برای ایران، شرق جایگزین اتحادیه اروپا می شود؟ (بخش بیست و پنجم)
اختلاف در دو سوی اقیانوس اطلس و روابط ایران و اروپا
نویسنده این مطلب: آنالیسا پرتگلا
دیپلماسی ایرانی: برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که در ژوئیه 2015 در وین امضا شد، اغلب یکی از مهمترین موفقیت های دیپلماتیک اتحادیه اروپا قلمداد می شود که ثابت می کند بروکسل توانایی ایفای نقش «یک اتحادیه قوی با توانایی تفکر استراتژیک» را دارد. در حقیقت، اتحادیه اروپا نقش مهمی در تسهیل و میانجی گری مذاکرات منجر به توافق و در مرحله اول اجرای آن ایفا کرد. با این حال، خروج ایالات متحده از برجام در ماه مه 2018 توانایی اتحادیه اروپا برای ادامه اجرای صحیح توافق را به شدت به چالش کشید: بازگشت تحریم های ثانویه ایالات متحده انگیزه های اقتصادی را که به عنوان اهرمی برای ترغیب ایران به محدود کردن برنامه هسته ای در نظر گرفته شده بود، از بین برد. به رغم اظهارات حمایت کننده و متعهدانه اتحادیه اروپا در محافظت از برجام، اقداماتی که بروکسل برای محافظت از خود در برابر تحریم های واشنگتن انجام داد، نتیجه چندانی نداشتند و نتوانستند روابط اقتصادی اتحادیه اروپا و ایران را حفظ کنند. در حقیقت، به دلیل ناتوانی اروپا در عمل به وعده هایش بود و نه به دلیل خروج آمریکا از توافق، که ایران در ماه مه 2019 شروع به عقب نشینی از تعهدات هسته ای خود کرد. درام برجام به طور کلی نشان دهنده محدودیت های اتحادیه اروپا به عنوان یک بازیگر جهانی است.
باید این مساله را در نظر گرفت که موفقیت اروپایی در حصول برجام اساسا حاصل هم گرایی در دو سوی اقیانوس اطلس بود. اگر آمریکا تمایلی به سازش نشان نمی داد و حاضر به لغو تحریم های ثانویه نمی شد، توافق به دست نمی آمد. اهمیت نقش کلیدی هم گرایی در دو سوی اقیانوس اطلس با خروج آمریکا از توافق و ناتوانی اروپا در محافظت از آن کاملا آشکار شد.
سوال این است که عدم تقارن در منافع و توانمندی های ایالات متحده و اتحادیه اروپا در قبال خاورمیانه چه تاثیری بر توانایی اتحادیه اروپا در دفاع از منافع آن و در نتیجه، بر عملکرد آن در صحنه جهانی خواهد داشت؟ و آیا اتحادیه اروپا با توجه به محدودیت های خود، توانایی رقابت با قدرت های جهانی مانند ایالات متحده، روسیه و چین را دارد؟
نقش اتحادیه اروپا در مذاکرات هسته ای با ایران
اختلاف در دو سوی اقیانوس اطلس اگرچه با سیاست در قبال ایران و برجام آشکار شد، اما در حقیقت اتفاق جدیدی نبود. از زمان انقلاب ایران در سال 1979 که نظام متحدان منطقه ای آمریکا را به طور چشمگیری تغییر داد، واشنگتن سیاست مهار تهران با هدف منزوی کردن و تغییر رفتار اجباری آن را دنبال کرده و در مقابل، اتحادیه اروپا از اوایل دهه 1990 که «دوران بازسازی» در ایران آغاز شد، در صدد یافتن فرصت های جدید برای گفت و گو و همکاری برآمده و سیاست «تعامل سازنده» را دنبال کرده است. روابط بین اروپا و ایران پس از حمله عراق به کویت عادی شد چون اتحادیه اروپا این مساله را برای کمک به ثبات منطقه ضروری می دانست. در مقابل، واشنگتن سیاست «مهار فعالانه» را با استفاده از بسته گسترده تحریمی علیه شرکت هایی که با ایران تجارت می کنند، در پیش گرفت. ماهیت فرامرزی این تحریم ها یک شکاف بزرگ در روابط در دو سوی اقیانوس اطلس ایجاد کرد چون آندسته از شرکت های اروپایی را هدف می گرفت که قصد تجارت با ایران را داشتند؛ این اتفاق اتحادیه اروپا را بر آن داشت تا «مقررات مسدودسازی» را با هدف محافظت از شرکت های خود در برابر دستورالعمل های خزانه داری آمریکا به اجرا بگذارد، اما این آزمایش اولیه اتحادیه اروپا برای گفت و گو با ایران در سال 1997 به طور ناگهانی متوقف شد که البته دلیل آن فشار آمریکا نبود و به ماجرای ترور میکونوس مربوط می شد که یک دادگاه آلمانی مقامات ایرانی را مسئول آن دانست.
ازسرگیری روابط و آغاز دور دوم گفت وگوها تحت عنوان «گفت و گوی جامع» تا ریاست جمهوری محمد خاتمی طول کشید. این مرتبه، مشوق های بیشتری برای همکاری وجود داشت که از جمله آنها می توان به همکاری های مالی و فنی در زمینه های انرژی، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، پناهندگان و تجارت و سرمایه گذاری اشاره کرد. پس از حملات 11 سپتامبر 2001 تلاش برای جلب همکاری ایران در حمایت از ثبات منطقه، منطقی بود. مذاکرات در دسامبر 2002 آغاز شد، اما در ژوئن 2003 پس از ادعای جنبه های پنهانی برنامه هسته ای ایران، گفت و گوها از سوی اتحادیه اروپا به طور یکجانبه متوقف شد.
از آن زمان به بعد، پرونده هسته ای در روابط ایران و اتحادیه اروپا محوریت پیدا کرد و ای 3 (فرانسه، آلمان و بریتانیا) نگرانی های خود را در این باره اعلام کردند. مساله اصلی در محاسبات اتحادیه اروپا نگرانی از این مساله بود که نگرش سنتی دولت آمریکا به ایران (از جمله توصیف ایران به عنوان بخشی از «محور شرارت» همراه با عراق و کره شمالی)، به تشدید تنش ها و تلاش احتمالی ایالات متحده برای تغییر نظام تحمیلی در ایران به مثابه عراق منجر شود.
ای 3 در نوامبر 2004 بر سر توافقنامه پاریس با ایران و تعهد به متوقف کردن غنی سازی تا زمان حصول یک توافق بلند مدت، مذاکره کرد. با این حال، ایران ابتکار اتحادیه اروپا را یک تاکتیک برای به تعویق انداختن امور قلمداد کرد و فعالیت های غنی سازی خود را از سر گرفت. ای 3 در اوت 2005 پیشنهاد جدیدی برای مذاکره به ایران با هدف کاهش نگرانی های ایران درباره دولت بوش در آمریکا و آشتی دو طرف، ارائه داد. در ماه مه 2006 نیز انگیزه های اقتصادی مانند عادی سازی روابط تجاری و حمایت از عضویت کامل آن در سازمان تجارت جهانی در ازای متوقف کردن غنی سازی مطرح شد.
اتحادیه اروپا در 2006 به تلاش های میانجی گری خود بین ایران و ایالات متحده ادامه داد، اما موفق نشد. اما در ژوئن همان سال ایالات متحده، روسیه و چین به ای 3 ملحق شدند و 1+5 شکل گرفت. اعتبار وارد کردن ایالات متحده به مذاکرات بر سر برنامه هسته ای ایران را می توان به طور خاص به اتحادیه اروپا نسبت داد. در اکتبر 2006 اتحادیه اروپا برای اولین بار از ارجاع برنامه هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل حمایت کرد. در مارس 2007 رژیم تحریم های فعلی و تحریم تسلیحاتی علیه ایران به اجرا درآمد. و تلاش ها برای مذاکرات بی نتیجه ماند.
در فوریه 2010 اعلام کرد که ایران به مرحله غنی سازی 20درصدی رسید، بن بست در مذاکرات همچنان ادامه داشت. اتحادیه اروپا در سال 2012 تحریم صادرات نفت ایران را با هدف مجبور کردن ایران به حضور پای میز مذاکره وضع کرد و نهایتا رویکرد ایالات متحده برای تقویت رژیم تحریمی به عنوان پاسخی به پیشروی هسته ای ایران را پذیرفت. با این حال، نهایتا مشارکت مستقیم ایالات متحده در مذاکرات و تمایل آن برای به رسمیت شناختن حق غنی سازی ایران بود که به برنامه عملیاتی مشترک نوامبر 2013 و سرانجام امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در ژوئیه 2015 انجامید.
نتیجه اینکه اتحادیه اروپا در چندین سال مذاکرات که منجر به توافق هسته ای شد، نقش میانجی گری مهمی ایفا کرد و حتی می توان بروکسل را عامل آغاز روند مذاکره و همکاری واشنگتن دانست. با این حال، نمی توان آن را به عنوان بازیگری که به درستی دیدگاه خود را پیش برده و در روند رویدادها تاثیر گذاشته، قلمداد کرد. این ناتوانی ذاتی اتحادیه اروپا برای اجرای یک ابتکارعمل مستقل در راستای منافع آن، با خروج آمریکا از برجام کاملا نمایان شد. وقتی از استقلال در استراتژی صحبت باشد، اتحادیه اروپا جایگاه چندان معتبری ندارد. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: موسسه مطالعات سیاسی بین الملل ایتالیا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :