اگر صلاحیت دارید بیایید

وزیر محترم! امورخارجه؟

۱۹ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۰۳۹۲۶ اخبار داخلی نگاه ایرانی
نویسنده خبر: سید محمد حسین ملائک
حسین ملائک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بنظر نگارنده در جامعه عقب مانده سیاسی ایران که هنوز نمی تواند تعریف نوشته شده ای از منافع ملی در بر گیرنده ساکنین ایران زمین داشته باشد شخص وزیر خارجه با قدرت اجماع سازی داخلی و خارجی  و داشتن تحلیل قابل اجماعی که مسئولین از جهان و برنامه پیش رو دارند یک بسته غیر قابل تفکیک است. هر کسی را که رئیس جمهور انتخاب می کند یا خود چنین بلند پروازی دارد باید بتواند این خصوصیات را داشته باشد والا هم خود و هم کشور را دچار بحران خواهد کرد. 
وزیر محترم! امورخارجه؟

دیپلماسی ایرانی: با انتخاب جناب آقای سید ابراهیم رئیسی بعنوان سیزدهمین رئیس جمهور پس از انقلاب موضوع انتخاب کابینه و وزرا  و از جمله وزیر امور خارجه  به اولویت اول مسائل سیاسی کشور ارتقاء یافته است (البته  بطور اصولی اگر فردی برای ریاست جمهوری ایران خود را کاندید کرده اما در مورد شخص و نه نوع وزیر خارجه اش خالی الذهن بوده باشد حتما یک جای کار می لنگد یا خواهد لنگید).
وزیر خارجه در همه نظام های موجود جهان منجمله در سیستم سیاسی  ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مهمترین شاخصه یک وزیر خارجه داشتن آمال و آرزو و برنامه بر اساس توانمندی های داخلی و منطبق کردن آن بر روند های جهانی و منطقه ای است. به عبارت دیگر ارتباطات خارجی کشور بر اساس یک تحلیل منسجم می تواند پیش برود.  

دومین خصوصیت یک وزیر امور خارجه قدرت اجماع سازی داخلی است. وزیر امور خارجه باید در محافل تصمیم ساز کشور دارای احترام و قدرت حضور و نفوذ و شکل دهی به آن را داشته باشد. بنابراین دستگاه رهبری کشور باید به چشم "خودی" به وی نگاه کرده و به او اعتماد کند. لذا باید در خطوط اساسی همسو و همفکر با راس هرم قدرت بوده و مهمتر، به سیاست هایی که اجرا می کند معتقد باشد. ضمنا باید با سلایق اجرایی و تاکتیکی رئیس جمهور همخوانی داشته باشد و نهایتا نیز بتواند نظر مجلس را به خود جلب کند.  
سوم، وزیر خارجه باید بتواند تمایل و توانایی ارتباط گیری و خصوصی سازی روابط با را مقامات سایر کشورها از جمله کشورهای هدف داشته باشد. یا به عبارت دیگر قدرت اجماع سازی بین المللی داشته باشد.  

در مورد تحلیل وزرای امور خارجه در ایران  یاد آوری این نکات ضروری است. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظام بین الملل تکانی خورد اما نظام دوقطبی از خود پایداری نشان می داد. لذا در بین مسئولین انقلاب اسلامی موضوع "خط سوم" طرح و تحلیل قالب حفظ این "خط" در نظام دو قطبی بود. جناب میر حسین موسوی صاحب دید و جهانبینی بود و سیاست خارجی را از دیدگاه  ایدئولوژی میدید بنابراین به این خط توجه ویژه داشت ولی حضورش چندان دوام نیاورد. جناب آقای دکتر ولایتی که بیشترین سال ها را در خدمت سیاست خارجی بود و هستند نیز در راستای همین تحلیل غالب که باید انقلاب اسلامی را به عنوان خطی مستقل تثبیت کرد کار را به عهده گرفت. وی بیشترین ظرفیت را در اجماع سازی داخلی از خود نشان داد. او توانست در بین گرایش ها و نظرات مختلف بیشترین هماهنگی را در سطح ملی از بین چپ چپ تا راست راست برای اجرای سیاست خارجی (هرچه بود) بوجود بیاورد و لذا همواره مورد حمایت ارکان سیستم قرار داشت. وی در ارتباط گیری با مقامات خارجی و حفظ آن نیز بسیار کوشا بود. وی بواسطه شخصیت، ظرفیت های علمی و تاریخی و توانایی محاوره از یک سطح اجتماعی خاص برخوردار بود و هم در سطح بین المللی توانسته بود خود را شخصیت تثبیت شده ای بنمایاند. از اطرافیان ایشان شنیده می شد که قله مورد نظرش در این مسیر دبیرکلی سازمان ملل است. به هرحال ایشان هدف داشت و برای آن کم نگذاشت.  

بعد از فروپاشی شوروی و بهم ریختن نظام بین الملل، نیاز به یک تحلیل  از شرایط نوین احساس میشد. آقای دکتر ولایتی هیچگاه باور نداشت که شوروی آسیای میانه را ترک کرده بنابر این تلاش داشت با نیم نگاهی به روسیه سیاست های ایران را در آسیای مرکزی سازمان دهد. این تحلیل باعث شد ترکیه به عنوان رقیب از ایران در این منطقه پیشی بگیرد و حتی راه آهن بندر عباس - سرخس که با هزینه زیادی توسط ایران کشیده شد  و بعنوان تنها کانال خروجی 5 کشور محصور در خشکی آسیای مرکزی می توانست برای ایران شانس بزرگی باشد نتوانست اعتماد این کشورها را جلب کند و نهایتا هم موفق نبود. 

آقای دکتر خرازی اسب زین شده ای را به ارث برد و تلاش برای حفظ شرایط کرد . از بحرانها فرار کرد و هر پرونده مشکلی را از وزارت خارجه خارج کرد و قدرت تاثیر گزاری وزارت خارجه را پایین آورد . اجماع سازی را در عدم حضور  وزارت خارجه تعریف کرد. طرح و برنامه ای در سیاست خارجی  جدا از آنچه از گذشته بود مطرح نشد. موضوع گفت وگوی تمدنها نیز طرح آرزویی فلسفی بود و ارتباطی به برنامه های سیاست خارجی نداشت و منشاء اقدامی هم  نشد. وی شخصیتا تمایل زیادی برای دوستیابی بین المللی نداشت. شخصیت علمی و گوشه گیری و محترمی بود که حتی با سیاست های اعلامی دولت اصلاحات نیز همخوانی کمی داشت. 

وزرای خارجه دولت آقای احمدی نژاد نسل نوین  وزرای خارجه بودند که بیشتر کارگزار و و منتظر دستور بودند. تحلیلی از نظام بین الملل و موقعیت ایران نداشتند. قدرت اجماع سازی داخلی آنها تقریبا نزدیک به صفر بود. کارهای موازی و تصمیمات خارج از وزارت خارجه عملا  این وزارتخانه را به اداره کنسولی و روابط خارجی تقلیل داد. ارزش سفرای ایران بشدت پایین آمد و سفارتخانه کشورها در ایران نیز برای وزارت خارجه احترام زیادی قائل نبودند و به دفتر ریس جمهور و افراد آن  توجه بیشتری می کردند. 

آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه صاحب دیدگاه و تحلیلی بود اگرچه خریدار کمی داشت. از نظر او در جهان تقریبا یک قطبی که تا تثبیت راه زیادی در پیش و معارضه فراوانی خواهد داشت قدرت ایران (هرچه هست) در مشارکت با دیگران قابل افزایش است و در این مشارکت باید چیزی داد و چیزهایی گرفت. صاحبان تصمیم در ایران از این تحلیل درک درستی نداشتند اما آنچه او در این تحلیل پیش بینی نکرده بود رشد نیروهای ملی و راست و تمامیت طلب هم در آمریکا هم در اروپا و حتی در ایران بود. بنابراین برنامه "برجام" که بر اساس همان تحلیل موفقیتی سریع پیدا کرده بود نتوانست بیش از دو سال دوام بیاورد و به ضرر کشور تمام شد. 

آقای دکتر ظریف توانایی بسیار خوبی در جلب دوستان خارجی داشت اما این دوستی بیشتر شخصی ماند و به دلیل عدم اجماع داخلی  غیر قابل تعمیم به کشور شد. ایشان علیرغم مصاحبه ها و چهره کاریزماتیک خود در اجماع سازی داخلی نیز نتوانست گام های مثبتی بردارد. 

رقابت با ایشان و سنگ اندازی ها صرف نظر از خارج  در داخل دولت نیز کم نبود. عناصری که خود را بالاتر از او می دانستند و یا فقط  اورا ابزاری میخواستند که نظرات آنها را بیان کند. و نهایتا این اظهار نظر عجیب از ایشان که من کل وزارت خارجه را با ده نفر می توانم بگردانم که نمودار فاصله ایشان از واقعیت کاری بود که برایش آمده بود.     

هم اکنون بحث های زیادی در مورد سیاست خارجه  و باید و یا نباید های آقای رییسی و نهایتا وزیر خارجه چه کسی باید باشد در محافل عمومی است. عمیقا اعتقاد دارم شناخت کافی از وزارت خارجه و عملکرد آن در جامعه سیاسی  خصوصا در مجلس و نیز جامعه دانشگاهی وجود ندارد . یکی آنرا سازمان کنسولی و روابط خارجی می داند. یکی آن را در حد یک اپلیکیشن بازاریابی کالا تصور می کند و مجلسی ها نیز بیشتر آن را آژانس مسافرتی و کاریابی می بینند. 

کارمندان با ارزش وزارت خارجه در تمامی این فراز و نشیب ها نظرات کارشناسی خود را مکتوب داشته اند. پیش بینی و تحلیل های آنان به مراتب از محافل تصمیم گیری کشور جلوتر بوده و متوسط حقوقشان نیز از نمایندگان مجلس و رفاهیات و امتیازات آنها بسیار کمتر است. این وزیر بوده که استحقاق و یا عدم استحقاق در بکار گیری و استفاده از آنها داشته یا نداشته است.

بنظر نگارنده در جامعه عقب مانده سیاسی ایران که هنوز نمی تواند تعریف نوشته شده ای از منافع ملی در بر گیرنده ساکنین ایران زمین داشته باشد شخص وزیر خارجه با قدرت اجماع سازی داخلی و خارجی  و داشتن تحلیل قابل اجماعی که مسئولین از جهان و برنامه پیش رو دارند یک بسته غیر قابل تفکیک است. 

هر کسی را که رئیس جمهور انتخاب می کند یا خود چنین بلند پروازی دارد باید بتواند این خصوصیات را داشته باشد والا هم خود و هم کشور را دچار بحران خواهد کرد. 

سید محمد حسین ملائک

نویسنده خبر

سید محمد حسین ملائک، سفیر اسبق ایران در سوئیس و چین بوده است.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: وزارت امور خارجه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران وزیر امور خارجه ایران وزارت امور خارجه ایران سید ابراهیم رئیسی علی اکبر ولایتی محمدجواد ظریف


( ۷ )

نظر شما :

ناشناس ۱۹ تیر ۱۴۰۰ | ۱۱:۰۲
آقای ظریف در مقام وزیر خارجه و مذاکره کننده با طرف آمریکایی اشتباهی غیر قابل بخشش داشتند: تلاشی برای ارتباط با حزب جمهوری خواه و افراد کنگره نداشتند. وقتی پامپئو و تام کاتن درخواست سفر به ایران کردند با تمسخر آقای ظریف روبرو شدند. اگر دوراندیشی بود تنها به توافق با دولت اوباما بسنده نمی کردند و سعی می کردند از تیزی دشمنی جمهوری خواه ها کم کنند. این اشتباه از یک وزیر خارجه غیرقابل بخشش است چه برسد به وزیر خارجه ای که بیش از ۲۰ سال در آمریکا زندگی کرده، درس خوانده و در مقام سفیر ایران خدمت کرده. اشتباهات دیگر آقای ظریف: وارد شدن به سیاست داخلی، صرف انرژی بیش از اندازه برای یک موضوع و چشم پوشی کامل از سایر مناطق، بی کفایتی عجیب در خالی گذاشتن سمت سفرای چین و هند به مدت طولانی، عدم تحول در ساختار وزارت خارجه برای فعال سازی رایزنی اقتصادی سفارت خانه ها. به عنوان مذاکره کننده برجام هم خودشان به بزرگترین اشتباه اقرار کردند که هدف مذاکره ایشان برای برجام، موضوعات اقتصادی مد نظر نبود. البته اینکه چقدر از این اشتباهات به خود ایشان بر میگردد و یا سیاست گذاری های خارج از اختیار ایشان بوده هنوز روشن نیست.
ناشناس ۱۹ تیر ۱۴۰۰ | ۱۱:۱۶
باید از آقای ملائک به خاطر تذکرات بجایشان، بخصوص درباره عدم وجود تعریف نوشته شده ای از منافع ملی تشکر کرد. سایت وزین دیپلوماسی ایرانی مکان خوبی برای نظرسنجی و نشر تعریف منافع ملی از منظر کارشناسان سیاسی ایرانی است. آقای ملائک می توانند پیشقدم شده و نظریه خودشان را ارائه کنند. این خدمتی بزرگ به مردم شریف ایران خواهد بود.
خسرو ۱۹ تیر ۱۴۰۰ | ۲۰:۳۰
جامعه عقب مانده سیاسی ایران ، چرا ؟ منافع ملی تعریف نشده ؟به نکات بسیار مهمی اشاره کرده اند چرا تاکنون طرح تفضیلی منافع ملی تدوین نشده است؟ جناب ملائک به عنوان یک سفیر مجرب و سیاستمدار اینها راعنوان میکنند نه یک روزنامه نگار ساده --به نظرمن مشکل با یک وزیر خارجه حل نمیشود
ناشناس ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۰۰:۲۰
ظریف بیش ترین آسیب را به وزارت خارجه زد که یکی از آنها دوبار تغییر ساخاار ناموفق ابتر ناپخته. بخش دوجانبه را تضعیف کرد ایشان چون دوجانبه سیاسی کار نکرده بود فکر می کرد وزارت خارجه یعنی بخش بین الملل آنهم نیویورک وین لاهه و ژنو. اطرافیان ضعیف از دیگر نکات منفی کارنامه ظریف است...
ابراهیم قدیمی ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۱۱:۵۹
من هم با این نظر موافقم که اگر تام کاتن وپمپئو به ایران میامدند بهتر از نیامدن بود۔ولی تا انجا گه در اخبار دیدم ومنبع اطلاعاتی من اخبار وسایل ارتباط جمعی بسیار محدودی است اقایان برای مذاکره نمی امدند درخواست امدن برای بازدید ازتاسبسات هسته ای داشتند وممکن است اجازه ان در اختیار دکتر ظریف نبوده باشد۔بعنوان فرض ممکن است شورای امنیت ملی ویا سازمان انرژی اتمی ویا سازمان بالادستی دیگر مخالف بوده باشد۔در مورد مذاکره با دو گروه وموافقت هردو این کار را در زمان ازادکردن کارکنان سفارت انجام داده بودیم ولی در این مورد با توجه به تحریم های شدیدی که وجود داشت ورها شدن سریع مورد نظر بود چنانچه موافقت هر دوطرف را میخواستند جلب کمند کار بدرازا میکشید وبرجامی امضا نمیشد۔اگر بعد از تغییر دولت در امریکا با دولت جدید مذاکراتی در سطح مقبول گرفته میشد ممکن است بهتر میبود۔من نمی دانم این حرگت در اختیار دکتر ظریف بود یا خیر۔این سئوال را چرا نکنیم۔ چرا اجازه دادیم برای هیچ زیر تحریم شورای امنیت برویم۔چه عجله ای برای این کارها بود۔ایاعروس دم حجله معطل بود۔
علی ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۱
پیش نیاز های متصور برای یک وزیر امور خارجه در کشور ما از بعد بیرونی تسلط بر تمامی جوانب روابط خارجی اعم از ارتباط با سایر کشور ها و شیوه تعامل با نهاد ها و سازمان های بین المللی است. از نقطه نظر داخلی و امر حیاتی مدیریت سازمانی توانایی بکار گیری نیروهای موثر وزارت خارجه ، پرهیز از دستکاری مکرر در ساختار و سازمان وزارتخانه، گرفتار نشدن در بخشی نگری و خصوصا اعتقاد واقعی به شایسته سالاری و نفی رویه مستدام و غلط و زشت حواریون پروری الزاماتی است که یک وزیر خارجه موفق می بایستی به آنها متعهد باشد.متاسفانه شاکله وزارت خارجه تا حد زیادی انسجام خود را به سبب ضعف مدیریتی دکتر ظریف از دست داده است و اعتماد بنفس و حس موثر بودن از بدنه کارشناسی وزارت خارجه رخت بر بسته است. دکتر ظریف دیپلمات شایسته ای بود اما ناتوانی مدیریتی او ضربه ای هولناک بر پیکره وزارت خارجه وار ساخت.بد ترین و بی ضابطه ترین انتصابات و ارتقاء مقام ها شوربختانه در دوره مدیریت دکتر ظریف بر وزارت خارجه تحمیل شد که آثار آن تا سالهای طولانی بر پیکره نحیف این وزارتخانه باقی خواهد ماند.
مهدی ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۱۲:۴۳
مشگل ظریف نداشتن نگاه همه جانبه به سیاست خارجی بود. همسایه ها. تجارت خارجی. ایرانیان و تجار خارجی. توریست و... مواردی. بود که مغفول ماند. از طرف دیگر عدم تواناییاجماع سازی در میان سایر نهادهای تاثیرگذار در س خ نیز منجر به عدم موفقیت او شد. نداشتن پلان بی منجر به هدررفت تلاش ها برای حل مشکلات با غرب شد.
ابراهیم عماد ۲۰ تیر ۱۴۰۰ | ۱۷:۵۴
درود بر شما، "منافع ملی" صرفا یک پدیده سیاسی و ابزاری برای سیاست بازانی که منافع شخصی، جناحی و گروهی خود را مقدم بر "منفعت عمومی" که قاعده ای حقوقی اساسی و معاهداتی ملتها تلقی کرده و میکنند، بیش نبوده و نیست. ضروریست، در فعالیتها در سطح بین الملل، پدیده حقوقی "منفعت عمومی ملتها" جایگزین "منافع ملی" کشورها گردد.