کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم چه کارنامهای از خود به جای گذاشت؟
کمیسیونی ۴ سال در تقابل با وزارت امور خارجه!
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – تنها ۵ روز تا پایان حیات سیاسی مجلس دهم در چهارشنبه هفته جاری زمان باقی است. اما در طول چهار سال گذشته کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی چه کارنامهای از خود در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی و همچنین در حوزه امنیت ملی به جای گذاشته است؟ دیپلماسی ایرانی بررسی بیشتر این سوال را در گفت وگویی با سید جلال ساداتیان، سفیر اسبق ایران در انگلستان، نماینده مجلس شورای اسلامی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در دوره چهارم و کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
بگذارید مصاحبه با حضرتعالی را این گونه آغاز کنیم به عنوان فردی که در کارنامه سیاسی و دیپلماتیک شما سابقه سفارت ایران در انگلستان، نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دوره چهارم از حوزه همدان و نیز سابقه حضور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در همین مجلس چهارم (نام این کمیسیون در دوره چهارم سیاست خارجه بود) به چشم می خورد، چه ارزیابی از کارنامه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم را در طول چهار سال گذشته از بابت تغییر مکرر ساختار هیات رئیسه دارید؟ به گونه ای که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم تنها کمیسیون در طول تاریخ مجلس است که با حضور علاء الدین بروجردی در دو سال اول مجلس دهم، حشمت الله فلاحت پیشه در سال سوم و مجتبی ذالنوری در سال پایانی بیشترین تغییر در هیات رئیسه را داشت. آیا تغییر مداوم ساختار هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم را در طول چهار سال گذشته یک نقطه قدرت و قوت به واسطه چرخش دیدگاههای سیاسی اعضای حاضر در آن قلمداد می کنید و یا نقطه منفی به واسطه عدم ثبات مدیریت میدانید، به ویژه در مقام قیاس با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس چهارم که شما در آن حضور داشتید و «کمیسیون سیاست خارجه» نام داشت شاهد یک ثبات مدیریتی به واسطه حضور مستمر ۴ ساله حسن روحانی (رئیس جمهور فعلی) به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی و جواد لاریجانی (رئیس مجلس فعلی) به عنوان نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی بودیم؟
من در پاسخ به این سوال شما معتقدم که اساساً تغییر مداوم در ساختار مدیریتی و هیات رئیسه که در کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم به شکل پررنگی نمود پیدا کرد، نه تنها باعث چرخش قدرت و پررنگ تر شدن کارایی این کمیسیون نشد، بلکه باعث کاهش توان نظارتی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بر وزارتخانه های مربوط شد. متاسفانه این تغییر و تحولات در ساختار هیات رئیسه موجب شد که طی چهار سال گذشته که از عمر مجلس دهم می گذرد و در آستانه روزهای پایانی عمر آن هستیم نگاه های متعدد، متفاوت، مختلف و گاه متضادی بر مسئله سیاست خارجی و منافع امنیت ملی حاکم باشد. به گونهای که در هر دوره با حضور یک فرد به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی رفتار کمیسیون در برخورد با وزارت امور خارجه، شخص محمدجواد ظریف و نیز در برخورد با مقوله هایی مانند برجام متفاوت بود. پس تغییر مداوم هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم یک نقیصه، نقطه ضعف و پاشنه آشیل این کمیسیون بود،بود نه نقطه قوت آن.
اما ضمن درست بودن انتقاد شما ذیل نکاتی که مطرح کردید، همین مشخصه تغییر مداوم هیات رئیسه به عنوان یک رویه در عمر ۴ ساله کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم باعث پایان دادن به ریاست ۱۴ ساله علاءالدین بروجردی بر این کمیسیون توسط حشمت الله فلاحت پیشه شد. آیا این نکته به خودی خود نمیتواند سایر ابعاد منفی تغییرات مداوم هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم را به حاشیه ببرد؟
خیر چون این نکته شما زمانی درست است که از همان آغاز حیات کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، اعضای کمیسیون به استمرار حضور علاءالدین بروجردی در سمت رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم پایان می دادند و در ادامه و در طی چهار سال پیش رو با یک ثبات مدیریتی، کار را پیش می بردند، نه اینکه در بحبوحه و میانه حیاط مجلس دهم ما شاهد یک کشمکش جریان های سیاسی حاضر در مجلس و نیز اعضای کمیسیون امنیت ملی برای کسب کرسی ریاست کمیسیون به خصوص در دو سال پایانی آن باشیم. کما اینکه در زمان ریاست کمیسیون امنیت ملی در دوره علاءالدین بروجردی شاهد یک گسل نسبی با وزارت امور خارجه و مسئله برجام بودیم که با روی کار آمدن فلاحت پیشه تا اندازهای تعدیل شد، اما دوباره با حضور آقای ذوالنوری در مسند ریاست کمیسیون، حمله به امور خارجه و برجام پررنگ تر شد.
یعنی شما معتقدید که در چهار سالی که از حیات کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم میگذرد ما شاهد جنگ قدرت میان جریانهای سیاسی در کمیسیون امنیت ملی بودیم، نه چرخش قدرت میان این جریان ها؟ به بیان دیگر شما آبستراکسیون 26 خرداد ماه سال گذشته علیه حشمت الله فلاحت پیشه برای عدم حضور مجددش در سمت ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی را نماد این جنگ قدرت میان جریان های سیاسی اعضای این کمیسیون در مجلس دهم می دانید؟
بله دقیقاً نکته شما دال بر جنگ قدرت بر سر کسب کرسی ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم درست است. البته این جنگ قدرت بیشتر از جانب جریان اصولگرای مجلس حاضر بود تا بتواند از طریق کسب کرسی ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به شکل پررنگتری محمدجواد ظریف و دستگاه سیاست خارجی را تحت فشار قرار دهد و جنگ روانی و لفظی خود را علیه توافق هسته ای پی بگیرد. البته از طرف دیگر این جنگ قدرت تنها محدود به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نبود، بلکه در سایر کمیسیون های مجلس و حتی در خصوص کرسی ریاست مجلس هم شکل گرفت. به هر حال با انتخابات مجلس دهم شاهد بودیم که طیفی از جریانات اصلاح طلب و اعتدالیون نزدیک به دولت درصدی از کرسیهای پارلمانی مجلس دهم را به دست گرفتند و همین مسئله سبب شد تا تقابل سیاسی در این مجلس بین جریان های سیاسی پررنگتر شود، مسئله ای که در مجلس نهم و به شکل پررنگ تر در مجلس یازدهم به هیچ عنوان وجود ندارد. چون مجلس یکدست در اختیار اصولگرایان تندرو قرار دارد. اما مجلس دهم با وجود این تنوع حضور جریان های سیاسی نتوانست از آن به عنوان یک فرصت به منظور ایجاد دیالکتیک سیاسی و تعامل در میان جریان ها برای تعالی گفتمان دموکراسی خواهی درون مجلس استفاده کند، بلکه این تنوع جریان های سیاسی مجلس دهم یک جنگ قدرت شکل داد به گونه ای که آقای ذوالنور برای کسب کرسی ریاست کمیسیون امنیت ملی در یک سال پایانی حیات مجلس دهم از یک جنگ قدرت میان اعضاء بهره برد.
فارغ از جنگ قدرت چه نقدی بر اعضای این کمیسیون مهم در مجلس دارید. به طور مشخص و دقیق اگر اعضای این کمیسیون را با اعضای کمیسیون شما در مجلس چهارم با حضور افرادی چون حسن روحانی، جواد لاریجانی، محمود دعایی، حسن سبحانی نیا، قاسم شعله سعدی، سعید رجایی خراسانی (رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس سوم به مدت سه سال)، حسن قشقاوی، دکتر مهدی زاده، دکتر صدرا، حضرتعالی و غیره قیاس کنید چه وزنی برای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم قائلید، به ویژه که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی یکی از کمیسیونهای تخصصی مجلس با وظایفی در محدوده سیاست و روابط خارجی، دفاع، اطلاعات و امنیت است که دارای پنج کمیته «حقوق بشر»، «روابط خارجی»، «امنیت داخلی»، «دفاعی» و «هستهای» است. لذا حوزه عملکردی این کیسیون تداخل بیشتری با حوزه فعالیت وزاتخانه هایی مانند وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، امور خارجه و وزارت کشور و نیز شورای عالی امنیت ملی دارد. از این رو باید اعضا توان بالایی در این حوزه ها داشته باشند، آیا با توجه به نکات آیا اعضاء این توان را داشتند؟
مطمئن باشید اگر سطح سواد، دانش دیپلماتیک، شناخت سیاسی- امنیتی و همچنین تجربه افراد حاضر در این کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بالا باشد از یک سو اعضای این کمیسیون میتوانند به عنوان اعضای کمیسیون مهمی مانند کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نظارت جدی، دقیق و منطبق با وظایف خود بر برخی از وزارتخانه هایی که بیشتر در حوزه کاری کمیسیون مانند وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و وزات دفاع قرار دارد، داشته باشند. ضمن این که از طرف دیگر این اعضاء با چنین توانایی های بالایی می توانند از دخالت های بی جا و بی مورد خودداری کنند و در عین حال با همان مجموعه نظارت ها، تذکرات و انتقادات می توانند بخش اجرایی دولت را در مسیر درست قرار دهند چرا که برخی وزارتخانه های مرتبط با حوزه اختیارات کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی که نام برده شد با عملکرد خود می توانند این وزارتخانه ها به این باور و اقناع برسانند که اعضای حاضر در این کمیسیون از افراد باتجربه و آشنا به حوزه عملیاتی خود هستند، لذا پذیرش بهتری از جانب دستگاههای اجرایی در خصوص انتقادات و پیشنهادات مطرح شده از جانب آنها شکل خواهد گرفت. اما متاسفانه باید این نکته تلخ را در نظر گرفت که هر دوره ما شاهد پس رفت در خصوص به کار گیری افراد با تجربه، باسواد و آشنا به حوزه مدیریتی در مجلس و به خصوص کمیسیون امنیت ملی و سیاسیت خارجی که موضوع مصاحبه من با شما است، بوده ایم. صرف داشتن مدرک تحصیلی و نیز تایید شورای نگهبان نمی تواند دال بر تایید توانایی افراد ذی صلاح در مجلس و به تبع آن در کمیسیون های مربوط باشد. داشتن مدرک تحصل و برخی شرایط اولیه لازم است، اما کافی نیست. لذا به اعتقاد من نمایندگان مجلس باید دارای ترکیبی از مدرک و دانش تحصیلاتی و همچنین توانایی ها و ادراک بالا نسبت به موضوع خاصی را دارا باشند تا بتوانند در کمیسیون های مربوطه به کار گیرند و این کمیسیون ها در ادامه بتوانند باعث ارتقاء کارآیی مجلس و همچنین کارایی قوه مجریه شوند. به هر حال کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز دارای ابعاد گوناگون حوزه نظارتی است بنابراین اعضای آن باید دارای دانش و همچنین تجربه در حوزههای عملیاتی سیاست خارجی و همچنین امنیتی را داشته باشند. در کنار آن حداقل باید به زبان خارجی به طور کامل مسلط باشند تا به واسطه همان آشنایی با زبان خارجی بتوانند در حوزه سیاست خارجی نزدیک به همان زبان تحولات مربوط را بررسی کنند. به طور مثال اگر نماینده مجلس بتواند به زبان عربی تکلم داشته باشد به طور طبیعی تحلیلی بر تحولات منطقه خاورمیانه خواهد داشت یا اگر زبانی مانند زبانروسی را داشته باشد میتواند به حوزه اوراسیا وارد شود و یا اگر زبانهای حوزه آسیای شرقی را آشنا باشد میتواند در حوزه آسیای جنوب شرقی تحلیل های خود را ارائه کند و یا به زبان انگلیسی، فرانسه، آلمانی و غیره وارد باشد میتواند در حوزه اروپا و آمریکا تحولات را دنبال کند. این یک نیاز است. لذا به همین واسطه قطعاً اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در قیاس با کمیسیون های پیشین در مجالس قبلی از دانش و توان کمتری برخوردار بوده اند و این نقیصه در کارنامه چهار ساله آنها مشهود است. لذا این مسئله قطعاً بر نحوه عملکرد آنها و نحوه دیالکتیک این کمیسیون با برخی وزارتخانهها مانند وزارت اطلاعات، وزارت کشور، وزارت دفاع و در راس آنها وزارت امور خارجه، شخص آقای دکتر ظریف و برجام در طول همین مدت چهار سال گذشته موثر بوده است.
با همین نکته پایانی تان سوال بعدی را طرح می کنم. همانگونه که از نام کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی پیداست بخش مهمی از وظایف این کمیسیون به حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باز می گردد. حال از نگاه شما دیالکتیک سیاسی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم با دستگاه دیپلماسی را چگونه ارزیابی می کنید؟
من در یک جمله و به طور خلاصه معتقدم که اگر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم شورای اسلامی ایران در تقابل با وزارت امور خارجه، شخص آقای دکتر ظریف، برجام و دیگر فعالیت های دستگاه دیپلماسی ایران در دولت روحانی قرار نگرفته باشد، در بهترین حالت باید اذعان کرد که این کمیسیون هیچ گونه همراهی، حمایت و حتی موضع شفاهی کم رنگی را در خصوص وزارت امور خارجه طی چهار سال گذشته نداشت. پیرو این واقعیت و در همین مدت چهار سال اکثر جلسههای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم با آقای ظریف و دیگر اعضای دستگاه دیپلماسی دولت با تشنج، تهدید به سوال، استیضاح و اختلافات پررنگ همراه بوده است. اگرچه جریان های مخالف با نگاه دولت حسن روحانی به خصوص در حوزه سیاست خارجی هم بنا به ذات، ماهیت و عملکرد مجلس در خصوص نظارت بر تمام عملکردهای دولت می تواند انتقاداتی به دستگاه ها و وزارتخانه ها داشته باشد، اما من بر این باورم یک زمان این نظارت یک نظارت تخصصی، مبتنی بر واقعیات و در چارچوب انتقادات درست و منطقی است و تمام اعتراضات نمایندگان این جریان در کمیسیون هایی مانند کمیسیون امنیت ملی واقعاً در راستای تحقق اهداف نظام و تعالی منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است، ولی ما یک زمان شاهد هستیم که جریانات سیاسی داخلی در مجالس فقط به دنبال سنگ اندازی، برخورد دگم حزبی و غیر واقعی و چوب لای چرخ گذاشتن دستگاه ها است که شروع به انتقادو اعتراض می کنند، آن زمان مسئله متفاوت از ذات و ماهیت نظارتی مجلس خواهد شد. اینجا دیگر مجلس ابزار جریانهای سیاسی برای تاختن به دولت، وزارت امور خارجه، شخص آقای دکتر ظریف، برجام، مذاکره و نظایر آن است. در این رابطه و در بحبوحه پروسه مذاکرات برجام این انتقادات از سوی کمیسیون امنیت ملی وارد بود و اعضای کمیسیون با احضار وزیر امور خارجه می توانستند از کم و کیف و دستاوردهای مذاکرات اطلاع حاصل کنند و با انتقادات خود نتایج بهتری را به دست آوردند، اما زمانی که مذاکرات به نتیجه رسید، برجام حاصل شد، مقام معظم رهبری بر آن صحه گذاشت و مجلس نهم آن را تصویب کرد دیگر برخی انتقادات، تاختن ها، سخن رانی های تند و آتشین به اصطلاح انقلابی اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم در حوزه های انتخابی و شهرستان ها برای جمع کردن آراء در مجلس آتی، حاشیه سازی ها، برچسب زدن ها و دادن عناوینی خارج از عرف سیاسی، دیپلماتیک و حتی خارج از ادب از سوی برخی نمایندگان و به خصوص اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در خصوص محمد جواد ظریف و وزارت امور خارجه دیگر در چهارچوب نظارت قرار نمی گیرد، بلکه یک رفتار کودکانه و سطحی حزبی بر مبنای نگاه محدود سیاسی جریان هاست که به دنبال انتقامگیری سیاسی از دولت، تایید از جناب شورای نگهبان و جمع کردن رای بود. شما در جریان انتخابات مجلس یازدهم دیدید که چه اتفاقاتی افتاد و چه ها شد؟! ببینید رفتار اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم تا چه اندازه تنزل پیدا کرد که حتی برخی از نمایندگان مجلس حاضر در این کمیسیون بعد از برگزاری نشست ها، گفت وگوها و مذاکره با وزیر امور خارجه و بیان برخی مسائل محرمانه، آن را به صورت علنی و غالبا مغایر با آن چیزی که در جریان جلسه پی گرفته شده بود به رسانه ها، خبرگزاری ها و روزنامههای عمدتا جریان متبوع خود انتقال می دادند تا از یک سو برای خود یک جریان سازی رسانهای را شکل دهند و از سوی دیگر تخریب وزارت امور خارجه صورت گیرد. این جاست که من واقعاً به معنای واقعی کلمه هیچگونه نقطه امیدی در کارنامه اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در خصوص دیالکتیک سیاسی با وزارت امور خارجه نمی بینم.
ولی آیا تفاوت اقتضائات رسانهای مجلس دهم ناظر بر افزایش تعداد خبرگزاریها، روزنامهها، رسانه ها، پررنگ تر شدن نقش فضای مجازی، سرعت تبادل اطلاعات و نظایر آن که قطعا متفاوت از مجلس چهارم و زمان حضور شما در کمیسیون امنیت ملی بود این نقد حضرتعالی را تا اندازه پوشش نمی هد؛ به هر حال عطش اطلاعاتی پررنگی در جامعه شکل گرفته است لذا بی شک رسانه ها نیز فارغ از هر طیف و جریان سیاسی به دنبال دستیابی به اطلاعات مربوط به نشستهای مسئولین، به خصوص مسائل حساس امنیتی و سیاسی مانند وزارت امور خارجه و کمیسیون امنیت ملی هستند؟
من منکر عطش اطلاعاتی جامعه و همچنین رسانه ها برای کسب اطلاعات و انتقال سریعتر آن به جامعه نیستم، اما یک زمان مسئله بازی سیاسی به منظور تخریب دولت و تلاش برای کسب قدرت است؛ اینجاست که من منتقد برخی سخنان، مواضع، مصاحبه ها و انتقادات اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم هستم که نمونه آن فراوان است. اگر شما در طول چهار سال گذشته به برخی مصاحبههای اعضای کمیسیون امنیت ملی مراجعه کنید می بینید که هیچ کدام از این مصاحبه ها برای رفع عطش اطلاعاتی جامعه نیست، بلکه یک بازی سیاسی برای تخریب دولت و کسب قدرت است. من بر این باورم که از زمان مرحوم کریم سنجابی به عنوان اولین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران تا به اکنون ما هیچ رئیس دستگاه دیپلماسی به توانایی آقای ظریف نداشته ایم. ایشان علاوه بر تسلط کامل به زبان انگلیسی، قدرت نطق بالا دارای مهارت در اقناع و همچنین قدرت مانور جدی در دیپلماسی عمومی و هوشمندی در جنگ روانی علیه آمریکاییها هستند، ضمن اینکه مقام معظم رهبری بارها بر اهلیت ایشان و انقلابی بودن وی صحه گذاشته است.
حال به جای حمایت و همسویی با چنین وزیر امور خارجه توانایی ما شاهد چه جریان سازی های رسانه های، سیاسی و امنیتی علیه آقای ظریف در طول تقریبا 8 سال گذشته توسط اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم و به خصوص مجلس دهم بودیم، چون این افراد به دنبال آن بودند که منافع و اهداف خود را به آقای ظریف حقنه کنند درصورتی که وزیر امور خارجه با توجه به دانش، شناخت و تجربه بالا یک چهارچوب و مسیر مشخصی را در دیپلماسی پی می گرفت که مغایر با نگاه آقایان بود؛ همین مسئله سبب برخی بازی های سیاسی کودکانه این نمایندگان مجلس دهم در کمیسیون امنیت ملی و دیگر کمیسیون ها شد در صورتی که حتی فردی مانند سردارسلیمانی در جریان سفر بشار اسد به ایران که به استعفای آقای ظریف انجامید، زمانی که به اشتباه خود پی برد، سعی در دلجویی از وزارت امور خارجه برآمد، در صورتی که نمایندگان مجلس دهم و خصوصا اعضای کمیسیون امنیت ملی از این درک درست شهید سردار سلیمانی بی بهره بودند و فقط در سایه بازی های سیاسی به دنبال تخریب وزیر امور خارجه بوده و هستند. این رویه در سال پایانی عمر این کمیسیون بیشتر مشهود است.
باز هم در مقام تشکیک و تنویر، آیا تعدد برگزاری نشست های کمیسیون امنیت ملی با وزیر امور خارجه در مجلس دهم را لزوماً به معنای یک نقیصه و تلاش برای تخریب دستگاه دیپلماسی از جانب کمیسیون امنیت ملی در این مجلس تلقی کرد و یا این که به واسطه برخی اقتضائات سیاست خارجی مانند خروج دونالد ترامپ از برجام، بازگشت تحریمها، اعمال سیاست فشار حداکثری، ترور سردار سلیمانی، آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی و نظایر آن، شرایط ایجاب می کرد که کمیسیون امنیت ملی جلسات متنوع، متناوب و پرشماری را با وزارت امور خارجه در خصوص بحث و بررسی در این باره داشته باشد که لزوماً میتواند به تقابل دیدگاه های جریانات سیاسی حاضر در این کمیسیون با شخص وزیر امور خارجه هم بینجامد؟
باز هم تکرار میکنم مجلس شورای اسلامی و کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بنا به ذات و ماهیت قانونی خود در خصوص نظارت بر عملکرد دستگاه های اجرایی دولت میتواند در خصوص همه سخنان، مواضع، مصاحبه ها، تصمیمات، سفرها، مذاکرات و گفتوگوهای دوجانبه و چندجانبه دیپلماتیک حضوری و یا تلفنی وزیر امور خارجه، وی را به مجلس فرا بخواند و یا در کمیسیون با وی در این رابطه گفت و گو داشته باشد؛ این حق طبیعی مجلس و کمیسیون امنیت ملی، فارغ از اینکه چه جریانی در راس آن قرار دارد، است و وزیر امور خارجه نیز موظف است در این خصوص گزارش جامع و کاملی را به اعضای کمیسیون امنیت ملی و دیگر نمایندگان مجلس ارائه کند. این روال طبیعی و قانونی کار است. کما اینکه در راستای نکات شما قطعاً با افزایش تحولات، اتفاقات و رویدادها در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی ما باید شاهد افزایش نشستهای مشترک کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با وزارت امور خارجه باشیم. اما من باز هم تاکید می کنم زمانی که برخی از اعضای این کمیسیون با رفتارها کودکانه، اطلاعات گاها محرمانه نشست مشترک با آقای ظریف را به رسانه های مد نظرشان انتقال میدهند و با ادبیات خود، آن را به نفع جریان سیاسی متبوعشان تغییر میدهند، نمی توان گفت که کمیسیون امنیت ملی برخورد صادقانه ای با وزارت امور خارجه داشته است. شما می بینید که اکنون چند ماه است وزیر امور خارجه از یک سو باید با جنگ روانی به محابای دونالد ترامپ، مایک پمپئو، برایان هوک و نظایر اینها برخورد و تقابل داشته باشد و از طرف دیگر پاسخی به جنجال آفرینی های جریان های سیاسی و رسانه های داخلی هم بدهد که به دنبال تخریب چهره وزارت امور خارجه هستند؛ اینجاست که باید در دلسوزی آقایان شک کرد. در صورتی که این میزان از انرژی که آقای ظریف برای تقابل با جریان های سیاسی داخلی می گذارد، اگر به حوزه تقابل با اقدامات آمریکا می پرداخت ما شاهد وضعیت بهتری می بودیم. اگر برجام برای ایران منافع نداشت چرا باید دونالد ترامپ، جانبولتون، مایک پمپئو، برایان هوک و دیگر اعضای کاخ سفید این گونه توافق هسته ای را مورد هجمه و حمله قرار دهند که کار به جایی برسد که نیکی هیلی، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد نشست شورای امنیت به ریاست دونالد ترامپ برای همراهی دیگر اعضای این شورا علیه برجام را در دستور کار قرار دهد که نهایتاً با شکست این سیاست و برکناری خانم هیلی ثابت شد تلاش های دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران و شخص آقای ظریف توانست یک توازن قدرت را در برابر آمریکا شکل دهد؟! قطعاً برجام برای جمهوری اسلامی ایران منافع گستردهای در پی داشته است که سبب خشم واشنگتن شده است، اما سوال اینجاست که چرا برخی از جریان های داخلی این گونه از برجام و سیاست های وزارت امور خارجه ناراحتند که بخشی از آن در طول چهار سال گذشته و در مواضع برخی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم مشهود بود؟ آیا نگاه این افراد در راستای سیاست آمریکاییها قرار دارد و یا مسئله چیز دیگری است؟! زمانی که ما شاهد برکناری جان بولتون و نیکی هیلی بودیم و تا کنون سیاست فشار حداکثری مایک پمپئو و دونالد ترامپ نیز به شکست کشیده شده است و همه آن نتیجه تقابل وزارت امور خارجه بود، ما هیچگونه حمایتی از جانب اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم از آقای ظریف شکل نگرفت و تنها شاهد هجمه سازی رسانهای و سیاسی و دادن برخی القاب و عناوین خارج از ادب به وزیر امور خارجه هستیم.
البته نکات من دال بر این نیست که آقای ظریف و وزارت امور خارجه دارای نقصان، کم کاری و یا عملکرد غلط و تصمیم اشتباهی نبوده است. اما سوال من اینجاست برجامی که منافع گسترده اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی برای ایران داشت و به یکباره با روی کار آمدن دونالد ترامپ، آمریکا از آن خارج شد، ما چرا باید تمام انتقادات و فحاشی های سیاسی متوجه آقای ظریف کنیم؟ قصور ظریف چیست؟ بلع ما می توانیم این نقد را داشته باشیم که ایران باید تضمین های بیشتری از آمریکاییها و دیگر اعضای توافق هسته میگرفت و یا اگر این اقدام انجام میشد ما منافع بیشتری را کسب کردیم، اما متاسفانه اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس دهم از همان روز اول تا به امروز تنها و تنها به سیاهنمایی و حمله بی منطق به شخص وزیر امور خارجه و دستگاه سیاست خارجی بسنده کرده اند. در حالی که این حضرات باید ترامپ را مورد حمله قرار می دادند! البته مجدداً بر این مسئله تاکید میکنم که من علیرغم تمام دفاعی از آقای ظریف دارم برخی انتقادات را هم عملکرد کارنامه ایشان وارد میدانم. در این راستا من معتقدم وزارت امور خارجه یا به سهو یا عمد به موازات تلاش های برجامی نتوانست سیاست کاهش تنش با همسایگان را دستور کار قرار دهد و همه تخم مرغ ها را در سبد برجام ریخت. از طرف دیگر دیپلماسی اقتصادی مورد نظر آقای ظریف نیز نتوانست آنگونه که باید به کمک حال وضعیت اقتصادی کشور باشد. البته بخشی از این مسئله نیز متوجه تحریمهاست، اما به هر حال این نقصها و نقدها به وزارت امورخارجه وارد است.
در راستای سوال پیشین اگر چه ما در چهار سال حضور کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم شاهد اتفاقات ریز و درشتی در حوزه دیپلماسی بودیم، اما بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ در ۲۰ ژانویه سال ۲۰۱۷، سه اتفاق مهم سایه جدی بر دیگر تحولات در این حوزه داشتند؛ اول خروج از برجام اردیبهشت ۱۳۹۷، آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ پس از یک سال صبر استراتژیک ایران و دستور ترور سردار سلیمانی در ۱۳ دی ماه سال گذشته؛ از نگاه شما کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی توانست وظایف نظارتی خود را در خصوص این تحولات به انجام برساند؟
باید اذعان کرد که با روی کار آمدن دونالد ترامپ که در گام نخست خروج از برجام، بازگشت تحریمهای آمریکا و اعمال سیاست فشار حداکثری کاخ سفید و پس از یک سال صبر استراتژیک ایران، آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی را در پی داشت، ما شاهد نقش آفرینی کمیسیون امنیت ملی به صورت پررنگی نبودیم، بلکه این کمیسیون و اعضای آن فقط در راستای جریان تحولات حرکت می کردند بدون آن که نقش آفرینی در این خصوص داشته باشند. اما در خصوص مسئله ترور سردار سلیمانی نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که به واسطه همان بازی های سیاسی به منظور تخریب وزارت امور خارجه اگرچه تصمیم دونالد ترامپ برای ترور سردار سلیمانی چهره کریه و تروریست آمریکا را برای جهان روشن کرد، ولی حتی این ترور آمریکاییها نیز تا اندازه ای به حساب برجام و وزارت امور خارجه گذاشته شد به گونهای که در خیابان های تهران سخن از ترور وزیر امور خارجه و حامیان برجام به صراحت مطرح شد. بنابراین معتقدم که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجس دهم، حداقل در بخش سیاست خارجی خود هیچگونه کارنامه قابل قبولی نداشت.
حال به بخش امنیت ملی که دیگر حوزه نظارتی و کاری کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است بپردازیم. در این راستا و در طی چهار سال گذشته ما شاهد برخی اتفاقات معناداری در حوزه امنیت داخلی بودیم به خصوص که این تحولات امنیتی با اعتراضات ۵ دی ۱۳۹۶، اعتراضات ۲۵ و ۲۶ آبان ماه ۹۸ و اعتراضات دی ماه سال گذشته به نقطه اوج رسید اگرچه که در این میان اعتراضات ریز و درشت دیگری نیز به وقوع پیوست. حال به نظر شما کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در این رابطه چه کارنامهای از خود به جا گذاشت؟
همانگونه که به درستی اشاره کردید قطعاً این بخش از حوزه نظارتی و کاری کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به مسائل داخلی و تحولات کشور مربوط است تا حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی. در پاسخ دقیق به سوال شما باید این نکته را مطرح کرد که اساساً امنیت ملی کشور تحت تاثیر چه پارادایم قدرتی قرار دارد و چه کسانی نفوذ بیشتری بر بحث امنیت ملی دارند؟ زمانی که ما شاهد حمله برخی جریان های سیاسی به سفارت انگلستان هستیم و خسارت جدی برای منافع کشور را در پی دارد و یا به واسطه حمله برخی افراد به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد موازنه قوا به سمت ریاض تغییر پیدا میکند، آن هم در شرایطی که به واسطه اقدام عربستان در اعدام شیخ نمر، شرایط ضد سعودی ها بود، باید پرسید چرا نمی توان افراد و خاطیان این حملات و اقدامات نابخردانه را شناسایی و مجازات کرد، در صورتی که خود سردسته این حمله کنندگان بارها و بارها و به صراحت از نقششان در این حملات سخن گفته اند. آیا شناسایی آنان سخت است یا نمی خواهند اقدامی علیه شان صورت گیرد؛ سوال جدی اینجا است؟! حال با همین منطق من معتقدم اساسا آن نگاه امنیتی که در اعتراضات سال ۹۶ و سال گذشته شکل گرفت باعث شده است که دست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در خصوص تقابل و نظارت بر این مسائل بسته و محدود باشد، به نحوی که من معتقدم همان گونه که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در خصوص دیپلماسی کارنامه قابل دفاعی ندارد، به صورت پررنگتری در حوزه امنیت ملی داخلی نیز به مراتب کارنامه ضعیف تری از خود نشان داده است.
نظر شما :