به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی
هرات عهد تیموری؛ جلوگاه یکپارچگی ایران فرهنگی
نویسنده: سیده فهیمه ابراهیمی، استادیار گروه تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی
دیپلماسی ایرانی: حوزه تمدنی ایران فرهنگی در درازنای تاریخ خود فراز و فرودهای چندباره ای را در بحث یکپارچگی سرزمینی خود تجربه کرده است. شاید یکی از قابل تأمل ترین رویکردهای مطالعاتی در این گسترة تمدنی، توجه به همین فرایند و اوج و فرودهای آن باشد. دوره تیموری از این زاویه در نقطة اوج یکپارچگی قرار می گیرد. روزگاری که خراسان و فرارود دگرباره به هم پیوستند و همچون همیشه، شکوه بی نظیری در نقطة پیوند نصیبشان شد. آنگاه که سمرقند نقش خود را به هرات سپرد، شهر به تکاپوی در خور ستایشی رسید و به عنوان تختگاه تیموری قلب تپندة ایران فرهنگی گردید. بخت عجیبی بود به ویژه آنکه پس از ایلغار مغول، بوی بهبود دیگر به مشامش نمی رسید؛ چه اینکه از تیره بختی، شهر دوبار از جانب آنها تسخیر شد و تجربة دوم گویا از نخستین بار تلخ تر بود.گویند قریب یک میلیون و ششصد هزارتن سکنة آن قتل عام شدند و تمامی بناهای آن ویران شد. خراسان و فرارود باردیگر دوپاره گشتند. گرچه آل کرت مرهمی بر زخم های هرات بودند، اما این نیز دیرپا نبود و لشکر تیمور همتای ایلغار مغول شد. تفاوت در این بود که در پس این هجوم، خراسان و فرارود باز به هم رسیدند و این یکپارچگی، طلیعة نیکوئی برای دل شوره های هرات داشت؛ تیمور شکوه خیره کننده ای برای زادگاه و تختگاه خود رقم زده بود، گرچه در ابتدا خراسان مورد بی مهری و بخل واقع شد، اما در عهد جانشینان تیمور از یکپارچگی و پیوند با فرارود بهره فراوان نصیبش شد. شاهرخ در برابر رقیبان توانمند شهر هرات و برای مقابله با خطرات احتمالی، نوسازی و عمران بی سابقه ای را در دستور کار خود قرار داد. چنین شد که این شهر نه تنها قلب خراسان بزرگ گردید، بلکه تختگاه و کانون سیاسی و فرهنگی عهد تیموری شد. گویند بازسازی بازارها و ساخت مدارس و خانقاهها در سال 813 به پایان رسید و این نشان می دهد که قریب شش سال از آغازین سالهای حکمرانی شاهرخ، مصروف عملیات عمرانی بود. گستره این اقدامات چنان بود که بافت نهایی شهر هرات را برای سراسر دورة تیموری تثبیت کرد. ظهیرالدین بابر در اواخر عهد تیموری در خاطرات خود می گوید: در ربع مسکون شهری چون هرات نیست و یا گفته می شود نماز جمعه ای که در مسجد جامع هرات برگزار می شد با کعبه روز حجّ اکبر همسری می کرد(حافظ ابرو،جغرافیای حافظ ابرو؛ ص11). علامه تفتازانی (م. 792) معتقد بود که به واسطة اقامت در هرات خداوند چشمان او را به جنت نعیم گشوده است و آنجا را بلدة طیّبه و مقام کریم می نامید و همة محاسن را که بهترین آنها «ایمان، نیک بختی و امنیت» بود در هرات سراغ می گرفت(خلیلی، هرات؛ تاریخها، آثارها، رجالها، ص12).
روایت تلاشها و جدّ و جهدهای بزرگانی چون امیرعلیشیر نوائی، گوهرشاد بیگم، سلطان حسین بایغرا، جامی، بهزاد نقاش و بسیاری دیگر، هرات را مدیون این بزرگان ساخته است؛ علی رغم پیوندها و هم افزایی هایی که رونق خراسان را به بار می آورد، بی ثباتی های سیاسی نیز همواره وجود داشته و درگیری گاه و بیگاه با بیماریهای همه گیر نظیر طاعون، وبا و حصبه عمران و سلامت آن را تهدید می کرد، اما به هر حال این شهر مرکز فرهنگی مشرق ایران بود و تا پایان عهد تیموری همچنان بر شکوه خود می بالید. شاید برای این شکوهمندی باید علت دیگری را نیز جست و آن اصالتی است که این شهر با خود یدک می کشید. هراتی که گویند همچو او در آفاق نیست (لیس مثل الهرات فی الآفاق) گذشته از رسالتی که در زمینة مقاومت در برابر اقدامات ترکان حکومتگر برعهده داشت (و نمونة آن را در زمینة رویارویی ادبیات ترکی و فارسی می توان دید)، مسئولیت حفظ میراث هفت قرنی خراسان را در تحولات ایران فرهنگی برعهده داشت. همین اصالت و رسالت موجب شد تا تاثیرگذاریش بر صفحات غربی لاجرم باشد. مقارن جلوس شاهرخ در هرات، نیروهای غرب ایران و آناتولی به هرات به مثابة یک کانون تاثیرگذار در تحولات نواحی غربی می نگریستند و امیدها داشتند. این موقعیت و جایگاه، تبعات و تاثیرات اجتماعی قابل توجهی نیز داشته که شاید کمتر بدان پرداخته شده است؛ به این معنا که در این دوران اوج و شکوه مردم خراسان به طور اعم و هرات به شکل اخص، حس تفاخر و عزت مثال زدنی را تجربه می کردند. سخن از برتری شرق ایران بر غرب نیست، بلکه جان کلام این است که ظرفیت و توان بالندگی به نحو اکمل و اتم در این سرزمین موجود است. همة نقاط عطفی که یکپارچگی را برای خراسان و فرارود به بار آورد و اجزاء ایران فرهنگی را در کنار هم قرار داد، چنین حاصلی در پی داشت؛ عهد تیموری شاهد مثالی است بر مدعایمان.
هرات، این نقطة کانونی خراسان بزرگ، منتظر شکوهی دوباره است. خرم روزگاری را مردم ایران و افغانستان به روزگار یکپارچگی سرزمینی شان تجربه کردند و خاطرات نیکوئی را در دل تاریخ برجای گذاشته اند. بیش باد و کم مباد پیوندها و همدلی ها.
نظر شما :