زمینه چینی عربستان علت اصلی اقدام ترامپ است

نیاز شدید بن سلمان به حمایت واشنگتن و تل آویو برای انتقال قدرت

۰۴ دی ۱۳۹۶ | ۱۲:۵۶ کد : ۱۹۷۳۸۴۹ گفتگو خاورمیانه
احمد بخشایش اردستانی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که بن سلمان، هم برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود و هم حمایت در خصوص برنامه انتقال قدرت از نسل اول به نسل سوم، علاوه بر پوشش آمریکا به پشتیبانی بازیگر منطقه ای مانند اسرائیل هم نیازمند است، از همین رو نیز مصوبه 1995 میلادی کنگره ایالات متحده را مبنی به رسمیت شتاختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل با چراغ سبز عربستان و شخص بن سلمان و نیز دادن اطمینان به واشنگتن و تل آویو در خصوص راضی کردن سایر کشرهای عربی و اسلامی در واقع زمینه های شکل گیری و بسترهای عملیاتی کردن مصوبه کنگره را با تصمیم ترامپ فراهم کرد.
نیاز شدید بن سلمان به حمایت واشنگتن و تل آویو برای انتقال قدرت

عبدالرحمن فتح الهی – آگاهان سیاسی معتقد اند که نقش معامله گرانه عربستان سعودی برای بستر سازی تصمیم کاخ سفید جهت برسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل فاکتور اساسی بوده و نهایت تعین کننده است. زمانی که نیویورک تایمز گزارش داد که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان به محمود عباس، رئیس دولت خودگردان فلسطین، دو ماه فرصت داده است که شهرک "ابودیس" روستایی واقع در حومه جنوب شرقی بیت المقدس را به عنوان پایتخت فلسطین بپذیرد، می توان به نقش و جایگاه ریاض در تصمیم ترامپ تا حدی وقوف یافت، چرا که در صورت عدم پذیرش این پیشنهاد، ولیعهد وی را مجبور به استعفاء خواهد کرد. در این راستا خبرگزاری "معا" فلسطینی نیز از رام الله گزارش داد که محمود عباس اعلام کرده است که ابودیس، نه خود قدس که بخشی از قدس است. اما نقش و جایگاه واقعی ریاض در پروسه به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل چیست؟ اهداف بن سلمان از این حمایت چه بوده است؟ ریاض در بستر عادی سازی روابط با اسرائیل چه مقاصدی را دنبال می کند؟ تاثیر ریاض بر سایر کشورهای عربی در خصوص تصیمی ترامپ را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست موضوع گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه " نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر امنیت، استاد دانشگاه و استاد تمام 26 رشته علوم سیاسی، دبیر و عضو شورای عالی انجمن اسلامی فارغ التحصیلان قاره اروپا، اقیانوسیه و آمریکا و مولف آثاری چون "اصول علم سیاست"، "نظام های سیاسی مقایسه ای"، "درآمدی بر فن دیپلماسی و حقوق دیپلماتیک" است که در ادامه می خوانید:

بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل، عربستان علیرغم اعلام محکومیت و انتقاد از این اقدام نقش حمایتی خود را، چه قبل از اتخاذ این تصمیمی و چه بعد از آن داشته است. به موازات این مساله نیز با دادن چراغ سبز و همراه کردن برخی کشورهای عربی منطقه خلیج فارس، سبب شد تا ترامپ در نهایت دست به این اقدام بزند؛ از دید شما اساسا نقش و جایگاه عربستان سعودی و نیز عوامل و ریشه های حمایت ریاض از پروسه به رسمیت شناختن بیت المقدس را چگونه برآورد می کنید؟

ببینید در دوره جدید زمامداری در عربستان با محوریت محمد بن سلمان، او علاقه مند است که چند مساله را در سیاست خارجی و دیپلماسی ریاض برای خود حل کند. از یک سو بن سلمان سعی دارد که جا پای محمد رضا پهلوی بگذارد؛ چرا که ولیعهد جوان عربستان متوجه شده است که بسیاری از مشکلات مهم به خصوص مهم ترین آن یعنی انتقال قدرت از نسل اول به نسل سوم در خاندان سعودی را تنها با حمایت بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای می توان به سرانجام رساند. مضافا این که بن سلمان در راستای پروژه انتقال قدرت از نسل اول به نسل سوم می خواهد شاخص ترین فرد در نسل سوم تعریف شود، به گونه ای که سایر افراد، شاهزادگان و شخصیت ها در این نسل را کنترل کرده و فراتر از آن بتواند دیگر شخصیت ها و شاهزادگان در نسل دوم و حتی نسل اول را هم تحت کنترل خود در آورد. 

ریاض برای آرام کردن این فضای ملتهب که به هیچ وجه به سود بن سلمان نیست به طور جدی برنامه همیشگی خود یعنی ایران هراسی را در دستور کار قرار داد و بعد هم برای پررنگ تر کردن آن این دستور کار به خود آمریکا هم انتقال یافت.

اما در این راستا دو نکته وجود دارد، اول این که چنین مساله ای در فرزندان ملک عبدالله هم وجود داشت، ثانیا در سایه نکته شما می توان دستگیری های بی سابقه شاهزادگان در عربستان سعودی را به بهانه مبارزه با فساد در این راستا تعریف کرد؟

اول این که علیرغم وجود این مساله در فرزندان ملک عبدالله، اما به دلیل اقتضائات خاص محمد بن سلمان این مشروعیت بخشیدن به قدرت خود را با جدیت پی گرفته است. ابتدا به دلیل سن کم او و بعد هم به دلیل شبه کودتایی که برای به قدرت رسیدنش به وقوع پیوست و نیز عطش شدید او به قدرت مساله حمایت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای را در دوره محمد بن سلمان به طرز چشم گیری شدت داده است. در خصوص نکته دوم هم باید گفت که یقینا بن سلمان با این دستگیری ها علاوه بر از میان بردن منتقدین آینده حکومتش نوعی سودای کنترل بر نسل سوم، دوم و حتی اول را داشته است. از همین رو برای حل مشکل مشروعیت بخشیدن به حکومتش از حمایت خارجی بهره می گیرد. به عبارت دیگر بن سلمان برای تعریف جایگاه خود و نیز کسب قدرت با دادن امتیازاتی به برخی از بازیگران و قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای می خواهد به اهداف و مقاصد خود دست یابد. در این راستا نگاه ملک سلمان و نیز محمد بن سلمان به ترامپ، کوشنر و نتانیاهو دوخته شده است. به موزات این نکته بی سلمان چند اقدام را صورت داد. اول این که در اولین سفر خارجی ترامپ علاوه بر برگزاری نشست کشورهای عربی و تشکیل ائتلاف عربی برای اعلام حمایت از سیاست های رئیس جمهور جدید، قرارداد تقریبا 500 میلیارد دلاری با ترامپ بسته شد تا به انجام وعده های او در احیای اقتصاد آمریکا کمک کند و با این دست از اقدامات بن سلمان سعی داشت جایگاه و نقش خود را در سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا و شخص ترامپ ارتقاء ببخشد. دوم این که بن سلمان، هم برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود و هم حمایت در خصوص برنامه انتقال قدرت از نسل اول به نسل سوم، علاوه بر پوشش آمریکا به پشتیبانی بازیگر منطقه ای مانند اسرائیل هم نیازمند بود، از همین رو نیز مصوبه 1995 میلادی کنگره ایالات متحده را مبنی به رسمیت شتاختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل با چراغ سبز عربستان و شخص بن سلمان و نیز دادن اطمینان به واشنگتن و تل آویو در خصوص راضی کردن سایر کشورهای عربی و اسلامی در واقع زمینه های شکل گیری و بسترهای عملیاتی کردن مصوبه کنگره را با تصمیم ترامپ فراهم کرد تا در نهایت این مصوبه را که 3 رئیس جمهور پیشین آمریکا از انجامش سرباز می زدند، توسط ترامپ برای بالا بردن نقش عربستان توسط ریاض عملیاتی کنند.

پس می توان گفت که اساسا سهم عمده اتخاذ این تصمیم و عملیاتی کردن مصوبه 1995 کنگره را نه جدیت و اهمیت دادن ترامپ به این مساله که زمینه چینی و فراهم کردن بستر انجام چنین اقدامی از سوی عربستان سعودی دانست؛ لذا این که رئیس جمهور رادیکالی مانند جرج بوش در طول زمامداری خود از عملیاتی کردن این مصوبه کنگره شانه خالی کرده را ناشی از فراهم نبودن این بستر دید؟

بله؛ امروز ریاض در کامل ترین حالت هماهنگی با سیاست واشنگتن قرار دارد. دوره جدید حکومت در عربستان سعودی از زمان روی کار آمدن ملک سلمان و به خصوص ولیعهدی محمد بن سلمان توانسته به نهایت همراهی با سیاست خارجی ایالات متحده و کاخ سفید دست یابد، چرا که برای مشروعیت بخشیدن قدرت خود به این حمایت ها نیازمند است. من در پاسخ به سوال قبلی هم به این نکته اشاره کردم. ببینید در راستای فراهم کردن بستر مناسب توسط عربستان سعودی برای اتخاذ تصمیم ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل در یکی از سفرهای محمود عباس، رئیس تشکیلات خود گردان به عربستان حدود 100 میلیون دلار از جانب بن سلمان به وی اعطاء شد تا بتواند کرانه باختری و نشکیلات خود گردان را در قبال این اقدام آماده کرده و با خود همراه کند. لذا در قبال این هزینه ها بن سلمان سعی داشت به سود خود، یعنی ایجاد بستر و زمینه مناسب اقدام ترامپ برای کسب حمایت تل آویو و واشنگتن از قدرت گیری خود در داخل عربستان برسد. البته باید این نکته را هم گفت که اکنون محمود عباس و نیز عربستان دیگر نمی توانند در آرمان فلسطین طرفی را ببندند، اما در آن سو گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی مانند حزب الله، حماس و جنبش جهاد اسلامی و ایران در یک تقابل قدرت با اسرائیل و آمریکا توان به پیش بردن آرمان فلسطین را دارند و در این تقابل بازیگران از این دو اهرم (عربستان و محمود عباس از یک سو و گروه های جهادی از سوی دیگر) بهره می برند. به عبارت دیگر ایران برای معرفی کردن اسرائیل به عنوان دشمن حقیقی جامعه اسلامی و حتی عربی از مهره گروه های جهادی در محور مقاومت استفاده می کند و از سوی دیگر آمریکا واسرائیل برای معرفی کردن ایران به عنوان دشمن کشورهای عربی و عامل اصلی بی ثباتی خاورمیانه از محمود عباس و عربستان سعودی بهره می گیرند. اما در این راستا اقدام ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل علیرغم هزینه های فراوان سیاسی و مالی و اعلام رضایت عربستان تحولات مطابق با برنامه های ریاض، تل آویو و واشنگتن پیش نرفت و از زمان اعلام این تصمیم تا به امروز ما شاهد خیزش های مردمی در جای جای جهان به خصوص در خود فلسطین به صورت مداوم بوده ایم، به گونه ای که تا کنون صدها زخمی و چند شهید در راه قدس یکپارچه و آزاد از اشغال تقدیم شده است. اما اسرائیل، آمریکا و به خصوص عربستان سعودی که بر روی جایگاه پدر خواندگی خود بر کشورهای عربی تکیه داشت در بدبینانه ترین حالت این تصور راهم  نداشتند که مخالفت ها تا به این حد جدی وطولانی شود انها انتظار داشتند که مدت کوتاهی پس از اعلام تصمیم ترامپ، مقاومت های محدود مردمی شکل خواهد گرفت و در نهایت جریان امور به روال عادی خود باز می گردد که چنین نشد.

در سایه نکته شما آیا می توان گفت که تئاتر پنج شنبه 14 دسامبر در مقر آژانس اطلاعات آمریکا در واشنگتن با بازی خانم نیکی هیلی، نوعی انحراف افکار عمومی برای کاهش این میزان از خیزش های مردمی بود؟

امروز ریاض در کامل ترین حالت هماهنگی با سیاست واشنگتن قرار دارد. دوره جدید حکومت در عربستان سعودی از زمان روی کار آمدن ملک سلمان و به خصوص ولیعهدی محمد بن سلمان توانسته به نهایت همراهی با سیاست خارجی ایالات متحده و کاخ سفید دست یابد، چرا که برای مشروعیت بخشیدن قدرت خود به این حمایت ها نیازمند است.

بله؛ ریاض برای آرام کردن این فضای ملتهب که به هیچ وجه به سود بن سلمان نیست به طور جدی برنامه همیشگی خود یعنی ایران هراسی را در دستور کار قرار داد و بعد هم برای پررنگ تر کردن آن این دستور کار به خود آمریکا هم انتقال یافت. لذا برای انحراف، افکار عمومی را از مساله قدس به مساله دخالت ایران در شلیک موشک توسط انصارالله یمن به عربستان و به زعم خود نقش منفی و بی ثبات کننده تهران در خاورمیانه منحرف کردند. در همین راستا اظهارات عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی و نمایش پنج شنبه خانم نیکی هیلی برای پروژه ایران هراسی تعریف شد و البته مضاف بر این نکات دو هدف عمده دیگر در سایه پروژه ایران هراسی پیگیری شد؛ اول تحت الشعاع قرار دادن جنایات سعدوی در یمن و دیگری پاک کردن نقش و حمایت آمریکا با اعطای سلاح و مهمات به عربستان برای کشتار هر روزه مردم بی دفاع یمن، به خصوص آن که پس از کشته شدن علی عبدالله صالح، ریاض متوجه قدرت روز افزون انصارالله یمن شد و تهدید این گرده را علاوه بر نبودن مهره ای مانند صالح در سایه قدرت موشکی و شلیک موشک به ریاض وابوظبی بسیار جدی تر از همیشه دید. اما اکنون در سایه جنایات فجیع عربستان در یمن کار به جایی رسیده است که خود آمریکا احتمالا در آینده برای پایان دادن به پرونده جنایات سعودی در این کشور ضرب العجلی را برای ریاض تعیین کنند، چرا که دیگر نمی توان پس از نزدیک به 4 سال کشتار افکار عمومی جهانی را نسبت به این فجایع منحرف کرد.

رفتار آنکارا به خصوص با برگزاری نشست 13 دسامبر در مخالفت با به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل و نیز رفتار خلاف انتظار اروپائیان را می توان کاتالیزور پروژه ایران هراسی در دور جدید با کلمه رمز دخالت در شلیک موشکی انصارالله یمن به عربستان تصور کرد؟

ببینید هر دو مساله ای که شما به آن اشاره کردید در این مسیر و اجرای دور جدید برنامه ایران هراسی نقش تسریع کننده خود را داشته اند، به خصوص نقش ترکیه با برگزاری نشست ضد تصمیم ترامپ مبنی بر به رسمین شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل؛ چرا که با برگزاری چنین نشست و کنفرانسی، آن هم در سطح سران در مخالفت با اقدام کاخ سفید با پیشنهاد اردوغان، هم به نوعی به سعودی ها باج داده شد و هم از آن سو ترکیه تمایل داشت جایگاه مهم تری را در منطقه خاورمیانه را در دل تحولات این منطقه، خصوصا بعد از مساله سوریه برای خود تعریف کند. لذا با جدیت در مخالفت با این جابه جایی پایتخت در اسرائیل، از یک سو به دنیال تحت الشعاع قرار دادن تقش ایران در مبارزه با صهیونیسم بود و از سوی دیگر آنکارا با بازی کردن نقشی دوگانه، علیرغم انتقادات شدید که هنوز هم ادامه دارد، به دنبال مسب امتیاز بیشتر در برقراری روابط پررنگ تر با اسرائیل است.

اما ریاض نیز چنین رفتار مشابهی را از خود نشان داده است، از یک سو علیرغم زمینه چینی برای اتخاذ تصمیم ترامپ، خود را مخالف این اقدام جلوه داده و ضمن تکذیب هر گونه اقدام و تلاش برای عادی سازی روابط با اسرائیل، سعی در انصراف ترامپ از تصمیمش دارد. اما در آن سو در برخی از اظهارات سران عربستان مانند سخنان عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان صراحتا از مواضع مثبت ریاض نسبت به طرح دو دولت و برنامه تقسیم قدس به دو قسمت شرقی و غربی سخن گفته شده است؛ شما این رفتار پارادوکسیکال دیپلماتیک را چگونه می بینید؟

ببینید اساسا هیچ گونه دو گانگی وجود ندارد، بلکه اگر هم دو گانگی وجود دارد به مساله تقابل رهبران و شخصیت های دنیای عربی با افکار عمومی در داخل جامعه عربی باز می گردد. مردم و جامعه عربی به دلیل ریشه های اسلامی و باور ناسیونالیستی عربی علاقه ای به اشغال قبله اول مسلمین و بیت المقدس توسط صهیونسیت ها ندارند. از همین رو نیز سران و شخصیت های عربی به حصوص عربستان سعودی و به ویژه محمد بن سلمان برای عدم تقابل با مردم در راستای همان تعریف جایگاه خود در به مشروعیت بخشیدنش نزد مردم در زمینه انتقال قدرت از نسل اول به نسل سوم، برخی اظهار نظرهایی را داشته است و یقین بدانید که این اظهار نظرها، محکوم کردن ها، بینایه ها و اعلام مخالفت ها که سخنان عادل الجبیر را هم شامل می شود، به عنوان تاکتیکی برای پیش برد استراتژی کسب رضایت مردمی باید در نظر گرفت. لذا عربستان با این دست از اظهارات و اقدامات، هم در مقابل با مردم و احساسات دینی و ملی آنان قرار نمی گیرند و هم در عین حال با برخی رفتارها در عمل، حمایت های بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای مانند اسرائیل و آمریکا را در پشت سر خود خواهد داشت. زمانی که ترکیه علیرغم انتقادات شدید، قدس شرقی را پایتخت فلسطین اعلام می کند، به نوعی ضمنی به مساله قدس غربی و پایتختی آن برای اسرائیل اعتراف کرده است. لذا این رفتار دوگانه در مشروعیت بخشیدن به اسرائیل در عربستان هم پی گرفته می شود.

اما در نهایت ارزیابی شما از نقش عربستان سعودی در سایه تداوم مخالفت های مردمی را، آن هم در دل تحولات آتی چگونه ارزیابی می کنید؟

مطمئنا در دل تحولات آتی آینده از آن ملت ها است. این مردم هستند که سرنوشت را رقم می زنند. در این راستا هم دولت ها نیم نگاهی به ملت های خود دارند. امروز نقش مردمی در شکست داعش در سوریه و عراق و یا نقش ملت ها در پیروزی حزب الله و حماس بر رژیم صهیونیستی نشان از جایگاه مهم مردم در مبارزات دارد، اما ریاض با این رفتارها سرنوشت روشنی را در پیش رو ندارد چرا که  ریاض و بن سلمان نهایتا در سایه این عملکرد خود در تقابل با مردم قرار خواهند گرفت که احتمالا برای عدم چنین رویارویی محمد بن سلمان پس از کسب قدرت، سیاست پیشنیان خود را به اجرا در خواهد آورد. اما تا آن زمان به خصوص در دل تحولات مربوط به فلسطین، ریاض سعی خواهد کرد هم حمایت اسرائیل و آمریکا را داشته باشد و هم طوری رفتار نکند که به سیبل خیزش مردمی عربی و اسلامی نیز بدل شود.

انتشار اولیه: سه شنبه 28 آذر 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 4 دی 1396

کلید واژه ها: بیت المقدس اسرائیل فلسطین ملک سلمان محمدبن سلمان ترکیه اردوغان حماس حزب الله انصارالله علی عبدالله صالح ایران احمد بخشایش اردستانی


نظر شما :