خوانشی دین پژوهانه از سفر رهبر کاتولیک های جهان به عراق

چرا باید با تنگ‌نظری به نام سنت سفر پاپ را نقد کنیم؟/دیدار پاپ با آیت الله سیستانی موازنه میان همه مذاهب اسلامی است

۱۸ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۳:۰۰ کد : ۲۰۰۰۶۸۳ خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
جلال جلالی زاده در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی این باور است که جریان‌های تندرو مسیحی و یهودی هم چون داعش جنایات، کشتار و جنگ های بیشماری را در حق مسلمانان روا داشته و دارند. لذا باید یک گفت وگوی جدی و سازنده به منظور ایجاد آرامش، صلح و دوستی میان همه ادیان شکل بگیرد که این مهم تنها از مسیر گفتمان بین الادیانی میسر است و پیرو این نکته با سفر و دیدار پاپ فرانسیس می‌توان نقطه عطف جدی در این رابطه گذاشت چون این سفرها نشان دهنده احساس مسئولیت رهبران دینی است و می تواند مسیری درست، روشن و قابل تحققی را برای رسیدن به برخی آرمان‌ها مانند حقوق بشر، دموکراسی و آزادی فراهم کند.
چرا باید با تنگ‌نظری به نام سنت سفر پاپ را نقد کنیم؟/دیدار پاپ با آیت الله سیستانی موازنه میان همه مذاهب اسلامی است

دیپلماسی ایرانی – امروز دوشنبه آخرین روز حضور پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان در عراق خواهد بود. در حدود ۷۲ ساعت ی که از سفر رهبر واتیکان به عراق می گذرد شاهد تحلیل های بسیاری بودیم. در این بین تحلیل های سیاسی مبتنی بر برخی رقابت های منطقه ای سایه سنگینی بر دیگر مسائل داشت. اما در این رابطه دیپلماسی ایرانی برای بررسی دستاوردهای این سفر در حوزه دین پژوهانه، گفت وگویی را با جلال جلالی زاده، نماینده مجلس ششم، استاد دانشگاه، دین پژوه، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی و عضو حزب اتحاد ملت پی گرفته است که در ادامه می خوانید:

در واپسین روز حضور پاپ فرانسیس در عراق شاهد حجم بالا و گسترده ای از تحلیل ها و ارزیابی های سیاسی و دیپلماتیک نسبت به اقدام رهبر کاتولیک‌های جهان در سفر به عراق و دیدارش با آیت‌الله سیستانی در ۷۲ ساعت گذشته بوده ایم. اما عمده بحث با شما با محوریت تاثیرات دینی این سفر خواهد بود. پیرو این مهم و از نگاه شما به عنوان یک استادا دانشگاه در حوزه دین و مقوله دین پژوهی، گفت وگوی پاپ فرانسیس و آیت الله سیستانی چه آثار و تبعاتی در حوزه و مقوله دینی خواهد داشت؟

نکته اول ناظر بر این است که همه ادیان الهی تحت نام «اسلام» به انسانیت عرضه شده که پیام همه آنها توحید، یگانه پرستی و دوری از طاغوت هاست. لذا رهبران مذهبی تمام ادیان الهی در رساندن این پیام مشترک باید بیشترین تلاش را در دستور کار قرار دهند تا در نهایت موجب دوستی، صلح، ثبات و آرامش بین همه مردم جهان از هر دین و مذهبی شوند. با این وصف رهبران دینی اکنون بیشترین نقش را در این خصوص بر عهده دارند. اگر چه همواره علمای اسلام در رساندن این پیام الهی به دیگر ادیان پیش قدم بوده اند، اما اکنون که پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک های جهان در این زمینه اقداماتی را انجام داده است باید مسلمانان نیز بیشترین همراهی و همکاری را داشته باشند. شاید به نظر برسد که این سفر امروز دوشنبه به پایان می‌رسد، ولی قطعاً کارهایی که در این ۷۲ ساعت توسط پاپ فرانسیس انجام شد، دامنه و تبعات آن در میان مدت و طولانی مدت خود را نشان خواهد داد. چرا که می‌تواند سرآغازی برای نزدیکی و دوستی بین ادیان و مذاهب شود، آن هم در کشوری که متاسفانه به دلیل اختلافات دینی و مذهبی ما شاهد ناآرامی‌ها، ناامنی‌ها و حتی جنگ های بوده‌ایم. پس سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدارهایی که او انجام داده از نظر سیاسی، تاریخی، مذهبی و دیپلماتیک به شدت حائز اهمیت است. به هر حال اگر چه از نظر تاریخ دین اسلام عراق و بغداد جزء مراکز، پایتخت ها و دارالخلافه حکومت اسلامی بوده است، اما دیگر ادیان به خصوص مسیحیان نیز آزادانه توانسته‌اند همزیستی مسالمت آمیزی با مسلمانان داشته باشند و بدون هیچ گونه محدودیتی آداب، رسوم و عقاید خود را انجام دهند. هر چند که در طی سال‌های اخیر متاسفانه به واسطه برخی جریان های رادیکال با محوریت داعش شاهد حملات، جنایات، فجایع و حتی کشتار مسیحیان در عراق بوده ایم، اما مسلمانان عراق حمایت خود را از مسیحیان این کشور داشته و دارند. در این بین سفر پاپ به عراق و دیدارش با آیت الله سیستانی در بردارنده این نکته مهم است که رهبران فعلی ادیان باید مثل پیامبرانشان منادی صلح، دوستی، آرامش، ثبات، عدالت و آزادی برای همه مردم جهان باشند. این مسئله تنها مختص مسلمانان نیست، بلکه جریان‌های تندرو مسیحی و یهودی هم جنایات، کشتار و جنگ های بیشماری را در حق مسلمانان روا داشته و دارند. لذا باید یک گفت وگوی جدی و سازنده به منظور ایجاد آرامش، صلح و دوستی میان همه ادیان شکل بگیرد که این مهم تنها از مسیر گفتمان بین الادیانی میسر است و پیرو این نکته اتفاقا به نظر من با سفر و دیدار پاپ فرانسیس می‌توان نقطه عطف جدی در این رابطه گذاشت چون این سفرها نشان دهنده احساس مسئولیت رهبران دینی است و می تواند مسیری درست، روشن و قابل تحققی را برای رسیدن به برخی آرمان‌ها مانند حقوق بشر، دموکراسی و آزادی فراهم کند.

به موازات این سفر و دیدار پاپ شاهد برخی انتقادت بودیم که حتی دامنه آن از علمای شیعی داخل کشور به اهل سنت نیز کشیده شد. در همین رابطه ماموستا ملا قادر قادری، امام جمعه پاوه (از توابع استان کرمانشاه) انتقاد تلویحی به این سفر و نحوه استقبال گرم از پاپ فرانسیس در عراق داشت. همین مواضع انتقادی نشان می دهد که طیف سنتی فارغ از اهداف و مطامع سیاسی از نگاه دینی هم قائل به ارتباط بین ادیان نیست. ضمن این که از نگاه اسلام سنتی، آیت الله سیستانی هم یکی از نمایندگان همان طیف است. حال به باور شما اسلام سنتی مشروعیتی برای دیالکتیک بین دین اسلام با دیگر ادیان قائل است؟

ابتدا به ساکن باید این نکته مهم را یادآوری کرد که ما کلمه «سنت» را نباید به معنای تحجر و مترادف نگاه های بسته بدانیم. چون به هرحال کلمه «سنت» دارای بار معنایی خاصی در حوزه دین است و دربردارنده تمام اقوال و افعال پیامبر گرامی اسلام است. کما این که اهل سنت از همین واژه معنا پیدا می کند. در حالی که پیامبر هیچ گاه در سنت خود، چه کلامی و چه در افعالشان توصیه ای به عدم گفت وگو و عناد با دیگران نداشته و ندارند. روی این سخن من با شخص و جریان خاصی نیست، اما متاسفانه امروز برخی به نام اسلام و سنت پیامبر عملا نوعی از اسلام تنگ‌نظری، اسلام خشونت و مهمتر از همه اسلام انزوا را تبلیغ می کنند که هیچگاه قائل به گفت گو و مدارا با دیگران نبوده است، مگر مطامعی سیاسی برای آنها در پی داشته باشد. آیا بزرگ ترین منفعت جز این است که تمام پیروان و رهروان ادیان جهان در دنیایی بدون خشونت، بدون ظلم، جنگ، تبعیض، فساد، شکنجه، زندان، اعدام و در کمال آرامش، ثبات، آزادی، عدالت و برابری در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند؟! چرا باید با برخی تنگ‌نظری ها به نام سنت، عملاً باب هر گونه گفت وگو بسته شود و یا نگاهی منتقدانه و با دیده شک و تردید به سفر پاپ فرانسیس داشته باشیم؟ من همانگونه که در پاسخ به سوال اول شما داشتم همواره علمای بزرگ دین اسلام در تبلیغ عدالت، صلح و آزادی پیش قدم بوده اند، اکنون که پاپ فرانسیس در اوج تداوم شیوع کرونا در عراق و برخی ناامنی ها به این کشور سفر کرده و دیداری با آیت‌الله سیستانی داشته است باید کمال همکاری، همراهی و همسویی با این گفتمان شکل بگیرد تا ضمن اینکه از اسلام چهره‌ای منعطف، اهل گفت و گو، مدارا و حامی آزادی نشان داده شود، بتواند فتح بابی برای ایجاد آرامش، صلح، سکون و ثبات در کل منطقه خاورمیانه باشد. بله برخی حضرات با انتقادهای تلویحی خود این سفر را چندان خوشبینانه تلقی نکردند چرا که آن را بر خلاف مطامع سیاسی خود می دانند. این نگاه قطعاً به ضرر همه است. باید بپذیریم این نگاه های بسته به نام اسلام سنتی امروز دیگر پاسخگوی سوالات، انتظارات و خواسته های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دینی مردم نیست. شرایط زمانی، تکنولوژیک و گفتمانی میان مردم به شدت متفاوت از گذشته شده است. پس باید برخی محدودیت ها در تفکر را به نام سنت در اسلام کنار بگذاریم. سنت پیامبر ایجاد محدودیت، برخورد و عناد نیست، سنت پیامبر سنت گفت و گو، مدارا، دوستی و آشتی است. نباید برخی علما و افراد دینی را که در گذشته زندگی می کنند، اما در تاریخ امروز به سر می برند را مترادف سنت قرارداد چرا که آنان نماینده تفکرات بسته از اسلام با تعریف خود و بر مبنای مطامع سیاسی شان هستند.

پاپ فرانسیس، پاپ واتیکان و رهبر کاتولیک های جهان ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶/ ۲۸ آوریل ۲۰۱۷ هم برای شرکت در کنفرانس جهانی صلح الازهر در جریان یک سفر دو روزه به مصر هم سفری داشتند و با طیف اخوانی و اعتدالی اهل سنت گفت وگو کردند و دیداری با شیخ احمد الطیب، شیخ الازهر مصر که مشابه دیدار شنبه پاپ فرانسیس با آیت الله سیستانی بود صورت گرفت. حال باید پرسید که آیا سفر پاپ به عراق به نوعی تلاش پاپ برای ایجاد موازنه بین مذاهب اسلامی در سایه سفر چهار سال پیش وی به مصر بوده است؟ پرشس بنیادی تر ناظر بر این است که اساساً رهبر کاتولیک های جهان چرا به دنبال تمرکز و گفت‌وگوهای بین الادیانی با طیف اعتدالی و میانه رو از مسلمانان جهان (چه شیعه و چه سنی) است؟

پیرو نکته شما یقین می توان سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدارش با آیت الله سیستانی را تلاشی برای ایجاد موازنه و گفت وگویی همه جانبه با تمام مذاهب اسلامی دانست. چرا که در این صورت می‌توان شاهد نتیجه بخش و اثربخش بودن تحرکات رهبر کاتولیک‌های جهان بود. نکته مهمتری که باید مد نظر قرار داد این است که اساساً دین اسلام دین اعتدال است. در اسلام جایی برای افراط و تفریط وجود ندارد. اتفاقاً بلا و مصیبتی که اکنون دامن اسلام را گرفته است همین نگاه های به دور از منطق، اعتدال، میانه‌روی و خردورزی است. اکنون همین جریان‌های افراطی و تفریطی به نام اسلام خسارت جبران ناپذیری را به وجهه اسلام در سراسر جهان زده اند که حتی سبب نفرت پراکنی و اسلام هراسی بیشتری در جوامع شده است. اسلام هیچ گاه نخواسته است که با زور شمشیر خود را به دیگران تحمیل کند، بلکه این منطق اعتدالی و مشی میانی اسلام بوده که سبب ایجاد فضایی مثبت به منظور ترویج همزیستی با دیگر ادیان شده است. ضمن اینکه با نگاهی به جهان بینی پاپ فرانسیس می توان به این مهم رسید که وی هم هیچ گونه نسبت و سنخیتی با جریان های رادیکال مسیحی ندارد و در این رابطه سعی دارد که مسیحیت را از گرداب افراط و تفریط و عناد با دیگر ادیان به خصوص اسلام دور کند. بنابراین رهبر فعلی کاتولیک‌های جهان سعی داشته است که با نزدیکی هر چه بیشتر با جریان مشابه خود در دین اسلام، چه در میان اهل سنت و هم در میان شیعیان، گفت و گویی متوازن، همه‌جانبه و جدی را برای نزدیکی هر چه جدی تر ادیان و پررنگ کردن سایه اعتدال در جهت تحقق صلح، ثبات، امنیت، آرامش، عدالت و آزادی در دستور کار قرار دهد. باید بپذیریم که امروز دیگر هیچ کس نباید به خاطر داشتن عقیده، دین و مذهب خود دچار محدودیت، خفقان، تبعیض، شکنجه و آزار شود.

نکته مهم دیگری که در سایه دو سفر پاپ فرانسیس به مصر و عراق می توان مطرح کرد به وجود تفاوت و تضاد گفتمان های نجف و الازهر اشاره دارد. چرا که با وجود اشتراکات اعتدالی و مشی میانه در هر دو تفکر به نظر می‌رسد که نگاه اخوان‌المسلمینی اهل سنت مصر قائل به دخالت دین در سیاست است و بر مبنای تفکرات حسن البناء، سید قطب، محمد قطب، محمد غزالی، یوسف قرضاوی و نظایر آنها شاهد ریاست جمهوری محمدمرسی بودیم.  فارغ از اینکه در نهایت دولت او به شکست کشیده شد یا شکست خورد. کما این که در همین رابطه شاهد انتشار این تفکرات در دیگر کشورها مانند تونس، لیبی و حتی ترکیه ای هستیم که دولت اردوغان علیرغم آن که خود از مریدان و شاگردان نجم الدین اربکان می داند، وام دار همین تفکر به شمار می رود. اما در آن سو به نظر می رسد نگاه حاکم در نجف نگاه غایی خود را بر جدایی دین از سیاست گذاشته است. ضمن این خود واتیکان هم عبا وجود صبغه دینی، یک واحد سیاسی و دیپلماتیک محسوب می شود. با توجه به این تناقض نگاه اساساً از دید شما دیالکتیک سیاست و دین چگونه قابل ارزیابی است؟ آیا اساساً ارتباطی بین دین و سیاست وجود دارد؟

بحث های مختلفی که در خصوص رابطه دین و سیاست، هم در بین جریان های سنتی و هم در بین نواندیشان دینی مطرح شده و می شود که متاسفانه عمده آنها دچار نوحی خلط و انحراف شده اند. سوال اولی که در رابطه میان دین و سیاست باید پرسیده شود این است که آیا یک جامعه اسلامی نیازی به حکومت دارد یا خیر؟ سوال دیگر این است که آیا این حکومت باید دینی باشد یا خیر؟ در این راستا پیامبر گرامی اسلام بر خلاف ادوار پیشین حکومت جانشینی را منسوخ کرد و بنا به آموزه‌های اسلامی نوعی از حکومت جدید را بنا گذاشت و نکته مهمتر که کمتر به آن اشاره شده است این است که پیامبر دموکراسی را در میان جامعه قبیله ای و طایفه ای بنا نهاد. هم چنانی که در قرآن به پیامبر توصیه شده است که شور و مشورت و نظر دیگران را در خصوص امور مهم جویا شود. لذا پیامبر بر خلاف حکومت های سنتی و پادشاهی نوعی از حکومت مبتنی بر نظر و آرای دیگران ایجاد کرد و بر مبنای همین مسئله بعد از پیامبر اسلام مسلمانان افرادی را به عنوان جانشین وی انتخاب کردند. البته در این رابطه اختلافاتی هم وجود دارد. اما در این بین نکته مهمتری که لازم به ذکر است این است که در اسلام برخی احکام وجود دارد که برای اجرایی کردن و تحقق آن نیاز به نوعی قدرت حکومتی دارد. بنابراین اسلام حکومت را می پذیرد، اما باید دید چه کسی حکومت را در دست می گیرد؛ چگونه آن را به دست می آورد و چگونه آن را اجرا می کند؟ اساسا حکومت اسلامی چه ویژگی هایی دارد؟

در همین راستا و ذیل این پرسش ها آیا در اسلام چیزی به نام الیگارشی دینی و حکومت آریستوکرات متشکل از عالمان دینی پذیرفته شده است. به هر حال در آن سو نیز پاپ فرانسیس هم به نوعی از دل همین نگاه در واتیکان بیرون آمده است؟

اولا در اسلام هیچ گونه اشاره‌ای به حکومت طبقه ای خاص وجود ندارد. لذا چیزی به نام نام الیگارشی دینی و حکومت آریستوکرات عالمان دین مشروعیت ندارد. در ثانی سوال مهمتر که قبلا هم گفتم این است که اساسا حکومت اسلامی چه ویژگی هایی دارد؟ به عبارت دیگر اکنون که به نوعی ارتباط حکومت داری و دین قائلیم باید حکومت اسلامی چگونه باشد؟ در این راستا در هر کشوری حکومت بر اساس دموکراسی، آزادی وعدالت شکل بگیرد و رفتار کند نمود یک حکومت اسلامی است حتی اگر نام اسلامی نداشته باشد و کشور اسلامی هم قلمداد نشود. یعنی قرار نیست حتما در پاکستان، لبنان، عراق، ایران اگر رئیس‌جمهور یا پارلمانی قدرت را در دست گرفت حکومت را مترادف حکومت دینی اسلامی بدانیم و یا در کشوری مانند سوئیس، بلژیک، اتریش و نظایر آن حکومت دینی شکل نخواهد گرفت، درحالی که مسلمانان در این کشورها به مراتب از حق آزادی، مساوات و عدالت بیشتری برخوردار هستند. در واقع  اکنون بیشتر جامعه مسلمانان غیر بومی این کشورها عمدتا از خاورمیانه و به دلیل ظلم، تبعیض و خفقان در حکومت های به اصطلاح دینی خودشان به این کشورها فرار کرده‌اند و یا بهتر بگوییم به این کشورها پناهنده شدند. تبعیض، بی‌عدالتی و فساد در کشور اسلامی حکومت را، هم  فاسد و هم غیر دینی می کند حتی اگر برچسب اسلامی داشته باشد. امروز باید تعریف دیگری از حکومت اسلامی داشته باشیم. هر جا که مردم به صورت آزادانه قدرت انتخاب دولت را داشته باشند حکومت دینی خواهد شد چرا که دین برای آزادی، عدالت، برابری و مساوات آمده است. پس اگر حکومتی به نام اسلام در عمل ظلم، بی‌عدالتی، خفقان، زندان و شکنجه را پی گرفت به هیچ وجه اسلامی نیست. بنابراین چه حکومت‌های اسلامی و چه واحد سیاسی و دیپلماتیکی به نام بازیکنان اگر بتوانند در چارچوب ایجاد آزادی، مساوات، برابری، عدالت، دموکراسی و ارتقای حقوق بشر تلاش کنند، اسلامی هستند. من در سوال نخست اشاره کردم که تمام ادیان الهی به نام اسلام برای تعالی زندگی بشر آمده اند.
 
حال از منظر سیاسی و دیپلماتیک هم این سفر پاپ را مورد کنکاش قرار دهیم. با همه این تفاسیر از بُعد دین پژوهانه که مطرح شد شما تا چه اندازه برای این سفر وجهه و صبغه سیاسی و دیپلماتیک هم قائلید؟

همانگونه که اشاره داشتید واتیکان به عنوان یک واحد سیاسی و دیپلماتیک در جهان شناخته می شود، اگرچه صبغه دینی دارد. بنابراین هرگونه اقدام واتیکان به ویژه در سفرهای خارجی دارای تبعات و اقتضائات سیاسی و دیپلماتیک است و نمی توان این مسئله را نادیده گرفت. علی الخصوص سفر پاپ فرانسیس به عراق و دیدارش با آیت الله سیستانی یقیناً بار سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی بیشتری نسبت به دیگر سفرهای وی داشته و دارد. ضمن این که سفر پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان به عراق باعث شده است تا این کشور در صدر اخبار رسانه های جهان قرار گیرد. او در شرایطی وارد عراق شده که این کشور با بحران های زیادی دست و پنجه نرم می کند. یقینا این سفر برای واتیکان از اهمیت بالایی برخوردار است که در شرایط کرونایی و ناامنی حاضر به انجام آن شده است. چون از دید پاپ این سفر موجب تقویت موقعیت مسیحیان در عراق و منطقه خواهد شد. به عبارت دیگر این سفر را می توان یک امتیازگیری برای واتیکان در نظر گرفت. چرا که بخشی از اهمیت واتیکان در نزد افکار عمومی به ویژه غربی ها به دلیل گفت وگو و تعاملی است که با جهان اسلام دارد. مضاقا این سفر از آنجا رنگ و بوی سیاسی و دیپلماتیک بیشتری پیدا می کند که عراق با میزبانی از پاپ نشان می دهد دارای نظام و حکومت مدنی و باثباتی است که حقوق اقلیت ها را نیز رعایت می کند و به موازات آن وزن عراق در منطقه را افزایش می دهد. البته که رقابت های منطقه ای و دیگر مسائل مربوطه نیز تحلیل مبسوطی را می طلبد.

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: جلال جلالی زاده عراق پاپ فرانسیس اول آیت الله سیستانی


( ۷ )

نظر شما :

حسین ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ | ۲۰:۴۵
به نظر می‌رسد طیف اصلاح طلبان به هر ترفندی میخواهد در قدرت حضور داشته باشد حتی به اسم دمکراسی و آزادی .بهتر است این تحلیلگر بگوید اگر قائل به تفاهم هستند چرا شورش های مختلف مانند سال 88 را به راه انداختند.امثال ایشان نان را به نرخ روز میخورند.این تحلیل در مورد سفر پاپ تراژدی غربیها در ماندن در عراق است و این طیف سیاسی غربگرا موظف به اجرای سیاستهای غرب هستند تا منافعشان تامین شود.در ضمن از لابلای صحبتهای ایشان میتوان فهمید که دخالت دین در حکومت را قبول ندارند و برای همین دائم به فکر تغییر نظام هستند و مملکت را به بحران میکشند.با تشکر از سایت دیپلماسی.