نقدی بر اظهارات دو نفر از چهره های تسخیر لانه جاسوسی
جوامع هیجان زده
نویسنده: دکتر محمد طبیبیان
دیپلماسی ایرانی: روز سیزده آبان، سال روز حادثه تسخیر سفارت آمریکا توسط تعدادی دانشجو در سال 1358 بود .به مناسبت این حادثه مطالب بسیاری در فضای مجازی منتشر شده و نکات موافق و مخالف فراوان مطرح شده است. از جمله دیدگاه دو نفر که هر دو اهل سیاست و اهل قلم هستند را می توان به عنوان نمونه دو طرف بحث مورد توجه قرار داد. یکی آقای عباس عبدی است که خود در آن حادثه مشارکت داشت و هنوز از آن دفاع می کند. دفاع ایشان بر مبنای این خط استدلال است که در آن زمان خیل های بزرگی از مردم به خیابان آمدند و از این حادثه حمایت کردند و گروه گروه از طبقات اجتماعی و اقشار در تعجیل و سبقت بودند در رساندن خود به خیابان محل سفارت آمریکا و اعلان حمایت، یا صدور بیانیه....
از طرف دیگر نظر آقای دکتر احمد پورنجاتی؛ یک غلطی کرده اید، من و ما هم در عالم خلسه و نفرت از مستبد فراری، “در حال و هوای ضد امپریالیستی، برای آن کار خلاف عرفتان هورا کشیده ایم. حالا بعد از چهل سال از اشغال سفارت که، طشت فاجعه اش بر زمین افتاده، همچنان زور می زنید که با حرافی، ماست مالی اش کنید؟!“ پیشنهاد: سکوت شرمگینانه
این دو نظر مخالف را به عنوان نمونه آوردم. اما لازم می دانم توجه جناب آقای عبدی را به مجموعه های متعدد پژوهش، کتاب و مقاله پیرامون رفتار رمه وار و هیجانی جوامع در زمان های خاص، که توسط روانشناسان و جامعه شناسان انجام شده، جلب کنم. یکی از قدیم ترین این کتاب ها توسط چارلز مکی کی نوشته شده تحت عنوان "اوهام و هیجانات خارق العاده جوامع و دیوانگی جمعیت ها" که در سال 1841 چاپ شده است. این کتاب پیوسته چاپ شده است. یک نقل قول از کتاب مزبور:
"در مرور بر تارخ ملت ها، ما در می یا بیم که ملت ها هم مانند افراد هیجان ها و ویژگی های خاص از خود نشان می دهند؛ دوران های هیجان و بی احتیاطی را از سر می گذرانند، هنگامی که توجه نمی کنند که چه می کنند. می بینیم که اجتماع ها ناگهان توجه خود را به یک نکته معطوف می کنند، و در پیگیری آن تا مرحله دیوانگی به جنبش می آیند؛ می بینیم که میلیون ها نفر به ناگاه و با هم با یک خیال احاطه می شوند و به دنبال آن می دوند تا این که توجه و ذهن آنان با یک ایده جدید جذاب تر از قبلی پر شود... به درستی گفته شده که انسان ها به صورت رمه فکر می کنند؛ دیده شده که به صورت رمه دچار دیوانگی می شوند، در حالی که فقط به تدریج و یک به یک به هوش می آیند."
این که جوامع هیجان زده از کاری پشتیبانی کنند فضیلتی برای آن کار و زمینه محکمه پسندی برای آن ایجاد نمی کند. ما همه دچار این حالت ها می شویم و شده ایم، طبیعی است اما باید مراقب باشیم آخرین نفری نباشیم که به هوش می آییم، یا آن گم شده ای که هرگز به هوش نمی آید. البته این حادثه هم، مثل تحریم، کاسبان خود را یافته، بیشتر در حیطه قدرت نه اقتصاد، که به دنبال تداوم حال و هوای آن هستند. اما معلوم نیست که به هوش نیامده باشند فقط از کسب و کار دفاع می کنند موضع این دسته قابل فهم تر است./راهبرد
نظر شما :