اتحاد بین دو جنبش متضاد ناپایدار است
بازنشستگان و پوپولیسم
نویسنده: آناتولی کالتسکی
دیپلماسی ایرانی: اگر دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا شکست بخورد، آیا موج پوپولیسم که به مانند تهدیدی پس از رفراندوم برکسیت در ماه ژوئن جهان را دربرگرفت، افول خواهد کرد؟ یا شورش علیه جهانی شدن و مهاجرت به سادگی شکل دیگری خواهد گرفت؟
افزایش ملی گرایی و احساسات ضدمهاجرت در بریتانیا، آمریکا و اروپا به طور گسترده ای منعکس کننده درآمدهای راکد، گسترش نابرای، بیکاری ساختاری و انبساط پولی بیش از حد است. اما دلایل متعددی هم وجود دارد که ارتباط بین سیاست های پوپولیستی و پریشانی اقتصادی را زیرسوال می برد.
برای شروع، اکثر رای دهندگان پوپولیستی نه فقیر هستند و نه بیکار. آن ها قربانی جهانی شدن، مهاجرت و تجارت آزاد هم محسوب نمی شوند. گروه های جمعیتی اصلی پشت خیزش ضد حکومتی از میان مردمی هستند که خارج از نیروی کار قرار می گیرند: بازنشستگان، خانه دارهای میانسال، و مردان با تحصیلات پایین که مقرری دریافت می کنند.
در بریتانیا تجزیه و تحلیل دقیق آرای رفراندوم برکسیت درحال حاضر در دسترس است. گروهی با حقوق پایین که به نظر بیشترین آسیب را از مهاجرت و واردات از چین متحمل می شوند، یعنی جوانان زیر 35سال، با درصدی زیاد ضد برکسیت رای دادند. 65درصد در برابر 35درصد. درحالی که 65درصد از بازنشستگان، طرف کمپین خروج از اتحادبه اروپا را گرفتند. 53درصد کارگران تمام وقت به باقی ماندن در اروپا رای دادند و 51درصد از کارگران پاره وقت نیز همین نظر را داشتند.
بررسی نتابیج رفراندوم بریتانیا نشان دهنده نگرش های فرهنگی و قومی است نه تاثیر مستقیم انگیزه های اقتصادی و این از ویژگی های واقعا متمایز رای گیری ضدجهانی شدن است. در برابر این پرسش که آیا «سوسیال لیبرالیسم» یک «نیروی خوب» یا «نیروی مضر» است، 87درصد از کسانی که به باقی ماندن در اتحادیه رای دادند، آن را نیروی خوب تلقی کرده و 53درصد از برکسیتی ها، لیبرالیسم را نیروی مضر خواندند. در بین چندفرهنگی ها، این تفاوت حتی آشکارتر بود. 65درصد از رای دهندگان به ترک اروپا، لیبرالیسم را بد داستند و 86درصد از طرفداران باقی ماندن در اتحادیه اروپا، آن را نیرویی مثبت نامیدند.
نظرسنجی ها در آمریکا نشان می دهد که جنسیت از سن و میزان تحصیلات، شاخص مهم تری در حمایت از ترامپ است. در اوایل این ماه در زمانی که ترامپ در نظرسنجی ها با اختلاف اندکی پشت سر کلینتون قرار داشت، آمار واشنگتن پست نشان داد که مردان سفیدپوست با اختلافی 40درصدی حامی ترامپ هستند. این عدد نسبت به پشتیبانی این گروه از مت رامنی جمهوریخواه، در سال 2012، 13درصد افزایش را نشان می دهد. درمقابل، زنان سفیدپوست با اختلافی 15درصدی نسبت به جمهوریخواهان چرخش داشتند. در بین رای دهندگان بدون مدرک دانشگاهی این تفاوت فاحش تر است: مردان سفید پوست با تحصیلات پایین با اختلافی 60درصدی طرفدار ترامپ هستند و نسبت به سال 2012 این عدد 28درصد رشد داشته است. درحالی که این اختلاف در زنان بدون تحصیلات دانشگاهی، تنها 10درصد به نفع ترامپ است.
به نظر می رسد مشکل پوپولیسم که به نارضایتی اقتصادی و جهانی شدن نسبت داده می شود، در واقع یک جنگ فرهنگی است که جوامع غربی را از اواخر دهه 1960، جدا کرده است. در این جا نقش اصلی اقتصاد به بحران مالی سال 2008 باز می گردد که شرایط را برای واکنش های شدید سیاسی آماده کرد. واکنش هایی که از مشکلاتی قدیمی تر در بعد فرهنگی، نژادی، جنسیتی و هویت اجتماعی نشات گرفته است.
تسلط ایدئولوژی بازار آزاد قبل از دوران بحران، به بسیاری از تغییرات اجتماعی بحث برانگیز اجازه بروز داد. تغییراتی مانند نابرابری در درآمد و رقابت برای دستمزد و تبعیض جنسیتی تقریبا بلامنازع. سوسیال لیبرالیسم پیشرو و بازار اقتصادی آزاد محافظه کار به نظر دو روی یک سکه هستند. اما زمانی که بازار آزاد لیبرالیسم اقتصادی، در بحران سال 2008 شکست خورد، چالش های سیاسی سوسیال لیبرالیسم دیگر نمی توانستند با استناد به قوانین اقتصادی غیر شخصی، همگرا شوند.
اما اگر تغییر اجتماعی دیگر نمی تواند به عنوان شرط لازم برای پیشرفت اقتصادی مشروعیت داشته باشد، بعید به نظر می رسد که دموکراسی ها به شرایط پیش از دوران برتری لیبرالیسم اقتصادی و جهانی شدن رای بدهند. نابرابری نژادی و جنسیتی درحال حاضر در ایالات متحده، بریتانیا و بسیاری از کشورهای اروپایی ورشن است و سیاست های به ظاهر محبوب مانند تجارت داخلی و کنترل مهاجرت، به ندرت پشتیباتی بیش از 30تا40درصد از افراد را در نظرسنجی ها به دست می آورند. پس چرا، برکسیت پیروز شد و یا هنوز دونالد ترامپ برای رئیس جمهور شدن شانس دارد؟
هم برکسیت و هم ترامپ قدرت خود را از اتحاد ناپایدار بین دو جنبش بسیار متفاوت و حتی متضاد به دست آوردند. بخش عمده ای از این حامیان در واقع محافظه کاران اجتماعی و حمایتگرانی هستند که می خواهند تغییرات اجتماعی اواخر دهه 1960 را خنثی کنند.
دو شعار موثر در مبارزات برکسیت و ترامپ «کنترل را بازگردانید» و «می خواهم کشور من برگردد» است. اما محافظه کاران اجتماعی با الهام از چنین احساست بدوی و استبدادگونه ای نمی توانند اکثریت را در جوامع غربی به دست بگیرند. به خودی خود، محافظه کاری اجتماعی نمی تواند بیش از 30تا40درصد رای دهندگان را بسیج کند. برای رسیدن به اکثریت به حمایتگرانی، باقی مانده از دوران اتحاد تاچر ـ ریگان نیاز است. این ترکیب ناپایدار سیاسی در حال حاضر در متن ایالات متحده و بریتانیا حل شده است. در بریتانیا دولت نخست وزیر ترزا می بین ملی گرایان ایدئولوژیک و لیبرال های اتقصادی تقسیم شده است. اگر در انتخابات 8نوامبر، ترامپ در اتصال محافظه کاران اجتماعی و لیبرال های اقتصادی برای ساختن ائتلافی برنده شکست بخورد، به احتمال فراوان فروپاشی مشابه در پوپولیست اروپایی هم اتفاق خواهد افتاد.
در آن صورت برکسیت تنها یک انحراف در نگاه خواهد بود نه آغاز یک روند جدید قدرتمند در ناسیونالیسم، حمایت از تولیدات داخلی و ضد جهانی شدن. این آخرین نفس یک نسل پیر خواهد بود که در تلاش است تنگ نظری و دلتنگی های خود را به نسلی جوان تحمیل کند. نسل جوانی که به طوری فزاینده جهان وطنی بودن را پذیرفته است. اما موفقیت این نسل پیر تنها در یک کشور(برکسیت در بریتانیا) مایه تاسف خواهد بود.
منبع: پراجکت سیندیکیت/ مترجم: روزبه آرش
نظر شما :