تخریب ظریف وضعیت نامطلوب داخلی را شکننده تر می کند
عیار وزیر امور خارجه در ترازوی عدل اصلاح طلبان و اصولگرایان سنجیده نمی شود
دیپلماسی ایرانی – با گذشته ۶ روز از اولین حضور محمدجواد ظریف در مجلس یازدهم که با حواشی، انتقادات، توهین و هتاکی نمایندگان مجلس همراه بود هنوز افکار عمومی، رسانه ها و سیاسیون درباره آن بحث و گفت و گو می کنند. در این راستا حتی بحث هایی هم پیرامون مسئله تنش دو قوه و آینده سیاسی محمد جواد ظریف نیز مطرح شد. از این رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر آن چه در جلسه یکشنبه مجلس و مهمتر از آن آینده سیاسی محمد جواد ظریف، گفت و گویی را با احد رضایان قیه باشی، پژوهشگر پسادکترای آینده پژوهی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
اجازه دهید مصاحبه را از یک نکته مهم و کلیدی در مصاحبه پیشینتان با دیپلماسی ایرانی آغاز کنم. شما در گفت وگوی قبلی بر این باور بودید که با توجه به تحولاتی سیاسی داخلی، منطقه ای و بین المللی به ویژه بعد از ترور سردار سلیمانی در ماه های اخیر دیگر نمی توان از کنشگری محمد جواد ظریف و قدرت بالای دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه سخن گفت. چون ذیل رادیکال شدن فضای سیاسی پساسردار، محمد جواد ظریف با توجه به درکی که از شرایط داخلی دارد تمایل چندانی برای اصطکاک سیاسی با جریانهای عمدتا فرادولتی در ماههای پایانی تصدی گریش در وزارت امور خارجه ندارد تا در آینده چالشهایی را برای خود به وجود آورد. اما نکته اینجا است که در سایه این واقعیت ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی، آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام نیز به این باور رسیده اند که دیگر دولت و وزارت امور خارجه ایران دیگر کنشگر نیستند و اتفاقاً تصویب قطعنامه اخیر شورای حکام علیه فعالیت های هسته ای ایران مویدی بر همین واقعیت است. چون این قطعنامه شکست مذاکره با وزارت امور خارجه و محمدجواد ظریف را تداعی می کند. یعنی اروپا دیگر تمایلی ندارد که بخواهد از طریق مذاکره با وزارت امور خارجه منافع خود را پیش ببرد. حال باید پرسید که حاشیهسازیها، توهین ها و هتاکی به محمد جواد ظریف در جلسه یکشنبه هفته جاری در صحن علنی مجلس توسط نمایندگان تا چه اندازه میتواند توان چانه زنی دستگاه دیپلماسی را در برخورد با پرونده های متعدد کاهش دهد؟
به سوال مهمی اشاره داشتید. من کماکان پیرو گفته های پیشین خود با دیپلماسی ایرانی معتقدم بعد از ترور سردار سلیمانی عملاً جریان اصلاحطلب، جریان مستقل و معتدل و حتی جریان اصولگرای میانه رو به حاشیه کشیده شدند. در این راستا با توجه به تلاش های داخلی برای روی کار آوردن جریان های اصولگرای رادیکال، احتمال یک دست شدن قدرت بسیار جدی است. در چنین شرایطی محمد جواد ظریف نیز نمی تواند بدون توجه به این تغییر و تحولات عرصه سیاست داخلی دست به اتخاذ مواضع بزند. البته در راستای مصاحبه های پیشین با شما من محمدجواد ظریف، وزارت امور خارجه و در کل دولت را تا اندازهای، تاکید میکنم تا اندازه ای کنشگر میدانستم، اما با توجه به تحولاتی که در این ماه ها شکل گرفته است که به آن اشاره کردم دیگر نمی توانم از کنشگری محمدجواد ظریف سخن بگویم و در خصوص قدرت بالای دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه حرف بزنم. چون محمد جواد ظریف با توجه به درکی که از شرایط داخلی دارد تمایل چندانی برای اصطکاک سیاسی با جریانهای عمدتا فرادولتی در ماههای پایانی تصدی گریش در وزارت امور خارجه ندارد تا در آینده چالشهایی را برای خود به وجود آورد. اکنون ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی، آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام نیز به این باور رسیده اند که دیگر دولت و وزارت امور خارجه کنشگر نیستند. اتفاقاً خود تصویب قطعنامه شورای حکام مویدی بر همین واقعیت است. چون این قطعنامه شکست مذاکره با وزارت امور خارجه و محمدجواد ظریف را تداعی می کند. یعنی اروپا دیگر تمایلی ندارد که بخواهد از طریق مذاکره با وزارت امور خارجه منافع خود را پیش ببرد. اکنون دیگر فضا به سمت عدم مذاکره و امتیاز گیری به واسطه فشار، ذیل تصویب قطعنامه در حال پیشروی است. از این رو اروپا سعی می کند با یک سری قطعنامه و اقدامات عملی با ایران برخورد کند و دیگر تلاشی برای مذاکره با شخصی مانند ظریف را در دستور کار قرار نمیدهد.
پس در مجموع باید گفت دیگر دیپلماسی در حال رنگ باختن است و به موازاتش قدرت گیری نظام برای تعیین تکلیف پرونده های سیاست خارجی در حال پررنگ شدن. از این رو با توجه به اتفاقاتی که در صحن علنی مجلس برای محمد جواد ظریف اتفاق افتاد باید عنوان داشت که قطعاً مسائل سیاست خارجی و دیپلماسی نمیتواند بدون تاثیر پذیرفتن از این واقعیات عمل کند. بنابراین مطمئن باشید که از این پس بازیگران مقابل در صحنه دیپلماسی با اشراف بر این واقعیت که وزارت امور خارجه از یک پشتیبانی سیاسی داخلی به خصوص از ناحیه مجلس و نهادهای فرادولتی برخوردار نیست، یا آن میزان از کنشگری را برای محمدجواد ظریف و وزارت امور خارجه قائل نیستند و یا اینکه سعی میکنند از موضع قدرت با دستگاه دیپلماسی کشور برخورد کنند. چراکه بی شک گسلهای سیاسی و رفتار جریان اصولگرای رادیکال که بخشی از آن مجلس یازدهم را قبضه کرده است سبب شده تا وزارت امور خارجه در موضع ضعف قرار گیرد.
البته این مسئله باید از یک بُعد کلان تر مورد واکاوی و کالبدشکافی قرار گیرد. در این راستا قطعاً یکی از مهمترین سرچشمه های سیاست خارجی هر کشور به نهادهای قانونی و دیگر قوای موجود در ساختار سیاسی آن کشور باز می گردد. در سایه این واقعیت سال هاست که نیروهای سیاسی و نهادهای فرادولتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تحتالشعاع قرار داده اند. یعنی علاوه بر نمایندگان مجلس و تا اندازه ای قوه قضائیه برخی دیگر از سرچشمه های قدرت در برخی از نهادها و ارگان های فرادولتی سبب شده اند که دایره دیپلماسی کشور که به اسم در اختیار دولت و وزارت امور خارجه است به شدت محدود شود. اتفاقاً این نیروها و سرچشمه های قدرت فرادولتی هستند که چارچوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تعیین و آن را به دولت و دستگاه سیاست خارجی دیکته می کنند. لذا تجربه بیش از چهار دهه جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که ما با یک چالش دوگانگی و تناقض آشکار پیرامون سیاستگذاری در حوزه دیپلماسی مواجه بوده و هستیم. اتفاقا زمانی که با تغییر دولتها ما با دولتی مواجه میشویم که به دنبال گفتوگو، مذاکره، رایزنی و تعامل به خصوص با غرب است، شدت این تناقض و دوگانگی ها در حوزه سیاست خارجی پررنگ تر می شود. چرا که از یک سو دولت سعی می کند مطابق با اهداف و برنامه های خود دیپلماسی مد نظرش را تعریف کند و آن را از طریق وزارت امور خارجه پیگیری کند، اما در دیگر سو نهادهای انتصابی و فرادولتی کماکان بر رویه ثابت خود در چهار دهه گذشته اصرار دارند.
این تقابل نگاه قطعا تشتت جدی را در حوزه سیاست خارجی رقم می زند که به شکل پررنگی در دولت یازدهم و بهخصوص دولت دوازدهم دیده شد. مطمئن باشید این چالش تناقض نگاه به سیاست خارجی در سایه تقابل پررنگ تر مجلس اصولگرای رادیکال یازدهم و وزارت امور خارجه محمد جواد ظریف در ماه های پایانی عمر سیاسی دولت به اوج خواهد رسید. لذا به هر میزان که این دوگانگی و تناقض در نهادهای تاثیر گذار حوزه سیاست خارجی پررنگ تر شود توان چانه زنی وزارت امور خارجه به شدت کاهش پیدا خواهد کرد. در این راستا اتفاقا چون حاکمیت با چراغ سبز خود محمد جواد ظریف را برای انجام مذاکرات برجامی حمایت کرد سبب شد تا دولت در یک موضع قدرت وارد گفت وگو شد و نهایتاً مذاکرات را به نتیجه رساند. البته در همان زمان هم مسئله تناقض در امر سیاست خارجی وجود داشت، اما این اختلافات بعد از حصول برجام رفته رفته به جایی رسید که شرایط برای عدم شکلگیری دیپلماسی قدرتمند به وجود آمده، به گونه ای که اکنون وزارت امور خارجه که در بالاترین سطح اختلاف با نهادهای انتصابی و فرادولتی است نمیتواند از توان چانه زنی بالایی برخوردار باشد. چون این نهادها اجازه این تحرک دیپلماتیک را به ظریف نمی دهند.
ولی نکته بسیار مهم اینجاست که ما حداقل در دولت نهم شاهد یک دست شدن قدرت و کاهش میزان تناقض نگاه در حوزه سیاست خارجی بین نهادهای انتخابی و انتصابی بودیم. اما نهایتاً این شرایط به شکل یک دیپلماسی قدرتمند نیجامید. به باور شما آیا اساساً مبنای بینش سیاسی نهادهای انتصابی می تواند تامین کننده منافع کشور در مناسبات سیاست خارجی باشد؟
نکته بسیار مهمی که در این خصوص باید به آن اشاره کرد این است که ما باید نوع مناسبات چین و روسیه در یک سو و ایالات متحده آمریکا و اروپا در سوی دیگر را مورد ارزیابی قرار دهیم. به عبارت دیگر باید دید موازنه قدرت بین دو بلوک چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد. چون به نظر می رسد اگر چه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران راهبرد نه شرقی و نه غربی مطرح شده است، اما نهادهای فرادولتی و انتصابی به عنوان سرچشمه های قدرت مبنانی دیپلماسی ایران را به نحوی تعریف کرده اند که به شکل بسیار پررنگ و گستردهای در تعامل با شرق پیگیری می شود. لذا به هر میزان که موازنه قوا به ضرر مسکو و پکن باشد به همان میزان نیز منافع ما در سیاست خارجی تحت الشعاع قرار می گیرد. البته این نکته مهم را هم باید مد نظر قرار داد که اگرچه اکنون روابط گسترده خود را در حوزه سیاست خارجی با شرق تعریف کردهایم، اما اختلاف نگاه ایدئولوژیک سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به ویژه در منطقه خاورمیانه با دیپلماسی مدنظر مسکو و پکن سبب شده است که حتی اگر در یک موازنه قوا شرایط به سود روسیه و چین باشد باز هم منافع جمهوری اسلامی ایران تامین نشود. مصداق بارز این اختلاف نگاه در خصوص اسرائیل به چشم میخورد. به هر حال روسیه و چین نیز به اندازه اروپایی ها و آمریکایی ها و حتی بیشتر از آنها به دنبال تامین امنیت اسرائیل هستند. به خصوص این نگاه به شدت از سوی کرملین پیگیری میشود. همین مسئله سبب شده است که انطباق کامل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با دیپلماسی روسیه و چین شکل نگیرد تا یک منافع ناشی از تعامل با شرق در حوزه دیپلماسی متوجه کشور شود. لذا در طول این سال ها متاسفانه نوع نگاهی که به سیاست خارجی شده خسران جدی در تامین منافع کشور را به دنبال داشته است.
در راستای تحلیل شما اکنون به نظر می رسد که وضعیت کشور، هم از نظر سیاسی، هم از نظر اقتصادی و معیشتی و هم از نظر بهداشتی و درمانی به یک وضعیت شکننده رسیده است. از نگاه شما آیا این تناقضات و اختلاف نگاه بین نهادهای انتخابی و انتصابی در مسئله سیاست خارجی می تواند از سوی جامعه هضم شود. به خصوص که کشور از یک سو با بحران ها و چالش های اقتصادی و معیشتی ناشی از تحریم ها و سیاست فشار از سوی ایالات متحده دست و پنجه نرم می کند، در آن صورت وضعیت نگران کننده بهداشتی مردم، ذیل تشدید شیوع کرونا و نیز اقتضائات سیاسی آستانه انتخابات ۱۴۰۰ وضعیت پیچیده و بغرنجی برای جامعه شکل داده است. در سایه این شرایط اساساً افزایش انتقادات و حمله به دستگاه سیاست خارجی از جانب مجلس باعث پررنگ تر شدن چالش ها و بحرانهای داخلی نخواهد شد؟
اتفاقاً در راستای این نکته مهم شما معتقدم به هر میزان که حملات و انتقادات مجلس به دستگاه سیاست خارجی بیشتر شود علاوه بر آن که توان چانه زنی سیاسی و دیپلماتیک وزارت امور خارجه به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و ما را در موضع ضعف قرار خواهد داد از آن سو میتواند بحرانهای داخلی را تشدید کند. به هر حال همین چالشهای داخلی و حملات به دولت و وزارت امور خارجه قطعاً آثار مخربی بر بازار ارز، سکه، خودرو، مسکن و دیگر مسائل خواهد داشت. چون ثبات سیاسی قطعا آرامش روانی بازار را به دنبال دارد. کما این که عکس این مسئله هم وجود دارد. یعنی به هر میزان که اختلافات سیاسی جریانهای داخلی تشدید پیدا کند و شاهد حملات پررنگتر مجلس به دولت و وزارت امور خارجه باشیم واکنش های روانی در بازار نیز به این اختلافات سبب شکل گیری برخی نوسانات در قیمت ها خواهد شد. اتفاقا آمریکا با اشراف به این اختلافات سیاسی قطعاً راهبرد سیاست فشار حداکثری خود را پررنگتر خواهد کرد تا به نتیجه مدنظر دست پیدا کند. در آن صورت اروپاییها نیز سعی می کنند از همین بستر اختلافات منافع خود را تعریف کنند. چنانی که چین و روسیه نیز مشابه همین نگاه را پی خواهند گرفت. پس وضعیت اقتصادی شکننده کشور در کنار چالش ها و تبعات تشدید شیوع ویروس کرونا و نیز مناسبات سیاسی انتخابات ۱۴۰۰ سبب شده است که ما در یک نقطه بسیار حساسی قرار گرفته باشیم. بنابراین کوچکترین اختلاف افکنی، حمله به دولت و نظایر آن میتواند حکم کبریت در انبار باروت را داشته باشد.
لذا نمایندگان به جای دادن شعار برای تامین منافع شخصی و حزبی خود باید حتی المقدور از دامن زدن به اختلافات سیاسی برای ایجاد آرامش روانی در جامعه همت گمارند. چون در غیر این صورت معلوم نیست که جامعه تا چه زمانی پتانسیل و ظرفیت پذیرش این شرایط را داشته باشد. بیتردید افزایش قیمت دلار، سکه، طلا، مسکن، خودرو و کالاهای مصرفی در کنار وضعیت نامطلوب بهداشتی ناشی از شیوع ویروس کرونا روزبهروز آستانه تحمل مردم را کاهش داده است و هر لحظه اماکن یک واکنش جدی اجتماعی وجود دارد. من معتقدم علاوه بر چالش های کنونی وضعیت بورس هم خود به عنوان یک بمب ساعتی عمل می کند. به این ترتیب که اگر شدت اختلافات، انتقادات و حملات به دولت از جانب نهادهای فرادولتی و همچنین مجلس بیشتر شود امکان دارد، هم دولت نتواند توان کنترل وضعیت بورس را داشته باشد و هم واکنش روانی بازار و شرکت ها، افت شاخص ها را به دنبال داشته باشد و این مسئله به عنوان موتور محرکه اعتراضات گسترده در جامعه عمل خواهد کرد به گونهای که اعتراضاتی به مراتب گستردهتر، جدی تر و عمیق تر از آبان ماه سال گذشته در کشور شکل خواهد گرفت. به هر حال با سیاستگذاری دولت در چند ماه اخیر تعداد سرمایهگذاران بورس از ۶ میلیون به ۳۰ میلیون نفر افزایش پیدا کرده است؛ افرادی که بیشتر پس انداز زندگی خود را در این بازار سرمایه گذاری کرده اند. بنابراین با کوچکترین اتفاقی برای این نقدینگی و پسانداز مردم مطمئناً تنش ها و اعتراضات مردم به نقطه ای خواهد رسید که مسئولین توان کنترل آن را نخواهند داشت. لذا تاختن به وزارت امور خارجه، حمله به سیاست خارجی، تخریب دولت، پیگیری نگاه شعاری و انقلابی مجلس یازدهم در تقابل هرچه بیشتر با ایالات متحده آمریکا، اروپا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، شورای حکام و نظایر آن عملاً شرایط را بدتر خواهد کرد.
بنابراین باید در کوتاه مدت دو اقدام لازم صورت گیرد؛ اولاً از شدت حملات و تخریب دولت و دستگاه سیاست خارجی با عدم پیگیری نگاه شعاری و انقلابی کاسته شود و در سایه حمایت از دولت به کنترل بحران در وضعیت بهداشتی، اقتصادی و معیشتی کمک کرد. از طرف دیگر نباید با برخی مواضع، اقدامات و طرح ها از سوی مجلس اصولگرای یازدهم شرایطی را شکل داد که ایالات متحده آمریکا، اروپا در کنار شورای حکام، آژانس بین المللی انرژی اتمی، شورای امنیت و دیگر بازیگران بتوانند ایران را به اولویت و صدر مسائل در مناسبات بین المللی بدل کنند. خصوصاً که هفته ها است که تلاش جدی از سوی ایالات متحده آمریکا برای تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران در شورای امنیت در حال پیگیری است. از آن سو و طبق گفته آقای عراقچی احتمال کشیده شدن پرونده فعالیتهای هستهای ایران در نشست آتی شورای حکام به شورای امنیت وجود دارد. از طرف دیگر تحرکات جدی برای انزوای ایران و نیز وادار کردن تهران به نشان دادن واکنش در دستور کار قرار گرفته است. یعنی بعد از ادعای آمریکاییها برای توقیف کشتی حامی حامل تسلیحات ایرانی به مقصد یمن که به منظور تاثیر گذاری بر شورای امنیت برای تصویب قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی و همچنین ادعای اسرائیل در خصوص برخی اتفاقات داخلی در ایران، شرایط متفاوت از گذشته است. بنابراین باید در یک هوشمندی سیاسی و انعطاف دیپلماتیک وضعیت را به نقطه ای برسانیم که پرونده ایران از حساسیت کمتری برخوردار شود. در غیر این صورت با افزایش حساسیت جامعه بین الملل نسبت به پرونده ایران قطعاً وضعیت داخلی نیز پرتلاطم و بغرنج تر خواهد شد.
اما در کنار آن نکاتی که شما به آن اشاره کردید بسیاری هم انتقادات جدی به مواضع و سخنان محمدجواد ظریف در جلسه علنی مجلس داشتند. از نگاه شما بازی کردن وزیر امور خارجه در زمین اصولگرایان تا چه اندازه می تواند باعث عدم اصطکاک سیاسی وزارت امور خارجه و شخص وزیر با مجلس و دیگر نهادهای انتصابی و فرادولتی شود. به هر حال شما اعتقاد داشتید که ظریف بعد از پایان دوران وزارت امور خارجه به دنبال چالش های حقوقی و امنیتی برای خود نیست؟
به نظر من بین تمام وزراء و حتی خود حسن روحانی، رئیس جمهور وضعیت محمد جواد ظریف یک وضعیت خاص، پیچیده و بسیار بغرنجی است. به گونهای که میتوان گفت ظریف در شرایط مرگ و زندگی سیاسی به سر می برد. چون اکنون محمدجواد ظریف با دو نگاه مواجه است. بخشی از جامعه، افکار عمومی و سیاسیون وی را وطن پرست و شخصی در راستای تامین منافع ملی قلمداد میکنند و برخی وی را خائن می دانند. لذا ظریف در یک حالت بینابینی و خوف و رجاء به سر می برد. لذا متاسفانه باید اذعان کرد که محمد جواد ظریف در ترازوی عدل هیچ کدام از جریان های سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب قرار ندارد، بلکه در ترازوی سیاسی آنها قرار دارد. لذا نکته مهم اینجاست که اگر چه بخشی از جامعه تلاش دارد محمدجواد ظریف را فردی وطنپرست و خدوم معرفی کنند، اما تلاشها برای محاکمه محمد جواد ظریف و جاسوس قلمداد کردن وی در راستای فقط تقدس زدایی و از بین بردن گفتمان اصلاح طلبی بر این نگاه طیف اول می چربد. چون چنین تلاش هایی با هدف نابودی برجام و محاکمه ظریف عملاً سعی دارند گفتمان سیاسی اصلاح طلبان در حوزه دیپلماسی را از بین ببرند. چون پیشتر با تخریب دولت در طول سالهای گذشته، انداختن توپ بی کفایتی در زمین قوه مجریه و هم چنین شرایطی که برای عدم حضور گسترده اصلاحطلبان، مستقلین، معتدلین و حتی اصولگرایان میانه رو در مجلس یازدهم شکل گرفت، گفتمان سیاست داخلی این جریان عملاً به حاشیه کشیده شد و فقط مسئله سیاست خارجی مانده است که می توان با محاکمه ظریف و از بین بردن برجام آن را نیز محقق کرد. پس محمد جواد ظریف با اشراف بر این شرایط خاص، پیچیده و حساس است که سعی دارد در زمین اصولگرایان و مجلس رادیکال بازی کند تا حداقل بعد از پایان دوران ماموریشت چالشی برای وی شکل نگیرد. البته به نظر میرسد تا این جای کار این بازی ظریف در زمین اصولگریان رادیکال منافعی برای وی در کاهش اصطکاک سیاسی با این جریان در پی نداشته است. البته در راستای نکته شما بودند تعدادی از سیاسیون داخلی که انتقادات جدی به مواضع ظریف در قالب بازی سیاسی در زمین اصولگرایان در جریان حضورش در مجلس یازدهم داشته و دارند. اما این افراد قطعاً شرایط خاص و پیچیده ظریف را در نظر نمی گیرند و سعی می کنند با نگاه خود مسائل را تعریف کنند. گویا این افراد هم تلاش دارند با تخریب ظریف وی را فردی قلمداد کنند که نگاهی ملتمسانه به جریان اصولگرای رادیکال دارد. البته در این میان این سناریو را هم باید مد نظر قرار داد که با افزایش این حملات، توهین ها و حتی تهدید به محاکمه سعی میکنند ظریف را از ایران فراری دهند. چون در این صورت موج سازی رسانهای و سیاسی علیه جریان اصلاحطلب و معتدلین به شکل جدی در دستور کار خواهد بود.
نظر شما :