باید از فرصت های این رویداد ورزشی نهایت استفاده را برد
فرصت جام جهانی قطر برای ایران و ایرانیان
نویسنده: احسان مرادی، نویسنده و روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: رویدادهای ورزش همواره مورد توجه مردم در سرتاسر گیتی و نیز توجیه گر بسیاری از اقدامات سیاسی در ادوار گوناگون بوده است. شعار ورزش عاری از سیاست که از سوی نهادهای متولی این رخدادهای عالم شمول اعلان و تکرار می شود در درازنای تاریخ این رقابت ها عاری از حقیقت بوده و تنها در حکم نقشی بر کاغذ و یک آرمان رمانتیک باقی مانده است.
از نخستین المپیک ها هنوز بوی سیاست و خون به مشام می رسد. در المپیک تابستانی 1936 در برلین آدولف هیتلر نمایش ورزشکاران آلمانی را در قالب نمایش های متعدد و با کارگردانی “لنی ریفنشتال” سفارشی ساز و پرواگاند پرداز خود به تئوری نژاد برتر و آرمان جهان نازی پیوند داد. در همان مسابقات وقتی “جسی اونز” دونده سیاه پوست آمریکایی در میان بهت هیتلر، هیملر و گوبلز همه را پشت سرنهاد و مقام نخست را کسب کرد، هیتلر ورزشگاه را ترک کرد تا با این قهرمان دست نداده و گردن آویز طلا بر گردنش نیاویزد.
سال ها بعد در المپیک 1970 مونیخ گروه فلسطینی سپتامبر سیاه با رهبری علی حسن سلامه به محل اقامت ورزشکاران رژیم صهیونیستی یورش برده و با نگاه داشتن آنها خواهان آزادی اسرای فلسطینی دربند رژیم اشغالگر شدند. تمام تمرکز رسانه ها بر این رویداد تا مدت ها مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی را به کانون اخبار و تحلیل ها تبدیل کرد. برنامه آلمان غربی برای ارائه تصویری متفاوت پس از دوران ویرانی جنگ دوم و هیتلر نیز با این اقدام عملا ابتر ماند.
چند سال بعد جمهوری اسلامی ایران در اعتراض به سیاست های ایالات متحده و شوروی، المپیک مسکو و لس انجلس را توامان تحریم کرد.
به فوتبال اگر نگاه کنیم. به سبب سهولت و فراگیری آن در میان مردم نگاه اهل سیاست و قدرت به رویدادهای آن همواره جدی و موثر بوده است.
بنیتو موسولینی دوچه (دیکتاتور) ایتالیا به انزو بیزوت، مربی تیم ملی فوتبال این کشور، در
جام های جهانی 1938 و 1942 گفته بود یا ببرید یا بمیرید! هنوز سلام فاشیستی بازیکنان تیم قهرمان ایتالیا در خاطرات مانده است.
بازیکنانی چون دکتر سوکراتس در برزیل و لوکارلی در تیم لیورنو که عملا آمال کمونیستی را تبلیغ و در میدان با نشانه و رفتار نمایش می دادند در خاطره ها مانده است و البته ژنرال های آرژانتین برای سرپوش نهادن بر زخم کودتا و کشتار با دادن چند زیردریایی به پرو زمینه باخت سنگین تیم فوتبال پرو برابر آرژانتین و قهرمانی آلبی سلسته (سفید و آبی ها) را فراهم آوردند تا زخم ها موقتا فراموش و تسکین یابد.
کارلوس روآ، دروازه بان تیم ملی آرژانتین در جام جهانی 1998 فرانسه که موفق به مهار ضربات پنالتی انگلیسی ها شده بود در اوج جوانی به علت تعلق خاطر به یک کلیسای باطنی غایت گرا فوتبال را کنار نهاد و در کوه های آند به خلسه و خلوت پرداخت چرا که معتقد بود جهان در سال 2000 پایان خواهد یافت و می خواهد این یک دم عمر را به عبادت و مراقبه سرکند نه در قفس توری دروازه و نه در قفس تن بماند. این عمل آقای روآ در تهییج و ترویج نوعی تفکر سیاسی کلیسایی-رهبانی (خیامی) در آرژانتین موثر واقع شد.
مارادونا با گل معروف و البته مردود معروف به دست خدا، واکنشی تاریخی به جنگ مالویناس (فالکلند) نشان می دهد. آن کردار تا امروز شهیرترین واکنش به آن نزاع است بیش و پیش از هر بیانیه و خطابه و لشکرکشی در خاطرات جمعی برجای مانده است.
اندرس اسکوبار مدافع کلمبیایی در جام جهانی 1994 آمریکا به اشتباه دروازه تیم خود را می گشاید و در بازگشت به ضرب شش گلوله جان می دهد تا ماهیت مافیا و کارتل ها اندازه و آوازه خود را از مدلین تا بوگوتا نشان دهد.
جام جهانی در خاورمیانه
روزگاری به سبب خاستگاه و کیفیت فوتبال در اروپا و آمریکای جنوبی تصور برگزاری آن در خاورمیانه همیشه داغ دور از ذهن می نمود. اما به حکم جهانی و نه قاره ای بودن این جام پس از آفریقا (آفریقای جنوبی) و شرق دور (ژاپن و کره جنوبی) این باره قرعه فال به نام قطر همسایه جنوبی ثروتمند و بلند پرواز ما افتاده تا میزبان این رویداد مهم جهانی باشد.
آمدن تیم های ورزشی از سراسر جهان در کنار معطوف شدن توجه تمام رسانه ها به این رویداد و طبعا جغرافیای منطقه فرصتی منحصر به فرد و البته در حکم شمشیری دو لبه برای دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران است. فرصت ها و البته تهدیدات این رخداد را می توان به شرح زیر قلمداد کرد:
فرصت ها:
- معرفی تاریخ، فرهنگ، سیاست و توسعه یافتگی کشورهای منطقه در برهه برگزاری بازی ها از فرصت های مهم پیش روی کشور است. میزان توجه و توریسم به مکزیک پس از جام جهانی 1986 و برزیل و .. در سال های بعد نشان از این ظرفیت مهم دارد. شرایط خاص کشور ما و هجمه های گسترده رسانه ای برای سیاه نمایی و قلب حقیقت برای چرکین کردن قلب و زبان ها می تواند در این فرصت منحصر به فرد خنثی و در حکم "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" شود. مردم جهان می خواهند در باره کشور میزبان و همسایگانش بدانند.
فرصت ذهنیت سازی یگانه ای در پیش است. با کمک آن می توان به رسوبات این سال ها که با کار مداوم رسانه ای مخالف و معاند (صهیونیستی، سعودی و...) با سلاح معرفی دقیق و حرفه ای تشکیک وارد کرد و روایت خود را عرضه، قالب و البته غالب کنیم. نوشتن مقالات و ارائه محتوای تصویری با پرداخت هزینه در رسانه ها می تواند یک تصویر واقعی از تاریخ و سیاست و نیز زیبایی و ظرفیت و غایت ایران به تصویر بکشد. باید در قالب محتوا روند و روال عادی زندگی و بود و باش مردمان عرضه شود تا افکار عمومی متوجه امنیت، توسعه و روال عادی زندگی در جمهوری اسلامی ایران بشوند.
حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی این فرصت را مهیاتر و بستر را مناسب و متناسب می کند. می توان پیشینه و حضور ایرانیان در ورزش و جوانمردی و مکتب پهلوانی را به عنوان نشان ویژه و متمایز (برند) عرضه داشت و مردمان اکناف عالم را به دیدن از سرزمین ورزش پهلوانی و آیین یگانه فتوت دعوت کرد.
- قطر کشوری کوچک با جمعیتی بومی اندک است. مخالفان و معاندان جمهوری اسلامی ایران در آن جایگاه و پایگاهی ندارند تا تبلیغات و سیاهنمایی ها توسط ایرانی نمایان و به زبان فارسی انجام شود. بیاد بیاورید در جام جهانی 1998 فرانسه گروهک منافقین چه جنجال رسانه ای به راه انداختند و در پیوند با آمریکایی ها بعد از نمایش فیلم ضد ایرانی "بدون دخترم هرگز" یک بلوای تبلیغاتی را به جریان انداختند. آقای مسعودی، کارگزار فیفا در آن دوران روایت می کند که جمعیت بزرگی از منافقین در استادیوم ژرلاند حین بازی ایران و آمریکا با عکس های سران منافقین قصد هجوم به زمین و برهم زدن مسابقه را داشتند. در جام جهانی 2006 آلمان نیز با چنین دشواری ها و مشکلاتی مواجه بودیم. اما قطر همسایه ما موردیست یگانه و منحصر به فرد که ما هیچ کدام از این بحران ها را در پیش نداریم و می توانیم یکسره به برنامه ایجابی بپردازیم.
- رادیو جام جهانی به زبان انگلیسی می تواند در این فاصله به راه افتد و با فرستنده از کیش یا قشم به معرفی فوتبال و در کنار آن تاریخ و فرهنگ ایران برای مخاطبان بپردازد. این رسانه می تواند بانی و مبلغ هفته ای زیر عنوان هفته "فوتبال و فرهنگ ایرانی" حین برگزاری بازی ها شود.
گفت وگو با بازیکنان تاریخ ساز در کنار ارائه اغذیه و کتب و هنر ایرانی می تواند جذاب و اثرگذار باشد. در تبلیغات و برگزاری این هفته می توان بخش دوم و جذاب تر برنامه را به جزیره کیش یا قشم حوالت داد و زمینه جالبی برای سفر به ایران و البته انجام کار فرهنگی فراهم آورد.
آفات و زیان ها:
- دشمنان و رسانه های پرشمار فارسی زبان (به طور مشخص تر ایران اینترنشنال، بی بی سی فارسی، و منوتو) بتوانند با مدد جلوه های تصویری و تقطیع حقیقت این مفهوم را نهادینه کنند که قطر و دیگر کشورهای منطقه در آبادی، تنعم و رفاه و البته تعادل در محیط بین المللی قرار دارند و تنها جمهوری سلامی ایران و مردمش غرق در مشکلات، فقر، نابرخورداری و البته در کناری و برکناری از محیط و جامعه بین الملل هستند. مصاحبه با ایرانیان حاضر برای تماشای جام جهانی و القای دوگانگی ارزشی – هویتی میان ملت و حاکمیت پروژه دیگریست که می توانند با شیطنت در این بازه زمانی به پیش ببرند. شبکه منوتو با تخصصی که در تقطیع و چسب و قیچی تصاویر دارد با نشان دادن گذشته کشورهای حاشیه خلیج فارس و تصاویری از ایران قبل از انقلاب احتمالا سعی در ایجاد دوگانگی و حرمان و "ما کجا، آنها کجا" خواهد داشت.
بحث حضور زنان در استادیوم ها بحث دیگریست که می تواند به یک ضد تبلیغ برای کشورمان تبدیل شود. حضور آسان و راحت بانوان در ورزشگاه های قطر به عنوان یک کشور اسلامی و مقایسه آن با شرایط و تصاویر حضور یا تلاش بانوان برای حضور در ورزشگاه ها می تواند بازی دوگانه سازی و مقایسه را در ذهنیت مخاطب داخلی و البته خارجی شعله ور کند.
فرجام سخن:
دیپلماسی ورزشی چنان قدمت و البته قدرتی دارد که قابل نادیده انگاری نیست. این نعمت می تواند به نقمت و حرمان تبدیل شود و البته در حکم مس کردن طلا برای کشور آورده ملموس و البته سرمایه گذاری دراز مدت با ذهنیت سازی و چیرگی در جنگ روایت ها داشته باشد. تمام آن بسته به اتفاق بر اهمیت موضوع، وفاق، تخصیص و تخصص در این حوزه است تا کاری کارستان صورت بگیرد. فرصت زیادی تا جام جهانی قطر باقی نمانده و به زبان فوتبالی ها برای داشتن یک فصل موفق نیاز به پیش فصل و تمرین و تدارک کافیست.
نظر شما :