مشکل امروز ایران، ضعف مدیریتی در استفاده از فرصت های داخلی و خارجی است

به کارگیری راهبرد «موازنه گریزان»، بهترین سناریوی تهران در تعامل با شرق و غرب

۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۹۳۶۷۵ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
نوذر شفیعی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که تلاش جمهوری اسلامی ایران برای انعقاد و امضای پیمان مشارکت استراتژیک جامع با چین لزوماً به معنای نادیده گرفتن سیاست و راهبرد نه شرقی، نه غربی و تبدیل شدن مستمره چین نیست. در این شرایط ایران باید یک «دیپلماسی همه جانبه» را در پیش بگیرد تا بتواند از ظرفیت های کشورهای مختلف برای توسعه و پیشرفت خود استفاده کند. مشکل امروز ایران وارد شدن به این بلوک یا آن بلوک نیست، مشکل ایران ضعف مدیریتی در استفاده از فرصت هاست؛ چه فرصت های داخلی و چه فرصت های خارجی. بنابراین ما بیش و پیش از آنچه سراسیمه به سمت تعامل صرف با شرق و یا غرب پیش رویم، سعی کنیم نوعی «موازنه گریزان» را در پیش بگیریم. این موازنه عبارت است از احساس تعلق به هرکدام از این بلوک ها، اما در عین حال باید رعایت فاصله از حیث وابستگی و سرسپردگی به هر کدام از این بلوک ها در نظر گرفته شود. این تعبیر دیگری از همان موازنه منفی یا سیاست نه شرقی، نه غربی است.
به کارگیری راهبرد «موازنه گریزان»، بهترین سناریوی تهران در تعامل با شرق و غرب

دیپلماسی ایرانی: با توجه به حواشی که برای سند همکاری های جامع راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین شکل گرفته است و همچنین تلاش‌هایی که از جانب تهران برای تمدید قرارداد همکاری‌های جامع ۲۰ ساله با روسیه در دستور کار است به نظر می رسد که کشور در مسیری قرار دارد که می تواند باعث ایجاد چالش ها و یا معضلاتی در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی و حتی امنیتی شود. چون به هرحال برگزیدن یک بلوک از کشورهای خاص برای همکاری‌های جامع راهبردی می‌تواند بستر را برای سرسپردگی سیاسی ایران به آن کشورها و عدم استفاده از ظرفیت دیگر کشورها و تعامل سازنده و همه‌جانبه با همه بازیگران جهانی را به وجود آورد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسئله، گفت وگویی را با نوذر شفیعی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم و کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید: 

به موازات حاشیه‌ها، گمانه‌زنی‌ها و بیم و امیدهایی که در خصوص قرارداد راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین وجود دارد شاهد بودیم که در سفر اخیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به روسیه از تمدید مجدد معاهده همکاری‌های جامع ۲۰ ساله ایران و روسیه خبر به میان آمد. در این شرایط بسیاری بر این باورند که به واسطه شرایط ناشی از اقدام دونالد ترامپ برای خروج از برجام، احیای تحریم‌ها و پیگیری سیاست فشار حداکثری در کنار بدعهدی اروپایی ها در عمل به تعهدات برجامی و نیز چالش های اقتصادی و معیشتی ناشی از شیوع ویروس کرونا اکنون تهران برای گذر از این دوران به دنبال تغییر نگاه راهبردی خود نسبت به شرق است. در این میان طیفی معتقدند که این نگاه عملاً ایران را در دام روسیه و چین خواهد انداخت و در مقابل هستند کسانی که نه تنها برای عبور از شرایط کنونی، بلکه باید نگاه کلانی به شرق با محوریت روسیه و چین داشته باشد. ارزیابی شما در خصوص این مسئله چیست آیا ایران به واسطه این قراردادهای راهبردی با روسیه و چین در دام پکن و مسکو خواهد افتاد و یا این توافقات می تواند پله ترقی اقتصادی و معیشتی ایران و یک فرصت برای کشور تعبیر شود؟

بگذارید پاسخ این سوال مهم شما را از یک زوایه دید و نگاه عمیق و راهبردی بدهم. واقعیت آن است که ما اکنون در یک پیچ تاریخی در عرصه روابط بین الملل هستیم. به عبارت دقیق تر جهان در این پیچ تاریخی به سر می برد. اگر دقت کنید اکنون رابطه ایالات متحده آمریکا با کشور چین و تا اندازه ای روسیه روز به روز ملتهب تر و بغرنج تر می شود و به واسطه آن جهان روز به روز در حال تبدیل شدن به یک جهان قطبیت زده است. از این رو به نظر می رسد همزمان با این تحولات جمهوری اسلامی ایران هم مطابق با قطب بندی های کنونی در روابط بین الملل حرکت می کند. گویی به تعبیر والتس، نظریه پرداز روابط بین الملل «عنصر قطبیت» یا «عنصر ساختار» تعیین کننده رفتار واحدها یا به تعبیری بازیگران و کشورهای جهان است. پیرو این نکته از گذشته های دور تاکنون ساختار یا قطبیت بندی در عرصه روابط بین الملل بر تعیین جهت گیری سیاست خارجی ایران اثرگذار بوده است. به عنوان مثال از سال ۱۹۴۹ که دولت کمونیستی در چین شکل گرفت تا سال ۱۹۷۱ چون ایران در عرصه سیاست خارجی در کنار ایالات متحده آمریکا قرار داشت چین را به رسمیت نشناخت، اما از سال ۱۹۷۱ میلادی به بعد چون ایالات متحده آمریکا به دنبال تنش‌زدایی با چین بود به تبع آن روابط تهران با پکن نیز دستخوش تغییر شد. از آن طرف هم با وقوع انقلاب اسلامی به دلیل آن که نوع نگاه قطب های جهان به ایران بعد از انقلاب اسلامی چندان روشن نبود، چین نیز سیاست صبر و انتظار را در قبال ایران در پیش گرفت. از این رو اکنون نیز چون روابط چین و ایالات متحده آمریکا روز به روز دستخوش التهاب و حساسیت جدی شده است به تبع آن چین هم به سمت گرم تر کردن روابط خود با ایران رفته است.

پس می بینید که قطبیت یا ساختار تا چه اندازه بر سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران موثر است. بنابراین اگر اکنون شاهدید که جمهوری اسلامی ایران تلاش جدی در حوزه سیاست خارجی برای نزدیکی به چین و روسیه دارد و به دنبال انعقاد قراردادهای جامع راهبردی ۲۰ ساله با روسیه و ۲۵ ساله با چین است اینگونه به نظر می رسد که تهران درحال ریل گذاری برای آینده سیاست خارجی خود تا سه دهه آینده است. لذا از این دست تحولات اقدامات و تلاش ها این گونه برداشت می‌شود که نوع نگاه ایران در ارتباط با چین و روسیه معطوف به «آینده قطبیت» در نظام بین الملل است. گویی که دنیای آینده از این سه سناریو را برخواهد گزید؛ یا چین به عنوان قدرت هژمون خود را معرفی خواهد کرد یا این که چین در کنار ایالات متحده آمریکا به یک ابرقدرت تبدیل خواهد شد و به موازاتش رابطه پکن و واشنگتن در چارچوب یک جنگ سرد جدید قابل تعریف است و یا اینکه در آینده چین و ایالات متحده آمریکا به عنوان دو قدرت بزرگ در قالب C2 (کنسرت ۲) یا  G2(گروه ۲) به طور مشترک و هماهنگ اداره جهان را برعهده خواهند گرفت. بنابراین جمهوری اسلامی ایران متناسب با این سه سناریو به دنبال برگزیدن شریک های و متحدین راهبردی و استراتژیک خود در تقریبا سه دهه آینده است. این مسئله در مواضع و سخنان اخیر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران نیز مشهود بود. خصوصا اینکه رئیس دستگاه دیپلماسی به این نکته اشاره داشت که جهان در حال ورود و یا گذار به «عصر جدید» است که در این عصر جدید نمی توان واقعیتی به نام «قدرت چین» را نادیده گرفت. لذا ایران با این نگاه به آینده سعی می کند شرکای استراتژیک خود را تعیین و انتخاب کند. از این رو ایران با این قراردادهای جامع راهبردی که با چین و روسیه بسته و یا خواهد بست، سعی می کند گام مهمی در تعیین شرکای استراتژیک در نظام جدید قطبیت بندی شده بردارد.

آیا این نکته مهم شما به معنای پایان راهبرد و شعار «نه شرقی، نه غربی» است که به عنوان مبنای سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در تعیین روابط با کشورها مد نظر بوده است؟ آیا اکنون ایران با تعیین شرکای استراتژیک در جهان قطبیت بندی شده جدید به دنبال دادن امتیاز و تبدیل شدن به مستعمره چین و روسیه است؟

خیر من نمی توانم این مسئله را تایید کنم. اول این که راهبرد و سیاست «نه شرقی، نه غربی» به معنای آن این است که ایران در ذیل سلطه و استعمار هیچ کدام از کشورها و قدرت های بلوک شرق و یا غرب قرار نگرفته و نخواهد گرفت. در ثانی این مسئله و شعار نه شرقی، نه غربی لزوما به معنای آن نیست که ایران نمی‌تواند هیچ شریک و متحد استراتژیک و راهبردی برای خود انتخاب کند. خصوصا که اغلب کشورها و به‌خصوص چین و روسیه متناسب با شرایط زمانی، جهت گیری سیاست خارجی خود را مطابق با منافع ملی تغییر می دهند. به عنوان مثال چین از سال ۱۹۷۹ به بعد «سیاست خارجی مستقل» یا بهتر بگویم «سیاست خارجی عدم‌تعهد» را در پیش گرفت. اما پس از پایان جنگ سرد چین به تدریج از سیاست عدم تعهد فاصله گرفت و به سمت اتحاد با برخی متحدین خود در حرکت است. اما نکته آنجا است که محافل استراتژیک کشور چین به دولت پکن توصیه می‌کنند که چین به سمت اتحاد با کشورها نرود چرا که «اتحاد» در درون خود معضلی به نام «معمای اتحاد» دارد؛ معمای اتحاد یعنی این که اگر چین با کشوری مانند ایران وارد اتحاد شود ناخواسته ممکن است برای حفظ روابط خود با دیگر کشورها وارد جنگ و یا تخاصم شود و این برای چین به شدت هزینه بردار است. لذا محافل استراتژیک چین پیشنهاد می کنند که چین یک رفتار بینابینی را در مناسبات با کشورهای جهان در پیش گیرد. یعنی، نه غیر متعهد باشد و نه وارد اتحاد راهبردی و استراتژیک شود، بلکه به سمت انعقاد «پیمان مشارکت» پیش رود. در این راستا چین تا به اکنون با ۷۷ کشور از ۱۸۰ کشوری که تا سال ۲۰۱۶ وارد رابطه شده، پیمان مشارکت امضاء کرده است که خود این پیمان ها مشارکت در ۲۵ عنوان طراحی و تنظیم شده است. این ۲۵ عنوان در سه اولویت جا دارند که عبارت است از «پیمان مشارکت»، «پیمان مشارکت استراتژیک» و «پیمان مشارکت استراتژیک جامع».

البته چین با ۲۰ کشور از ۷۷ کشوری که پیمان مشارکت امضا کرده است به سمت امضای پیمان مشارکت استراتژیک جامع رفته است که ایران هم با این قرارداد ۲۵ ساله جامع راهبردی می تواند جزء این ۲۰ کشور قرار گیرد. از دید چین زمانی که سخن از «مشارکت» به میان می‌آید یعنی ایجاد یک فرصت برابر، متقابل و مبتنی بر اصل برد- برد است. کما این که از دیدگاه پکن معنای «مشارکت استراتژیک» آن است که چین وارد عمیق‌ترین مناسبات و روابط با کشور مقابل خواهد شد و زمانی که چین از «مشارکت استراتژیک جامع» سخن می گوید به معنای آن است که شراکت پکن با کشورهای مقابل می تواند موضوعات مختلفی را شامل شود و در عین حال  تصمیم‌گیری در مناسبات دو کشور به عالی‌ترین سطح مقامات انتقال پیدا می کند. پس تمام این نکات به معنای آن است که تلاش جمهوری اسلامی ایران برای انعقاد و امضای پیمان مشارکت استراتژیک جامع با چین لزوماً به معنای نادیده گرفتن سیاست و راهبرد نه شرقی، نه غربی و تبدیل شدن مستمره چین نیست. 

ولی در تنش مسکو و پکن با واشنگتن بهترین سناریو برگزیدن راهبرد موازنه مثبت قوا است تا گرایش صرف به یک بلوک و تلاش برای انعقاد پیمان مشارکت استراتژیک جامع ۲۵ ساله با چین و قرارداد جامع راهبردی ۲۰ ساله با روسیه؟
  
این تحلیل و نگاه شما زمانی درست است که تنش و تخاصم در یک سطح کنترل شده باقی بماند. ولی واقعیت ها خبر از مسئله ای متفاوت می دهند. به هر حال ذیل تحولاتی که در سیاست خارجی چین حادث شده و همچنین به واسطه شرایطی که در سایه پررنگ شدن تقابل با ایالات متحده آمریکا به وجود آمده، به نظر می رسد که چین در حال وارد شدن به سناریویی به نام «دام توسیدید» است. به این معنا که احتمال دارد در پروسه انتقال قدرت بین کشور نوظهور و قدرت هژمون جنگ حادث شود. خصوصا به رغم حساسیت هایی که وجود دارد بین دو کشور چین و آمریکا چیزی به نام «خط داغ» یا «خط هشدار» وجود ندارد. لذا هر آن ممکن است که کوچکترین اتفاقی دو کشور را به سمت یک جنگ تمام عیار پیش ببرد. پس برگزیدن راهبرد موازنه مثبت قوا از سوی ایران قدری ناکارآمد است. از آن طرف در عصر جدید روابط بین الملل و نظم نوین جهانی چین به عنوان قدرت اول و روسیه به عنوان قدرت دوم در مقابل ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا قرار خواهند گرفت. در این بین کشورهای متوسط و کوچک هم به ناچار باید یکی از این دو قطب را انتخاب کنند، یا حرکت به سمت بلوک غرب و یا گرایش به سمت بلوک شرق. البته ایران می‌تواند با هوشمندی و انعطاف در سیاست خارجی نوعی از موازنه مثبت قوا یا راهبرد عدم تعهد را در پیش گیرد که خدای ناکرده کشور به سمت دادن امتیاز به روسیه و چین و در نهایت تبدیل شدن به مستعمره پیش نرود.

بگذارید مسئه را از زوایه فضای قطبیت زده داخلی هم بررسی کنیم. به هر حال در سایه سوال آغازین مصاحبه اکنون فضای رسانه‌ای، اجتماعی و سیاسی داخلی به واسطه این قراردادهای جامع ایران با روسیه و چین به یک فضای رادیکال و دوقطبی بدل شده است و به نظر می رسد روز به روز بر دامنه این قطبیت و رادیکال شدن فضا افزوده می شود. آیا تهران می تواند با تعیین مسیر درست در عرصه سیاست خارجی شرایط را به گونه‌ای تنظیم کند که موفق به کنترل فضای رادیکال و قطبیت زده داخلی شود؟

در پاسخ به این سوال مهم شما باید به این نکته مهم اشاره کنم که اکنون ایران ناگزیر از تصمیم گیری برای تعیین شرکای استراتژیک خود است. به هر حال در سایه نکاتی که پیشتر عنوان کردم اکنون نه تنها ایران بلکه تمام کشورهای کوچک و متوسط باید در نهایت این انتخاب را در تعیین شرکای استراتژیکشان انجام داده و تمام مسئولیت های آن را بپذیرند. خصوصا که ایران عملاً در چارچوب برجام شاهد بدعهدی های سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان در کنار تحریم‌های ایالات متحده آمریکا بوده است. اینها علاوه بر آن است که اکنون کشور تحت فشار حداکثری کاخ سفید نیز قرار دارد. پس عملاً ایران ناچار به برگزیدن مسیر گرایش به بلوک شرق قرار گرفته است. به عبارت دقیق‌تر شرایط به گونه ای رقم خورده که ایران در این مسیر هل داده شده است. البته برخلاف نگاه شما من معتقدم که اکنون سه نگاه در داخل کشور نسبت به امضاء و انعقاد قرارداد جامع راهبردی ۲۵ ساله با چین و ۲۰ ساله با روسیه وجود دارد؛ یک نگاه منتقد امضاء و انعقاد این دست قراردادها است. چون این نگاه، نگاهی مبتنی بر تعامل با غرب است. خصوصا این که به لحاظ سابقه تاریخی، کشور نیز تمایل بیشتری برای گرایش با غرب دارد تا شرق. لذا این منتقدان معتقدند که بهترین گزینه برای ایران در عرصه سیاست خارجی، نه سرسپردگی به بلوک شرق، بلکه تعامل با غرب است. اما در مقابل عده‌ای معتقدند که تجربه تلخ مذاکره و تعامل ایران با غرب در سایه برجام توأم با بدعهدها و فشار بر ایران بود.

پس بهترین سناریو برای کشور تعامل و گرایش به شرق است. اما در این بین عده ای معتقدند که، نه گرایش محض به شرق و نه تعامل صرف با غرب نمی تواند منافع کشور را به طور کامل محقق کند. این دسته بر این باورند که پیگیری موازنه قوای منفی و یا سیاست عدم تعهد یا بهتر بگوییم پیگیری شعار نه شرقی، نه غربی می‌تواند بهترین سناریو برای تامین منافع ما در حوزه سیاست خارجی باشد تا ایران بتواند از فرصت‌های و ظرفیت های تعامل با هر دو بلوک استفاده کند. ابته تمام این تحولات و فعل و انفعلات سیاسی، رسانه ای و اجتماعی داخلی در یک دوره ای اتفاق می‌افتد که باید از آن به عنوان دوره «ژئوپلیتیک گذار» یاد کرد. لذا این مقطع، مقطع حساسس است. از این رو ایران باید به دقت شرایط را بسنجد. چون اگر ایران در نهایت ذیل امضا و انعقاد قرارداد ۲۵ ساله جامع راهبردی با چین و یا قرارداد جامع ۲۰ ساله با روسیه، تعهداتی را بپذیرد عمل نکردن به آن تعهدات و خروج از آن قراردادها کار بسیار دشوار و تقریباً غیر ممکنی است. 

البته من هم معتقدم که باید از تاریخ درس گرفت. به هر حال ایران در طول تاریخ نشان داده است که هر گاه دو به سمت گرایش محض و صرف به یکی از دو بلوک شرق و یا غرب رفته مشکلات و چالش‌های گسترده‌ای را برای خود به وجود آورده است. یقینا حرکت به سمت یکی از این دو بلوک تجربه خوبی برای هیچ کشوری هم نبوده است. حتی اگر آن بلوک از قدرت بالایی در حوزه اقتصادی، نظامی و امنیتی برخوردار باشد. پس در این شرایط ایران باید یک «دیپلماسی همه جانبه» را در پیش بگیرد تا بتواند از ظرفیت های کشورهای مختلف برای توسعه و پیشرفت خود استفاده کند. مشکل امروز ایران وارد شدن به این بلوک یا آن بلوک نیست، مشکل ایران ضعف مدیریتی در استفاده از فرصت هاست؛ چه فرصت های داخلی و چه فرصت های خارجی. بنابراین ما بیش و پیش از آنچه که سراسیمه به سمت تعامل صرف با شرق و یا غرب پیش رویم، سعی کنیم نوعی «موازنه گریزان» را در پیش بگیریم. این موازنه عبارت است از احساس تعلق به هرکدام از این بلوک ها، اما در عین حال باید رعایت فاصله از حیث وابستگی و سرسپردگی به هر کدام از این بلوک ها در نظر گرفته شود. این تعبیر دیگری از همان موازنه منفی یا سیاست نه شرقی، نه غربی است.

ولی به نظر می‌رسد بر خلاف این نکات شما مشکلات و چالش های اقتصادی و معیشتی کشور سبب شده است که ما به جای نگاه پیگیری نگاه درست در حوزه سیاست خارجی برای برون رفت از معضلات کنونی تعامل صرف با شرق را در دستور کار قرار دهیم؟

بله. ما نباید از پیش می‌گذاشتیم که این شرایط برای کشور به وجود آید. متاسفانه اکنون این معضلات، چالش ها، شرایط و اقتضائات است که خود را به تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های مهم کشوری تحمیل کرده است. ما نباید اجازه می دادیم کشور به سمتی حرکت کند که در یک بن‌بست دیپلماتیک قرار گیرد و مجبور به انتخاب شود. یک بازیگر عاقل و استراتژیست باید همیشه برنامه و سناریوهای متعدد و مختلفی برای آینده داشته باشد تا پیش از آن که شرایطی به وجود آید که مجبور به انتخاب شود، در همان مقطع زمانی شرایط را مدیریت کند. پس به واسطه اینکه ما در تنگنا و محدودیت اقتصادی و معیشتی قرار داریم نباید با دیگر کشورها وارد تعاملات بی‌حساب و کتاب شویم. قطعاً کشوری مانند چین کاملا درصدد است کشورهایی را هدف قرار دهد که این کشورها آسیب پذیرند. وقتی چین می بیند که ایران اکنون تحت فشار اقتصادی و معیشتی قرار دارد و از آن سود نهادها و موسسات اروپایی و غربی به ایران وامی نمی‌دهند و اروپا نیز هرگونه همکاری خود را مشروط به مسائلی مانند حقوق بشر و دموکراسی می کند از این فرصت‌ها بهترین استفاده را در فشار به ایران می کند. خصوصا که یکی از ویژگی‌های «اجماع پکن» بر خلاف «اجماع واشنگتن» آن است که در مسائل داخلی کشورها دخالت نمی کند. پس نظام باید مراقب شرایط و دوره ای که در آن قرار دارد باشد. جون به نظر می‌رسد تصور و برداشتی که طرف های قرارداد از شرایط کنونی ایران دارند به نحوی است که می‌تواند زمینه را برای سوء استفاده از منابع ایران توسط چین و روسیه فراهم کند. تا ایران در دام دیپلماسی بدهی چین قرار نگیرد. چون سرنوشت کشورهایی مانند سریلانکا، کنیا، پاکستان، میانمار، تاجیکستان و حتی یونان به ما هشدار می دهد در امضای این قراردادها باید بیشترین هوشیاری و توجه را در دستور کار قرار دهیم. 

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: نوذر شفیعی ایران روسیه چین آمریکا


( ۲ )

نظر شما :

سهراب ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۲۱:۳۲
"مشکل ایران ضعف مدیریتی در استفاده از فرصت هاست." خیر مشکل ایران بنیادی تر هست! مشکل این هست که ایران هنوز تصمیم نگرفته که یک کشور ۸۵ میلیونی هست یا یک نهضت ازادی بخش.