برگزیت نهایتا فرا رسید
اتحادیه اروپا و بریتانیا در مواجهه با پیامدهای جدایی (بخش دوم و پایانی)
یادداشت جهانی تهیه شده توسط توسط چتم هاوس، موسسه آلمان در امور بین المللی و امنیتی، آی اِی آی و اندیشکده پیشرو مستقل با تمرکز بر سیاست های اروپایی
دیپلماسی ایرانی: در سال 2016 که مردم بریتانیا به ترک اتحادیه اروپا (برگزیت) رای دادند، کمتر کسی پیش بینی می کرد که مذاکرات در این زمینه بیش از سه سال طول بکشد و به دو انتخابات سراسری زودهنگام بینجامد. اختلاف نظرها درباره شدت و زمان بندی جدایی بریتانیا از بلوک اروپایی تا پایان سال 2019 ادامه داشت و تنها پس از پیروزی حزب محافظه کار بریتانیا در انتخابات ماه دسامبر بود که مسیر پیش رو روشن شد. اگرچه بریتانیا اتحادیه اروپا را به طور رسمی در تاریخ 31 ژانویه سال 2020 ترک کرده، اما ابتدا وارد یک دوره انتقال می شود که در جریان آن، همچنان در اتحادیه گمرکی و بازار واحد اتحادیه اروپا خواهد ماند تا چارچوب روابط آتی به طور دقیق مشخص شود.
جنگ آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر روابط با بریتانیا
اِتوره گرِکو (معاون اجرایی موسسه امور بین الملل ایتالیا)
بریتانیا از 31 ژانویه وارد یک دوره انتقالی پیچیده شده که در جریان آن مجبور به مذاکره درباره روابط دوجانبه جدید با اتحادیه اروپا خواهد بود. دولت بریتانیا هدف دستیابی به یک توافق تجارت آزاد با «تعرفه صفر، سهمیه صفر» را با اتحادیه اروپا دنبال می کند، اما توافق نظارتی که می تواند آن را با اتحادیه اروپا وابسته نگه دارد و آزادی آن را در رابطه با توافق های تجارت آزاد دیگر از بین می برد، رد می کند. هدف بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا، این است که به سیاست اقتصادی کشورش «بعد جهانی» بدهد.
اتحادیه اروپا از یک معامله تجاری بلندپروازانه حمایت می کند، اما تنها در ازای مقرراتی که زمینه را برای کسب اطمینان از تراز بودن زمین بازی فراهم می آورند که برای نمونه می توان به همگرایی مقررات در بخش هایی مانند محیط زیست، کمک های دولتی و حقوق کارگران اشاره کرد. اولویت بروکسل حفظ انسجام بازار واحد است. پر کردن شکاف بین مواضع دو طرف آسان نخواهد بود، به ویژه اینکه جانسون و اعضای دولت او وعده داده اند برگزیت در پایان 2020 به هر صورتی اتفاق بیفتد. او ممکن است در برابر زمان شکست بخورد. در حقیقت، منتقدان جانسون هنوز هم چشم انداز یک برگزیت ناگهانی را محتمل تر می دانند.
در همین حال، بریتانیا به دنبال اولویت دادن به یک توافق تجارت آزاد با ایالات متحده است. دولت دونالد جی ترامپ که از طرفداران سرسخت و فعال برگزیت بوده، ظاهرا قصد دارد برای تعمیق فاصله بین لندن و بروکسل، با بریتانیا وارد مذاکره شود. این مساله بریتانیا را به تلاش بیشتر برای دستیابی به استقلال کامل مقرراتی تحریک کرده است. بی شک اگر لندن با بروکسل به توافقی برسد که با همگرایی مقررات همراه باشد، مذاکرات تجاری با واشنگتن به ویژه در ارتباط با مواد غذایی و محصولات دامی، بسیار پیچیده خواهد شد.
در حالی که خطوط قرمز اتحادیه اروپا برای یک دولت مشتاق به بازگرداندن حاکمیت خود در بریتانیا بسیار سختگیرانه می نماید، ایالات متحده از این کشور می خواهد که قوانین نظارتی در برخی بخش های اقتصادی مانند داروسازی را تغییر دهد و این مساله می تواند اعتراض قابل توجه مردم را در پی داشته باشد. نگرانی ها و اختلاف نظر مشابه درباره استانداردهاست که به عدم موفقیت مذاکرات در تجارت، سرمایه گذاری و همکاری در دو سوی اقیانوس اطلس (تی تی آی پی) انجامیده است. در یک نقطه مشخص، لندن مجبور خواهد شد بین الگوهای نظارتی اروپا و ایالات متحده انتخاب کند.
استقلال ملی و وحدت اروپایی
استیون بلاکمَنز (پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات سیاست اروپایی در بلژیک)
اتحادیه اروپا پس از چندین دهه توسعه و عضوگیری، اکنون یک عضو خود را از دست داده است. تا اینجای کار، تجربه دردناک برگزیت به انسجام بیشتر بین 27 شریک باقی مانده انجامیده و اتحادیه را تضعیف نکرده است. با این حال، اگر اتحادیه اروپا بخواهد که خروج بریتانیا از اتحادیه همچنان عاملی برای «نزدیکی هر چه بیشتر دیگر اعضا» باشد، باید دست کم 3 درس از این ماجرا بگیرد.
1. قدرت در وحدت است. دستورالعمل های شورای اروپا برای برگزیت به عمد امکان انعطاف پذیری اندکی برای کمیسیون اروپایی در مذاکرات از طرف این بلوک فراهم آورد، اتحادی که با شکاف های عمیق در بریتانیا در تضاد کامل بود. برای اتحادیه اروپای مواجه شده با بحران، به ویژه با توجه به اینکه اعضای آن اغلب بر سر چالش های سیاست خارجی اختلاف نظر دارند، این یک تجربه ارتقاء دهنده بود. قدرت اقتصادی و نظارتی هسته اصلی اتحادیه اروپا را تعریف می کند، اما این نهاد یک تلاش سیاسی فراتر از یک توافق تجارت آزاد است. پرونده ایرلند نشان می دهد که عضویت در اتحادیه اروپا می تواند برای یک کشور محافظت بیشتری فراهم آورد و آن را در پیشبرد منافع ملی خود سوق دهد.
2. وابستگی متقابل انکار شدنی نیست. سیستم بین المللی مدرن عمدتا بر مبنای دو مفهوم ساختگی حاکمیت ایجاد می شود که یکی بر تاکید بر مرزهای ملی اصرار دارد و دیگری بر انحصار اقتدار تصمیم گیری در آن مرزها. ماجرای برگزیت نشان داد که این مفهوم بسیار دشوار و پرهزینه است. مساله ایرلند به وضوح نشان داد که تصورات بریتانیا چه چیزی کم داشت: یک کشور می تواند با تجمیع با دیگران از نظر تئوری حاکمیت مستقل خود را از دست بدهد، اما در عین حال قدرت زیادی در دنیای واقعی کسب می کند. اتحادیه اروپا نیز باید بپذیرد که وابستگی متقابل، یک شمشیر دو لبه است. جدایی بریتانیا اتحادیه اروپا را تضعیف می کند. از آنجایی که هیچ یک از طرفین چارچوب روابط آتی را در کنترل ندارند، هر دو مسئول محدود کردن خسارت ناشی از جدایی هستند. اتحادیه اروپا باید از جنبه های منفی تاکید بیش از اندازه بر موضع گیری قانونی به ویژه در زمینه هایی که مشارکت بریتانیا به طور مستقیم به اتحادیه سود می رساند از جمله امنیت و دفاع، احتیاط کند.
مباحث اتحادیه اروپا در سطح ملی می برد یا می بازد. آشفتگی سیاسی و بی اعتمادی اقتصادی که برگزیت در بریتانیا ایجاد کرده، سایر کشورهای اتحادیه اروپا را از خروج دومینو وار از این بلوک بازداشته است. روند پوپولیستی در بسیاری از مناطق در اروپا متوقف شده و نگاه انتقادی بین المللی به برگزیت یک موفقیت بزرگ برای اتحادیه اروپا بوده است. اما هنوز زمان آرامش فرا نرسیده است. برگزیت باید هشداری برای همه باشد که اگر مردم عادی اتحادیه اروپا را نهادی دور از دسترس، غیر قابل ارزیابی و دوردست ببینند، چه اتفاقی رخ خواهد داد. آزمون واقعی اتحادیه اروپا زمان وقوع رکود بعدی است چرا که کشورها باز هم اتحادیه را قربانی خواهند کرد و برای شکست خود، نهاد اروپایی را مقصر خواهند دانست. اتحادیه اروپا باید تغییر کند و از پایین به بالا دچار تحول شود و به شیوه بهتری نمایندگی شهروندان در دفاع از اروپا را بر عهده بگیرد.
منبع: شورای روابط خارجی / مترجم: طلا تسلیمی
نظر شما :