آزمونی که می تواند الگویی برای دیگر کشورهای منطقه باشد
جایگاه اپوزیسیون در دموکراسی عراقی
دیپلماسی ایرانی: اگر چه در طول بن بست اخیر سیاسی در عراق، ذیل عدم تکمیل کابینه عادل عبدالمهدی، نخست وزیر این کشور، شرایط برای طرح برخی از مسائل و موضوعاتی نظیر تلاش تعدادی از جریان ها، شحصیت ها و احزاب عراقی برای تشکیل جبهه اپوزیسیون شکل گرفته؛ اما به واقع مسئله جایگاه و وزن اپوزیسیون در مقوله دموکراسی و ساختار جوامع دموکراتیک، نکته ای است که نباید نادیده گرفته شود. اما قبل تر از آن باید این سوال مهم را پرسید که آیا دموکراسی عراق ظرفیت و استعداد هضم جبهه و جریان اپوزیسیون داخل قدرت را در درون ساختار خود دارد؟ اگر چنین است، چه اپوزیسیونی با چه تعریف، خوانش و مشربی می تواند از دل این ساختار قومی و مذهبی عراق که بر دموکراسی در این کشور سایه انداخته است، بیرون آید؟
اپوزیسیون در عراق؛ نعمت یا نقمت؟!
فلسفه و درون مایه شکل گیری مفهوم اپوزیسیون در سایه درک تطور تاریخی و تجربی از عملکرد و قرائت درست از مقوله دموکراسی در جوامع بازمیگردد. در حکومتهای دموکراتیک، مردم بهگونه مستقیم یا غیرمستقیم، حاکمان خود را برمیگزینند.
ملت به حاکمان اجازه و وکالت می دهند که برابر قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه، کشور را اداره کنند. اما نکته بسیار مهم به این واقعیت باز می گردد که علی رغم دیده شدن برخی از نهادها و دستگاه های نظارتی برای واکاوی فعالیت های دولت، می توان از دل ساختار دموکراتیک هم جریانی را به عنوان جریان مخالف و منتقد دولت در نظر داشت که در سایه یک کنش مدنی می تواند با ارائه تمهیدات و سازوکارهای سیاسی منطبق با قانون، نوعی از هم زیستی را با دولت برای ترقی هر چه بیشتر جامعه، افزایش سطح تعامل سیاسی میان همه جناح ها و جریان ها و مهم تر از آن جلوگیری از به وجود آمدن اتوکراسی شکل گیرد. از این رو می توان اپوزیسیون را با چنین کارکردی، نه یک نقطه ضعف، بلکه یک معیار برای میزان موفقیت دموکراسی در کشورها در نظر داشت.
در سایه این نگاه، جوامع دموکراتیک همواره بر ضرورت وجودی و کارکردی اپوزیسیون در ترقی دموکراسی تاکید و اصرار دارند و به موازاتش آن را یک عرف پذیرفته شده در ساختار سیاسی خود تلقی می کنند که در صورت وجود خلاء اپوزیسیون، می توان بیم آن را داشت که دولت آن کارکرد خود را نداشته باشد. چرا که تلاشها در رفع نواقص و تکمیل کارآمدی دموکراسی در سایه فعالیت درست و هم زیستی اپوزیسیون با دولت و قدرت است که می تواند آزادی، عدالت و پیشرفت در کشور را ارتقاء دهد.
اگر چه در شرایط کنونی خود مفهوم دموکراسی، به ویژه با اقتضائات و ساختار پارلمانی به واسطه تعدد و حتی تعارض قومی، دینی، فرهنگی، مذهبی و نظایر آن در عراق با چالش های جدی در طول حیات 16 سال گذشته پس از سقوط دیکتاتوری در این کشور روبه رو بوده، اما باید پذیرفت که در این مدت و با توجه به خلاء نهادینه شدن دموکراسی در خاورمیانه، عراق رشد نه قابل قبول، اما قابل توجیهی در این خصوص داشته است.
لذا حتی اگر حواشی مربوط به تشکیل جبهه و جریان اپوزیسیون در بحبوحه رقابت ها و وزن کشی های سیاسی عراق را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیریم، می تواند گام بسیار جدی در پختگی هر چه بیشتر دموکراسی در عراق تلقی شود. چرا که اپوزیسیون در نظامها و جوامع دموکراتیک از حمایت قانون قدرت برخوردار است تا در کار نظام حاکم به انجام درست نظارت بپردازد. حال مفهوم نظارت ابعاد و سطوح مختلفی را در بر می گیرد که شامل پرسشگری، نقادی، جلوگیری از قانون گذاری نامطلوب، ممانعت از قانون گریزی، بازداشتن دولت از خودکامگی و تمامیتخواهی، مبارزه با انواع فساد، تبعیض، نابرابری و پنهانکاری و نظایر آن است.
به دیگر بیان اگر ساختار سیاسی و دموکراسی در عراق با آن حجم از تنوع قومی و دینی از آن چنان ظرفیتی برخوردار شود که بتواند به درک درستی از هم زیستی قانونی قدرت و اپوزیسیون دست پیدا کند، می توان عنوان کرد که عراق در کنار کشوری مانند لبنان نمونه های بسیار موفقی برای تدریس دموکراسی در خاورمیانه خواهد بود.
گذشته از آن به واسطه نقش دیگر اپوزیسیون یعنی آمادگی برای جایگزین شدن بهعنوان بدیل دولت حاکم می توان این گونه عنوان داشت که در صورت رسیدن به این سطح از دموکراسی و همزیستی مدنی "قدرت" و "منتقد"، عراق هیچ گاه با بن بست و تبعات ناشی از احتمال سقوط و استعفای دولت ها و به تبعش توقف و سکون در پیگیری و اداره امور جامعه خود مواجه نخواهد شد که با توجه به حجم بالای مطالبات و نیز وجود تبعیض گسترده و فساد پررنگ می توان این مسئله را یک اهرم جدی در تغییر نگاه جامعه عراق به مقوله دموکراسی تلقی کرد. چون یقینا جابهجایی بدون خشونت قدرت در نهایت کنش مدنی – سیاسی احزاب پوزیسیون از یک سو، هم امید به تغییر درست اداره کشور را پررنگ می کند و از سوی دیگر از فرسایش قدرت جلوگیری میکند که با توجه به شدت ناامیدی جامعه عراقی از مسئولین می تواند نقطه عطفی در تازه شدن دموکراسی نوپای این کشور باشد و نهایتا این جابه جایی قدرت نقش اپوزیسیون را به دولت مغلوب وامی گذارد تا این بار او به نقد قدرت سیاسی بپردازد و دولت غالب را در سیاستگذاری، برنامهریزی و امور اجرایی یاری رساند.
اپوزیسیون با برخورداری از موقعیت رسمی در نظامهای دموکراتیک، همواره سیاستها و عملکردهای حاکمیت را به چالش میکشد تا شمار خطاها، ناراستیها و اقدامات غیرقانونی یا فراقانونی قدرت را به صفر برساند، یا دستکم کاهش دهد. لذا در مجموع اپوزیسیون با این نقشآفرینی، در واقع به حاکمیت یاری و کمک میکند تا بر مدار قانون رفتار کند و ضریب مشروعیت و کارآمدی خود را به بالاترین حد ممکن برساند. اپوزیسیون در حکومتهای دموکراتیک، برای حاکمان نعمتی بزرگ و تکیهگاهی امیدبخش است. پس باید گفت در صورت رسیدن دموکراسی عراق به چنین خوانشی از اپوزیسیون – که به نظر می آید در بستر واقعیات امروز عراق فاصله بسیار جدی با آن دارد – این کشور به یک نعمت دست پیدا کرده است، نه یک نقمت.
نظر شما :