آغاز نقش تخریبی امریکا؟!
خروج از سوریه، بازی ترامپ برای تقابل با ایران
دیپلماسی ایرانی - منطقه در آستانه تحولات و احتمالا" درگیری هائی است و این توئیت ترامپ در زمینه خروج نیروهای نظامی اش از سوریه که حتی بدون هماهنگی با مسئولین دفاعی و سیاست خارجی دولتش منتشر شده است می تواند به وخامت اوضاع دامن بزند! این بازی جدید ترامپ که قبلا اعلام کرده بود نیروهای آمریکائی در صورت خروج سایر نیروهای نظامی از سوریه خارج خواهند شد را اگر مانند گذشته چرخش یک صد و هشتاد درجه ای نداشته باشد باید با بدبینی به آن نگریست و ممکن است که یا بخشی خارج شوند و یا حتی خروج نیرو به عنوان ترک سوریه توسط آمریکا نبوده و شاید بیشتر به صورت پایگاه هوائی استفاده شود تا زمینی. زیرا ترامپ، مواضع، عملکرد و اهدافش به کنار، آمریکا نه نفوذی در سوریه دارد و نه اهرم سازنده ای برای اعمال قدرت! و حتی مهمتر از این دو انگیزه، اراده و برنامه برای ایفای نقش مثبت و سازنده در این کشور نداشته و نهایتش ممکن است قدرت تخریبی داشته باشد که هم نشان داده برای تامین حداکثری امنیت رژیم صهیونیستی ابائی در استفاده از این اهرم و جا انداختن این رویکرد ندارد و تا کنون نیز از پیگیری هر گونه روند تخریبی کوتاهی نکرده و هم اعلام اتمام مبارزه با داعش از سوی ترامپ هم لطیفه ائی بیش نیست. همان گونه که با رویکرد تخریبی روابط امریکا با اروپا و آسیا را تخریب کرده و روابط بین المللی و نقش سازمان های تخصصی سازمان ملل در موضوعات مختلف و حتی همین مذاکرات صلح در سوریه را به اضمحلال کشانده است.
اگرچه این تصمیم ترامپ علاوه بر مخالفت هائی در دولت، کنگره، حزب جمهوری خواه و حتی کردها، سعودی ها، رژیم صهیونیستی و با اعلام نارضایتی هم پیمانانی چون انگلیس و فرانسه همراه است و بعید به نظر می رسد به این سرعت صورت پذیرد بلکه بیشتر احتمالا یک بازی روانی با افکار عمومی و جابه جائی نیرو خواهد بود برای تمرکز بر موضوعات خاص و ویژه و از جمله مقابله با سیاست های منطقه ای ایران تا بازگشت کامل نیروها به آمریکا. زیرا تحلیلگران اقتصادی نشانه های خوبی برای اقتصاد آمریکا در سال آینده نمی بینند و ترامپ هم به دنبال کم کردن هزینه های دولت آمریکاست، اما این تنها انگیزه وی برای بیرون بردن نزدیک دو هزار نیروی نظامی اش از ده پایگاه نظامی آموزشی و تدارکاتی اش در شمال شرق و شرق سوریه نبوده، بلکه قصد دارد با این عقب نشینی نیروهای آموزش دیده کرد و عربی که با هلی برد از مناطق دیگر از جمله ادلب به این مناطق اورده را فعال کرده که در صورت تحقق باید منتظر دور جدیدی از درگیری ها و ایجاد اختلاف بین کشورهای درگیر در این منطقه باشیم.
اما کشورهائی که به وزن سوریه و موقعیت ژئوپلیتیکی اش در منطقه و در همسایگی رژیم صهیوینستی در کنار معضلات بی ثباتی و نا امنی در این کشور و همچنین به اثرات آن بر امنیت و توسعه کشورهای منطقه و فرا منطقه ای واقف هستند باید راه دیگری برگزینند. راهی که اجازه ندهند ترامپ برای منافع و بهره برداری شخصی و یا به کار انداختن چرخ کارخانجات و یا شرکت های تسلیحاتی آمریکا و به قیمت بهم خوردن توازن ژئوپلیتیکی، جابجائی نیروی انسانی و تخریب محیط زیست، نیروهای موثر منطقه ائی را به بازی بگیرد. از این منظر تاخیر در ایجاد ثبات و امنیت و بازسازی سوریه با هر انگیزه و به هر دلیلی و از سوی هر طرفی که دنبال شود حاصلی جز به عقب انداختن توسعه کشورهای منطقه و گسترش ناامنی و بی ثباتی ندارد. زیرا قضیه سوریه درست است که در این کشور شروع و توسط آمریکا و همپیمانانش همچون عربستان، قطر و ترکیه از طریق جنگجویان نیابتی دامن زده شده اما در این کشور نه ختم میشود و نه اثراتش محدود می گردد. از این منظر کشورهائی که از تاثیرات تحولات سرزمینی و میدانی سوریه اسیب پذیر هستند باید در فرایند سوریه نقش مثبت و سازنده تری ایفا نمایند. در این راستا کشورهائی که در سوریه زمین را به دولت این کشور و حامیانش واگذار کرده اند، نه تنها نباید مسئولیت خود را لوث کنند، بر عکس باید هم عواقب سیاست های غلط خود را بپذیرند و هم با تامین مالی پروژه های توسعه و نوسازی و مخصوصا بهبود شاخص های توسعه نیروی انسانی را در دستور کار خویش قرار دهند تا در یک روند زمانی مشخص و با برنامه ریزی مدون و بومی سازی دموکراسی سیستم سیاسی اجتماعی متوازنی که پاسخگوی تمامی نیازهای مردم، جامعه و اقلیتهای قومی مذهبی سوریه باشد را پایه گذاری کنند.
سوال اصلی مرحله کنونی در روند سر و سامان دادن به مسائل سوریه برای تحقق صلح و ثبات باید این باشد که چرا و با چه انگیزه ائی آمریکا و هم پیمانانش نه تنها سرزمین سوریه بلکه روح و روان مردم این کشور شخم زده شد و دستاورد آن چی بوده؟ آیا آنچه که در این هفت سال در این کشور به وقوع پیوست کمکی به توسعه این کشور و تعمیق دموکراسی و تحقق حکمرانی خوب کرده است یا خیر؟ آیا مردم سوریه الان توانمند تر از گذشته برای آغاز روند نوسازی در این کشور هستند و یا جراحات وارده بر اثر کشتار، مهاجرت، بی خانمانی و اوارگی مردم آنچنان زخم عمیقی بر پیکیر این جامعه وارد کرده که تا سالیان دراز هیچ قشری از این جامعه امکان تاثیر گذاری بر روند توسعه سیاسی اجتماعی این کشور را ندارد. در نتیجه آنچه که در این روزها در سوریه قابل مشاهده است تفوق قدرت سخت بر قدرت نرم بوده و بانی اصلی این تغییر موازنه نیز آمریکا و هم پیمانانش هستند که الان با سیاست فرار به جلو نمی خواهند مسئولیت عواقب اقدامات خود را بپذیرند!
اما دولتهای حامی حکومت سوریه نیز مسئولیتی کمتر از آنها و مخالفین مسلح حکومت این کشور ندارند. حامیان حکومت سوریه باید روند نظامی را در مناطقی که در حاکمیت دولت قرار گرفته است را متوقف و با آغاز روند سیاسی، نهاد سازی و بالا بردن نسبت مشارکت پذیری مردم سوریه و تولید قدرت نرم حاصل از این روند و نهادینه کردن مصالحه سیاسی به جای رو در روئی نظامی، کاهش تاثیرات ناشی از جنگ های نیابتی و دخالت نیروهای خارجی و از بین بردن اختلافات احتمالی آنها در دوران پس از جنگ با تروریسم به حکومت قانونی این سرزمین برای سر و سامان دادن به امور جامعه و مردم این کشور جنگ زده از طریق جلب کمکهای مالی کشورهای ثروتمند، اروپا، آسیا و سازمانهای تخصصی منطقه ائی و بین المللی و منابع داخلی سوریه کمک کنند! انشاالله.
نظر شما :