راهی برای پلورالیسم بین‌ افغانی

چرا افغانستان بر معضل قوم گرایی فائق نشده است؟

۰۳ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۰۰ کد : ۲۰۰۴۳۵۵ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
خدایار سعیدوزیری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سیاست نه چندان وحدت‌بخش دولت طی چند سال گذشته و عدم شفافیت روند انتخابات در اغلب ادوار گذشته به خصوص دو دوره‌ اخیر که منتهی به انتخاب رئیس جمهوری حاضر شد و باعث مناقشه‌ای جدی میان ایشان و دکتر عبدالله شد، در تمام این سال‌ها ادامه پیدا کرده و عدم حمایت جدی از حقوق اقوام گوناگون از هزاره‌ها تا تاجیک‌ها و دیگر اقوام و محروم‌ماندن آنان از سهیم بودن در قدرت و تصمیم‌گیری‌های سیاسی، سبب هرچه ضعیف‌تر شدن دولت مرکزی شده و در واقع نه اقوام، بلکه خود دولت را از نیروی حمایت همه مردم فارغ از قوم و نژاد، محروم کرده است. این سیاست لجوجانه در عرصه سیاسی نیز به رقابت و کشمکش در تبیین سیاست‌های داخلی و خارجی میان دولتمردان منجر شده است که سبب می‌شود چه گروه‌هایی چون طالبان و چه دول خارجی شاهد صدایی واحد و قوی از دولت افغانستان نباشند، امری که حامیان را نیز از حمایت جدی از دولت مایوس و ناامید می‌سازد.
چرا افغانستان بر معضل قوم گرایی فائق نشده است؟

نویسنده: دکتر خدایار سعیدوزیری (کارشناس مسائل بین‌المللی)

دیپلماسی ایرانی: به جرات می‌توان گفت که یکی از جدی‌ترین دلایل عدم موفقیت دولت افغانستان در مواجهه با بحران‌های داخلی و حتی خارجی از زمان سقوط حکومت ظاهرشاه تا کنون، قوم‌گرایی و اولویت قومیت بر ملیت در پذیرش مسئولیت‌ها و پست‌های دولتی بوده است. در حقیقت این امر مانند چاقویی ملت یکپارچه افغان را با برچسب‌های قومی چندپاره کرده و این امر سبب شده است که بسیاری از مردم، دولت را نماینده‌ خود ندانند و در نتیجه همکاری‌های لازم را نیز با آن نکنند. هرچند در ماده 4 قانون اساسی افغانستان به صراحت بیان شده که حاکمیت ملی در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایندگان خود آن را اعمـال می کند و ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادی که تابعیت افغانستان را دارا باشند و در ادامه این ماده ملت افغانستان را متشکل از اقوام پشتون، تاجیک،‌ هزاره، ازبک، ترکمن،‌ بلوچ،‌ پـشه‌یی، نـورستانی، ایماق، عرب، قرغیز، قزلباش، گوجر، بـراهوی و سایـر اقـوام می‌خواند، اما در بسیاری اوقات متاسفانه این اولویت‌ دادن بر ملت بودن نسبت به وابستگی به قوم، در نظر گرفته نمی‌شود.

سیاست نه چندان وحدت‌بخش دولت طی چند سال گذشته و عدم شفافیت روند انتخابات در اغلب ادوار گذشته به خصوص دو دوره‌ اخیر که منتهی به انتخاب رئیس جمهوری حاضر شد و باعث مناقشه‌ای جدی میان ایشان و دکتر عبدالله شد، در تمام این سال‌ها ادامه پیدا کرده و عدم حمایت جدی از حقوق اقوام گوناگون از هزاره‌ها تا تاجیک‌ها و دیگر اقوام و محروم‌ماندن آنان از سهیم بودن در قدرت و تصمیم‌گیری‌های سیاسی، سبب هرچه ضعیف‌تر شدن دولت مرکزی شده و در واقع نه اقوام، بلکه خود دولت را از نیروی حمایت همه مردم فارغ از قوم و نژاد، محروم کرده است. این سیاست لجوجانه در عرصه سیاسی نیز به رقابت و کشمکش در تبیین سیاست‌های داخلی و خارجی میان دولتمردان منجر شده است که سبب می‌شود چه گروه‌هایی چون طالبان و چه دول خارجی شاهد صدایی واحد و قوی از دولت افغانستان نباشند، امری که حامیان را نیز از حمایت جدی از دولت مایوس و ناامید می‌سازد.

با در نظرگرفتن پس‌زمینه ذهنی قومی‌ بسیاری از مردم و با توجه به برابر نبودن جمعیتی اقوام گوناگون و همچنین نفوذ سیاسی نابرابر اقوام، حل این مشکل را نمی‌توان صرفا از راه صندوق آرا دنبال کرد، بلکه این مهم را شاید بتوان از ضروریات اصلاح قانون اساسی و ایجاد قواعد ساختاری جدیدی دانست. به جرات می‌توان ادعا کرد که بهترین راه برای جلوگیری از غلبه‌ اندیشه‌ قوم‌گرایی در کشوری چون افغانستان که در نگاه بسیاری قومیت بر ملیت اولویت دارد و در انتخابات براین اساس رای می‌دهند و در نتیجه‌ آن یک اکثریت ثابتی همواره قدرت را بدون در نظر گرفتن حقوق اقلیت‌های متعدد می‌توانند در اختیار داشته باشند، ایجاد فضایی است که در آن به هیچ‌یک از اقوام اجازه مسلط شدن بر تمام سیستم سیاسی داده نشود.

در بیان ساده تر و عامیانه‌تر تکثرگرایی در این شکل باتوجه به جامعه‌ افغانستان و مبانی تصمیم‌گیری و مشارکت عمومی در سیاست، به‌نوعی جایگزین بهتری برای رای‌اکثریت است، چرا که درگذشته رای اکثریت لازم‌الاجرا برای همگان می‌شد، اما در تکثرگرایی، رای اقلیت‌ها نیز می بایست مورد پذیرش قرار گیرد. شاید این سوال پیش بیاید که مگر نتیجه‌ دموکراسی حاکمیت اکثریت نیست و چه تفاوتی است میان تکثرگرایی و حاکمیت اکثریت؟ در پاسخ باید گفت در یک دموکراسی آنچه مطلوب است نه فقط حاکمیت اکثریت از رهگذر انتخابات که امری به سادگی دستیافتنی است، بلکه مهمتر از آن رعایت حقوق اقلیت است، آن هم در جامعه‌ای چون افغانستان که نمی‌توان اقلیت را گروهی کوچک تلقی کرد بلکه بخش عظیمی از مردم را شامل می‌شود که بسیاری اوقات از صحنه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی به دور مانده‌اند.

در کشورهایی چون عراق و لبنان که در گذشته آنچنان که باید وحدت ملی فراتر از مسئله‌ اقوام شکل نگرفته بود، حرکت به سمت حل این مسئله از همین رهگذر دنبال شد و نتایج نسبتا خوبی را نیز به دنبال داشته است. به این معنا که پست‌ها و مقامات عالی کشوری با نوعی تقسیم‌بندی قومی مبتنی بر قانون اساسی همراه باشد. به عبارت دیگر با اصلاحاتی ساختاری در قانون اساسی، این سند ملی باید ساختاری را پیش‌بینی کند که کیک قدرت بین همه‌ اقوام به صورت مشخصی تقسیم شد، به این شکل که رئیس جمهور از یک قوم، با پیش‌بینی مقام نخست وزیری در قانون اساسی، نخست وزیر از قوم دیگر و رئیس مجلس نیز از یکی از اقوام دیگر باشند و به این شکل مشارکت اقوام مختلف و پرجمعیت، تضمین شود. این امر می‌تواند متضمن پلورالیسم بومی در افغانستان باشد که به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز علایق و عقاید مختلف می‌انجامد. 

کلید واژه ها: افغانستان پشتون ها مشکلات قومی افغانستان


( ۲۰ )

نظر شما :

علی ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۴۰
در مسئله قومگرایی ایران هم یکی مثل افغانستان، تا قدرت و ثروت به طور مساوی و عادلانه تقسیم نشود کشور قدرت واقعی خود را پیدا نخواهد کرد هر قدرتی هم که به رخ بکشد پوشالی خواهد بود .
فدوی ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۶:۴۸
این را هم اضافه کنم که مدتی است برای پررنگ کردن موصوع قومگرایی و به طبع آن نفرت بین قومیتی ، استعمارگران به صورت کاملا تئورزیه و البته با لایه ایی مخفی از جعلیات و با لعابی خوش رنگ از اصالت سازی کذب و بر پایه ی برخی حقایق پذیرفته ، جریان هایی را می سازند و تلاش می کنند که آنها را به مانند نمادهای فرهنگی و اصیل ایران پرورش داده و همیشگی کنند . مثلا مانور می دهند بر روی سیاه جامگان خراسان ، بابک خرمدین آذربایجان ، کورش فارس و ... و چنان زیرکانه طراحی و پیاده سازی می کنند که فهم آن ای کیو در حد انشتین و فهماندن این نقشه به برخی زودباورهای فریب خورده آی کیویی بسیار بالاتر می خواهد . ولی خبر خوب آنست که هوشمندان بارها اشکهای عاجزانه ی استعمارگران را دیده اند که علی رغم این همه صرف وقت و هزینه ، باز تا محرم و صفر می آید مردم خراسان ، آذربایجان و فارس و بوشهر و خوزستان و ... دور یک پرچم جمع می شوند . چه خودکشی ها و خودزنی ها کردند استعمارگرانی که نقشه ها را بر باد و رویاها را پنبه زده دیده اند . البته باید اعتراف کرد که مکر استعمار تمام ناشدنی و تلاششان پایان ناپذیر است . مخصوصا که به سلاح مخوفی مجهزند که ما از آن بی بهره و یا کم بهره ایم . علم
شیعه ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۸:۱۵
در افغانستان به علت وجود دمکراسی اقلیی ۲۵٪تاجیک با لعاب ملت واحد نمی تواند حاکم اکثریت۴۵٪ پشتون و۲۰٪ تورکها و ۱۰٪ بقیه اقوام گردد. لیکن در ایران به بهانه ملت واحد اقلیت فارس بر اکثریت تورکها ، کوردها، لرها، مازنی ها، گیاهان، عربها ، بلوچها حاکم گردیده اند.حتی اجازه تحصیل به زبانی مادری به احدی از سایر ملل ایرانی نمی دهند.
ابراهیم قدیمی ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ | ۲۲:۵۵
قوم گرائی در کشورها نتیجه عوامل داخلی وخارجی اند۔این دوعامل همدیگر راتقویت میکنند۔ هرچه عوامل قوم گرائی داخلی بیشتر باشد عوامل خارجی فعال تر میشوند وبرعکس۔عوامل قوم گرائی زبان ودین وشیوه تولید است۔۔شیوه تولید کشاورزی قوم گرا است وشیوه تولید صنعتی ضد قوم گرائی است ۔هرچه کشوری صنعتی تر۔ با اقتصادی توانا تر ر ویکنواخت تر در سطح کشور باشد و تحرک بیشتر در سطح کشور باشد قوم گرائی کاهش مییابد۔امولسی فایر قوم گرائی پیوستگی اقتصادی وبهم خوردگی اجتماعات بععلل عوامل فرهنگی واقتصادی است۔ تبلیغات نامحسوس در قوم گرائی وضد قوم گرائی لا وجود وسایل ارتباط جمعی فوق سریع امروزی حتی هز فاصله های دور ونمایشی بسیار موثر است ۔کشورهای اسیائی با توجه به پیوستگی سرزمینی توامائی جدا سازی قومی را بصورت جغرافیائی مانند کشورهای جزیره ای ندارند۔۔نمی توان مرزی رسم کرد که قومیت ها را از هم جدا کند۔دیفوزیون در کشورهای غیر جزیرهای با توجه به عواامل اقتصادی مجاز وغیر مجاز بسیار اسان است۔لذا در اینگون کشورها مسائئل قومیتی در محدوده مرزها در اثر تحریکات برون مرزی زیار است۔کوباداگر جزیره نبود تابحال در اثر تحریکات امریکائی حضور اینکونه مستقل وبرپا نداشت۔شما کشور سوئیس را ببینید۔ بازبان فرانسوس والمانی وایتالائی وسوئیسی واقوام مختلف سدرزمینی پیوسته وغیر مشکل دار است وهمه به سوئیسی بودن خود افتخار میکنند۔نتیجه میگیرم عوامل اقتصادی وفرهنکی وخارجی موثر ترین عوامی قوم گرائی در کشورهای اسیائی است۔قوم گراها همواره مشکلات خودشان را میبینند ومشکلات دیگران را نمی بینند۔دولتها نیز نیاز به عینک دیدن مشکلات در دور دست دارند۔
عبدالغفور نورستانی ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۴:۵۲
ملتی واحدی بنام افغان اصلا بوجود نیامده و کلمه افغان یا اوغان را فارسی زبان ها برای اولین بار به کوچی ها پشتو زبان اطلاق کرده اند که آنها هم خود را افغان نمی دانند. کلمه افغان به عنوان هویت ملی برخواسته از انتخاب و اراده مردم نیست بلکه تحمیلی است از جانب انگلیس که اسم کشور را افغانستان گذاشته و از عصر هاشم خان کاکای ظاهر خان کم کم تبلیغ و ترویج شد. افغانستان کشوری است که توسط انگلیس و روس امضا و ساخته شد . در افغانستان اساسا هیچکس خود را افغان نمیداند به استثنای عده ای از سیاسیون. قوم گرایی اساس سیاست هاشم خان بود تفرقه بیانداز حکومت کن که این گروه اقلیت نیز دنبال رو آن اند. حاکمیت طی این مدت بدست یک اقلیت به کمک خارجی ها بوده که طی ۲۰ سال گذشته دباره همین اقلیت توسط غرب به حاکمیت بازگردانده شدند. یک اقلیت ۱۵-۲۰ درصدی ادعای دروغین اکثریت را دارد اگر واقعا اکثریت بودند مردم امروز بزبان آنها گپ میزدند، خود و زبانشان منفور و منزوی نمیبودند. تمام اقوام از این اقلیت بخاطر دروغ های مستمر، غضب اراضی مردم از زمان حاکمیت هاشم خان تا امروز ،چور چپاول دست درازی به نوامیس مردم بیزار و متنفر اند. زمین هزاره های مقیم پاکستان و ایران توسط همین اقلیت منفور در زنان عبدالرحمن خان دست نشانده و معاش خور استعمار انگلیس غصب شد به نوامیس شان دست درازی گردیده و قتل عام شدند و مجبور به هجرت. طراحان دشمنی با ایران و ایرانی، دشمنی با پاکستان و پنجابی از میان همین اقلیت مفت خور سر برآورده. نه توان ساختن ملت و مدنیت را دارند و نه میگذارند که دیگران کاری انجام دهند، بهترین وسیله و ابزار در دست استعمار برای مداخله در منطقه و استعمار هم تلاش دارد که این اقلیت را اکثریت تبلیغ کند و میکنند.
جلال وردک ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۵:۰۱
در ۴ انتخابات گذشته دنیا شاهد بود که همین اقلیت ۱۵ درصدی پشتون انتخابات را باختند و با تقلب و کمک اربابان خارجی خود در قدرت باقی ماندند. اگر واقعا انتخابات صورت پذیرد و مداخله خارجی ها قطع شود پشتون و پشتونیست تا صد سال دیگر هم در انتخابات پیروز نمیشود. کرزی و غنی منتخب مردم نه بلکه گماشتگان استعمار اند و استعمار همیشه از اقلیت ها مهره استخدام میکند. اقلیت ۱۵ درصدی اوغان این حقیقت را درک کرده اند که اگر یکبار از قدرت کنار رفتند ابدا توان برگشت در قدرت را ندارند.
عمر ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۵:۰۹
اوغان بچه که زدی خود زیر نام شیعه یک روزی به ۱۵ درصد بود پشتون ها اعتراف خواهید کرد. آن روز دور نیست.
منگل ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۵:۱۳
چهار انتخابات گذشته جل تان را از آب بیرون کرد و خوب درک کردید که گذشتگان تان به شما دروغ گفته اند و ما قوم اکثریت ، ما قوم اکثریت را بشما تلقین کرده اند. این مهم نیست که شما در اقلیت هستید آنچه که دردناک است غارت اموال و اراضی مردم توسط شما به کمک استعمارگران است. اقلیت بودن عیب نیست، دروغ گفتن ، در خدمت استعمار بودن، چور و چپاول، خیانت و تجاوز به نوامیس مردم عیب است. به اقلیت مفت خور و مفت بر مشهورید
جلال وردک ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۵:۳۰
پاکستان و پنجابی ها و ایران و افغانستان باید متحد شوند و جلو این سرطان قوم گرا های دو طرف خط دارند را بگیرند. این ها بهترین گزینه برای خدمت به استعمار اند، بودن این ها در راس حاکمیت در افغانستان خطر امنیتی برای کل منطقه دارد.
مهدی ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۵:۴۲
این برادر ما که با عنوان شیعه کامنت می‌گذارد یک عدد پانترک می‌باشد که مدام با عناوین و اسامی ایرانی همچون شیعه، خسرو و... مشغول نفرت پراکنی و آمار سازی جعلی و تفرقه افکنی می‌باشد! بنده کامنت های ایشان را ذیل مقالات مختلف خوانده ام و وجه مشترک همه این کامنت ها آمار سازی های دروغین همچون بالا بودن نفوس ترک در افغانستان و در اقلیت بودن فارسی زبانان، حمله به هویت ایرانی، بی ربط دانستن هویت مردم افغانستان به ایران و از این دست تلاشهای مذبوحانه است! پیشنهاد می دهم که از انتشار کامنت های حاوی سؤنیت این افراد سرسپرده جلوگیری شود.
ایران دوست ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۶:۵۵
در افغانستان ترکی وجود ندارد.
زمری ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۹:۱۲
تحلیل درست و بجا، قوم گرایی و تفوق طلبی قومی و لسانی سبب اصلی ضعف و سقوط نظام گردیده به همین علت اصلا احساس ملت واحدی بوجود نیامده و نخواهد آمد، مگر میشود که یک اکثریت عظیم هویت یک اقلیتی را که از نظر تاریخی فاقد تمدن و فرهنگ و علم و دانش بوده اند بپذیرد؟ برای ما در افغانستان ایرانی بودن یا پاکستانی بودن صد درصد قابل پذیرش و هضم است و نه افغان بودن و زندگی زیر چتر نظام آپارتاید و تبعییض آشکارا آنهم با کمک استعمار. بیاید و در ادارات دولتی از بیدادگری فاشیسم بپرسید، فارسی را پایان بنویس پشتو را بالا بنویس ، پشتو را راست بنویس فارسی را چپ بنویس، پاکسازی شهر کابل از لوحه های فارسی و میتونی یه کردن آن، مانند پوهنتون، درملتتون، روغتون، تغیر ترکیب گرامر فارسی، بانک افغانستان را به د افغانستان بانک ، تغیر اسامی مناطق به پشتو مانند سبزوار -شیندند، سیاه تپه- تورغوندی وووو حاکمیت ایرانی و پاکستانی و پنجابی هزار بار بهتر از این بیمار های روانی بت پرستان قبیله است. با این وضع جاری کشوری بنام افغانستان آینده ندارد تدریجا این کشور بسوی تجزیه روان است و عامل این تجزیه همین قوم گرا های قبیله پرست است. کاش افغانستان جز ایران بود کاش جز پاکستان بود تا این غده های سرطانی در حاکمیت نفوذ نمی کردند.
علی در جواب به ظاهر شیعه ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۸
کجا پشتوها ۴۵ درصد جمعیت افغانستان اند ،اگر این طور بود که جنگ داخلی گسترده برای مناطق شمال و شرق و غرب صورت نمی دادند ،زبان فارسی دری که ۹۰ درصد مردم و حتی پشتوها به آن تکلم میکند قصد حذف آن را دارند ،فقط ۲۰ الی ۲۵ درصد جمعیت افغانستان هزاره فارسی زبان ( شیعه ،سنی ، و...) هستند و ۱۰ تا ۱۲ ترک تبار ها ( ازبک ،ترکمن و...)الباقی تاجیک و پشتو هستند ،قاجار چند سده حاکم ایران بودند و ایران را بذل و بخشش کردند ،زبان مادرتان در خانه و بازار استفاده کنید کسی معترض نیست اما برای ارتباط با سایر مناطق و و شهرها باید زبان آکادمیک آموزش فارسی استفاده گردد تا قادر به فهماندن و فهمیدن باشید ملت ایران یکیست از سایر اقوام برای توجیه افکار و اعمال خود استفاده نکنید انتظاری که شما دارید حتی اربابتان ترکیه و باکو آن را برابر با تجزیه طلبی میداند ،حال ایران که دشمنان منطقه ای و فرا منطقه ای دارد انتظار نداشته باشید ، پیروان تشیع مخالف این تضادها و فرق دادن هستند
مزیدی ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۱:۱۵
عالی بود. استفاده بردیم. دقیقاً که تغییر قانون اساسی و ایجاد قواعد ساختاری بر محوریت تقسیم قدرت به گونه ای که کیک قدرت به همه اقوام تقسیم شود، راه حل معقول است.