تله امریکا برای چین

۲۲ مهر ۱۳۹۷ | ۱۲:۱۰ کد : ۱۹۷۹۵۱۲ سرخط اخبار

روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم شعیب بهمن، نوشت: جنگ سرد با مفهومی که در روابط بین‌الملل قابل شناسایی و ارزیابی است معانی مشخصی دارد. در گذشته این مورد به دلیل چالش‌ها و اختلافات میان دو ابر قدرت یعنی شوروی و امریکا به وجود آمد و برای این اصطلاح مفهوم‌پردازی شده است. عموما از اصطلاح جنگ سرد زمانی استفاده می‌شود که دست‌کم رقابت و تخاصم میان دو قدرت بین‌المللی که دو قطب در نظام بین‌المللی هستند وجود داشته باشد.

اما عملا در شرایط فعلی شاهد آن هستیم که از یک طرف هژمونی امریکا نسبت به سال‌های گذشته دچار ضعف شده و از سویی دیگر عملا چین یک ابر‌قدرت تام و کامل در سطح نظام بین‌الملل نیست. بنابراین در گام اول می‌توان گفت اگر رقابت و مخاصمه‌ای وجود داشته باشد، این مورد میان دو قدرت برابر نیست. هرچند چینی‌ها در سال‌های گذشته از لحاظ اقتصادی رشد قابل‌توجهی داشته‌اند اما هنوز در سایر ابعاد و مولفه‌های قدرت بسیار عقب‌تر هستند. به‌طور مثال در بعد قدرت نظامی امریکایی‌ها بسیار جلوتر از چینی ها هستند. بنابراین در مساله چین و امریکا اگر دو کشور را در یک ترازو قرار دهیم، قدرت آنها برابر و مساوی نیست و در واقع چینی‌ها به عنوان یک ابر قدرت در سطح نظام بین‌الملل مطرح نیستند و از طرف دیگر امریکایی‌ها دیگر ابر قدرت برتر و مطرح نیستند. نکته دیگر اینکه آن‌چیزی که در مفهوم جنگ سرد وجود دارد رقابت‌های ژئوپولتیک میان دو قدرت بزرگ است. 

در طول سال‌های گذشته اگرچه امریکایی‌ها سعی کردند پس از جنگ سرد نیز حوزه‌های نفوذ استراتژیک خود را حفظ کنند و بر سر آن وارد منازعه و درگیری شوند ولی چینی‌ها کمتر تمایلی برای ایجاد حوزه‌های نفوذ داشتند و کمتر علاقه داشتند حوزه‌های نفوذی را در سطح نظام بین‌الملل تعریف کنند و از آنها حفاظت و حراست کنند. اکنون نیز مشاهده می‌کنیم در بحران‌های غرب آسیا مانند سوریه و یمن، به صورت فعال وارد عرصه سیاسی این بحران‌ها نمی‌شوند...

هرچند که می‌توانند منافع قابل‌توجهی داشته باشند. هرچند که آنها هدف خود را رشد و توسعه مناسبات اقتصادی با سایر کشورها قرار داده‌اند اما عملا وارد هیچ نوع رقابتی برای تعیین حوزه ژئوپولتیکی و جغرافیایی نمی‌شوند و در این مورد نیز با ماهیت جنگ سرد اختلاف وجود دارد. نکته سوم این است که جنگ سرد یک نوع اختلاف عقیدتی میان امریکا و شوروی بود. از یک طرف امریکایی‌ها سردمدار نظام فکری لیبرالیسم بودند و شوروی‌ها نیز طرفدار نظام سوسیالیسم بودند. در حال حاضر عملا چنین دعوا، رقابت و اختلاف فکری و عقیدتی بین چین و امریکا وجود ندارد. بنابراین می‌توان گفت که رقابت تنش و تخاصم ممکن است میان امریکا و چین وجود داشته باشد ولی عملا این رقابت و تخاصم به معنای جنگ سرد نیست.

چینی‌ها و امریکایی‌ها هرچند اختلافات فراوانی به ویژه در حوزه منافع اقتصادی داشتند، البته اختلافاتی هم در مباحث مرتبط با شرق آسیا داشتند که همچنان هردوی اینها پابرجا باقی ماندند و به نظر نمی‌رسد در کوتاه‌مدت این اختلافات رفع شود. اما اگر بخواهیم بگوییم این اختلافات به معنی شروع جنگ سرد است بنا به دلایلی که در بالا اشاره شد چندان به واقعیت و مفهوم جنگ سرد نزدیک نباشد. اما در اینکه اختلاف نظر در بحث‌های اقتصادی و رقابت برای توسعه نفوذ در منطقه شرق آسیا وجود دارد موضوعی غیر قابل انکار است.

اما به نظر می‌رسد امریکایی‌ها به دنبال ایجاد تله‌ای برای چینی‌ها هستند و تمایل دارند که چینی‌ها را وارد یک بازی رقابتی کنند. موضوعی که چینی‌ها به آن واقف هستند و می‌دانند که نباید وارد تله امریکایی‌ها شوند و به همین دلیل است که مشاهده می‌کنیم که در بحران‌ها و مناقشه‌های مهم بین‌المللی که یک طرف آن امریکایی‌ها قرار دارند چینی‌ها چندان وارد معادلات امنیتی، جغرافیایی و ژئوپولتیکی آن نمی‌شوند. هرچند ممکن است در مناطق پیرامونی خود این موضوع را با حساسیت بیشتری دنبال کنند اما اینکه بخواهند آن را در کلیه بحران‌های موجود در نظام بین‌الملل تسری دهند و وارد بحران‌ها در سایر مناطق جهان شوند، چینی‌ها آگاهانه از اقدام در این حوزه خودداری می‌کنند، زیرا معتقد هستند که این تله‌ای است که امریکایی‌ها درست کردند و اگر چین در تله بیفتد سرنوشت شوروی نیز در انتظار این کشور خواهد بود.

بنابراین چینی‌ها به خوبی می‌دانند که نباید وارد چنین درگیری‌هایی شوند یا در صورت اجبار نباید چنین تنش‌هایی را بیش از حد گسترش دهند. علاوه براین نکته دیگری که چینی‌ها به آن واقف هستند آنها سعی می‌کنند در اکثر موضوعات جهانی نهاد‌سازی کنند و به صورت یکجانبه با امریکا مواجه نشوند. به‌طور مثال مشاهده می‌کنیم که چینی‌ها سعی کردند هم ساختارهای اقتصادی خود را در منطقه شرق آسیا شکل دهند و هم ساختارهای امنیتی خود را در قالب شانگهای در پیرامون خود شکل دهند و قدرتی مانند روسیه را نیز وارد آن کردند. حتی در سطح بین‌المللی با شکل دادن به گروه‌هایی مانند بریکس عملا نظام مالی و اقتصادی که تاکنون به رهبری امریکا عمل می‌کرد را به چالش می‌کشند. چینی‌ها از همین رو به‌جای اینکه یکجانبه با امریکا مقابله کنند سعی کردند این مواجهه را به ویژه در خصوص مسائلی که ممکن است بیش از حد تنش‌زا با امریکا شود تبدیل به یک مواجهه گروهی با امریکا کنند تا هزینه‌های امریکا را برای مقابله با هر اقدام چین به نحوی افزایش دهند. 

این نکته را نباید فراموش کرد که اکنون امریکایی‌ها رشد اقتصادی چین را یک خطر جدی برای خود می‌بینند در نتیجه هر رییس‌جمهوری در امریکا بر سر کار باشد مجبور است به نحوی از این رشد اقتصادی جلوگیری کند، حالا این اتفاق می‌تواند با اقدامات اقتصادی یا فشارهای سیاسی و امنیتی صورت گیرد. از همین رو اگر در این بحران با توجه به حجم سنگین مبادلات میان امریکا و چین، کنترل آن از دست طرف امریکایی‌ها خارج شود، عملا امریکایی‌ها از این جریان بیش از چینی‌ها متضرر خواهند بود.

کلید واژه ها: امریکا چین


نظر شما :