هنوز تهران انتقام سردار سلیمانی را از واشنگتن نگرفته است
توانایی خارق العاده ایران در تبدیل شکست فرضی به یک برد سیاسی
نویسنده: ویلفرید بوختا
دیپلماسی ایرانی: ژنرال قاسم سلیمانی همواره زندگی خود را وقف مبارزات مسلحانه برای انقلاب اسلامی کرده بود. او پس از مبارزه شجاعانه در جنگ ایران و عراق، در سال 1998 به رهبری یگان قدس سپاه منصوب شد. در زمان ژنرال سلیمانی، یگان قدس به یک نهاد قدرتمند و قابل مقایسه از لحاظ قدرت و توانایی با سازمان سیا تبدیل شد که هدف اصلی آن صدور ایدئولوژی و همچنین بخش نظامی انقلاب اسلامی ایران است.
سلیمانی همچنین معمار و نیروی محرکه "هلال شیعی" بود و رسانه های دولتی تهران از وی به عنوان قهرمانی انقلابی تقدیر می کردند. این یکی از دلایلی بود که او به عنوان ستاره در حال ظهور در آسمان سیاسی ایران در نظر گرفته شده بود. به گزارش اپوزیسیون ایران، سردار سلیمانی در درون نظام پیچیده حکومتی که وجه مشخصه آن کشمکش بین احزاب و جریان های مختلف است، به طور غیررسمی به عنوان شخص دوم این نظام محسوب می شد. علل این امر، محبوبیت فراوان وی در بین بخش هایی از مردم ملی گرای ایرانی و حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از او بود. سلیمانی هر اندازه که در ایران محبوب بود، به همان اندازه منفور ارتش آمریکا بود.
آمریکا و ایران از زمان سقوط دیکتاتوری حکومت حزب بعث عراق تاکنون همواره در حال رقابت بر سر تعیین سرنوشت و کنترل این کشور بوده اند. پس از ظهور داعش، به ناچار این دو رقیب دشمنی با یکدیگر را کنار گذاشتند. اما بر اساس سیاست خارجی جدید دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده دوباره رقابت قدیمی بین واشنگتن و تهران آغاز شد. با توجه به همکاری های نظامی و اقتصادی بغداد با تهران و واشنگتن، دولت های حاکم بر بغداد تمام تلاش خود را برای حفظ تعادل شکننده بین ایالات متحده و ایران انجام داده اند؛ اما تمامی این تلاش ها در نهایت محکوم به شکست بوده اند.
بدون شک آمریکا با کشته شدن ژنرال سلیمانی مارپیچ تشدید را ادامه داده است. این که ایران چه موقع، در کجا و چگونه انتقام خواهد گرفت، نامشخص است. اگرچه، در انتقام گیری ایران تردیدی نیست. با این حال، رهبری ایران که هرگز در مسائل کلیدی ژئواستراتژیک عجولانه عمل نکرده، به احتمال زیاد برای انتخاب اهداف خود صبورانه و با حوصله تامل می کند و مطمئنا راه های دیگری غیر از جنگ متعارف را انتخاب خواهد کرد؛ زیرا می داند که نمی تواند بدین گونه در برابر آمریکا پیروز شود.
البته ایران با هنر جنگ نامتقارن کاملا آشنا است. ابزارهای اصلی تهران یک یا چند سازمانی خواهد بود که در عراق، لبنان، افغانستان، سوریه، فلسطین یا یمن شکل گرفته و توسط ایران به لحاظ عقیدتی، مالی و نظامی تامین و تجهیز شده اند. این شیوه می تواند برای انکار مسئولیت تهران پس از حمله به اهداف آمریکایی و جلوگیری از طرح اتهامات یا حتی اعمال اقدامات تنبیهی از سوی سازمان ملل مفید باشد.
آنچه به مراتب از حدس و گمان در مورد اقدامات تلافی جویانه احتمالی ایران مهم تر است، بررسی آسیب های احتمالی و طولانی مدت به منافع ژئواستراتژیک آمریکا در نتیجه کشته شدن ژنرال سلیمانی است. وضعیت پرتنش سیاسی کنونی می تواند به سقوط دولت عراق و بی ثباتی طولانی مدت سیاسی منجر شود.
پیامد اصلی قتل سلیمانی این است که درگیری بین هواداران آمریکا و نیروهای طرفدار ایران در پارلمان و دولت عراق بسیار شدت گرفته است. ابومهدی المهندس نیز در میان یاران کشته شده سلیمانی بود. قتل او احساسات میهنی پرستانه بسیاری از عراقی ها را برانگیخته است و به روحیه ملی گرا و ضد آمریکایی در این کشور دامن می زند. این حمله، استدلال احزاب و شبه نظامیان طرفدار ایرانی را تقویت می کند که آمریکا همچنان مانند یک قدرت اشغالگر و مستکبر رفتار می کند، به قوانین عراق وقعی نمی نهد و نه تنها قوانین بین المللی را نقض می کند بلکه استقلال عراق را نیز زیر پا می گذارد. بدین ترتیب آمریکا مجبور خواهد شد مشاوران نظامی خود را که هنوز در عراق مستقر هستند، فرا بخواند و جایگاه سیاسی خود را در عراق از دست بدهد. این ضربه ای شرم آور و ضرر عظیمی برای یک قدرت جهانی است که تنها در یک دوره هشت ساله به طور رسمی بیش از 880 میلیارد دلار برای عراق هزینه کرده است.
برنده حیرت انگیز تهران خواهد بود که توانسته یک شکست فرضی را به یک پیروزی سیاسی تبدیل کند. ایران همچنین خواهد توانست عراق را به طور دائمی به خود وابسته کند. از این پس، هیچ چیز مانع نخواهد شد که ایران عراق را به یک کشور متبوع و تحت کنترل خود تبدیل نکند.
منبع: نویه زوریشر سایتونگ / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :