ناتوان از کرونا در جستجوی بحران جهانی
اوکراین لوبیای سحرآمیز سیاستگذاران درمانده و یادآور سرزمین گالیور برای پوتین
دیپلماسی ایرانی: یکی از بنیانهای سیاستگذاری عمومی را میتوان حساسیت مسائل، بحرانگرایی و تنشدوستی سیاستگذاران جاهطلب و ارشد بازیگران محلی، ملی و فراملی قلمداد نمود که برای ایفای نقش اصلی و برتر خود به بحران در حوزه نفوذ خود نیازمند هستند.
بحرانگرایی و تنشدوستی سیاستگذاران و رهبران به مانند یک هنر ذاتی است که با دانش ساستگذاری نیز تلفیق شده و برای تضمین بقای حکمرانی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، این رویکرد بهخصوص در سیاستگذاری خارجی و روابط بینالمللی نمود برجستهای مییابد. سیاستگذاران و رهبران بزرگ در عصر کنونی نیز هر گاه مسائل، مشکلات و بحرانهای داخلی که اصل بقای حکمرانی آنان را تهدید کند، به سوی بحران آفرینی و تنشزایی در نظام جهانی متمایل میشوند!
در چنین شرایطی است که یک روزنه بسیار کوچک برای آغاز یک بحران فراگیر منطقهای یا جهانی در سپهر سیاست جهانی نمایان شده و جهان از دریچه همان روزنه کوچک در یک بحران یا فاجعه فراگیر گرفتار میشود. این روزنه که میتوان آنرا ویروس بحران نامید، میتواند کروناویروس، تغییرات شدید اقلیمی، خشکسالی، آتشسوزیهای بیسابقه، گروهها یا جنبشهای تروریستی همانند داعش، القاعده و ...، یا اختلافات تاریخی و مرزی اوکراین و روسیه باشد.
سیاستگذاران ارشد و رهبران کنونی جهان که وارث سیاستهای حکمرانی پیشینیان در بقای حکومت خویش هستند، برای تضمین بقای حکمرانی خود نیاز به چنین بحرانها یا همان روزنههای کوچک بحرانزا دارند تا با حرکت و نفوذ ویروس بحران در جهت تقویت و ثبات حکومتشان، شهروندان خویش یا جهان را درگیر بهانهای دروغین کنند.
آنچه بحران اوکراین نامیده میشود را میتوان در چارچوب همان سیاست بحرانآفرینی و تضمین بقای حکمرانی مورد بررسی قرار داد. فرآیندی که هم ولادیمیر پوتین به آن نیاز دارد و هم سران برخی دولتها مانند ترکیه و دولتهای غربی ازجمله خود اوکراین، انگلیس، آمریکا،... و حتی آلمان پسا مرکل.
بحران اوکراین یا اشتیاق و انتظار برای حمله روسیه به اوکراین به یکی از مسائل اصلی دستورکار سیاستگذاران در سراسر جهان بدل شده و برای بسیاری از رهبران به اولویت سیاستگذاری خارجی تبدیل شده است. بازتعریف و بازبینی سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری خارجی بسیاری رهبران جهان در عصر بحران کرونا و اقتصاد در چشمانداز بحران اوکراین و حمله روسیه به اوکراین قرار گرفته است.
حال اگر این نظر "کارل فون کلاوزویتس ( Carl von Clausewitz )" اندیشمند نظامی و استراتژیست بزرگ اروپایی در قرن 18 را ملاک قرار دهیم که میگوید: «جنگ ملتها – تمام ملتها به ویژه ملتهای متمدن – همیشه از شرایط سیاسی نشأت میگیرند و همیشه انگیزهای سیاسی در پس این نبردها پنهان است. لذا جنگ یک فعل سیاسی است.»1، بازتعریف سیاستگذاری عمومی و سیاستگذاری خارجی قدرتهای بزرگ در چارچوب بحران اوکراین را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
یکم - بحران کروناویروس و گریز از ناکارآمدی سیاستگذاران و اعتراض شهروندان: اکنون که دو سال از اعلام رسمی ظهور بیماری فراگیر و جهانگیر کروناویروس در جهان میگذرد و هزینههای سنگین اقتصادی و تلفات بالای انسانی را به دنبال داشته است، بسیاری از دولتهای بزرگ و توسعهیافته جهان نیز از مقابله با این ویروس لجوج و هزار دُم عاجز شده و تسلیم شدهاند.
کروناویروس بحرانی جهانی که تلفات آن تاکنون با آمار مرگ نزدیک به شش میلیون نفر میتواند بسیار بیشتر از تلفات احتمالی جنگ اوکراین باشد، هر روز با ارایه سیاست و امید جدید برای پایان آن در افکار عمومی مانند: ماسک، الکل، واکسیناسیون و ... سرانجام با گذشت دو سال از ظهور آن، همچنان با قدرت به تهدید سلامت انسانها و ناکارآمد ساختن سیاستگذاری سلامت و بهداشت جهانی مشغول است!
اغلب سیاستها و سیاستگذاریهای دو سال اخیر در سطح جهانی و حتی واکسیناسیون همگانی، واکسن تقویتی و حتی سیاست کووید صفر در کشوری مانند چین، با شکست مواجه شده و کشورهای پیشرفته و توسعهیافته جهان مانند ایالات متحده آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس،... و بلکه روسیه که به عنوان یکی از اولین مدعیان کشف واکسن کرونا با نام اسپوتنیک و صادرات گسترده آن، خود همواره عضو 10 کشور اول سرایت و مرگ کرونایی و حتی عدم تزریق واکسن بوده است در صدر جدول سرایت و مرگ کرونایی قرار دارند. در بسیاری کشورها بهویژه اروپایی و آمریکایی شاهد ظهور موجهای اعتراض و شورش علیه سیاستگذاری کرونایی بهخصوص محدودیتهای کرونایی هستیم که سیاستگذاران را در مقابله با ویروس عاجز و در مواجهه با شهروندان ناتوان ساخته است.
در چنین شرایطی از بحران عمیق کروناویروس است که قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی از بروز یک بحران شدید و فراگیر جهانی برای انحراف اذهان شهروندان و برقراری محدویدیتهای ویژه و اضطراری در داخل کشور خویش، استقبال کرده و حتی تحریک طرفین مناقشه اوکراین به جنگ را نیز دنبال میکنند!
شدت بحران مرزی روسیه و اوکراین که بار دیگر به بحران مرزی و حکمرانی شرق و غرب متمایل شده است را میتوان یک سیاست کثیف برای سیاستگذارانی دانست که از حل مشکلات و بحرانهای داخلی خویش عاجز شده، سیاستگذاری عمومی و سیاستگذاری خارجی خویش را بر پایه تضمین بقای حکمرانی خود با توسل به یک بحران شدید یا جنگ خارجی بازتعریف کردهاند.
دوم - بحران جهانی اقتصاد و درمان آن با جنگ و هزینههای جنگی: یکی دیگر از مؤلفههای بازتعریف سیاستگذاری عمومی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی بر اساس چشم انداز جنگ اوکراین را میتوان در بحران جهانی اقتصاد جستجو کرد که اغلب کشورهای جهان و حتی اقتصادهای برتر و قدرتمند جهانی را نیز تهدید نموده و گرفتار ساخته است.
بحران اقتصادی که با ظهور کرونا نیز تقویت و عمیقتر شد، بسیاری کشورها و سیاستگذاران بهخصوص قدرتهای اقتصادی برتر جهان را با چالش کارآمدی روبهرو ساخته، انتخاب مجدد و بقای بسیاری سیاستگذاران و رهبران قدرتطلب و دیکتاتور را به خطر انداخته است. در چنین شرایطی بود که میلیاردها دلار بودجههای خاص برای مقابله با ویروس کرونا و تبعات اقتصادی آن از سوی همه کشورها هزینه شد تا ضمن غلبه احتمالی بر کرونا، بقا و انتخاب مجدد حکمرانی سیاستگذاران و رهبران صاحب قدرت را نیز تضمین کند.
میلیاردها دلار هزینه مقابله بیاثر با کرونا در کنار بحرانهایی مانند: خشکسالی و افزایش شدید بهای اقلام خوراکی و غذایی در جهان، افزایش بهای انرژی بهویژه برق و بنزین در سراسر جهان بهخصوص اروپا و آمریکا، سیاستگذاران و رهبران این کشورها را که با بحران ناکارآمدی مواجه ساخته، به سوی تحریک موجی از بحرانهای بینالمللی مانند بحران اوکراین و روسیه متمایل ساخته است.
بسیاری رهبران و سیاستگذاران اروپایی و آمریکایی از ترکیه تا آلمان، فرانسه، انگلیس، ایالات متحده آمریکا، کانادا و ... برای گریز از بحران داخلی خود و تضمین بقای حاکمیت خود، در آرزوی جنگی حتی محدود میان روسیه و اوکراین هستند تا از این طریق از فشار شدید اقتصادی رهایی یابند. گویا درمان بیماری اقتصادی کنونی بسیاری کشورهای جهان جنگ روسیه و اوکراین است.
سوم - اوکراین دروازه بزرگ برای اروپای کوچک: اتحادیه اروپا با وجود تمام ادعاهای خود و پرستیژی که در نظام جهانی دارد، همچنان از روسیه هراس دارد و این ترس سبب میشود تا سیاستگذاری عمومی اتحادیه اروپا بهخصوص سیاست خارجی خود را با یک پشتیبان خاص یعنی ایالات متحده آمریکا هماهنگ و همسو کند.
ماجرای اختلاف میان روسیه، اوکراین و قدرتهای غربی، مصداقی از کارتون گالیور است که به سرزمین لیلیپوت میآید و مردم لیلیپوت از وی میترسند اما در نهایت با یکدیگر مصالحه میکنند و گالیور در خدمت لیلیپوتها قرار میگیرد. پوتین همان گالیور است که اکنون قصد ورود به لیلیپوت یعنی اوکراین را دارد. البته این پایان ماجرا نیست، زیرا اوکراین مانند دروازهای بسیار بزرگ برای روسیه است که به قلب اروپا کوچک بازگردد.
*
همانگونه که کارل فون کلاوزویتس میگویند که جنگ یک عمل سیاسی است، بحران کنونی، جنگ روسیه و اوکراین نیز یک عمل سیاسی از سوی رهبران و سیاستگذارانی است که در سیاستگذاری عمومی خود بهخصوص در سیاستهای داخلی مانند مقابله با کروناویروس، بحران اقتصادی، خشکسالی، کمبود انرژی، ... و حتی در مقابله با جنبشهای ضد محدودیتهای کرونایی نیز شکست خورده و تنها با یک عمل سیاسی خارجی یعنی جنگ روسیه و اوکراین میتوانند خود را از بحرانهای داخلی رها کنند.
بر خلاف برخی نمایشهای دیپلماتیک، بسیاری رهبران و سیاستگذاران منطقهای و جهانی، امید و آرزوی فراوانی به بروز جنگ میان روسیه و اوکراین دارند تا از این جنگ به اهداف داخلی یا خارجی خود دست یابند.
**
جنگ اوکراین مانند لوبیای سحرآمیزی است که رهبران و سیاستگذاران ناکارآمد، ناتوان و درمانده از مسائل و بحرانهای داخلی خود را به فضایی دیگر منتقل میکند که به بهانه یک جنگ منطقهای یا جهانی به برقراری وضعیت اضطراری اقدام کند و ادامه حکومت خود را تضمین کنند. این رهبران و سیاستگذاران میتواند شامل: اردوغان در ترکیه، لوکاشنکو در روسیه سفید، علی اف در آذربایجان، بوریس جانسون در انگلیس، امانول ماکرون در فرانسه و حتی جو بایدن در آمریکا و ... باشند که هر کدام در سپهر سیاسی خود دچار بحران ناکارآمدی و مشروعیت داخلی بوده و به شدت منفور شدهاند.
اکنون سیاستگذاران و رهبرانی که از ارایه یک حکمرانی مطلوب و مقابله با یک ویروس بیماریزای جهانی ناتوان هستند، در آرزو و اشتیاق یک بحران جهانی مانند جنگ روسیه و اوکراین هستند تا به بازتعریف و بازسازی حکمرانی خویش بر مبنای نظم جدید پسا اوکراین اقدام کنند. نظم نوینی که از ورود ولادیمیر پوتین به مانند گالیور در اوکراین و اروپا آغاز شده است و تحولات بنیادین در شرق را نیز در پی خواهد داشت.
بررسی بحران اوکراین، جنگ روسیه و اوکراین که به یک واقعیت ضروری برای نظم جدید جهانی بدل شده و تنها به تاخیر افتاده است، نشان میدهد که در نظم نوین جهانی بعد از جنگ روسیه و اوکراین، بار دیگر قدرت رهبران و سیاستگذاران قدرتطلب و دیکتاتور در سراسر جهان و حتی اروپا فزایش یافته و حکمرانی مطلوب و نظام دموکراتیک تضعیف خواهد شد.
منابع:
1- کلاوزویتس، کارل فون. ماهیت جنگ. ترجمه مرضیه خسروی. تهران. روزگار نو. 1398. چاپ سوم.ص 38
نظر شما :