آیا همانند لیره عرصه سیاسی ترکیه نیز شاهد سقوط خواهد بود؟
ترکان جوان عثمانی، الگوی رجب طیب اردوغان
دیپلماسی ایرانی: پیشکش کردن نقشه موسوم به جهان ترک از سوی دولت باغچه لی، رهبر حزب دست راستی و نژادپرست حرکت ملی و موتلف اصلی حزب عدالت و توسعه در سال های اخیر، به رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه انعکاس گسترده ای در رسانه ها داشته است. این نقشه سرزمین های گسترده ای از دربای آدریاتیک تا سین کیانگ چین را در بر می گیرد و بخش هایی از خاک ایران را هم در بر گرفته است.
با این وصف، واکاوی رویکردهای سیاست خارجی ترکیه که نقشه فوق نمونه ای از آن است، دلالت های شایان تاملی را حاوی است.
در سال های گذشته سیاست خارجی ترکیه عمدتا دو درونمایه متفاوت داشته است: حمایت از جنبش ها و احزاب اسلامی در خاورمیانه عربی و صدور اندیشه قوم گرایی ترکی به قفقاز و آسیای میانه و کشورهای دارای جمعیت ترک زبان. ناگفته پیداست که هر دو رویکرد در خدمت یک هدف واحد قرار دارند: تسهیل و تقویت ظرفیت های کنش گری سیاست خارجی ترکیه در منطقه و جهان از طریق جا انداختن انگاره رهبری جهان اسلام و جهان ترک زبان و از رهگذر آن افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی و عمق استراتژیک و مولفه های ژئوپولتیک آن. به لحاظ تاریخی این سیاست دو پهلو، به نوعی یادآور سیاست خارجی ترکان جوان در فاصله پایان عصر تنظیمات تا سال های جنگ جهانی اول است.
این تقارن البته مختص ترکیه نیست. تعادل قدرت در سطح بین المللی در غیاب تثبیت یک نظم پایدار و تکمیل گذار از نظم پیشین به نظمی تازه، شباهت فراوانی به دهه آغازین قرن گذشته دارد. در آن برهه، رهبری وقت عثمانی که دست ترکان جوان بود، ناتوان از حفظ استان های اروپایی امپراطوری در فکر حفظ و نگهداری مستعمرات خاورمیانه ای و جبران مافات از رهگذر توسعه طلبی در ایران و قفقاز و آسیای میانه بود. آنها در این مسیر به تناسب از دو گفتمان اتحاد اسلام و پان ترکیسم بهره می گرفتند تا در منازعه قدرت با دولت های اروپایی، بتوانند گلیم مندرس امپراطوری عثمانی را از آب بیرون بکشند. طرفه اینجا بود که آلمان قیصری که متحد اصلی ترک ها در جنگ جهانی اول بود، از طریق دستگاه جاسوسی کارآمد و شبکه خبرچینان گسترده اش، وظیفه نشر جزوات و مکتوبات دال بر وجوب وحدت مسلمانان را بر عهده داشت. صد البته ترکیب گفتمانی اسلام گرایی و پان ترکیسم نتوانست امپراطوری در حال احتضار را از سرنوشت محتوم خود نجات دهد و جمهوری ترکیه به عنوان وارث آن، ده ها سال از داعیه های جاه طلبانه و توسعه طلبی سیاسی و جغرافیایی چشم پوشید.
با ثروتمندتر شدن ترکیه در دو دهه اخیر و تقویت اقتصاد و ارتش آن و ثبات سیاسی نسبتا بی سابقه بیست سال گذشته، این کشور مجددا درصدد کشورگشایی و فتح بازارهای اقتصادی و میدان های سیاسی بر آمده است. تحولی که خالی از تنش و رویارویی نبوده و ترکیه را در عرصه های گوناگون دچار چالش کرده و بهویژه علامت پرسش بزرگی در رابطه با آینده اقتصاد رو به رشد آن قرار داده است. سونامی سقوط ارزش لیر در برابر دلار، چشم انداز تاریکی را روبهروی این کشور گذاشته است. مساله اصلی این است که اقتصاد ترکیه برای ایفای نقشی جهانی و در سر داشتن سودای امپراتوری بسیار کوچک است و چند دهه دیگر رشد بر دوام و بدون انقطاع لازم است تا این کشور به عنوان مثال در طراز قدرتی مانند چین قرار بگیرد و تازه با تانی و ملاحظه، انباشت ثروت را به کالای قدرت تبدیل کند.
مشابه این وضعیت در نیمه دوم قرن نوزده و سال های منتهی به فروپاشی امپراتوری هم وجود داشت. بقای امپراتوری در تمام آن سال ها که از فرط ضعف و استیصال، لقب "مرد بیمار اروپا" را یدک می کشید، مرهون نیاز قدرت های اروپایی نظیر انگلستان و فرانسه و در ادوار بعد آلمان تازه از راه رسیده، به توازن بخشی در برابر قدرت مهیب و فزاینده روسیه تزاری بود. آنها برای مهار توسعه طلبی روسیه در خاورمیانه و شرق اروپا و شبه قاره هند به سنگر امپراتوری عثمانی نیاز داشتند. پیداست که این موجودیت لرزان و وابستە به تعادل نیروها، بیش از آنکه به فکر بیرون باشد، نیازمند اصلاح در درون بود و در اندازه ای نبود که مشابه قرون ماضی در طراز جهانی عرض اندام کند. همچنان که ورود آن به جنگ جهانی به بهای تجزیه و فروپاشی آن تمام شد.
این میانه داری و موازنه شامل ترکیه امروز هم می شود که به بندبازی سیاسی و اقتصادی میان روسیه و آمریکا و چین و اتحادیه اروپا مشغول است.
نکته مهم دیگر این است که به نظر نمی رسد در سطح رهبری کنونی ترکیه، درک درستی از مساله و توصیفی قرین به واقعیت وجود داشته باشد. به موازات تضعیف پایه های دموکراسی نوپا و افزایش اقتدار اردوغان، استبداد رای وی بیش از پیش بر نظام تصمیم گیری و روندهای کلی چنبره انداخته است.
رئیس جمهور ترکیه بجای علاج مشکلات اقتصادی هر از گاهی با یک ماجراجویی تازه در قفقاز یا شرق مدیترانه و شمال سوریه، می کوشد اذهان را منحرف و با کوبیدن بر طبل ملی گرایی نارضایتی در عرصه اقتصاد را با کسب مشروعیت در سیاست خارجی جبران کند. این راهکار هم مشابه ماجراجویی های منطقه ای و بین المللی ترکان جوان است و در نهایت به سقوط و فروپاشی می انجامد. بازی امپراتوری برای یک قدرت متوسط و دارای محدودیت ها و تنگناهای متعدد، بیش از اندازه طاقت فرساست و هر از آن ممکن است به تلاطم اقتصادی منجر و پس از آن به بی ثباتی سیاسی منتهی شود. پیش بینی فرجام این منازعه دشوار نیست. چه سرنوشت آن به نوعی به سرنوشت لیره ترکیه گره خورده که این روزها در حال عقب نشینی های پیاپی در برابر دلار است. امری که آرامش و ثبات اجتماعی و اقتصادی ترکیه را به لرزه درآورده و سال های سخت بی ثباتی و تورم سرسام آور دهه نود را یادآوری می کند.
خاورمیانه جایی است که زمامداران و مردم آن بیش از هر جایی در بند تقدیس گذشته و برساختن روایت های اسطوره ای از تاریخ هستند. تاریخ زدگی در این مقیاس مستعد آن است که حاکمان را اسیر عظمت طلبی و دریافت های غیرتاریخی از گذشته کند و درست به تکرار همان اشتباهاتی وادارد که پیشنیان در قله قدرت مرتکب آن شده بودند.
ظاهرا اردوغان مصمم است فرصت های ناب و غالبا تکرارناپذیر فراروی اقتصاد ترکیه را نادیده بگیرد و پا جای پای اسلاف خود در رهبری ترکان جوان بگذارد.
کاش اینگونه نبود!
نظر شما :