانند تصرف بوداپست در سال 1956 و یا پراگ در سال 1968 توسط اتحاد جماهیر شوروی، نیروهای هوابرد روسی فرودگاه را تصرف و تانک ها کییف را تسخیر کنند، ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین را برکنار و یک دولت دست نشانده را برپا کنند.
علت میانی؛ سودای جهان روسی
پوتین به مردم روسیه گفت که او در حال انجام یک «عملیات نظامی ویژه» برای «نازی زدایی» اوکراین و جلوگیری از گسترش ناتو به مرزهای روسیه است. اما با توجه به اشتباه محاسباتی وحشتناکش، باید بپرسیم که او واقعاً به چه چیزی فکر می کرد.
ما از نوشتههای خود پوتین و از زندگینامهنویسان مختلف مانند فیلیپ شورت میدانیم که علت میانی، امتناع او از به رسمیت شناختن اوکراین بهعنوان یک کشور مستقل بود. پوتین – در مقام افسر سابق ک گ ب – از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متاسف بود و به بهانه قرابت فرهنگی اوکراین و روسیه، اوکراین را کشوری جعلی می دانست. با این حال، از نظر او اوکراین ناسپاس بود و با قیام میدان 2014 خود و برکناری دولت طرفدار مسکو و تعمیق روابط تجاری با اتحادیه اروپا، روسیه را آزار داد.
پوتین میخواهد چیزی را که «جهان روسی» میخواند، احیا کند و با نزدیک شدن به سن 70 سالگی، به میراث خود میاندیشد. رهبران قبلی، مانند پتر کبیر، قدرت روسیه را در زمان خود گسترش داده بودند. با توجه به ضعف تحریم های غرب که پس از حمله روسیه به اوکراین و الحاق شبه جزیره کریمه در سال 2014 رخ داد، به نظر می رسد پوتین از خود پرسیده: چرا بیشتر از این پیش نرویم؟
چشم انداز گسترش ناتو یک علت میانی کوچک بود. در حالی که غرب یک شورای ناتو – روسیه ایجاد کرد که از طریق آن افسران نظامی روسیه می توانستند در برخی از جلسات ناتو شرکت کنند، روسیه انتظار بیشتری از این رابطه داشت. و در حالی که جیمز بیکر، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، در اوایل دهه 1990 به همتای روسی خود گفته بود که ناتو گسترش نخواهد یافت، مورخانی مانند مری ساروت نشان داده اند که بیکر به سرعت تضمین شفاهی خود را که توافق نامه کتبی هم نداشت، پس گرفت. زمانی که بیل کلینتون، رئیس جمهوری ایالات متحده، این موضوع را با بوریس یلتسین، رئیس جمهوری روسیه در دهه 1990 در میان گذاشت، روسیه با نارضایتی گسترش ناتو را پذیرفت، اما انتظارات هر دو طرف متفاوت بود.
تصمیم ناتو در نشست سال 2008 در بخارست مبنی بر گنجاندن اوکراین (و گرجستان) به عنوان اعضای بالقوه آینده، به سادگی بدترین انتظارات پوتین از غرب را تایید کرد. با این حال، اگرچه تصمیم ناتو در سال 2008 ممکن است اشتباه بوده باشد، تغییر نگرش پوتین پیش از آن بود. او پس از حملات 11 سپتامبر 2001 با ایالات متحده همکاری کرده بود، اما سخنرانی او در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2007 نشان می دهد که او پیش از اجلاس بخارست، با غرب در افتاده بود. بنابراین، احتمال گسترش ناتو تنها یکی از چندین علت میانی بود – یکی از دلایلی که بلافاصله پس از نشست بخارست با اعلام فرانسه و آلمان مبنی بر وتوی عضویت اوکراین در ناتو کمتر برجسته شد.
پشت همه اینها دلایل بلندمدت یا ژرفی بود که پس از پایان جنگ سرد رخ داد. در ابتدا، خوشبینی زیادی هم در روسیه و هم در غرب وجود داشت که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باعث ظهور دموکراسی و اقتصاد بازار در روسیه میشود. در سال های اولیه، کلینتون و یلتسین تلاش های جدی برای توسعه روابط خوب انجام دادند. اما در حالی که ایالات متحده وام و کمک اقتصادی به دولت یگور گیدار، نخست وزیر روسیه ارائه کرد، روس ها انتظارات بسیار فراتری داشتند.
علاوه بر این، پس از هفت دهه برنامه ریزی متمرکز، تبدیل ناگهانی کشور به یک اقتصاد بازار در حال شکوفایی غیرممکن بود. تلاشهای آمرانه برای ایجاد چنین تغییرات سریعی نمیتواند منجر به ایجاد اختلالات عظیم، فساد و نابرابری شدید نشود. در واقع، در حالی که برخی از الیگارش ها و سیاستمداران به دلیل خصوصی سازی سریع دارایی های دولتی به شدت ثروتمند شدند، استاندارد زندگی اکثر روس ها کاهش یافت.
در اجلاس داووس در فوریه 1997، فرماندار نیژنی نووگورود – یکی از واحدهای فدرالی روسیه – بوریس نمتسوف (که بعداً ترور شد)، گزارش داد که هیچ کس در روسیه مالیات نمی پردازد و دولت برای پرداخت دستمزدها مستاصل شده است. سپس، در سپتامبر همان سال آینده، گریگوری یاولینسکی، نماینده لیبرال پارلمان در مدرسه کندی هاروارد گفت: «روسیه کاملاً فاسد است و یلتسین هیچ چشماندازی ندارد». یلتسین که نتوانست با پیامدهای سیاسی شرایط اقتصادی رو به وخامت کنار بیاید، به پوتین رو آورد تا به او کمک کند تا نظم را بازگرداند.
هیچ کدام از اینها به این معنی نیست که جنگ اوکراین اجتناب ناپذیر بود. اما با گذشت زمان به طور فزاینده ای محتمل شد. در 24 فوریه 2022، پوتین اشتباه محاسباتی کرد و کبریتی را روشن کرد که آتش عظیمی را به راه انداخت. به سختی می توان دید که او آن را خاموش می کند.
منبع: پراجکت سیندیکیت – یوروآتلانتیک/ تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :