وقتی سنن داخلی و اصول سیاست خارجی دگرگون میشود
فرزند سلمان پدر رنسانس عربستان سعودی
نویسنده: مصطفی مطهری؛ دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان
دیپلماسی ایرانی: آینده بقاء و یا عدم بقای نظام سعودی به آینده موفقیت آمیز تصمیمات و اقدامات مقامات سعودی در دو حوزه داخلی و خارجی این کشور بستگی دارد؛ به عبارت دیگر اینکه هر گونه نتایج حاصله از هر آنچه سعودی در حوزه داخلی در قالب اصلاحات و سند چشم انداز اقتصادی ۲۰۳۰ از یکسو و میزان جدیت و حصول به توقعات و انتظاراتی که آن ها در عرصه معادلات منطقه ای از سوی دیگر در قالب ائتلاف سازی ها و روابط دو یا چند جانبه برای کسب منافع بیشتر دنبال می کنند، می تواند آینده نظام سیاسی سعودی را متأثر سازد و آن را بطور جدی تحت الشعاع قرار دهد. از این رو نکته بسیار مهم و مورد توجه در این باره که به نوعی ستون اصلی محسوب می گردد، محمد بن سلمان ولیعهد سعودی است که به نوعی هم سیاستگذار داخلی است و سیاست ساز و خط مشی گذار سعودی در عرصه خارجی؛ بطوریکه دو عرصه ذکر شده داخلی و خارجی سعودی را باید حول نظرات، تصمیمات و اقدامات وی رصد و تحلیل کرد.
از این رو در این یادداشت سعی شده است با اشاره تفکیکی به دو عرصه داخلی و خارجی سعودی با زعامت و رهبری محمد بن سلمان، گزاره های تاثیرگذار در بقا و اعتلای اقتدار سیاسی - اجتماعی سعودی و یا برعکس آن را در داخل و موفقیت های احتمالی آتی سعودی در عرصه خارجی نیز مورد تحلیل قرار دهیم. شایان ذکر است از جمله مواردی که می تواند به موفقیت و یا عدم موفقیت آنچه که سعودی به آن ها به عنوان عواملی از قدرت زایی، تثبیت موقعیت، افزایش مشروعیت داخلی و نفوذ منطقه ای آن ها در عرصه مورد نظر خارجی کمک خواهد کرد پتانسیل های موجود در ارکان قدرت نظام سیاسی در عرصه داخلی و خارجی (اعراب و جهان اسلام) از یکسو و توانمندی های دستگاه های داخلی سعودی در همراه سازی کانون های اجتماعی – سیاسی – مذهبی و... قدرت در این کشور و قدرت اقناع سازی های دستگاه سیاست خارجی آن ها در ایجاد محورهای ائتلافی امنیتی – سیاسی – نظامی در عرصه منطقه ای است که با تلاش های بی پایان ماکیاول سپهر سیاست سعودی یعنی محمد بن سلمان این روز ها به اوج خود رسیده است.
عرصه داخلی و تلاش برای اقتدارگرایی ساختاری بر محور ولیعهد
عرصه داخلی با مفهوم اقتدار پیوند دارد نه قدرت، چرا که اقتدار در داخل و قدرت در عرصه خارجی معنا و جلوه عینی می یابند. از این رو در عرصه داخلی مدخل و بنای تحلیل را در این باره، اقدامات اقتصادی محمد بن سلمان در قالب سند چشم انداز اقتصادی ۲۰۳۰ قرار می دهیم؛ در واقع سند مذکور معرف و شناسنامه محمد بن سلمان در قامت یک سیاستمدار نوظهور در عرصه سیاست سعودی در میان شاهزادگان بیشمار در این کشور است. بطوریکه محمد بن سلمان با رویکرد اقتصادی مذکور و با کمک رسانه ها از طریق به راه انداختن نشست های خبری و مصاحبه های سریالی، خود را به عنوان یک سیاستمدار نوظهورِ تحول خواه (اگر نگوییم اصلاحگر) در جامعه متعصب و بسته سعودی اکران کرد. این انتخاب روش برای برندسازی از خود در نزد خیمه های متعدد قدرت سعودی از سوی محمد بن سلمان نشان دهنده دقیق بودن در رسیدن به اهدف و برنامه هایی است که وی برای حضور توام با قوام و دوام در عرصه قدرت و سیاست سعودی هدف گذاری کرده است. از این رو با گذشت زمان و با تصدی شبهه آلود محمد بن سلمان به پست ولیعهدی و کنار زدن محمد بن نایف از این جایگاه، وی با تهور بی سابقه ای به جنگ با سنت های ریشه دار در جامعه سعودی با نام اصلاحات رفت، اصلاحاتی که بیشتر شبیه انقلاب از بالا و یا عملی کودتاگونه است. بطوریکه وی نه تنها سنت ها و اصول سنتی موجود در جامعه را با صدور احکامی منسوخ کرد بلکه با خطاب و عتاب قرار دادن حامیان سازمانی و فکری این سنت ها هم دامنه نفوذ آن ها را محدود کرد و هم آن ها را تهدید به مجازات های بی سابقه کرد. بنحوی که تیزآب این تغییرات مورد نظر ولیعهد کانون های مشروعیت بخش پادشاهی سعودی یعنی دستگاه دینی وهابیت را نیز در بر گرفت و از جانب تهدیدات وی در امان نماندند. از اعطای حق رانندگی به زنان، حضور زنان در ورزشگاه، استخدام زنان در ارتش و دستگاه های نظامی، مبارزه با مبلغان دینی در سطح جامعه (ارتش مُطاوعه که وابسته به دستگاه های دینی وهابیت است)، احداث سینما، برگزاری کنسرت و مسابقات ورزشی نامتعارف مانند کُشتی کَج تا آزادسازی ورود و استفاده مشروط مشروبات الکلی همگی دالی است بر روند تغییرات وسیع و سیاست بدون هرگونه سازش با سنت هایی که محمد بن سلمان آن ها را عاملی مهم و تهدیدکننده برای خود قلمداد می کند. به عبارتی می توان این گونه گفت که تابوشکنی های ولیعهد سعودی در عرصه داخلی در سطح اجتماعی - فرهنگی و حتی جنسیتی در قالب اصلاحات همه جانبه با این اهداف دنبال شده است که هم به افزایش دامنه قدرت ولیعهد و مشروعیت اجتماعی - سیاسی او بینجامد و هم زمینه های تضعیف روزافزون مخالفان آن از سیاسی - دینی و فرهنگی را فراهم سازد.
عرصه خارجی و تلاش های راهبردی برای ایجاد هژمونی
اگر سند چشم انداز و سپس اصلاحات در سعودی معرف محمد بن سلمان در عرصه داخلی است، تجاوز به یمن و راه اندازی ائتلاف متجاوز و حمله کننده به یمن با رهبری سعودی، بیانگر جدیت محمد بن سلمان و بلندپروازی های وی برای رسیدن به اهدافی می باشد که وی در عرصه خارجی سیاستگذاری کرده است. به عبارت دیگر اینکه محمد بن سلمان در مقطعی که تازه به عرصه سیاست سعودی پای نهاده بود، تجاوز به یمن به منبعی برای شهرت وی تبدیل شد؛ بطوریکه وی با اصطلاح معمار جنگ یمن شهره گردید؛ اگرچه آغاز تجاوز به یمن با رهبری محمد بن سلمان که آن زمان نائب ولیعهد بود و ریاست وزارت دفاع سعودی را بر عهده داشت در راستای اهداف اولیه وی و مکمل اقداماتش در بخش داخلی سعودی برای مطرح کردن و تحمیل خود بر جامعه سیاسی - اجتماعی سعودی بود اما با گذر زمان شکل تازه و جداگانه ای به خود گرفت. بطوری که ادامه پیدا کردن چند ساله تجاوز به یمن با بروز اختلافات در میان اعضای ائتلاف، نمود تازه پرونده یمن در رابطه با محمد بن سلمان است.
با این حال با گذشت زمان و با تبدیل شدن محمد بن سلمان به شخص اول تصمیم گیری در سعودی دیگر یمن و موضوع آن دغدغه اصلی محمد بن سلمان در عرصه خارجی باقی نماند و از دسته بندی اولویت اولیه و حیاتی وی خارج شد. در واقع محمد بن سلمان با آغاز دوران ولیعهدی خود سعی کرده است در عرصه خارجی، معادلات منطقه ای را با کمک و حمایت قدرت های فرامنطقه ای، به گونه ای جدید که مطابق نظر وی است رقم بزند. به شکلی که بنابر رویکرد راهبردی مزبور است که ولیعهد سعودی برای بهینه سازی قدرت خود و بیشینه سازی ستون قدرت سعودی در عرصه خارجی در راستای تقابل با دیگر هژمون های منطقه ای در میدان های نبرد نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، سفرهای دوره ای و مداوم به کشورهای مهم عربی در خاورمیانه و سفر به اروپا و آمریکا، در کنار برقراری رابطه دوستانه با رژیم صهیونیستی را تدارک دید و به انجام رساند. از این رو با توجه به اهمیت ویژه حوزه مذکور برای ولیعهد سعودی است که سیاست خلق اتحاد راهبردی با جریان صهیونیستی - آمریکایی را در وضعیت کنونی در اولویت خود قرار داده است. به هر رو ائتلاف سازی های سعودی از عربی تا اسلامی، تلاش برای تبدیل سازی رابطه دوجانبه ریاض با واشنگتن به یک رابطه راهبردی، عادی سازی روابط و برقراری رابطه دوستانه با رژیم صهیونیستی و تلاش های منطقه ای و فرا منطقه ای برای تحدید دامنه مانور منطقه ای و بین المللی ایران و انزوای تحمیلی به آن، مبین اهمیتی است که حوزه خارجی برای ولیعهد سعودی دارد.
جمع بندی
با توجه به آنچه گفته می شود اهمیت موفقیت در عرصه های دوگانه داخلی و خارجی برای سعودی و محمد بن سلمان تا اندازه ای است که به نوعی موفقیت در آن ها را به ادامه زیست سیاسی خود در عرصه قدرت سعودی گره زده است. اگر چه عبور از چالش ها و تهدیدهایی که در زمینه داخلی وجود دارد به مراتب مهم تر از آن است که در عرصه خارجی برای وی وجود دارد؛ اما با این حال این دو عرصه در امتداد یکدیگر بوده و یکدیگر را از تغییر و تحولات در حوزه خود متأثر می سازند. با این حال با توجه به شواهدی و داده هایی که از دو عرصه داخلی و خارجی سعودی وجود دارد و پردازش می شود، از موفقیت های چشمگیر برای ولیعهد سعودی حکایت دارند؛ هرچند که در این راستا اتفاقاتی شبیه شایعه کودتا در داخل سعودی مانند آنچه در هفته های گذشته اتفاق افتاد به عنوان تهدیدی بالقوه پایدار می تواند وجود داشته باشد ولیکن ریاض (محمد بن سلمان) از طریق تلاش برای اتحادسازی های راهبردی با واشنگتن و تل آویو با چشم انداز های نظامی - سیاسی - امنیتی درصدد واکسینه کردن خود در برابر اتفاقات این چنینی در دو عرصه داخلی و خارجی است.
در پایان اینکه نکته کلیدی که باید نگاه ویژه ای به آن داشت این است که سعودی با زعامت محمد بن سلمان سیاستگذاری ها را با دامنه راهبردی بلند مدت هدف گذاری کرده است و در مسیر غلبه بر مخاطرات داخلی و خارجی کمتر توجهی به تاکتیک های زود بازده با خروجی های زودگذر دارد و این شاید رمز موفقیت وی در آینده باشد.
نظر شما :