پنج افسانه درباره سیاست آمریکا در خاورمیانه
آرون دیوید میلر*| خاورمیانه به قبرستان توهمات و افسانه های آمریکا تبدیل شده است. در اینجا به پنج مورد خطرناک و قدیمی اشاره می کنیم که باید برای همیشه از بین بروند.
به گزارش فرارو به نقل از نیوزویک، هر شخص خوش شانسی که مشاور رئیس جمهور بعدیِ آمریکاست، باید این مسئله توجیهی را اولویت اول خود قرار دهد.
1. راه حل های جامعی برای رفع مشکلات این منطقه وجود دارد
این طور نیست. من هرکسی که ادعا کند حتی برای یکی از مشکلات این منطقه راه حلی وجود دارد را به چالش می کشم. از جنگ داخلی سوریه گرفته تا وضعیت سیاسی عراق، جنگ علیه گروه تروریستی داعش و مشکلات اسرائیل- فلسطین. ما با مشکلاتی روبرو هستیم که به مدیریت دقیق و گسترده نیاز دارند زیرا هیچ راه سریع و آسانی برای رویارویی با آن ها وجود ندارد.
به نتایج فکر کنید نه به آخر بازی. حتی دستاوردهای دولت اوباما در زمینهٔ توافق هسته ای ایران و گروه 1+5 نیز ناقص است. این توافق برای کنترل استفاده از سلاح هسته ای است که در زمان و دامنه اعمال آن محدود است.
درواقع، عقیده دارم که باید از فکر درست کردن همه چیز بیرون آییم و به فکر یک یا دو دهه ی عاقلانه تر باشیم.
2. راه حل دست آمریکاست
نه، راه حل دست ما نیست. خاورمیانه منطقه ای شکسته، پر از خشم و ناکارآمد است که در آن مجموعی از عوامل مانند فقدان رهبری، نهادهای مؤثر، انسجام، عدم وجود مدیریت و حاکمیت خوب، وجود رقابت های فرقه ای و مذهبی همه دست در دست هم داده اند تا به ادامه بی ثباتی ها و در برخی موارد هرج ومرج و آشوب دامن بزنند.
ما عمق و میزان بحران و خرابی این منطقه را کوچک می شماریم و مردم آنجا را بچه فرض می کنیم که نیاز دارند قدرتی مانند واشنگتن برای حل تمام مشکلات، به کمکشان برود.
این نوع دیدگاه در هیلاری کلینتون قوی تر است. اما حتی دونالد ترامپ هم از حل مشکل داعش یک بار برای همیشه صحبت کرده است.
همچنین، رهبران این منطقه منتظر استقبال با آغوش باز از راه حل های آمریکا نیستند. حقیقت این است که مثبت ترین نتایج در این منطقه در درجه ی اول از شرایطی سرچشمه می گیرد که مردم محلی را مجبور به تغییر محاسبات و قبول مسئولیت برای حل مشکلات خود کند. تنها آن زمان است که آمریکا می تواند نقش مؤثری در این منطقه ایفا کند.
واضح است که صلح اعراب و اسرائیل نیز به همین شکل بوده است. و زمانی که بحث بر سر ایجاد حکومتی مؤثر و منسجم در کشورهایی مانند عراق، سوریه و لیبی باشد، اهمیت این قوانین دو برابر می شوند.
اگر رهبران عرب این توانایی را نداشته باشند که بایستند و نقش اصلی در ثبات و اصلاح کشورشان را در دست بگیرند، واشنگتن نیز موفق نخواهد شد.
3. آمریکا باید در سیاست هایش باثبات باشد
این طور نیست. قدرت های بزرگ سیاست هایی غیرعادی، متناقض و حتی ریاکارانه دارند. این نوع سیاست ها در دستور کار آن ها قرار دارد. رویکردهای سیاسی آمریکا و نداشتن انعطاف در حل مشکلات، عامل اصلی فاجعه است.
این موارد در رویارویی با مسائل حقوق بشر بسیار پراهمیت می شوند. در اکثر مناطق جهان، هماهنگی ارزش ها و منافع آمریکا بسیار دشوار است.
برای مثال خاورمیانه را در نظر بگیرید. آمریکا از بهار عربی در مصر و تونس حمایت کرد. اگر هرج ومرج ناشی از حوادث سال 2011 ثبات در عربستان سعودی و بحرین را نیز تهدید می کرد، آیا باید این دو کشور را هم به سمت یک بهار عربی سوق می دادیم؟
اگر دولت فعلی مصر حاضر به قبول اصلاحات نشود و سرکوب رسانه ها و دستگیری هزاران نفر را متوقف نکند چه باید بکنیم؟ اگر به همکاری مصر در بسیاری از مسائل منطقه ای نیاز داشتیم، چه باید بکنیم؟
ما به عراق حمله و آن را اشغال کردیم تا یک دیکتاتور شیطانی را از بین ببریم؛ اما عواقب فاجعه باری به وجود آمد. آیا باید برای برکناری بشار اسد نیز همین کار را تکرار کنیم؟ یا در لیبی، پس از کمک به ناتو برای تضعیف معمر قذافی، باید این کشور را نیز اشغال می کردیم؟
4. صلح اسرائیل و فلسطین باید اولویت دولت بعدی آمریکا باشد
نباید این طور باشد. حل این مشکل بدون همکاریِ بیشتری رهبران دو کشور ممکن نیست. بعلاوه، این مسئله حادترین اولویت آمریکا در این منطقه نیست.
مقابله با داعش، بحران سوریه، اختلالات عراق و لیبی؛ مدیریت روابط با شرکای قدیمی مانند عربستان سعودی، اسرائیل و مصر- همه خبر از منطقه ای خطرناک و ازهم گسیخته را می دهند که مشکلاتش با حل مناقشه اسرائیل و فلسطین برطرف نخواهد شد.
سال آینده، اسرائیل به بیشترین میزان اشغال کرانه غربی در پنجاه سال گذشته خواهد رسید و نشانه ای وجود ندارد که اسرائیل یا فلسطین بتوانند یا بخواهند این واقعیت را تغییر دهند.
5. آمریکا می تواند خود را از قیدوبند رها کند
نه نمی توانیم. آمریکا در خاورمیانه متحدان، دشمنان و منافع حیاتی دارد که تضمین می کنند هیچ توازن یا راه خروجی وجود ندارد. مهم ترین دغدغه واشنگتن این است که در منطقه ای گیر افتاده که نمی تواند آن را تغییر دهد، اصلاح و یا حتی آن را ترک کند.
در مواجهه با این چالش، آمریکا باید به بهترین نحو این موضوع را مدیریت کند. یعنی تمرکز بر آنچه حیاتی است: مبارزه با تروریسم فراملیتی برای حفاظت از میهن و متحدان آمریکا؛ حفظ دسترسی به نفت خاورمیانه؛ مبارزه با پیدایش هژمون های منطقه ای که به دنبال سلاح هسته ای هستند، و یافتن راهی برای همکاری با شرکای خاورمیانه که ممکن است با منافع یا ارزش های آمریکا مخالف باشند.
این تصویر نه زیباست و نه قهرمانانه. اما برای رویارویی با منطقه ای شکسته و ناسالم که اگر مراقب نباشیم ممکن است آمریکا را نابود کند، سیاستی هوشمندانه تر و واقع بینانه تر است.
* مشاور وزرای خارجه شش دولت آمریکا و از پژوهشگران ارشد اندیشکده وودرو ویلسون
نظر شما :