اروپا و ایران در خاورمیانه ای در حال تغییر (بخش پانزدهم)
نقش بازیگران بین المللی در شکل دادن به نظم سیاسی خاورمیانه
تهیه شده توسط بنیاد مطالعات مترقی اروپایی
نویسنده این مطلب: رنج علاءالدین
دیپلماسی ایرانی: از زمان خیزش های عربی در سال 2011، خاورمیانه دستخوش تحولات بنیادی شده است. در موارد متعدد، کشورهایی که شاهد چنین قیام هایی بودند، یا به شدت ضعیف شدند یا در حالی که مرزهای زمینی آنها به شدت شکننده شده بود، در میانه درگیری های خارجی فروپاشیدند. جنگاوری نیابتی که زمانی چندان متداول نبود، به یک قاعده تبدیل شده، بحران های بشردوستانه را تشدید کرده و ساز و کارهای پاسخگویی را کاهش داده است. بازیگران منطقه ای از زمان آغاز جنگ با داعش در عراق و سوریه در سال 2014 ظرفیت نظامی خود را تقویت کرده و به رقابت های ژئوپلیتیک دیرینه روی آورده اند که بارزترین آنها تنش های مداوم بین عربستان و ایران و اختلافات در شورای همکاری خلیج فارس بوده است. به علاوه، لایه های دیگری از تنش ها و اختلافات از جمله تنش میان ترکیه با عربستان و امارات متحده عربی هم مطرح بوده که پس از بحران شورای همکاری خلیج فارس در سال 2017 یک اتحاد ژئواستراتژیک بین ترکیه و قطر را امکان پذیر کرده است.
در میانه یک رقابت مداوم برای شکل دهی به نظم آتی منطقه ای، این رقابت ها و تنش ها می توانند به جنگ های تازه بیانجامند. رویکرد تهاجمی و تقابلی سعودی ها در قبال ایران که تا همین چند وقت پیش ادامه داشت، توامان با دستاوردهای استراتژیک ایران در منطقه می توانست به معنای جنگ بر سر آینده خاورمیانه و نظم منطقه ای در حال ظهور از ویرانه های درگیری در عراق و سوریه، بیانجامد. در حالی که ایران به یک قدرت مسلط، اما همچنان آسیب پذیر، در عراق و سوریه تبدیل شده، رقبای عرب آن تلاش خود را برای مهار نفوذ بیشتر این این کشور از طریق تقویت روابط با ایالات متحده و گسترش کانال های دیپلماتیک با اسرائیل افزایش داده اند. در میانه این رقابت منطقه ای، روسیه آنچه را که پیشتر معماری امنیتی منطقه ای اعمال شده و شکل گرفته توسط ایالات متحده قلمداد می شد، مختل کرده است. تجدید حیات روسیه در خاورمیانه با ظهور یک چین به طور فزاینده مدعی همراه بوده است. جاه طلبی های جهانی چین برای به چالش کشیدن نظم بین المللی تحت رهبری غرب از طریق پیشنهاد بساه های سرمایه گذاری و بازسازی به کشورهای فقیرتر خاورمیانه و در چارچوب ابتکارعمل «کمربند و جاده» پیش برده شده است.
سوال این است که رقابت قدرت های برتر تا چه اندازه به آینده خاورمیانه شکل خواهند داد؟ قدرت غالب آمریکا در منطقه ای که پیشتر حیاط خلوت آن (یا غرب) قلمداد می شد، توسط روسیه و چین به چالش کشیده شده است. سوال دیگر این است که اتحادها و درگیری های متعدد چطور به چالش های سیاسی و امنیتی در منطقه تبدیل شده و ساختارهای فرصت برای قدرت های جایگزین فراهم آورده اند؟
1. افزایش و کاهش نفوذ آمریکا
ایالات متحده در پایان جنگ جهانی دوم در موقعیت برجسته اقتصادی قرار گرفت (60 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می داد). ظرفیت نظامی ایالات متحده در آن زمان از سایر قدرت های متفقین و همچنین اتحاد جماهیر شوروی پیشی گرفت. پیشرفت های اقتصادی، فناوری و نظامی آمریکا به شکل گرفتن یک نظم بین المللی کمک کرد. آمریکا لزوما در خاورمیانه یک نیروی بی رقیب نبود و با قدرت های استعماری مانند انگلیس و فرانسه رقابت می کرد. با این حال، نفوذ و تعامل ایالات متحده با منطقه بر اساس ضرورت اطمینان از جریان آزاد منابع طبیعی و حمایت از متحدان برای حفظ این ضرورت انرژی، مورد توجه ویژه قرار گرفت.
این توجه ویژه مداخله پس از کودتاهای نظامی در دهه 1950 در بستر ظهور جمال عبدالناصر کاریزماتیک و ضد غربی در مصر که می توانست تاثیری دومینووار در سراسر منطقه داشته باشد را نیز شامل می شد. سلطنت غرب گرای عراق هم در سال 1958 سقوط و آمریکا را به اعزام نیرو به لبنان برای حمایت از دولت کامیل چمون مسیحی ترغیب کرد و این در حالی بود که انگلیس ها در صدد حمایت از ملک حسین در اردن برآمده بودند. از سایر مداخلات انگلیسی و آمریکایی در منطقه همچنین می توان به کودتای ننگین 1953 در ایران علیه دولت منتخب دموکراتیک محمد مصدق (که صنعت نفت ایران را ملی کرده بود) و به قدرت رساندن رضا شاه پهلوی طرفدار آمریکا اشاره کرد.
در بیشتر قرن بیستم، منافع ایالات متحده در منطقه از طریق استراتژی موسوم به «ستون های دوقلو» مبتنی بر ایران و عربستان توانمند به عنوان ستون های امنیت منطقه و ذینفعان تجهیزات نظامی آمریکا، تامین شد. اما پس از جنگ اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973، تلاش های ایالات متحده برای آشتی دادن اسرائیل و همسایگان عرب آن زمینه را برای آنچه بروس رایدل «آشتی آمریکایی» نامیده، مبتنی بر دور کردن مصر از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی، متمرکز بود. بعدتر، جنگ اول خلیج فارس و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 توسعه طلبی نظامی ایالات متحده در منطقه را ممکن ساخت و این حضور در دهه 1980 پس از انقلاب 1979 در ایران و حمله شوروی به افغانستان، تقویت شد.
از زمان حمله آمریکا به عراق در سال 2003، چالش های متعددی از جمله درگیری های درون کشوری، جنگ نامتقارن و افراط گرایی خشن در خاورمیانه است، خطر درگیری ایدئولوژیک و برتری بین ایالات متحده و روسیه را افزایش داده است. بی ثباتی ناشی از این تهدیدها تاثیرات ناگوار برای ایالات متحده و متحدانش در اروپا دارد. برای نمونه، جنگ داخلی پیچیده سوریه و ظهور داعش به جریان گسترده پناهجویان به اروپا و تشدید مسائل اقتصادی، سیاسی و امنیتی در کشورهای اروپایی انجامیده است. آمریکا در واکنش به این تهدیدها نیروهای نظامی بیشتری در منطقه مستقر کرده و به انزجار از مداخله گرایی آمریکایی دامن زده است.
حتی در دوران باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین، هم که مخالف جنگ بود، شمار حملات هواپیماهای بدون سرنشین در منطقه کاهش نداشت و حتی نسبت به دوره جورج دابلیو. بوش افزایش یافته بود. ایالات متحده در حال حاضر در خاورمیانه از جمله در کشورهای مهم عربی خلیج فارس، عراق، سوریه، اردن، ترکیه و مصر حدود 50 هزار نیرو و زیرساخت های قابل توجه از جمله هواپیماهای جنگنده پیشرفته، فناوری برتر، هواپیماهای نظارتی و هواپیماهای بدون سرنشین دارد. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: بنیاد مطالعات مترقی اروپایی / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :