ظرفیت هایی که وجود دارد
نوروز: یک پروژه دیپلماسی یا دیپلماسی بنیادین؟
نویسنده: مهدی موحدابطحی، محقق مؤسسه بصیر
دیپلماسی ایرانی: نوروز مجموعه سُنتهایی است از گذشته هایی دوردست که دانش بشری از فلسفه آفرینش را به شیوه ای ساده در فرهنگ و باور مردم متجلی کرده است: 1) خدایی که مهربان است و شادی و همنوایی، نوشدن و انگیزش را می افزاید و 2) آیینی که پندار و گفتار و کردار مردمان را می ساخت تا خوبیها و فرزانگیهای یزدان پاک را به نمایش بگذارند: پالایش دلها و ذهنها از کینه و بدی، زدودن پلشتی و آلودگی از خانه و آشیانه و خویش، پیروزی نیکی بر بدی، زنده شدن و بازآفرینی، پاس داشتن دوستی و خویشاوندی، بخشش امید و شادی، پرورنده صلح و آشتی، دادن پیام تازگی و زایش.
بنابراین، نوروز را باید فراتر از سُنتهای تاریخی و تمدنی، بلکه نوعی فرهنگ غنی و پویا با فلسفه ای خاص دانست: 1) نوروز محصول پندار و گفتار و کردار بخشی از جامعه بشری در طول تاریخ است، بنیانی بنیادی تر از راهبردها. پس یک «فلسفه است» (اصل بنیادین یک). 2) بقای همنوا با چرخه حیات جهان آفرینش بوده و هست که مستقل از اراده بشریت آفریده شده، پیوندی ورایِ اراده بشریت. پس یک «آیت و نشانه است» (اصل بنیادین دوم). 3) کردار جوامع در پاسداشت نوروز تاثیرات و پیامهایی را به دیگر افراد و جوامع می فرستد از «سپاس گذاری از همنوایی و هم افزایی»، «برانگیختن تلاش» و «ارزندگی زندگی». پس یک «نظام ارزشگذاری است» (اصل بنیادین سوم).
خوانش فلسفی از نوروز
الف) جشن گرفتن بهار و زنده شدن طبیعت توسط جامعه نوروزی بیانگر احساس تعلق به جهان های خلقت است، یک تجلّی از «نظریه سیستمها» در فرهنگ شرقی. چنین خوانشی یک بنیان فلسفی است که مانند یک «نظام ارزشگذاری» بر جامعه نوروزی حکمرانی می کند.
ب) تعدد قومیتها و خرده فرهنگهایی که نوروز را پاس داشته اند، بازمانده ای از هویت جوامعی بشری در گذر تاریخ هستند اما در نگاهی فلسفی، تعدد و تکثر قومیتها و فرهنگهایی که در نظام ارزشگذاری مشترک هستند بیانگر «منطق چندارزشی» از اندیشیدن و ورزیدن است. «متفاوت بودن» واقعیتی است که بوده و هست و خواهد بود.
ج) این منطق چند ارزشی واقعیت زندگی جامعه بشری را باز نمایش می دهد، واقعیتی که بر ارزشی خاص اصرار نمی کند دنبال سیطره و سلطه نیست، و تعلق متفاوت جوامع به نوروز را همچون «میزان عضویت» در یک «مجموعه فازی» می بیند.
ظرفیت های نوروز
جشن نوروز (با عبارت Nowruz) در سال 2010 با درخواست یونسکو در سازمان ملل ثبت شد چون 300 میلیون نفر نوروز را جشن می گیرند که با تعطیلی رسمی در این کشورها همراه است: پنج روز (آران و شیروان)، چهار روز (ایران، تاجیکستان، قزاقستان)، دو روز (ترکمنستان)، یک روز (قرقیزستان، ازبکستان، افغانستان، کردستان عراق، کوزوو، آلبانی، استان بایان اولغی در مغولستان، استانهای تاتارستان، باشقیرستان، داغستان، کاباردینو-بالکاریا در روسیه. البته برخی کشورها بدون تعطیلی نوروز، آن را جشن می گیرند: استان سین کیانگ در چین، هندوستان، پاکستان، عراق، سوریه، ترکیه، ارمنستان، گرجستان، و مقدونیه.
خوانش دیپلماتیک از نوروز
بر پایه فلسفه نوروز،
1. پارهای تمدنی ایران نتوانسته اند از روایت تاریخی از سنتها و فرهنگ مشترک خود دست بردارند (نوعی حجاب فلسفی فرهنگی) و به روایتی پویا و همگرا برای جهان امروز و آینده برسند. این اسارت نتیجه روابط سیاسی، جاه طلبی ملی، و دخالتهای فرامنطقهای است که بسیاری از فرصتهای دیپلماسی را برای ایران سوزانده است.
2. «پذیرش متفاوت بودن» پیش درآمد «گفتگو» و «تفاهمِ» پاره های ایران تمدنی است. «گفتگو و تفاهم» نیازمند دیدن واقعیتهای جهان امروزی و فرصتهای کنونی است.
3. «ایران» نه یک امپراطوری است نه صرفاً «جمهوی اسلامی»، بلکه نمادی از گستره ای فلسفی و فرهنگی است فراتر از مرزهای حکمرانی. مرزهای تمدنی ایران، هر جایی است که نوروز را جشن میگیرند و پاس می دارند (و نه جایی که تیر آرش کمانگیر بیافتد).
4. «حکمرانی» برآمده از خواست متنوعِ مردم نیازمند تاکید بیشتر بر مشترکات و فرصتهاست (تا تکیه بر خوانش خاص). مرزهای حکمرانی و دیپلماسی نباید نباید به تاریخ و جغرافیا محدود شوند بلکه توان راهبردی ایران می تواند از مرزهای ژئوپولیتیک و ژئوایدئولوژیک فراتر شده و به مرزهای کالچرال برسد.
5. نوروز را یک بنیان فلسفی بشرساخت (و نه یک پروژه) و یک دیپلماسی بنیادین فرض کنیم تا بتوان راهبردها و برنامه های متنوعی را ترسیم کرد و توان دیپلماسی را افزایش داد.
6. به جای ایجاد اتحادیه، آن دیپلماسی را به روز کنیم که با چنین فلسفه ای سازگار است: ارائه «خوانش استراتژیک از نوروز» هم یک فرصت و هم یک ضرورت در افق دیپلماسی است: فرصتی برای تأثیرگذاری در عرصه های مختلف و ضرورتی برای رهایی از «انزوای استراتژیک»، «ایران هراسی» و بازیابی «هویت ایرانی» (به جای بسنده کردن به نفوذ فرهنگی، اطلاعاتی یا نظامی).
7. «خوانش راهبردی از نوروز» نیازمند الف) عملگرایی (و نه بیان آرزوها و شعارها)، ب) توجه به تفاوت حکمرانی این کشورها (و نه اصرار بر دیکته کردن سیاستهای جمهوری اسلامی)، و ج) توجه به فرصتهای متفاوت پاره های تمدن ایرانی (و نه فرصت سوزی به بهانه های ایدئولوژیک) است.
8. «متدولوژی اجرای خوانش راهبردی از نوروز» براساس منطق چندارزشی (و نه منطق دو ارزشی) باشد: الف) توسعه تعامل شبکه ای از کنشگران مؤثر (به جای تعاملِ صرفاً ساختاری از کنشگرانِ صرفاً رسمی)، ب) بهادادن و ارزش گذاری به فعالیتهای میان رشته ای (به جای دیپلماسی صرفاً سیاسی یا اقتصادی)، ج) پایش و پالایش مداوم سیاستها، پروژه ها و اقدامات برای بهینه سازی مداوم (به جای ارزیابی های دیرهنگام). گفتنی است «کشورها را دوست یا دشمن دیدن» نتیجه منطق دو ارزشی (ارسطویی) است: حجابی بر دیدگان دیپلماسی (سیاستگذاران و تصمیم سازان کلان) و زنجیری بر پای کنشگران و فعالان اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی.
نظر شما :