دوران چندجانبهگری برای صلح پایدار
اتحادیه اروپا باید در اولویت باشد
نویسنده: خاویر سولانا
دیپلماسی ایرانی: جهان حالا بیش از هر زمان دیگری به اتحادیه اروپا نیاز دارد. با وجود بحران های اخیر و ضربه سختی که برگزیت به این اتحادیه زد، اتحادیه اروپا بهترین خط دفاعی جهان در برابر تهدیدات بسیار جدی امروز است: انزواطلبی، حمایت از تولیدات داخلی، ملی گرایی و افراط گرایی در تمام اشکال، همه اینها یک بار دیگر در اروپا و فراتر از آن در حال رشد است. کلیدی که اتحادیه اروپا را قادر می سازد که خود و جهان را از فاجعه نجات دهد، این است که کشورهای عضو به سرعت شعار «اول اتحادیه اروپا» را دنبال کنند.
برخلاف شعار «اول آمریکا» که رئیس جمهور دونالد ترامپ در پیش گرفته است، چنین شعاری در برابر یک جانبه گرایی مخرب قرار می گیرد. کشورهای عضو را وادار می کند که فراتر از منافع ملی اندک خود را ببینند، از سیاست های باز و چندجانبه گرایی دفاع می کند و در برابر نیروهای سیاسی انحصارطلبی قرار می گیرد که به تازگی زمین بازی را به دست گرفته اند. این مساله کشورهای عضو را در جهت تحکیم اتحادیه اروپا هدایت کرده و آنها را قادر می سازد با چالش های پیش رو مواجه شوند و به حفظ نظم بین المللی کمک می کند.
این نظم یک وسیله جانبی غیرضروری یا یادگاری از دوران جنگ نیست. این نظم برای 70 سال از رفاه و ثبات جهانی حمایت کرده است. ما به آن برای همکاری های چندجانبه ای که ساخته ایم نیاز داریم تا با چالش های اقتصادی، زیست محیطی و استراتژیکی که در حال حاضر با آنها روبه رو هستیم مقابله کنیم. روبه رو شدن با چنین چالش هایی در سطح ملی امکان پذیر نیست.
پایه های اساسی نظم بین المللی موجود این طور اقتضا می کند که حفظ صلح و رفاه انسان نیازمند شناخت و احترام به نیازها و منافع دیگران است که کمتر از نیازها و منافع شخصی خود ما مشروع نیستند. چندجانبه گرایی آن طور که برخی دوست دارند ادعا کنند محصول همبستگی ناپایدار نیست. بلکه محصول تفسیر روشنی از منافع خود فرد است. با نگرشی سازنده حتی در صورت وجود تعداد زیادی از بازیگران متفاوت می توانید به توافقی برسید که در آن همه برنده بباشند و چیزهای اندکی برای باخت وجود داشته باشد. بدون آن، چشم انداز صلح پایدار و گسترش رفاه مشترک تبدیل به تصویری تاریک می شود.
اگر همه کشورها منافع خود را در درجه اول قرار دهند و هیچ توجهی به دیگران نداشته باشند، رقابت به سرعت منافع مشترک را پایمال می کند. اگر کسی حاضر به کوتاه آمدن نباشد همه چیز از دست خواهد رفت. اگر صرفا به معاملات دوجانبه بسنده کنیم، فضاهای مشترک و هم ا فزایی که شرایط را در مورد موضوعات دشوار اما حیاتی تسهیل می کنند ـ از تغییرات آب و هوایی تا امنیت ـ محدود خواهند بود تا زمانی که به کلی ناپدید شوند.
به همین علت است که علاقه ترامپ به شعار اول آمریکا نگران کننده است. ایالات متحده به عنوان قدرت پیشرو در جهان، مجموعه ای عظیم از همکاری ها را فراهم می کند و اغلب انگیزه ای برای دیگر کشورها برای شرکت در این همکاری ها است. اگر آمریکا مدعی موضع یک جانبه و انزواطلبانه باشد، کشورهای دیگر نیز تقریبا به طور قطعی به دنبال این روش خواهند رفت و در این صورت همه چیز از جمله خود آمریکا به خطر خواهد افتاد.
ترامپ به تازگی تعدیل برخی مواضعش در سیاست خارجی را آغاز کرده است. به طور خاص، ترامپ در نهایت با سیاست همیشگی «یک چین واحد» توافق کرده است. او همچنین رویکرد خود نسبت به ژاپن را پس از شک و تردیدهای مطرح شده در مورد تمایل به حفظ تعهدات امنیتی آمریکا، تصحیح کرده است. این تحولات نشان می دهد که دولت جدید نیاز به شروع رویکردی سازندده تر را درک کرده است.
این مساله ممکن است تا حدودی به خاطر درک درست از تاریخ، به وجود آمده باشد. تجربه نشان داده که موثرترین راه برای جلوگیری از درگیری ورود به همکاری است. لفاظی های انحصاری، جریان بازی را به دست کسانی می دهد که هویت را تا تعاریف بومی گرایانه تنزل می دهند. وقتی که چنین عواملی ـ ملی گرایی و پوپولیست ـ برای هدایت سیاست به سوی گذشته باقی مانده باشند، نتیجه چیزی جز درگیری ای در مقیاس بزرگ نخواهد بود.
زمانی که پویایی قدرت جهانی در جریان است، همان طور که امروز مشاهده می کنیم، ریسک چنین نتایجی حتی بزرگ تر است. امروز تلاش هایی صورت می گیرد تا قدرت های نوظهور به خصوص چین، به عنوان سمبل عمیق تر کردن ساختارهای موجود حکومت جهانی نشان داده شوند. رخنه شک در ساختاری که بیش از هفت دهه ثبات را به وجود آورده، به شعله ورتر شدن ناسیونالیسم و رقابت بیشتر منجر می شود و راه را برای بی ثباتی و جنگ باز می کند.
اگر نتوان روی ایالات متحده برای حمایت از ثبات جهانی حساب باز کرد، مدل و تجربه اتحادیه اروپا حتی مهم تر خواهد شد. اتحادیه اروپا تجسم در کنار هم بودن، همکاری و ارزش های دموکراتیک است. اتحادیه اروپا با وجود معایب خاصش بارها و بارها ثابت کرده که چگونه می توان تفاوت ها را مسالمت آمیز و سازنده حل و فصل کرد. کشورهای عضو به شکلی منحصر به فرد به چندجانبه گرایی متعهد هستند و در واقع ما آن را روزانه تمرین می کنیم.
نتایج خود گویا هستند. هیچ کس نمی تواند شک کند که اتحادیه اروپا ضامن صلح، دموکراسی، پیشرفت و تعالی برای تمام اعضایش نبوده است. مدل اجتماعی آن که بر اساس همکاری، مذاکره و سازش برای رسیدن به هر تصمیم مهم بنا شده است، افراط گرایی را کنترل می کند چرا که هیچ یک از کشورهای عضو نمی توانند سیاست های رادیکال را بدون تحمل فشار از سوی دیگر اعضا اعمال کنند.
نمی توان گفت که کشورهای عضو اتحادیه اروپا هیچ خطری برای قربانی شدن در برابر شعارهای پوپولیستی ندارند. بلکه در مقابل باید کشورهای عضو تلاش های خود را وقف ادامه ساخت و تکمیل یک اتحادیه قوی تر و عمیق تر کنند. برای خاطر اروپا و جهان، زمان آن است که اتحادیه اروپا را در اولیت قرار دهیم.
هیچ کس بهتر از اروپا عواقب افراط گرایی و ناسیونالیسم را نمی داند و راه های غلبه بر آن را بلد نیست. با روح روشن و فراملی اتحادیه اروپا رسیدن به صلح پایدار که یک قرن پیش غیرممکن به نظر می رسید، ممکن شد. نباید این دستاورد را از کف داد. در عوض باید پیشبرد اتحاد را ادامه داد و به جهان نشان داد که چندجانبه گری چه کارهایی می تواند انجام دهد.
منبع: پراجکت سیندیکیت/ مترجم: روزبه آرش
انتشار اولیه: چهارشنبه 4 اسفند 1395 / انتشار مجدد: چهارشنبه 18 اسفند 1395
نظر شما :