توهم آمریکایی برای تغییر نظام

چرا واشنگتن در خاورمیانه شکست می خورد؟ (بخش سوم و پایانی)

۲۰ مهر ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۹۶۱۷۶ اخبار اصلی آمریکا خاورمیانه
ایالات متحده از دهه ۱۹۵۰ به طور متوسط یک مرتبه در هر دهه سعی کرده دولت های مستقر در کشورهای خاورمیانه را برکنار کند. این کار را در رابطه با ایران، افغانستان (دو مرتبه)، عراق، مصر، لیبی و سوریه انجام داده و در هر مورد انگیزه و روش های متفاوتی داشته است: از کودتا حمایت کرده، به کشوری حمله و آن را اشغال کرده، و در برخی دیگر موار به دیپلماسی، لفاظی ها و تحریم ها روی آورده است. با این حال، همه این تلاش ها یک وجه مشترک داشتند و آن، این است که به شکست انجامیدند.
چرا واشنگتن در خاورمیانه شکست می خورد؟ (بخش سوم و پایانی)

نویسنده: فیلیپ اچ. گوردون

دیپلماسی ایرانی: ایالات متحده از دهه 1950 به طور متوسط یک مرتبه در هر دهه سعی کرده دولت های مستقر در کشورهای خاورمیانه را برکنار کند. این کار را در رابطه با ایران، افغانستان (دو مرتبه)، عراق، مصر، لیبی و سوریه انجام داده و در هر مورد انگیزه و روش های متفاوتی داشته است: از کودتا حمایت کرده، به کشوری حمله و آن را اشغال کرده، و در برخی دیگر موار به دیپلماسی، لفاظی ها و تحریم ها روی آورده است. با این حال، همه این تلاش ها یک وجه مشترک داشتند و آن، این است که به شکست انجامیدند. لازم است سیاست گذاران ایالات متحده در رسیدگی به چالش های این منطقه پر هیاهو، متوجه الگوهای خود-فریبی و قضاوت نادرست شوند و دریابند که گزینه تغییر نظام هر اندازه هم که وسوسه انگیز بوده، در نهایت به فاجعه انجامیده است.

یادگیری از دشوارترین راه

تمایل عمیق آمریکایی ها به حل مشکلات خاورمیانه هم می تواند قابل احترام باشد و هم خطرناک. واقعیت دشوار که از چند دهه تجربه دردناک در منطقه مشهود است، این است که برخی از مشکلات هستند که به طور کامل حل نمی شوند و تلاش برای حل آنها گاهی اوقات شرایط را بدتر می کند. مساله تا اندازه ای این است که سیاست گذاران ایالات متحده در بیشتر موارد درک عمیقی از کشورهای هدف ندارند و این باعث می شود که آنها در معرض بازی های احزاب با منافع مختص خودشان قرار بگیرند. مشهورترین نمونه این روند احمد چلبی، تبعیدی عراقی، است که مقامات ارشد دولت جورج دابلیو. بوش را متقاعد کرد عراق از سلاح های کشتار جمعی برخوردار است و از نیروهای آمریکایی به عنوان آزادی بخش در عراق استقبال خواهد شد. سناریوهای مشابهی در لیبی، سوریه و دیگر مکان ها رخ داد و در همه موارد، افراد تبعیدی برای جلب حمایت قدرتمندترین کشورهای جهان آنچه را که آنها می خواستند بشنوند، به آمریکایی ها و دیگران می گفتند. در هر صورت، این امر به اشتباهات محاسباتی گسترده درباره اتفاقات بعد از مداخله ایالات متحده و خوش بینی بی مورد منجر شد.

آمریکایی ها همچنین به دلیل تمایل مداوم به دست کم گرفتن میزان منابع و تعهدی که برای خلاص شدن از یک نظام متخاصم و تثبیت اوضاع پس از حذف آن لازم است، همواره امید را به تجربه ارجحیت می دهند.  اما چندین دهه تجربه نشان می دهد که دولت های اینچنینی هرگز تنها در برابر تحریم های اقتصادی (که بیش از رهبری به مردم آسیب می رسانند)، یا حتی در مواجهه با عملیات نظامی محدود، قدرت را تسلیم نمی کنند. نتیجه این می شود که وقتی ایالات متحده می خواهد از چنین رهبرانی خلاص شود، باید فراتر از روش های کم هزینه که اغلب طرفداران تغییر نظام پیشنهاد می کنند- مانند اجرای مناطق پرواز ممنوع، شروع حملات هوایی و تامین سلاح اپوزیسیون- اقدام کند؛ اغلب به اعزام شمار قابل توجهی از نیروهای آمریکایی و مواجهه با عواقب هزینه بردار نیاز می شود. و اگرچه مقامات آمریکا غالبا تصور می کنند که شرکای منطقه ای یا بین المللی در تحمل بار زین ها به آنها کمک می کنند، اما این مساله در واقعیت به ندرت اتفاق افتاده است.

اگر تعهد عمومی، صبر و قدرت مردم آمریکا بی نهایت بود، شاید می شد برخی از این مشکلات را مدیریت کرد؛ اما اینطور نیست. به ویژه، از آنجایی که رهبران ایالات متحده و طرفداران تغییر نظام به ندرت هزینه های سنگین احتمالی را پیش بینی می کنند، زمانی که بحران فوری از بین رفت و درک عمومی از تهدیدات موجود کاهش یافت، حمایت عمومی هم کاهش می یابد. بیشتر آمریکایی ها در ابتدا از حملات افغانستان و عراق حمایت می کردند. با گذشت زمان، اکثریت به این نتیجه رسیدند که هر دو مداخله اشتباه بوده است. در رابطه با سوریه و لیبی هم نمی توان گفت هرگز حمایت عمومی از اقدامات مداخله گرانه یا صلح طلبانه وجود داشته است. در هر صورت، با افزایش مشکلات و افزایش هزینه ها، حمایت عمومی لازم برای موفقیت از بین می رود.

در آینده شاید مواردی وجود داشته باشد که تروریسم جمعی، نسل کشی، حمله مستقیم به ایالات متحده یا کشوری که در حال ساخت یا توسعه سلاح های هسته ایست، مزایای تغییر نظام را بیشتر از هزینه های آن کند. اما تاریخ نشان داده چنین مواردی به ندرت اتفاق می افتد و حتی در صورت وقوع، لازم است که درباره احتمال شکست شرم آور و هزینه ها و عواقب آن محتاطانه عمل شود.

تغییر نظام همواره برای واشنگتن جذاب و وسوسه آمیز خواهد ماند. تا زمانی که کشورهایی وجود دارند که منافع آمریکا را تهدید می کنند، رهبران و صاحب نظران در ایالات متحده به سمت این ایده کشیده می شوند که می توانند از قدرت بی نظیر نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی کشورشان برای خلاصی از آنها و جایگزینی نظام های دوست، استفاده کنند. با این وجود، تاریخ طولانی، متنوع و غم انگیز تغییر نظام تحت حمایت ایالات متحده در خاورمیانه نشان می دهد که باید در برابر چنین وسوسه هایی مقاومت کرد. دفعه بعدی که رهبران ایالات متحده برای براندازی یک نظام متخاصم پیشنهاد مداخله در منطقه را می دهند، باید اینطور تصور کرد که نتیجه موفقیت اندک، هزینه قابل توجه و عواقب ناخواسته خواهد بود چرا که هرگز عکس این روند رخ نداده است.

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: مداخلات آمریکا در خاورمیانه سیاست خارجی آمریکا براندازی تغییر نظام سیاست تغییر نظام سیاست براندازی آمریکا خاورمیانه


( ۲ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۲۰ مهر ۱۳۹۹ | ۲۲:۴۵
چرا سیاست های موفقی در سیاست های داخلی وخارجی امریکا وحتی غرب دیده نمیشود؟علت این همه ناتوانائی ها در چیست؟میگویندپیرزنی به دکتر مراجعه کرد وبیان کرد اقای دکتر توان راه رفتن ندارم. دکتر سئوال کرد چند سال داری مادر؟ پاسخ دا نود سالی دارم اقای دکتر. گفت خوب مادر جان از پیری است. گفت اخر چشمم هم نمی بیند دکتر باز پاسخ داد مادر جان از پیری است. گفت دست من هم قوت ندارد باز پاسخ شنید از پیری است در انتها بیمار عصبانی شد ویک دهن کجی به دکتر کرد وگفت هییین. دکتر گفت مادر جان این هم از پیری است. عصبانی شدن ها و دهن کجی امریکا وغرب به جهان و هییین کردن انهابه جهان هم از پیری است.بیماری دوا دارد پیری دوا ندارد.توان ها ونیروهای کار جوانی در جهان فعال شده اند.هرگل نو که شد چمن ارای ز اثر رنگ وروی صحبت اوست - دور مجنون گذشت ونوبت ماست هر کسی پنج روزه نوبت اوست.برخی از پیری های اجتماعی واقتصادی وسیاسی در اجتماعات در امتداد راه وروش های بروز نشده وتکیه بر انها است.