یکمین سالگرد و آمار تکان‌دهنده

یک سال آتش‌بس لبنان: معماری شکست و تولد مفهوم “آتش‌بس کاغذی”

۱۹ آذر ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۶۶۱۹ اخبار اصلی خاورمیانه
فرهاد قادری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: بیش از ۶۴ هزار نفر همچنان آواره‌اند و نتوانسته‌اند به خانه‌های خود بازگردند. این وضعیت پرسش اساسی را مطرح می‌کند: چگونه یک توافق صلح رسمی، امضاشده و با ضمانت بین‌المللی، به یک “آتش‌بس کاغذی” تبدیل شد؟
یک سال آتش‌بس لبنان: معماری شکست و تولد مفهوم “آتش‌بس کاغذی”

نویسنده: فرهاد قادری، پژوهشگر روابط بین‌الملل

دیپلماسی ایرانی: ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵ – دقیقاً یک سال از توافق آتش‌بس میان اسرائیل و لبنان می‌گذرد، اما آماری که از این یک سال منتشر شده، بیشتر شبیه گزارش یک جنگ فرسایشی است تا یک توقف واقعی خصومت. وزارت بهداشت لبنان اعلام کرده که در این مدت ۳۳۱ نفر کشته و ۹۴۵ نفر زخمی شده‌اند. سازمان یونیفیل بیش از ۷۵۰۰ نقض حریم هوایی و نزدیک به ۲۵۰۰ نقض زمینی از سوی اسرائیل را ثبت کرده است.

دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل تأیید کرده که در این مدت حداقل ۱۰۸ تلفات غیرنظامی در لبنان رخ داده که شامل ۷۱ مرد، ۲۱ زن و ۱۶ کودک می‌شود. اسرائیل حدود ۵۰۰ حمله هوایی را بر مناطقی که ادعا می‌کند اهداف حزب‌الله هستند، انجام داده است. در ۲۳ نوامبر ۲۰۲۵ - چهار روز پیش از یکمین سالگرد - اسرائیل برای نخستین‌بار از ماه ژوئن به بیروت حمله کرد و حیثم علی طبطبائی، رئیس ستاد حزب‌الله، را به همراه چهار نفر دیگر کشت.

بیش از ۶۴ هزار نفر همچنان آواره‌اند و نتوانسته‌اند به خانه‌های خود بازگردند. این وضعیت پرسش اساسی را مطرح می‌کند: چگونه یک توافق صلح رسمی، امضاشده و با ضمانت بین‌المللی، به یک “آتش‌بس کاغذی” تبدیل شد؟

چارچوب نظری: تولد مفهوم “آتش‌بس کاغذی”

تجربه یک‌ساله آتش‌بس لبنان، فرصت مناسبی برای معرفی مفاهیم نوآورانه‌ای است که می‌توانند به ابزار تحلیلی در مطالعات صلح و امنیت بدل شوند.

۱. Paper Ceasefire (آتش‌بس کاغذی)

آتش‌بس کاغذی به توافقی گفته می‌شود که تنها در سطح متن رسمی و اعلامیه‌های دیپلماتیک وجود دارد، اما در عمل از سوی یکی یا چند طرف، به‌طور سیستماتیک نقض می‌شود. تفاوت آن با آتش‌بس شکست‌خورده در این است که آتش‌بس کاغذی هرگز واقعاً آغاز نمی‌شود - نقض‌ها از همان روز نخست بخشی از الگوی رفتاری طرف متخلف است، نه یک انحراف از توافق.

ویژگی‌های آتش‌بس کاغذی عبارت‌اند از: (الف) فقدان مکانیسم اجرایی مستقل و قدرتمند؛ (ب) نقض‌های سیستماتیک و مستمر بدون هزینه سیاسی یا نظامی برای ناقض؛ (ج) تداوم عملیات نظامی با تغییر عنوان از “جنگ” به “اقدامات پیشگیرانه” یا “دفاع مشروع”.

۲. (Strategic Ambiguity in Ceasefire Implementation) ابهام استراتژیک در اجرای آتش‌بس

توافق لبنان در بند چهارم خود مقرر می‌دارد که این تعهدات مانع از حق ذاتی دفاع از خود اسرائیل یا لبنان، مطابق با حقوق بین‌الملل، نمی‌شود. این بند، که در ظاهر یک ضمانت امنیتی قانونی است، در عمل به دریچه‌ای برای نقض سیستماتیک تبدیل شد. ابهام استراتژیک زمانی شکل می‌گیرد که متن توافق به‌گونه‌ای نوشته شود که هر طرف بتواند تفسیر دلخواه خود را از مفاهیم کلیدی - مانند “خطر فوری”، “تهدید امنیتی” یا “دفاع مشروع” - ارائه دهد.

در مورد لبنان، اسرائیل مفهوم “دفاع مشروع” را به‌گونه‌ای گسترده تفسیر کرد که شامل حملات پیشگیرانه بر اساس “ادعای بازسازی توان نظامی حزب‌الله” نیز می‌شود. این ابهام عمدی نیست، بلکه محصول فقدان تعریف دقیق و مکانیسم داوری مستقل برای حل اختلاف تفسیری است.

۳. (Ceasefire as Tactical Pause) آتش‌بس به‌مثابه توقف تاکتیکی

این مفهوم به موقعیتی اشاره دارد که یکی از طرفین، آتش‌بس را نه به‌عنوان پایان جنگ، بلکه به‌عنوان فرصتی برای بازآرایی نیروها، ارزیابی آسیب‌ها و آماده‌سازی برای مراحل بعدی درگیری تلقی می‌کند. در این حالت، توقف خصومت‌ها صرفاً یک وقفه در استراتژی بلندمدت جنگ است، نه تغییر در هدف نهایی.

دفتر نتانیاهو اعلام کرد که اسرائیل در قلب بیروت حمله کرده و ادعا کرد که این حمله برای جلوگیری از تقویت و تسلیح مجدد حزب‌الله بوده است. این منطق نشان می‌دهد که تل‌آویو آتش‌بس را فرصتی برای کاهش توان رقیب در مقطع فعلی می‌داند، نه پذیرش وضعیت موجود برای صلح پایدار.

آناتومی شکست: چرا آتش‌بس لبنان عمل نکرد؟

۱. ضعف ساختار اجرایی توافق

توافق آتش‌بس لبنان شامل ۱۳ بند بود که مهم‌ترین آن‌ها توقف خصومت‌ها از ساعت ۰۴:۰۰ صبح ۲۷ نوامبر، خروج اسرائیل از جنوب لبنان طی ۶۰ روز، و استقرار ارتش لبنان در جنوب کشور بود. یک کمیته پنج‌کشوری به رهبری آمریکا قرار بود بر اجرای توافق نظارت کند.

اما مشکل اساسی این بود که این کمیته هیچ قدرت اجرایی مستقل نداشت. یونیفیل، نیروی حافظ صلح سازمان ملل که از سال ۲۰۰۶ در لبنان حضور دارد، صرفاً وظیفه رصد و گزارش‌دهی دارد، نه اجرای تعهدات یا مجازات ناقضان. کمیته پنج‌کشوری نیز، به دلیل رهبری آمریکا - که متحد استراتژیک اسرائیل است - فاقد بی‌طرفی لازم برای داوری در موارد اختلافی بود.

آمریکا در ۲۶ ژانویه ۲۰۲۵ مهلت خروج اسرائیل را تا ۱۸ فوریه تمدید کرد. پس از پایان این مهلت نیز اسرائیل از مناطق مسکونی عقب‌نشینی کرد اما اعلام کرد که در پنج موقعیت استراتژیک در مرز باقی خواهد ماند. این تمدید بدون واکنش جدی بین‌المللی، نشان داد که آتش‌بس فاقد مکانیسم تضمین واقعی است.

۲. انگیزه‌های اسرائیل برای نقض مستمر

اسرائیل سه انگیزه اصلی برای نقض سیستماتیک آتش‌بس داشت:

الف) جلوگیری از تسلیح مجدد حزب‌الله: تل‌آویو مدعی است که حزب‌الله در حال بازسازی زیرساخت‌های نظامی و تلاش برای تسلیح مجدد است. این ادعا، صرف‌نظر از صحت یا سقم آن، به بهانه‌ای برای حملات پیشگیرانه تبدیل شد.

ب) حفظ فشار روانی: با حفظ تهدید دائمی حملات، اسرائیل تلاش می‌کند تا هم حزب‌الله را از بازگشت به جنوب باز دارد و هم نشان دهد که توانایی ضربه‌زدن را در هر زمان دارد.

ج) آزمایش حدود تحمل بین‌المللی: هر حمله بدون واکنش جدی، حد تحمل جامعه بین‌الملل را بالاتر می‌برد و راه را برای حملات گسترده‌تر هموار می‌کند.

۳. محدودیت‌های حزب‌الله در واکنش

تحلیلگران معتقدند حزب‌الله در موقعیتی نیست که بتواند به اسرائیل حمله کند. مایکل یانگ، تحلیلگر لبنانی، گفت که واکنش حزب‌الله خودکشی بدون ارزش نظامی یا سیاسی خواهد بود.

حزب‌الله با چند محدودیت روبه‌روست: (الف) خطر از دست دادن حمایت داخلی در صورت بازگشت به جنگ تمام‌عیار؛ (ب) فشارهای اقتصادی لبنان که بازسازی را ضروری کرده است؛ (ج) ضعف ناشی از تلفات سنگین رهبری در جنگ ۲۰۲۴. این وضعیت، اسرائیل را در موقعیت برتری قرار داده که می‌تواند بدون ترس از واکنش متقارن، عملیات محدود انجام دهد.

نقض‌ها در عمل: از داده تا تحلیل

یونیفیل بیش از ۷۵۰۰ نقض حریم هوایی و نزدیک به ۲۵۰۰ نقض زمینی از سوی اسرائیل ثبت کرده است. وزارت بهداشت لبنان در اکتبر ۲۰۲۵ اعلام کرد که بیش از ۲۷۰ نفر، از جمله ۱۰۷ غیرنظامی، از زمان آغاز آتش‌بس کشته شده‌اند.

در ۱۱ اکتبر ۲۰۲۵، اسرائیل حملات شدید هوایی به جنوب لبنان انجام داد که یک نفر را کشت و هفت نفر را مجروح کرد، و بیش از ۳۰۰ ماشین‌آلات سنگین ساختمانی را نابود کرد. در ۲۱ نوامبر، یک حمله اسرائیلی به اردوگاه آوارگان فلسطینی در جنوب لبنان ۱۳ نفر را کشت.

در ۲۳ نوامبر ۲۰۲۵، اسرائیل برای نخستین‌بار از ماه ژوئن به بیروت حمله کرد و حیثم علی طبطبائی، رئیس ستاد حزب‌الله، را به همراه چهار نفر دیگر کشت. این بالاترین مقام حزب‌الله است که از زمان آتش‌بس کشته شده است. محمود قماطی، معاون شورای سیاسی حزب‌الله، گفت که این حمله یک خط قرمز جدید را رد کرده و رهبری حزب‌الله در حال بررسی نحوه پاسخ است.

الگوی نقض‌ها نشان می‌دهد که اسرائیل از مفهوم “دفاع مشروع” برای توجیه حملات پیشگیرانه استفاده می‌کند. در مقابل، سازمان ملل تنها چهار مورد پرتاب موشک از لبنان به سمت اسرائیل را ثبت کرده که هیچ‌کدام تلفاتی نداشته‌اند.

پیامدهای راهبردی: از بیروت تا تهران

۱. برای لبنان: بی‌ثباتی دائمی و فروپاشی اقتصادی

بیش از ۶۴ هزار نفر همچنان آواره‌اند و نتوانسته‌اند به خانه‌های خود بازگردند. بیش از ۸۰ هزار نفر در لبنان آواره باقی مانده‌اند و نمی‌توانند به خانه‌ها و زمین‌های خود بازگردند. فقدان امنیت، بازسازی را غیرممکن کرده است.

حملات همچنین تلاش‌های بازسازی را هدف قرار داده‌اند، از جمله حملاتی که ماشین‌آلات ساختمانی را نابود کرده‌اند. این رویکرد نشان می‌دهد که اسرائیل قصد دارد حتی امکان بازسازی را نیز از بین ببرد تا فشار بر حزب‌الله و دولت لبنان حفظ شود.

اعتماد به سازمان ملل، یونیفیل و ضامنین بین‌المللی به شدت کاهش یافته است. مردم لبنان دیده‌اند که یک توافق رسمی با ضمانت بین‌المللی، در عمل هیچ حمایتی از آن‌ها نکرده است.

۲. برای حزب‌الله: ضعف در بازدارندگی و فشار داخلی

نقض‌های مستمر بدون پاسخ متقارن، ضعف در بازدارندگی حزب‌الله را نشان می‌دهد. بسیاری از لبنانی‌ها از بازگشت جنگ می‌ترسند و حزب‌الله با فشار داخلی برای پرهیز از درگیری مواجه است.

حزب‌الله در معرض انتقادات داخلی قرار دارد که چرا آتش‌بسی را پذیرفته که کارآمد نیست و اسرائیل را قادر ساخته تا بدون هزینه عمل کند. محدودیت در تسلیح مجدد و بازسازی زیرساخت‌های نظامی نیز توان بازدارندگی را کاهش داده است.

۳. برای ایران: تضعیف محور مقاومت و افزایش هزینه‌ها

تجربه لبنان نشان داد که ایران نمی‌تواند از متحدان خود در برابر فشارهای گسترده حمایت کافی کند. این پیامی منفی برای سایر متحدان ایران در منطقه - از جمله گروه‌های مقاومت در سوریه، عراق و یمن - است.

رئیس‌جمهور لبنان، ژوزف عون، اعلام کرده است که لبنان آماده است در مذاکرات تحت حمایت بین‌المللی با اسرائیل بنشیند. این موضع نشان می‌دهد که حتی حامیان حزب‌الله در دولت لبنان، به دنبال راه‌حلی هستند که ممکن است با منافع ایران همسو نباشد.

هزینه حفظ نفوذ منطقه‌ای برای ایران افزایش یافته است. تهران باید منابع بیشتری برای حمایت از حزب‌الله و جبران تلفات آن اختصاص دهد، درحالی‌که خود تحت فشارهای اقتصادی قرار دارد.

۴. برای نظم بین‌المللی: تضعیف اعتبار توافقات

یک سال نقض سیستماتیک، این پرسش را مطرح می‌کند: چه ارزشی برای امضای یک سند بین‌المللی وجود دارد اگر هیچ مکانیسمی برای اجرای آن نباشد؟ این تجربه، اعتماد به دیپلماسی کثیرالجانبه را کاهش می‌دهد و طرف‌های ضعیف‌تر را به این نتیجه می‌رساند که توافقات بدون پشتوانه قدرت، بی‌ارزش هستند.

بازگشت به منطق قدرت خام - جایی که نه حقوق بین‌الملل بلکه توان نظامی، تعیین‌کننده رفتار دولت‌ها است - در حال تقویت است. این روند برای نظم جهانی مبتنی بر قواعد، خطرناک است.

درس‌ها برای سیاست خارجی ایران

۱. ضرورت بازاندیشی در استراتژی حمایت

تجربه لبنان نشان داد که حمایت نظامی، هرچند ضروری، به‌تنهایی کافی نیست. ایران باید استراتژی حمایت خود را با دیپلماسی فعال در سطح بین‌المللی ترکیب کند تا شبکه‌های حمایت گسترده‌تری برای متحدانش ایجاد کند.

ایران می‌تواند از ظرفیت سازمان‌های منطقه‌ای مانند اتحادیه عرب، یا نهادهای بین‌المللی مانند دیوان بین‌المللی دادگستری، برای افزایش هزینه سیاسی نقض‌های اسرائیل استفاده کند. این رویکرد می‌تواند فشار افکار عمومی جهانی را برای اجرای توافقات افزایش دهد.

۲. اهمیت مکانیسم‌های اجرایی در توافقات

درس مهم برای تهران این است که هرگز به توافقی بدون ضامن مستقل و قدرتمند اعتماد نکند. مکانیسم اجرایی باید شامل تعریف دقیق مفاهیم کلیدی، سازوکار داوری بی‌طرف، و هزینه مشخص برای نقض باشد.

این درس برای مذاکرات احتمالی هسته‌ای ایران نیز حیاتی است. اگر در آینده‌ای مذاکره‌ای شکل گیرد، ایران باید اصرار ورزد که مکانیسم‌های اجرایی و راستی‌آزمایی، مستقل از قدرت‌های غربی باشند و تضمین‌های واقعی برای رفع تحریم‌ها وجود داشته باشد.

۳. ضرورت تنوع‌بخشی در اهرم‌های قدرت

محور مقاومت نمی‌تواند تنها اهرم ایران در منطقه باقی بماند. تجربه لبنان نشان داد که وابستگی صرف به نیروهای همسو، زمانی که طرف مقابل تصمیم به نقض سیستماتیک بگیرد، کافی نیست.

ایران نیاز دارد که اهرم‌های قدرت خود را تنوع بخشد: توسعه روابط اقتصادی منطقه‌ای، تقویت دیپلماسی فرهنگی و عمومی، و ایجاد شبکه‌های تجاری که منافع طرف‌های مختلف را به ثبات منطقه پیوند دهند. چنین رویکردی، هزینه بی‌ثباتی را برای تمام بازیگران افزایش می‌دهد و احتمال نقض توافقات را کاهش می‌دهد.

نتیجه‌گیری: از “آتش‌بس کاغذی” به “صلح واقعی”

یک سال پس از آتش‌بس لبنان، معماری شکست آن کاملاً آشکار شده است. این توافق نه به دلیل شرارت یک طرف، بلکه به دلیل طراحی معیوب، فقدان مکانیسم اجرایی مستقل، و ابهام عمدی در تعریف مفاهیم کلیدی، شکست خورد.

مفهوم “آتش‌بس کاغذی” – توافقی که تنها در متن وجود دارد نه در عمل - تجربه لبنان را خلاصه می‌کند. این مفهوم می‌تواند به ابزار تحلیلی برای ارزیابی توافقات آینده تبدیل شود: آیا توافق پیشنهادی دارای مکانیسم اجرایی واقعی است؟ آیا مفاهیم کلیدی به‌گونه‌ای دقیق تعریف شده‌اند که امکان سوءاستفاده وجود نداشته باشد؟ آیا هزینه‌ای برای نقض تعریف شده است؟

تا زمانی که پاسخ به این پرسش‌ها منفی باشد، “آتش‌بس” صرفاً “توقف موقت برای جنگ بعدی” خواهد بود. معماری صلح واقعی نیازمند چیزی بیش از امضای یک سند است: نیازمند ضامنین واقعی، مکانیسم‌های اجرایی قدرتمند، و اراده سیاسی برای تحمیل هزینه بر ناقضان است. بدون این عناصر، صلح فقط یک آرزو باقی خواهد ماند، نه یک واقعیت.

کلید واژه ها: لبنان لبنان و اسرائیل حزب الله حزب الله لبنان آتش بس لبنان نقض آتش بس فرهاد قادری


( ۲ )

نظر شما :