برای ایران، شرق جایگزین اتحادیه اروپا می شود؟ (بخش نهم و پایان این مطلب)
تعدیل سیاست واشنگتن در قبال تهران رویکرد «شرق و غرب توامان» را ممکن می سازد
نویسندگان این مطلب: انوشیروان احتشامی و گودت بهجت
دیپلماسی ایرانی: جهان پسا غرب مفهومی است که به مطالعات بین المللی سازی تدریجی (آسیایی شدن) فعالیت اقتصادی و تغییر سریع مرکز ثقل اقتصادی جهان به سمت شرق مربوط می شود. اگرچه درست است که کشورهای بریکس و به ویژه برزیل، چین، هند و روسیه از مشکلات ساختاری و مسائل حاکمیتی عمیق رنج می برند که مانع از ادعای برتری جهانی آنها می شود، اما شکی نیست که این کشورها تغییراتی در مرکز ثقل اقتصاد جهانی ایجاد کرده و سبب شده اند ناظران روابط بین الملل کاهش نسبی نقش، صدا و نفوذ قدرت های مسلط غربی در جهان امروز به نفع قدرت های نوظهور را به رسمیت بشناسند.
دولت ترامپ و ایران
ایالات متحده در بیشتر دهه های گذشته اهداف کلیدی ثابتی در منطقه گسترده خاورمیانه/آسیای جنوبی داشته است. این موارد جریان آزاد سوخت های فسیلی، منع گسترش سلاح های کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم و امنیت اسرائیل را شامل می شود که در همه آنها، ایران اهمیت زیادی دارد: ایران در همه مسائل خاورمیانه/آسیای جنوبی نقش ایفا می کند. از این رو، سیاست های جمهوری اسلامی می تواند تلاش های واشنگتن در دستیابی به اهدافش را تسهیل یا پیچیده کند. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، از زمان روی کار آمدن در ژانویه 2017 سعی کرد از سیاست تعامل بازگردد. وزیر خارجه پیشین رکس تیلرسون در ژوئن 2017 به کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان گفت: «سیاست ما در قبال ایران این است که در جهت حمایت از آندسته از عناصر در داخل ایران کار کنیم که انتقال مسالمت آمیز دولت را تسهیل می کنند.»
گروهک تروریستی مجاهدین خلق در چند سال گذشته توسط دولت ترامپ به عنوان یک نیروی «داخلی» اینچنینی به تصویر کشیده شد و مقامات عالی دولت، چندین سناتور و مقامات ارشد سابق با مریم رجوی، رئیس تبعید شده این گروه دیدار کردند. با این حال، این گروهک در داخل ایران از پشتیبانی و مشروعیت برخوردار نیست. حتی وزارت خارجه آمریکا هم تا سال 2012 این گروهک را تروریستی می دانست. از این رو، نمی تواند به عنوان ابزاری برای پیشبرد تغییر در ایران عمل کند. آزمون و خطاهای ایالات متحده برای «تغییر نظام» در 1953 در ایران و 2003 در عراق نشان دادند که شرط موفقیت تحولات، بومی بودن آنهاست و نه اینکه از خارج تحمیل شوند. درسی که دولت ترامپ می توانست بگیرد این بود که برای ترغیب به تغییر، تعامل بهتر از انزوا جواب می دهد. اما ترامپ این درس را نادیده گرفت و از توافق هسته ای ایران (برجام) خارج شد و تحریم ها را مجددا علیه این کشور اعمال کرد.
تصور اینکه فشار اقتصادی و سیاسی بر جمهوری اسلامی به تظاهرات گسترده ترغیب می کند و باعث تغییر نظام در ایران می شود، برداشت اشتباهی از ناامیدی و ناتوانی نظام و آمادگی جمعیت برای همراهی آمریکا بود. اگرچه در داخل جمهوری اسلامی اختلاف نظرهایی درباره سیاست گذاری ها و عملکرد عمومی وجود دارد و مردم به شدت از وضعیت اقتصادی سیاسی و اجتماعی ناراضی هستند، اما واقعا هیچ چشم اندازی برای تغییر نظام تحت فشار مشکلات یا در نتیجه تظاهرات گسترده مردمی، وجود ندارد.
به علاوه، ایران شرکای زیادی در آسیا دارد که به ثبات آن کمک خواهند کرد. بنابراین، گرچه ممکن است تهدید به تحریم های ثانویه ایالات متحده بسیاری از شرکت های بین المللی را به سمت لغو پروژه های خود در ایران سوق داده باشد، اما در حالی که تحریم ها شرکت های آمریکایی را از ایران دور نگه می دارد و مانع حضور اروپا در این کشور می شود، صدها هیئت تجاری از آسیا همچنان به دنبال توافقنامه های همکاری تجاری و اقتصادی با ایران هستند.
یکی دیگر از موضوعات اصلی سیاست دولت ترامپ در قبال ایران، تشکیل ائتلافی از کشورهای سنی و عربی برای منزوی کردن جمهوری اسلامی بود. این سیاست هم مبتنی بر این فرض نادرست شکل گرفت که کشورهای سنی عربی می توانند برای رویارویی با دشمن مشترک، یعنی ایران، متحد شوند. اما تحولات از ماه مه 2017 نشان دادند که اختلافات میان اعراب، مانند شکاف میان قطر و همسایگان عرب آن پس از اجلاس ریاض، می تواند بحران های بزرگی برای ائتلاف عربی ایجاد کند. به علاوه، در میان این به اصطلاح ائتلاف عربی بر سر روابط با ایران همواره اختلاف نظر وجود داشته است. تهران با بسیاری از پایتخت های عربی روابط گرمی دارد و به راحتی منزوی نمی شود.
نتیجه
ایران، همانند ترکیه و مصر، از پرجمعیت ترین کشورها در خاورمیانه است و بیشتر جمعیت آن را طبقه متوسط تحصیل کرده و جوان تشکیل می دهند. این کشور یکی از بزرگ ترین ذخایر ثبت شده سوخت های فسیلی در جهان را دارد و دولت آن نسبتا پایدار است. ایران با توجه به چهار دهه خصومت با ایالات متحده، قاطعانه تصمیم گرفته است سیاست دو جانبه «آسیایی شدن» و «آمریکایی زدایی» را برای اطمینان از بقا و شکوفایی آتی خود دنبال کند. به عبارت دیگر، از آنجایی که نشانه های قابل توجهی دال بر اینکه ایالات متحده مواضع خود را در قبال ایران تعدیل می کند وجود ندارد، این کشور در صدد آن برآمده تا روابط اقتصادی و استراتژیکی قوی با سایر قدرت های جهانی ایجاد و روی تغییر سیستمی جهان و افزایش قدرت های آسیایی به عنوان قانون گذاران آینده، سرمایه گذاری کند. چرخش ایران به سمت شرق اساسا سدی برای جلوگیری از نفوذ آمریکا و به نفع بقای اقتصادی آن است که گسترش روابط با چین و دیگر قدرت های آسیایی را در نظر بگیرد. مساله بیشتر ضرورت است تا انتخاب.
در حقیقت، در صورت تغییر موضع سیاسی واشنگتن در قبال تهران، می توان تعدیل جهت گیری ایران در قبال به چین و سایر قدرت های آسیایی و شرقی و بازگشت به سیاست «هم شرق و هم غرب» را پیش بینی کرد. اما با توجه به اقدامات طولانی مدت آمریکا برای مهار و منزوی کردن ایران، ادغام این کشور در اقتصاد جهانی ضرورتا زیر مدار و چتر اقتصادی چین اتفاق و به ویژه در نتیجه توسعه کامل ابتکارعمل کمربند و جاده چین رخ خواهد داد. با این حال، موفقیت این استراتژی با توجه به توانایی های محدود ایران در مدیریت سیاست های پیچیده قدرت آسیا از یک سو، و نفوذ محدود آن بر کارگزاران قدرت در آسیا برای ترغیب آنها به ترجیح ایران منافع اقتصادی در ایالات متحده از سوی دیگر، نامشخص است.
منبع: موسسه مطالعات سیاسی بین الملل ایتالیا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :