مروری تاریخی – حقوقی به خواسته یک منطقه مورد مناقشه
حق زیستن و پیشرفت؛ تنها خواسته اهالی قره باغ در قرن صلح و دوستی
نویسنده: ابوالفضل مجیدی، نویسنده، حقوقدان و مدرس دانشگاه
دیپلماسی ایرانی: تهاجم جدید دولت آذربایجان به منطقه قره باغ یا آرتساخ با حمایت دولت ترکیه بسیاری را بر آن داشت تا تاریخ منطقه مذکور را مرور کنند. ارائه راهکارهای حقوقی و سیاسی بدون در نظر گرفتن تاریخ یک منطقه یا یک مسئله اقدامی بیهوده و بی نتیجه خواهد بود.
در مطالعه تاریخ منطقه شمال ارس، آنچه مشخص و محرز است قدمت ولایت یا ایالت قره باغ در تقسیمات کشور ایران از حدود ۴۰۰ سال پیش (از زمان صفویه)؛ گستره آن نیز از ارتفاعات قفقاز کوچک تا رود ارس بوده است. منطقه ای که سالیان متمادی جزئی از سرزمین ایران بوده و اهالی آن نیز ایرانی و هم وطن محسوب می شدند که در نهایت طی عهدنامه گلستان به روسیه تزاری واگذار شد. این واگذاری حدود ۲۰۰ سال پیش صورت پذیرفت. در زمانی که حق تعیین سرنوشت در حقوق جهان فاقد تعریف مدون بوده است. با نگاهی اجمالی به عهدنامه گلستان، هیچ نام یا عنوانی تحت نام آذربایجان یا ایالت یا ولایت آذربایجان که شمال رودخانه ارس باشد وجود ندارد. لذا اولا آنچه مشخص است تاریخ وجود کشور یا جمهوری آذربایجان اساسا به یکصد سال اخیر باز می گردد که قدمت آن بسیار کمتر از قدمت منطقه قره باغ است. ثانیا از موعد تاسیس چنین جمهوری یا کشوری که از زمان تاسیس اتحاد جماهیر شوروی بوده منطقه مذکور تاکید بر خودمختاری داشته و به صورت مستقل اداره می شد و رئیس اتحاد جماهیر شوروی (دولت دارای اختیار برای تصمیم گیری) نیز این امر را تایید کرده است.
پس از فروپاشی شوروی نیز این منطقه تاکید بر خودمختاری داشته است و دارای مجلس و دولت مستقل محلی بوده و هیچگاه دولت آذربایجان هیچ گونه اختیار و تسلطی بر منطقه مذکور نداشته است.
از سوی دیگر مجلس محلی منتخب مردم قره باغ رای به پیوستن این منطقه به کشور ارمنستان داده است. با توجه به اینکه هیچگاه منطقه مذکور که تاریخی بیش از جمهوری آذربایجان داشته پیوستن به کشور آذربایجان را نپذیرفته و همواره در محافل رسمی و غیر رسمی بر خودمختاری خود تاکید و پافشاری داشته، طبق قواعد حقوق بین الملل اصل حق تعیین سرنوشت ایشان نادیده گرفته شده است. اصلی که عدم وجود آن برابری می کند با عدم داشتن حق زیستن.
در شرایط فعلی همواره درخصوص مناقشه این منطقه اصل حق تعیین سرنوشت را در برابر حق حفظ تمامیت ارضی قرار می دهند. اساسا سوالی که در این بین بدون پاسخ مانده آن است که منطقه مذکور که قبل از تاسیس جمهوری آذربایجان وجود داشته و خود را اداره می کرد، بر اساس چه روش و منطق و اصولی جزء اراضی کشور آذربایجان شده است؟ آیا پذیرش یا عدم پذیرش پیوستن به یک کشور تازه تاسیس جزء حقوق اولیه ساکنان و اهالی مناطق پیوسته شده به آن نیست.
آنچه از سوابق و تاریخچه منطقه مذکور مشخص است این منطقه هیچگاه پیوستن به اراضی کشورآذربایجان را نپذیرفته است تا آنجا که اتحاد جماهیر شوروی حق خودمختاری را به آن اعطا می کند (با شرط داشتن حق خودمختاری به اراضی کشور آذربایجان ملحق شد). پس از نظر عرف بین الملل همواره عدم پذیرش منطقه قره باغ برای پیوستن به اراضی کشور آذربایجان وجود داشته است. پس حق تعیین سرنوشت ایشان در نظر گرفته نشده و پایمال شده است.
آنچه در اسناد حقوق بین الملل مشهود است داشتن حق تعیین سرنوشت همواره به عنوان حق اولیه و اساسی هر انسان برشمرده شده است. مفهوم کلی حق بر تعیین سرنوشت همانطور که در اسناد بین المللی مختلف مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، منشور ملل متحد، میثاقین، اعلامیه روابط دوستانه، قطعنامه ۲۶۲۵ شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعلامیه اعطای استقلال به مردم و مستعمره و ... ذکر شده است که در زمره حقوق بشری شهروندان قرار میگیرد، همه افراد و گروههای اجتماعی صرف نظر از قومیت، نژاد، دین و... می توانند امور خویش را در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... در دست گیرند. این حق در ماده یک هر دو میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فر هنگی، به عنوان یک حق کلی، نه یک حق جزئی و محدود، معین شده و برای موقعیت مستعمرات نیز لازم الاجرا دانسته شده است. ماده یک مشترک میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که مورد تصویب ملل متحد قرار گرفته است همه ملتها از حق تعیین سرنوشت برخوردارند. به موجب این حق، بیان میش.د؛ آنها آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین میکنند و آزادانه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را پی میگیرند.
از سوی دیگر وجود بی عدالتی و غرض ورزی دولت آذربایجان با نژاد و قوم اکثریت مستقر در منطقه مذکور که ارامنه هستند مشهود است. اقدامات دولت آذربایجان در تخریب میراث فرهنگی ارامنه در منطقه نخجوان در اواخر قرن بیستم، بمباران مناطق غیرنظامی ارمنی نشین منطقه مذکور در طول جنگ فعلی با سلاح های نامتعارف جنگی و شیمیایی و ... با همراهی دولت ترکیه که این دولت نیز علیه ارامنه واقعه ۱۹۱۵ میلادی را رقم زده بود، خود موید عدم رعایت انصاف و اعتدال دولت مذکور با اکثریت اهالی منطقه قره باغ (آرتساخ) دارد.
آنچه از مفاد بند آخر اعلامیه اصول حقوق بین الملل مربوط به روابط دوستانه و همکاری میان کشورها بر اساس منشور ملل متحد که طی قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اکتبر ۱۹۷۰ تصویب شده است و مورد اجماع همه کشورها قرار گرفته که آن را در زمره قواعد آمره حقوق بین الملل می گنجاند و ماهیت آن را الزام آور می کند؛ حفظ تمامیت ارضی و وحدت سیاسی دولت ها را مشروط به عدم قائل شدن تبعیض از حیث نژاد و عقیده یا رنگ پوست می کند.
حال با توجه به نکات فوق الذکر در قرن بیست و یکم که قرن پیشرفت های متعدد بشری است و قرن غلبه گفت وگو و منطق بر زور و جنگ و قرن صلح و دوستی است، تنها خواسته مردم و ساکنان و اهالی منطقه قره باغ (آرتساخ) داشتن حق زیستن در آرامش و پیشرفت اقتصادی، فرهنگی و علمی و اجتماعی است که این مهم با راهکار اعمال حق تعیین سرنوشت در منطقه مذکور اعم از اعطا خودمختاری یا پیوستن به کشور مورد انتخاب ساکنان (آذربایجان یا ارمنستان) عملیاتی می شود و اعمال خشونت، زور و جنگ و انجام هزینه های گزاف ناشی از جنگ را نیاز ندارد. چه عقلانی بود که این هزینه هایی که دولت آذربایجان برای جنگ و استفاده از سلاح های متعارف، نامتعارف و شیمیایی علیه منطقه قره باغ (آرتساخ) مصروف کرده است را صرف عمران و آبادانی و رفاه مردم کشور آذربایجان اعم از ساخت بیمارستان و مراکز درمانی، مراکز دانشگاهی و ... می کرد. لذا این خواست اهالی و ساکنان منطقه قره باغ (آرتساخ) مطابق با اصول و حقوق اولیه بشریت است که با حمایت ملت ها و دولت های حق طلب و آزادیخواه محقق خواهد شد.
نظر شما :