احیای برجام، راهکاری برای امنیت خاورمیانه (بخش هفتم)
بی اعتمادی درونی و فرامرزی اولین مشکل بزرگ خاورمیانه است
نویسندگان: صنم وکیلی و نیل کوئیلیام
دیپلماسی ایرانی: در حال حاضر مساله واضح و جالب توجه این است که به رغم تغییر دولت در واشنگتن، ایالات متحده به روند فاصله گرفتن از امور منطقه پایان نداده یا دست کم، مشغول بازتعریف نحوه تعامل با شرکا و مخالفان در آنجاست. ایالات متحده تمرکز اصلی خود را به سمت روسیه و چین معطوف، و مدیریت چالش های منطقه ای را به شرکای خود در خاورمیانه واگذار کرده است. اما نتیجه این رویکرد چیزی بیش از بی ثباتی بیشتر در میانه موج هایی از اعتراضات مردمی و چالش های دولت داری نبوده است.
عوامل فرامنطقه ای
عدم اعتماد - اگرچه هیچ معیار مطلق یا نسبی برای سنجش اعتماد میان رهبران منطقه وجود ندارد، اما عمده کارشناسان منطقه عدم اعتماد را یک مانع کلیدی در حل و فصل مناقشات می دانند. اگرچه عدم اعتماد به طور کلی از دیدگاه همه دست اندرکاران حل منازعه یک مانع اساسی برای پیشرفت به شمار می رود، این امر به ویژه در منطقه خاورمیانه حاد است. به علاوه، در خاورمیانه این عدم اعتماد نه تنها بین دو طرف رقیب، که در میان مجموعه ای از بازیگران مشاهده می شود. برای نمونه، سیاست گذاران، شخصیت های دانشگاهی و مفسران سعودی در مصاحبه ها به «خیانت»ی که در زمان تلاش برای نزدکی به ایران در دولت سید محمد خاتمی و واکنش های متهورانه دولت محمود احمدی نژاد در سال 2005، شاهد آن بودند، اشاره می کنند.
سطح اعتماد بین رهبران قطر و امارات متحده عربی در پایین ترین حد خود قرار داشت و دومی قاطعانه معتقد بود که دوحه از گروه هایی در داخل امارات حمایت می کند که قصد به چالش کشیدن و سرنگونی خاندان حاکم در ابوظبی را دارند. سران قطر همانند مردم این کشور در نتیجه محاصره اعمال شده توسط گروه چهارجانبه عربی در سال های 2017 تا اوایل 2021 تجربه دردناکی را پشت سر گذاشتند و شدت تحریم ها بی شک بی اعتمادی دوحه به ریاض و ابوظبی را برای سال های طولانی در آینده در پی خواهد داشت. همچنین، پس از امضای توافقنامه آبراهام با میانجی گری آمریکا در سپتامبر 2020، فلسطینی ها احتمالا خیانت امارات و بحرین را در موافقت با عادی سازی روابط با اسرائیل نخواهند بخشید.
نبود اعتماد در سراسر منطقه به وضوح دیده می شود و این مساله تنها به سران کشورها و طرف های درگیر محدود نمی شود. در داخل کشورها هم بی اعتمادی بین جوامع و سران حاکم عمیقا ریشه دوانده است. برای نمونه، سوری های مخالف به دولت بشار اسد اعتماد ندارند و به ایران نیز با سوء ظن شدید می نگرند. روابط میان جوامع و سران حاکم در عراق و لبنان نیز به شدت وخیم است و بی اعتمادی به نقطه بی بازگشت رسیده و این مساله به ویژه از اعتراضات مستمر با درخواست برای پایان دادن به نظام محصصه (نظام مبتنی بر سهمیه بندی قدرت قومی-فرقه ای) و همچنین فساد ناشی از این نظام مشهود است.
بی اعتمادی همچنین میان جوامع گوناگون در داخل هر کشور منطقه نیز دیده می شود. برای مثال، جوامع ایزدی پس از سال ها حاشیه نشینی و متحمل شدن آزار و اذیت های داعش در عراق اکنون به جوامع سنی در این کشور بی اعتماد هستند. فرهنگ بی اعتمادی بین دولت و شهروندان از دیرباز وجود داشته است و در این فرهنگ دولت ها، به ویژه دولت های امنیتی معتقدند که شهروندان بدخلق هستند و برای سرنگونی نظام های حاکم توطئه می کنند و در مقابل، شهروندان بر این باورند که دولت ها ذاتا غارتگر هستند و صرفا برای حفظ منافع نخبگان حاکم به قیمت آسیب دیدن مردم وجود دارند.
این عدم اعتماد عمیق است و از سال 2011 در موارد متعدد مردم را برای اعتراض علیه رهبران سیاسی بسیج کرده و به خیابان ها کشانده است. البته اعتراضات مردمی در سرتاسر منطقه اتفاق جدیدی نیست و مسائلی که میان حاکمان در کشورها و شهروندان فاصله می اندازد، مدت هاست که به صورت نبود مشروعیت یا مشروعیت ناکافی توصیف می شود. این نبود مشروعیت به این معنی است که توافق های حاصل شده بین دولت ها، مانند معاهده صلح 1994 بین اردن و اسرائیل اگرچه قانونی تلقی می شود، اما از حمایت مردمی برخوردار نیست. برای نمونه، اینکه اردن اکنون قادر به واردات گاز از اسرائیل است اگرچه مزایای اقتصادی آشکاری دارد، اما در میان اردنی ها محبوبیت زیادی ندارد. از این رو، هر گونه توافقی که بین دولت های منطقه یا طرف های رقیب در درگیری های مدنی حاصل شود، باید حتما از حمایت مردم نیز برخوردار باشد تا نتیجه حقیقی دهد و این امر تنها در صورتی محقق می شود که قراردادهای اجتماعی بین دولت ها و شهروندان بر پایه های مستحکم تری استوار و اعتماد میان آنها بازسازی شود. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: چتم هاوس
نظر شما :