ناتوانی واشنگتن در درک مسکو

غرب به روسیه بد کرده است

۰۵ بهمن ۱۳۹۵ | ۲۱:۳۰ کد : ۱۹۶۶۴۱۱ اخبار اصلی اروپا خاورمیانه
اگرچه از دیدگاه و نقطه نظر ایالات متحده آمریکا ممکن است اوکراین و سوریه دو جهان کاملاً مجزا از هم به نظر آیند، اما قطعاً برای روسیه اینگونه نیست. طبیعی است که روسیه برای مقابله با تحریم های اقتصادی ناشی از مساله اوکراین و ثبیت قدرت جهانی خود به دنبالی راه مناسبی می‌گردد و بدون شک سوریه این امکان را برای روسیه فراهم می آورد.
غرب به روسیه بد کرده است

نویسنده: رابرت ای. هانتر

دیپلماسی ایرانی: در حال حاضر ایالات متحده آمریکا و روسیه بر سر موضوع سوریه به خون یکدیگر تشنه اند. پس از شکست آتش بسی که در ماه گذشته و پس از مذاکره میان وزیر امورخارجه آمریکا «جان کری» و همتای روسش «سرگی لاوروف» برقرار شد، ایالات متحده مذاکره با روس ها بر سر موضوع سوریه را به طور کامل رها کرده است. در همین حال، روسیه نیز طی حکمی توافق منعقد شده میان مسکو-واشنگتن در سال 2000 مبنی بر تعهد دو کشور برای انهدام مازاد ذخائر پلوتونیوم تسلیحاتی را لغو کرده است.

روابط میان مسکو و واشنگتن از زمانی که روسیه در فوریه سال 2014 کنترل کریمه را به دست گرفت و حمله به دیگر بخش های اوکراین را به چه به طور مستقیم و چه از طریق «مردان کوچک سبز» آغاز کرد، بسیار تیره است. در حال حاضر جنگ داخلی در سوریه با صدها هزار کشته و میلیون ها نفر آواره وارد ششمین سال خود شده است. بنابراین آن چه مسلم است این است که شکست ایالات متحده و روسیه در پایان دادن به جنگ داخلی در سوریه و عدم دستیابی به یک توافق نهایی برای حل و فصل بحران در این کشور، در حقیقت تراژدی بزرگی برای تمامی طرف های درگیر در این جنگ محسوب می شود. در حال حاضر نیز اتحادیه اروپا با یکی از بدترین بحران های طول تاریخ خود روبروست و بدون شک سرازیر شدن سیل عظیمی از پناهندگان و آوارگان سوری به این قاره از عوامل اصلی بروز این بحران است.

این جنبه از جنگ داخلی سوریه - یعنی روابط میان روسیه و آمریکا - را باید در زمینه و ابعاد بزرگتری بررسی کرد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین عقب نشینی بدون جنگ این امپراتوری در تمام طول تاریخ بود و از سوی دیگر پیروزی غرب در جنگ سرد در برابر دو قدرت ژئوپولینک اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم اروپایی نیز پیروزی تقریباً کامل و همه جانبه ای بود، اما اگر تصور کنیم که روسیه همچنان به صورت یک قدرت درجه سه باقی خواهد ماند، تصور و انتظاری دور از واقعیت است. واقعیت ذاتی، شرایط جغرافیایی، منابع طبیعی و قدرت بالقوه روسیه باعث شده تا این کشور دوباره به رقیبی اصلی و قدرتمند برای غرب تبدیل شود.

جلب نظر روسیه

شاید سوالی که در این جا مطرح باشد این است که آیا می توان جاه طلبی های طبیعی و ناگزیر روسیه را با قرار دادن این کشور در یک سیستم سیاسی، اقتصادی و روابط امنیتی به ویژه با دیگر کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا بر طرف کرد. «جورج اچ.دابلیو. بوش»، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا با اتخاذ و  پیشبرد رویکرد «اروپای واحد، آزاد و آرام» تلاش بسیاری در این زمینه کرد. بخشی از این رویکرد از این موضوع نشأت می گرفت که غرب دیگر تمایلی نداشت تا اتفاقی که درباره آلمان رُخ داده بود دوباره در مورد روسیه تکرار شود. بعد از تنبیه آلمان با معاهده 1919 ورسای، این کشور دست به تلافی جویی زد و این اقدام آلمان ها به ظهور آدولف هیتلر انجامید؛ و این درست همان چیزی بود که غرب از آن پرهیز می کرد.

روسیه بسیاری از پیشنهادهای غرب برای چشم انداز اروپای واحد و آزاد را با اکراه پذیرفت، به حضور آلمان متحد در ناتو تن داد، به طرح مشارکت صلح ناتو پیوست، بهترین سربازهایش را برای شرکت در پیاده سازی نیرو در بوسنی پس از سال 1995 و پیمان «دیتون» اعزام کرد و با عملیات مشترک ناتوـ روسیه نیز موافقت کرد (این توافق شامل 19 زمینه برای همکاری های بالقوه بود). همچنین روسیه علی رغم میل باطنی با طرح گسترش ناتو و عضویت دو کشور در مرزهای شرقی آلمان یعنی لهستان و جمهوری چک موافقت کرد.

متاسفانه غرب و ایالات متحده آمریکا به این موضوع که آیا می توان روسیه را به عنوان شریکی محترم و جدی در اروپا پذیرفت، توجه چندانی نکردند. غرب مخالفت های مسکو در مداخله سال 1999 ناتو در کوزوو را نادیده گرفت، واشنگتن کمابیش دیدگاه بوش در قبال روسیه را کنار گذاشت و آمریکا بدون هر گونه درگیری با روسیه، به کشورهای دیگری برای پیوستن به ناتو در سرحدات مرزهای روسیه فشار آورد.

تصمیم ایالات متحده آمریکا مبنی استقرار سپر دفاع موشکی در اروپای مرکزی در برابر تهدیدات بالقوه کره شمالی و ایران اتفاق مشابه دیگری در این زمینه بود. روسیه با این استدلال که این سپر دفاعی ظرفیت بازدارندگی آنها را کم می کند، به استقرار این سپر موشکی اعتراض کرد. این استدلال اگرچه منسوخ بود اما معنا و مفهوم خاصی به همراه داشت. ایالات متحده نیز در پاسخ به این انتقادات روسیه اعلام کرد که اندازه این سپر دفاع موشکی هرگز چالشی را برای روسیه ایجاد نخواهد کرد. روسیه به خوبی از این موضوع آگاهی داشت اما نکته این نبود؛ چراکه این اقدام آمریکا مثال روشن دیگری از حرکت یک جانبه آمریکا در حیات خلوت روسیه در زمینه مسائل استراتژیک به حساب می آمد.

بدتر از همه آن که در سال 2008، ناتو طبق دستور آمریکا اعلام کرد که اوکراین و گرجستان به عضویت ناتو در خواهند آمد. اعلام این خبر بدان معنا بود که بر اساس این اتحاد، هر دو کشور تحت حمایت اتحاد غربی قرار گرفته و از چتر امنیتی متحدین غربی خود بهره مند خواهند شد.

الحاق کریمه به روسیه در فوریه سال 2014 نیز رویدادی بود که باعث شد تا آمریکا و روسیه از خطر قرمزهای موجود عبور کنند. الحاق کریمه در نهایت به تحریم های غرب علیه روسیه، تقویت قدرت نظامی ناتو و روسیه در اروپا، بروز بن بست دیپلماتیک و سیاسی و نیز یک پایان مجازی برای تلاش های دو طرف به منظور پذیرش روسیه به عنوان بخشی از یک «اروپای واحد و آزاد» منجر شد. در آن زمان بحث های ناخوشایندی در هر دو طرف در مورد «جنگ سرد جدید» شکل گرفت و حتی یکی از مقامات نظامی ارشد آمریکا روسیه را "تهدیدی وجودی" برای ایالات متحده دانست؛ قضاوتی که هم پوچ و هم به شدت خطرناک است.

روسیه تمرکز خود را به سوی خاورمیانه تغییر داده است

اگر چه از دیدگاه و نقطه نظر ایالات متحده آمریکا ممکن است اوکراین و سوریه دو جهان کاملاً مجزا از هم به نظر آیند، اما قطعاً برای روسیه این گونه نیست. طبیعی است که روسیه برای مقابله با تحریم های اقتصادی ناشی از مساله اوکراین و ثبیت قدرت جهانی خود به دنبالی راه مناسبی می گردد و بدون شک سوریه این امکان را برای روسیه فراهم می آورد. سوریه مکانی مناسب برای روسیه است تا به غرب نشان دهد با وجود تحریم های اقتصادی، این کشور هنوز کارت هایی برای بازی در منطقه خاورمیانه دارد؛ منطقه ای که برای دهه ها قلمرو خاص و تحت نفوذ آمریکا بوده است.

ایالات متحده آمریکا چه با اقداماتی که در سوریه و دیگر کشورهای منطقه انجام داد و چه با اقداماتی که باید انجام می داد ولی نداد، فرصت مناسبی را برای دخالت روسیه در اوضاع خاورمیانه فراهم کرد. مسلماً اگر ایالات متحده و شرکای آن راهی برای پایان دادن به جنگ داخلی در سوریه و راهکارهایی موثر برای حل مشکلات گسترده تر در منطقه پیدا می کردند، روسیه دیگر فرصت چندانی برای بهره برداری از شرایط منطقه پیدا نمی کرد.

اگر واشنگتن تلاش می کرد تا فرصت های روسیه در سوریه و مناطق اطراف آن را تا حد ممکن محدود کند شاید شرایط به گونه دیگری رقم می خورد. اما آمریکا در موضوع سوریه تحت فشار شدیدی از جانب دوستان و متحدانش در منطقه قرار گرفته است. کشورهای سنی منطقه به ویژه عربستان سعودی، قطر، امارت متحده عربی و ترکیه تمام تلاش خود را می کنند تا دولت بشار اسد را سرنگون کرده و به جای آن دولتی سنی محور را در سوریه مستقر کنند.

آمریکا به خاطر شرکایش در منطقه با شرایط دشواری روبروست. عربستان سعودی به عنوان یکی از متحدان اصلی آمریکا در منطقه، شرایط و اوضاع را برای این کشور، تمامی کشورهای غربی و به طور کلی تمامی کسانی که در منطقه خاورمیانه از گروه تروریستی داعش حمایت و پشتیبانی نمی کند، وخیم تر کرده است. اما سوخت اصلی داعش که همان انگیزه و بودجه مالی برای خرید تسلیحات است، همگی از جانب عربستان سعودی تامین می شود.

آمریکا درک درستی از سیاست های روسیه ندارد

به نظر می رسد که رهبران ایالات متحده و مقامات ارشد این کشور قادر به درک این مساله نیستند که چگونه از دیدگاه و نظر روسیه، دو منطقه اروپا و خاورمیانه به یکدیگر مرتبط هستند. آنها هنوز نمی دانند که نباید به منطقه خاورمیانه به شکل قطعات جداگانه ای نگاه کنند بلکه باید این منطقه را به صورت یک کل به هم پیوسته در نظر بگیرند. به نظر می رسد آنها هنوز نمی دانند که همه کشورها دارای منافع مربوط به خود هستند که آنها را دنبال کرده و تنها تا حد مشخصی به منافع آمریکا احترام می گذارند. آنها تا زمانی که نفعی در این میان برای آنها وجود داشته باشد با ایالات متحده آمریکا همکاری و مشارکت خواهند داشت.

واشنگتن از این پس باید به ناچار حضور روسیه در اروپا، منطقه خاورمیانه و دیگر نقاط جهان را بپذیرد. البته آمریکا باید به روسیه نشان دهد که روسیه برای پذیرش در جامعه بین المللی باید بر اساس قوانین مورد توافق همگان عمل کند. اما باید قبول کنیم که کشور روسیه خود یکی از کشورهایی است که در پیدایش و تدوین این قوانین بین المللی نقش و مشارکت دارد. ایجاد تعادل آسان نیست.

منبع: مؤسسه اروپایی / تحریریه دپلماسی ایرانی 36

کلید واژه ها: ناتو ایالات متحده آمریکا منطقه خاورمیانه اوکراین جنگ داخلی در سوریه


نظر شما :