سومین بخش از سلسله یادداشت های سرکیس نعوم در سال یازدهم
وقتی که صدام از ملاقات با رامسفلد خودداری کرد
دیپلماسی ایرانی: پس از وقفه ای یک ساله، امسال با تماس هایی که با سرکیس نعوم، روزنامه نگار مشهور لبنانی داشتیم مجددا توانستیم یادداشت های او را دریافت کنیم. به دلیل پاندمی کرونا، وی سال گذشته به ایالات متحده سفر نکرد و برای همین سلسله یادداشت هایش در دیدار از امریکا را نیز منتشر نکرد. او گفت بعد از بیست سال سفر مداوم به امریکا برای نخستین بار وقفه ای در این سفر ایجاد شد که مسببش کرونا بود. وی در پیامی که سال گذشته به سردبیر دیپلماسی ایرانی داد گفت که کرونا به قدری دست و پا گیر بود که حتی امکان سفرهای بین ایالتی نیز وجود نداشت برای همین هیچ کدام از برنامه هایش برای این سفر تحقق نیافت و برای همین از اساس سفر را لغو کرد. اما امسال با فروکش کردن کرونا، او به ایالات متحده رفت و توانست با مقامات سابق و فعلی امریکایی گفت وگو کند. قبل و بعد از سفر با او در تماس بودیم و با توافقی که با هم داشتیم سلسله یادداشت های مربوط به ایالات متحده اش را در اختیار ما قرار داد.
به این ترتیب این یازدهمین سال است که دیپلماسی ایرانی سلسله یادداشت های سرکیس نعوم را منتشر می کند. در ادامه بخش سوم آن را می خوانید:
از این دیپلمات کارکشته و قدیمی سابق که بیشتر عمر دیپلماتیک خود را در خاورمیانه گذرانده و اکنون پژوهشگری برجسته است، درباره لبنان پرسیدم، جوابم را این طور داد که "اولین باری که به بیروت آمدم با مسئول عالی رتبه دیپلماتیکی آمدم تا با رئیس جمهوری منتخب آن موقع یعنی در سال 1976، الیاس سرکیس، در تماس دائم باشم، شش ماه قبل از پایان یافتن دوران ریاست جمهوری سلیمان فرنجیه، همچنین برای این که مواضع و پیشنهادهایش را بفهمیم و این که به نظرش امریکا در لبنان چه کار می تواند انجام دهد. ما همچنان در سفارتمان در منطقه عین المریسه در بیروت، پایتخت، بودیم. مجبور بودیم بین دو بیروت "راه ها را ببندیم" که مهمترینش گذرگاه موزه بود تا به منطقه الشرقیه که احزاب مسیحی متحد ما در آنجا بودند، برسیم. اما در منطقه غربی بیروت که سفارت ما در آنجا بود، اکثر ساکنانش مسیحی بودند با وجود این که در بعضی از مناطق مسیحی هایی هم بودند. «جنبش ملی» بر این منطقه مسلط بود یا به عبارت دیگر پوششی برای تسلط فلسطینیان بر آن منطقه بود. در این مرحله سفیر امریکا در لبنان، فرانسیس میلوی، در حال عبور از گذرگاه موزه به الشرقیه ترور شد. برای همین هیئت ما در آن موقع مجبور شد که در پایتخت لبنان درگیر این ترور و دلایل آن و اهداف و کسانی که مجری آن بودند بشود. در آن موقع چندین جلسه برگزار کردیم که اکثرا با رئیس منتخب سرکیس بود. آنچه از آن موقع یادم است، در آن سفر رئیس جمهور سلیمان فرنجیه بر این جلساتمان صرفا با سرکیس انجام می شود معترض بود و می گفت "من همچنان عملا رئیس جمهورم و تا پایان دوران ریاست جمهوری ام تا چند ماه دیگر رئیس جمهور خواهم ماند." و افزود "باید با من صحبت کنید چرا نمی کنید؟"
سپس این دیپلمات کارکشته و برجسته و پژوهشگر پیوسته و فعال به موضوع کشورهای عربی درباره عراق و سوریه پرداخت و گفت: «در آن موقع دولت امریکا به حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه که در آن موقع مواضع رادیکال علیه امریکا و سیاست های آن داشت، فشار می آورد. به مسئولی در دولت ریگان که فکر می کنم دونالد رامسفلد بود، پیشنهاد دادم، برای این که به اسد فشار بیاوریم، گفتم که "تنها راه برای این که توجه اسد را جلب کنیم و به او هشدار داده باشیم کار برای تاسیس خط یا محوری متشکل از مصر و عربستان و عراق است. این مساله او را عصبانی و در عین حال نگران می کند و شاید او را وادار به تساهل کند یا حداقل به مسیری که به سود ما و حال و هوای ما باشد، وارد بشود. چنین هم شد، رامسفلد با همین هدف از منطقه دیدن کرد. به او پیشنهاد دادم که سفرش شامل بغداد، پایتخت عراق باشد و در آنجا با صدام حسین، رئیس جمهور ملاقات کند. این سفر انجام شد و من هم یکی از اعضای هیئت همراه او بودم. اما مسئولان عراقی در راسشان طارق و دیگر مسئولان عالی رتبه به ما می گفتند: "رئیس صدام حسین اینجا نیست. دائم می گفتند که او نیست و مرتبا می گفتند که سفر رفته است. شاید اگر رامسفلد دوباره به بغداد بیاید بتواند با او ملاقات کند." این دیپلمات برجسته نگفت که آیا جلسه با صدام در آخر انجام شد یا نه. نخواستم او را تحت فشار بگذارم برای همین سوالم را تکرار نکردم. اما گفت که سفر رامسفلد کلا خوب بود.
ادامه دارد...
ترجمه: علی موسوی خلخالی
نظر شما :