مشکلات لاینحل منطقه

چرا خاورمیانه ای ها اینقدر گرفتارند؟

۲۷ مهر ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۹۶۳۶۱ نگاه ایرانی خاورمیانه
نویسنده خبر: محمود سریع القلم
محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: مشکل عظیمتر خاورمیانه این است که فقط در راهروهای قدرت نیست که «خود ارزیابی» نفی می شود، بلکه جامعه نیز «بررسی عملکرد خود» را عیب می داند. فقط این نیست که یک مدیر، حداقل بخشی از مشکل را در شناختِ اشتباه، سیاست های نادرست و خطاهای محاسباتی خود نمی داند و دولت های خارجی را مقصر خطاب می کند، بلکه راننده ای که دوبله پارک کرده و دو ساعت رفته، نرخ تورم را سرزنش می کند تا آنکه بپذیرد دوبله پارک کردن کارِ منطقی و صحیحی نیست.
چرا خاورمیانه ای ها اینقدر گرفتارند؟

دیپلماسی ایرانی: حدود 70 درصد جنگ و درگیری های نظامی در جهان در دایره ای است که یک طرف آن در افغانستان و طرف دیگر آن در لیبی است. اگر خوانندۀ این سطور تجربۀ تعامل مستقیم با سیاستمداران و جوامع منطقۀ خاورمیانه را داشته باشد احتمالاً تصدیق می کند که یک ذهنیتِ کانونی وجود دارد:

 که عموماً دولت ها و جوامع این منطقه، علل این وضعیتِ نابسامان و جنگ را «بیرونی و خارجی» می دانند.

اما آنچه این بحث را در منطقۀ خاورمیانه بسیار با اهمیت می کند این است که دنبال عامل خارجی گشتن فقط در سیاست نیست. اگر فردی در تجارت ناموفق باشد، اگر صنعتگری سهم بازار خود را از دست بدهد، اگر دانشجویی نتواند درس بخواند، اگر خانواده ای از هم بپاشد، اگر بانکی ورشکسته شود، اگر وزیری در برنامه های خود ناکام بماند، اگر شخصی با همسایه خود دائماً در نزاع باشد، اگر حزبی در انتخابات رای کافی نیاورد، اگر کشاورزی محصول نامرغوب برداشت کند، اگر نشریه ای خوانندۀ کم پیدا کند، اگر شرکتی زیانده باشد، اگر به شخصی بی اعتنایی شود، اگر اقتصادی تورم سه رقمی داشته باشد ، همه و همه، علت را بیرون از «خود» و «عملکرد خود» می بینند.

برنارد لوییس (Bernard Lewis) که عموم زبان های خاورمیانه ای را می دانست و سالها در میان این ملت ها زندگی کرده و مشاهداتِ قابل توجهی داشت، در رابطه با وضعیتِ بهتر ترکیه نسبت به دیگران، اینگونه تحلیل می کند:

حکمرانان و مردم ترکیه از خود پرسیدند: ما کجاها اشتباه کردیم که مانند اروپایی ها پیشرفت نکردیم؟ دیگر حکمرانان و جوامع خاورمیانه ای پرسیدند: کدام کشورهای خارجی باعث شدند ما به این وضع دچار شویم؟

فاصلۀ بین این دو سوال، ضمناً فاصلۀ بین کرۀ جنوبی و کرۀ شمالی است.

مشکل عظیمتر خاورمیانه این است که فقط در راهروهای قدرت نیست که «خود ارزیابی» نفی می شود، بلکه جامعه نیز «بررسی عملکرد خود» را عیب می داند. فقط این نیست که یک مدیر، حداقل بخشی از مشکل را در شناختِ اشتباه، سیاست های نادرست و خطاهای محاسباتی خود نمی داند و دولت های خارجی را مقصر خطاب می کند، بلکه راننده ای که دوبله پارک کرده و دو ساعت رفته، نرخ تورم را سرزنش می کند تا آنکه بپذیرد دوبله پارک کردن کارِ منطقی و صحیحی نیست.

مفهوم کلیدی در این وضعیت، تقریباً تعطیلی «خود انتقادی» است. از آنجا که این منطقه به قهرمان پروری، اسطوره سازی و ایده آلیسم در خمیرمایۀ وجودی خود عادت کرده است، عیب می داند نقص، اشتباه و کمبودی را متوجه فرد یا نهاد یا دولتی کند. تقریباً افراد و دولتها خود را بیست برابر آنچه هستند نشان می دهند چون باید همه چیز را Perfect نشان داد. اما چون انسان Perfect نیست، برای آنکه بتواند این تئاتر را بازی کند مجبور می شود به ریا، حیله، تزویر، دروغ، پنهان کاری، سفسطه، وارونه جلوه دادن و مغالطه روی آورد و ظاهر و باطنی با فاصلۀ 180 درصدی از خود بسازد. به همین دلیل، یک ژاپنی را می توان در عرض چند روز شناخت و حتی به او «اتکا» کرد ولی در این منطقه معلوم نیست بعد از 10 سال، 15 سال، 25 سال بتوان به پنج درصدِ واقعی یک فرد یا سیستم رسید. مبهم بودن، دقیق نبودن و یک مورد را ده جور به ده نفر گفتن نوعی فضیلت است. این در حالی است که توسعه یافتگی به شدت به شفافیت و صراحت نیاز دارد.

اما چرا افراد و دولت های این منطقه از خودِ واقعی فرار می کنند؟  چرا گذشته و عملکرد گذشته خود را نقادی نمی کنند؟ چرا مسئولیت خطاهای خود را نمی پذیرند؟ 

ظرفیت های فراوانی لازم است در یکجا جمع شوند تا خود انتقادی آغاز شود. پنج ظرفیت کلیدی را به ترتیب اهمیت می توان مطرح کرد:

1.  فکر کردن، زندگی کردن و برنامه ریزی کردن با Fact. شاید بتوان به راحتی گفت هیچ منطقه ای در جهان در این حد، هنر توجیه کردن، تزیین کردن توهمات و پوشاندن نیات واقعی خود را نداشته باشد. وقتی نیروهای آمریکایی، شهر بغداد را در دوره بوش پسر محاصره کرده بودند، سخنگوی وزارت امور خارجه صدام، سخن از فائق آمدن بر خارجی و حفظ استقلال و حاکمیت ملی عراق می کرد؛

2.  عادت به کتاب خواندن، دیالوگ و بخصوص «مناظره». در خاورمیانه، عموماً نسبت به هر موضوعی یک قرائت ثابت و آن هم برای دهه ها وجود دارد. تا یک ایده ای به شکستِ کامل نرسد، در آن تجدید نظری صورت نمی گیرد. افراد عادت ندارند که با مطالعه به راه های جدید، اندیشه های جدید و ساختارهای جدید دست یابند. مطالعه و فهم مسائل در عین حال، دو الزام به همراه می آورد که برای دولت ها و جوامع این منطقه بسیار دشوار است: اول مسئولیت و دوم، تغییر وضع موجود. هر دو همت، آینده نگری و حوصله می خواهد. شاید به این دلایل، دورِ هم بودن، گپ زدن و فرهنگ شفاهی، راحت تر و لذت بخش تر از مطالعه، فکر، مسئولیت و تغییر باشند؛

3.  وقتی برای هر موردی و هر پرسشی، فقط یک پاسخ وجود دارد، چه ضرورتی پیش می آید که افراد و نهادها باهم رقابت کنند، همکاری کنند، تفاهم کنند، منسجم باشند، اجماع کنند، هماهنگ باشند و اصولاً به هم توجه و گوش کنند.

در جوامع تک صدایی، قوه فکر کردن یا تعطیل است و یا در درون افراد، پنهان می ماند. یادگیری از یکدیگر نیز جنبه تزیینی و تصنعی پیدا می کند. رسانه ها عموماً مُبلّغ یک قرائت هستند. به اصطلاح دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی هم مُروج یک دیدگاه می شوند. نتیجه جامعه تک صدایی می شود قذافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر و صدام در عراق که بین بیست تا چهل سال حکم راندند. عبدالعزیز بوتفلیقه که بیست سال رئیس جمهوری الجزایر بود وقتی برای بار پنجم در سال 2019 با صندلی چرخدار به محل ثبت نام آمد، با اعتراضات گستردۀ مردم روبه رو شد و در نهایت صرف نظر کرد. او در دور چهارم ریاست جمهوری اش از 2014 تا 2019 بیماری عدم توانایی تکلم داشت (Aphasia) و هیچگاه در عموم نتوانست سخنرانی کند و فقط فیلم او را هنگامی که در جلسات هیأت دولت با حالت پریشان خیالی بود نشان می دادند. انتخاب دوره سوم و چهارم بوتفلیقه با تغییرات قانون اساسی همراه بود. آیا در چنین ساختارهایی، نقد و خود انتقادی چه در سطح دولت و چه در سطح افراد، متصور است؟

4. هدف از نقد و انتقاد، بهبود کیفیت زندگی است. جامعه و دولتی که با نقد و انتقاد انس می گیرند، به زندگی فراتر از سِمت، مقام و قدرت می نگرند. جامعه و دولتی که با نقد و انتقاد مأنوس است، دسترسی به پول و امکانات رانتی را از تولید ثروت با زحمت و اندیشه تفکیک می کند. تعریف از زندگی صرفاً جمع کردن پول و حفظ مقام نیست. قاعدتاً وزیری که اعتقاد به نقد، انتقاد و تنوعِ دیدگاه ها دارد خجالت می کشد که بخواهد برای پنج دولت با پنج جهان بینی مختلف کار کند و در نهایت، استعدادِ خارق العادۀ انطباق به هر مرامی را توجیه می کند. البته هیچ لذتی برای انسان به اذعانِ فلاسفۀ سیاست بالاتر از قدرت نیست. فیدل کاسترو که مانند ناصرالدین شاه حدودِ چهل و نه سال حکم راند، قدرت را بعد از تقریباً پنج دهه، "موقتاً" به برادر خود رئول منتقل کرد.

هرچند در کل جهان، به پول و مقام رسیدن نسبتاً رایج است ولی در هیچ منطقه ای مانند خاورمیانه غلظت آنها در این حد بالا نیست. زندگی خیلی فراتر از پول و مقام است: بیست دقیقه نگاه کردن به یک شبنم، پوشیدن یک پیراهن صورتی، توقف اتومبیل برای رعایت حق تقدم عابر پیاده، نیم روز مقابل یک آبشار نشستن، وفای به عهد، راستگو بودن، تشکر کردن، حفظ دوستی مانند نگهداری از یک گل، 50 کار برای دیگری انجام دادن برای کسب اعتماد و صدها میراث مثبت به جای گذاشتن.

وقتی تعریف زندگی به پول و مقام محدود شود، بسیاری از مفاهیم مانند کارآمدی، شفافیت، پاسخگویی، گردش قدرت، آزادی رسانه و بالاخره نقدپذیری و خود انتقادی معنای خود را از دست می دهند.

5.  به لحاظ تئوریک ممکن است پرسیده شود چگونه در کشورهای جهان سوم، انحصار قدرت و ثروت شکل می گیرد. آنقدر دسترسی به پول و مقام شیرین است که به طور طبیعی با ده ها توجیه، عوام فریبی، ابهام گویی و پیچاندن مسائل به تدریج به انحصار ختم می شود. اینجاست که شوکت اندیشه ورزی و زحماتِ مدنی افرادی مانند هابرماس در آلمان معلوم می شود که برای برتری جامعه نسبت به دولت، زنده نگه داشتن قرائت های رقیب در جامعه، جلوگیری از برتری منافع شرکت های بزرگ در سیستم سرمایه داری (Corporate Capitalism) بر مصلحتِ عامه، اهتمام کرده و این اصول را نسبتاً به یک قرارداد اجتماعی تبدیل کرده است. اگر عبرت از گذشته، مناظره قرائت ها و مصلحت عامه مبنا نباشند، خود انتقادی طبعاً شکل نمی گیرد. با انحصار و خود بزرگ بینی، ساختارهای خاورمیانه ای به سوی رکود و جمود سوق پیدا می کنند.

جمع بندی. چه ارتباطی میان گرفتاری های فراوانِ منطقۀ خاورمیانه و فقدان خود انتقادی وجود دارد؟ وقتی خود انتقادی در حداقل باشد، و یا حتی تعطیل باشد، اطلاعات و تحولات جدید در ارزیابی و تحلیل مسائل روز بی معنا می شوند و جزمیت های همیشگی مرتب باز می گردند. در این شرایط، سیستم تصمیم سازی با محوریت حفظ وضع موجود و مناسبات موجود شکل می گیرد و سندرم فکر بسته جمعی (Groupthink) به وجود می آید. در قالب این سندرم، وقتی افراد کلیدی یک سیستم دور هم جمع می شوند، نظرات و نکاتی را مطرح می کنند که مناسبات را حفظ کنند، نه آنکه تغییر و تحول ایجاد کنند و درنتیجه انسداد شناختی (Cognitive Closure) ایجاد می شود. با تکرار انسداد شناختی، اشتباهات در تصمیم سازی ها به تدریج انباشته می شوند و ساختاری که دولت و جامعه را در بر می گیرد، از فرصت های مشکل یابی، شناسایی مسائل و حل آنها باز می ماند. فکر، رقابت فکری، مناظره، Facts و گردش اطلاعات نمی توانند فعال باشند، زیرا خود انتقادی و تجدید نظر و ارزیابی گذشته به صورت تهدید ظاهر می شوند. تا زمانی که سیستم ها و جوامع خاورمیانه ای درون نگری نکنند و خود انتقادی را آغاز نکنند و به اطلاعات و اندیشه های جدید فرصت مناظره ندهند، همچنان در گرفتاری های خود باقی می مانند و دیگران را سرزنش خواهند کرد. این تحول نیازمند یک تحول شخصیتی است که متاسفانه به نظر می رسد نه با استدلال بلکه با تراکم بحران ها شاید به دست آید. الیت های فکری و اجرایی این جوامع مهمترین مسئولیت را نسبت به آینده دارند.

محمود سریع القلم

نویسنده خبر

عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: خاورمیانه مردم خاورمیانه محمود سریع القلم مشکلات خاورمیانه


( ۴۱ )

نظر شما :

علی ۲۷ مهر ۱۳۹۹ | ۲۳:۲۳
نوشتاری کاملاٌ منطقی و به دور از روزمره گی ، مورد توجه دیپلماسی ایرانی که به هرکس وناکسی قلم ندهد چراکه قلم باید دردستان اهل آن باشد .
جمشید محمدی ۲۸ مهر ۱۳۹۹ | ۰۹:۳۳
با تشکر از نویسنده محترم علت گرفتاری خاورمیانه فقدان خود انتقادی و بزرگ بینی ونوعی مشکل شخصیتی عنوان گردید که کاملا صحیح است ومیبایست تبلیغات زیادی انجام پذیرد تا جوامع خاور میانه بپذیرند که مشکل دارند دلایل وجود این مشکل شخصیتی خاورمیانه , چیست واینکه ایا چگونه میشود این مشکل شخصیتی راحل کرد به نظر میاید یک تیم , مرکب از جامعه شناس وروانشناس ومتخصص ژنتیک وتاریخدان ....میبایستی روی تک تک جوامع خاورمیانه کارکنندواز الگوهای موفق ,مانند اتحادیه اروپا و ایالات متحده استفاده کنند البته مهاجرت متفکران به سمت غرب , این مشکل را تشدید میکند شناسایی وبازگشت متفکران , به عنوان مشاور باید دردستور کار جوامع خاورمیانه قراربگیرد جوامع غربی به سمت ناسیونالیست راستگرا پیش میروند همانند اقای ترامپ وخروج انگلستان ازاتحادیه اروپاو..., و فرصت خوبی برای بازگرداندن متفکران به وجود امده است
علی ۲۸ مهر ۱۳۹۹ | ۱۰:۵۱
مشکلات خاورمیانه بخاطر چهار راه جهان بودن اونه نه خرافات شما ، از دوره ی چنگیز مغول و اسپند ، تا ترامپ و پوتین ، شی جین پینگ همه ملل دنیا در تلاش برای تسلط بر این منطقه حتی شده با نابودی مردم این منطقه هستند ، در دنیای کشتی رانی و هواپیما و نفت ، بازدید باز خاورمیانه هاب و مرکز جهانه
امیر راستگفتار ۲۹ مهر ۱۳۹۹ | ۰۰:۳۴
کسی گفت در جهان امروز سادگی بزرگترین پیچیدگی یک انسان بنظر می اید! اگر کسی پول را بقدر احتیاج بخواهد" اگر صفای جهان را در راستگوئی بیابد" اگر دلی کم ارزو داشته باشد" اگر به کشف کتاب خواندن و لذت از ان نائل شود" اگر خوشحال بودن دیگران به قدر خوشحالی خودش ارزش داشته باشد" اگر....... این انسان قابل شناسائی نیست" او مشکوک است!!
ابراهیم قدیمی ۲۹ مهر ۱۳۹۹ | ۲۱:۱۴
قهرمانهای دو ماراتنی که میخواهند قهرمان اتومبیل رانی شوند وبا پای پیاده با اتومبیل کورس بگذارند.خاورمیانه مرکز فرهنگ و ونور افشانی جهانی بوده است. حضرات موسی کلیم اله وعیسی روح اله ومحمد(ص) رسول اله همگی از خاورمیانه بوده اند. ابوعلی سینا و امام محمد غزالی از خاورمیانه اند. زرتشت پیامبر کهن خاورمیانه ای است.دوستی دارم که از کتابخانه لس انجلس بازدیدی کرده است.میگفت در بالای سر در کتابخانه اسامی زرتشت وموسی و محمد (ص) و ابوعلی سینا وامام محمد غزالی بعنوان کسانی که نور هدایت از شرق برجهان تابیده اند همراه با کنفوسیوس و .. ثبت است. خاور میانه مرکزهدایت فرهنگی جهان بوده است واروپا از این نور افشانی بهره مند شد واز تحجر در امد. امروزخاورمیانه اسیر دست ماشین الات انقلاب صنعتی غربی وقدرت ماشین وموتور احتراقی و هستهای و.... ونه فرهنگ اجتماعی قرار گرفته است.
پارسی ۰۳ آبان ۱۳۹۹ | ۰۹:۴۲
به نظرم مسئله مهمی که به عمد یا به سهو از مقاله استاد سریع القلم جا افتاده تعلقات ایدلوژیک و مذهبی جوامع خاورمیانه است که به گونه ای شهروند خاورمیانه ای را مکلف به رفتارهای غیر معقول و دیکته ای می نماید و نمونه های آشکار آن در افغانستان و عراق و یمن و سایر کشورهای منطقه قابل مشاهده است.
بختیارنیا ۰۳ آبان ۱۳۹۹ | ۱۶:۳۸
اعتقاد دارم تفکر پذیرش انتقاد و اصلاح عملکرد و این نگرش که با تامین منافع جمعی می توان به منافع فردی نیز دست یافت از مواردبسیار مهم است که برای پرورش فکری دانش آموزان باید در مدارس آموزش داده شود تا این تفکر در ذهن آنان نهادینه شود.تا وقتی در جامعه عهده دار مسئولیت شدند در تصمیم گیری های مختلف دارای خصوصیاتی مثل انعطاف پذیری نقد و و نگرش منافع جمعی در تفکرات آنها نهادینه شده باشد. در دستگاههای تصمیم گیری های استراتژیک کشورها و وزارتخانه ها نهادهای مستقلی و یا اتاق های فکربرای تصحیح عملکرد برنامه های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت ایجاد شود تا نسبت به انحراف از مسیر و تصحیح مداوم مسیر اقدام نمایند. کارنامه عملکرد هر دستگاه و کل مجموعه اجرایی نقاط قوت و ضعف آن بصورت شفاف اطلاع رسانی شود.
طز ۱۵ آذر ۱۴۰۰ | ۱۷:۴۷
دست احمقهاست
مهدی ۱۵ دی ۱۴۰۰ | ۱۳:۲۳
درود بر شما با این قدرت بیان بالا .به نظر من مشکل جهان سوم این است که دولت های آن شدیدا و عملا به ایجاد یک جامعه غیر متمدن و سیستم ناکارآمدو جنگ های داخلی سیاست مشترک دارند تا از توان و استعداد برپایی یه جامعه مدرن جلوگیری کنند در میان نیز نباید از ایدلوژی مذهب در روند تحقق این هدف چشم پوشی کرد .