ایران همچنان جزیره ثبات و محور خاورمیانه است

جنگ علیه تندروها؛ از کمونیست‌های عمان تا تروریست‌های عراق

۲۶ مهر ۱۳۹۴ | ۱۴:۰۴ کد : ۱۹۵۲۶۱۸ ترجمه برگزیده خاورمیانه
یادداشت آرش رئیسی‌نژاد، استاد علوم سیاسی دانشگاه فلوریدا برای دیپلماسی ایرانی: مردان واقعی به جنگ با تهران نمی‌روند؛ بلکه آنان در کنار تهران به سرکوب تروریسم در خاورمیانه دست می‌زنند.
جنگ علیه تندروها؛ از کمونیست‌های عمان تا تروریست‌های عراق

نویسنده: آرش رئیسی نژاد، استاد علوم سیاسی دانشگاه فلوریدا

دیپلماسی ایرانی: «ایران با رهبری بزرگ شاه، جزیره ثبات در یکی از مناطق آشفته دنیاست.» در ٣١ دسامبر ١٩٧٧، رئیس جمهور کارتر در ضیافت شام در کاخ نیاوران، شاه را به عنوان رهبری بزرگ که از سوی مردمش احترام، تحسین و عشق را کسب کرده است ستایش کرد.

زمانی که کارتر ایران را جزیره ثبات نامید، او نه تنها به ثبات داخلی ایران اشاره داشت، بلکه بر منافع مشترک ایران و امریکا در خاورمیانه تاکید کرد. این ثبات ویژه ایران، ترکیبی از قدرت و نقش شناخته شده منطقه ای ایران در بازدارندگی خطر کمونیسم بود که کاخ سفید را مجبور کرد ایران را متحد اصلی خود در خاورمیانه ببیند.

اتحاد ایران و امریکا در عوض فرصتی بی همتا برای ایران فراهم کرد تا برتری منطقه ای خود را دنبال کند. در زمان شاه مهم ترین حوزه ای که ایران در آن قدرت خویش را تحمیل کرد و نقشی منطقه ای را پذیرفت، سرکوب جنبش ها و شبه نظامیانی کمونیست و چپ، همچون جنبش مارکسیستی ظفار در عمان بود.

«ما آنچه که در ظفار در جریان است را یک تهاجم و خرابکاری می بینیم. تصور کنید اگر این وحشی ها (شورشیان مارکسیست ظفار) آن سوی تنگه هرمز را در ورودی خلیج فارس تسخیر کنند. زندگی ما به این (تنگه هرمز) وابسته است... پس ایران هیچ گاه رژیم متخاصم کمونیست را در خلیج فارس تحمل نخواهد کرد. این ماموریت من است.» شاه این را در میانه عملیات نظامی ایران علیه شورشیان مارکسیست در ظفار گفت.

اما ثبات ایران طولی نکشید. چند هفته پس از دیدار کارتر، زنجیره شورش ها در شهر مذهبی قم شکل گرفت. تنها یک سال بعد، پس از موج تظاهرات تسلیم ناپذیر، شاه ایران را ترک کرد و رهبر مذهبی پر جذبه، آیت الله خمینی، به ایران بازگشت و دکترینی را موعظه کرد که امریکا را به عنوان شیطان بزرگ در پشت شاه به تصویر کشید.

در ابتدا نظام انقلابی از بی ثباتی عمیق رنج می برد. رقابت عمیق میان نخبگان جدید انقلابی، جنگ داخلی خونین با مجاهدین خلق (منافقین)، خواسته های محلی در ترکمن صحرا و کردستان و در آخر نبرد خونین طولانی با عراق، بی ثباتی ایران را بیش از پیش رقم زد.

پایان نبرد ایران و عراق در نهایت بی ثباتی تمام نشدنی ایران را به پایان رساند. عملگرایی رفسنجانی در دوران بعد از آیت الله خمینی بدنبال بازسازی زیرساخت های اقتصاد فقیر ایران بود.

در همان زمان، سویه سیاست خارجی ایران به سمت تنش زدایی چرخید که می توانست رابطه ایران و امریکا را دوباره شکل دهد. در سال ١٩٨٩، گروگان های امریکایی در لبنان با دخالت موثر ایران بالاخره آزاد شدند. این حرکت، سیگنال و نشانه ای از سوی ایران بود که خواسته آن یعنی پذیرش نقشش در فرایند تصمیم گیری منطقه ای را به رسمیت بشناسند.

با این حال ادعای جورج بوش، مبنی بر این که نیت خوب، نیت خوب را به همراه می آورد به همکاری میان دو کشور ختم نشد. حتی حمایت غیرمستقیم ایران از ائتلاف غربی علیه عراق در جنگ اول خلیج فارس در سال ١٩٩١ باعث جلوگیری از تحریم های امریکا علیه ایران در دهه ۱۹۹۰ نشد.

در حقیقت رهبران امریکا در آن زمان اگاه نبودند که تنش های مهم زمانی شکل می گیرد که میان قدرت دولت ها و نقش منطقه ای آنها واگرایی رخ دهد. انگونه که تاریخ به ما نشان داده است، خلا میان خواسته دولتی قدرتمند و آنچه که آن دولت بدست می آورد به عدم تعادلی عمیق می انجامد که یا باید با تنشی نظامی برطرف گردد و یا خواسته هایش از سوی همسایگان آن دولت پذیرفته شود. از این رو، زمانی که خواسته های نظام انقلابی ایران از سوی غرب نادیده گرفته شد، تهران استراتژی خود در بی ثبات کردن خاورمیانه برای امریکا و متحدین منطقه ای اش را شدت بخشید.

با حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، ایران در ابتدا در کنار کاخ سفید ایستاد و از تهاجم امریکا به افغانستان حمایت کرد. ایران همچنین به امریکا در سرکوب القاعده ضد شیعه در افغانستان کمک کرد. پس از سقوط طالبان، ایران نقشی بسیار مهم در تلاش های بین المللی برای ایجاد دولت جدید افغان، به ویژه در کنفرانس بین المللی بن در دسامبر سال ٢٠٠١، داشت.

برای بار دیگر ایران تلاش کرد که ثبات خود را با نقشش در بازداشتن (خطر) گروهای شبه نظامی تروریستی در خاورمیانه نشان دهد. با این حال، جورج دبلیو بوش، ایران و گروهای نیابتی آن را در کنار کره شمالی و عراق به عنوان محور شرارت نامید. ایران آن را سناریویی برای تغییر نظام دید.

حمله امریکا به عراق در سال ٢٠٠٣ برای رویکرد ایران در منطقه نقطهٔ چرخشی بود. خلا قدرت در عراق و ظهور شبه نظامیان سلفی و رادیکال که بدنبال چالش امریکا و نیروهای حامی ایران در بغداد بودند، تهران و کاخ سفید را در یک سوی منازعه قرار داد. تندروهای سنی که از سوی ابومصعب الزرقاوی رهبری می شد شیعیان را مرتد و جاه طلبی منطقه ای ایران را خطری بزرگتر از غرب می دیدند. در این وضعیت ایران از طریق ارتباطات خود با شیعیان و کردهای عراقی در حفظ ثبات عراق در میانه جنگ داخلی عراق (2007-2006) به امریکا کمک کرد.

ظهور داعش یک بار دیگر هر دو کشور را در موضعی مشابه در مخالفت با تندروهای سنی که از امریکا و ایران شیعه نفرت دارند قرار داده است. در این وضعیت همکاری محتمل ایران و امریکا قابل تصور است به ویژه پس از توافق تاریخی هسته ای در وین که دشمنی میان شیطان بزرگ و محور شرارت را کم کرد.

از این مهم تر همکاری ایران و امریکا در نابودی تندروهای داعش بر پذیرش نقش منطقه ای ایران صحه خواهد گذاشت و مبنایی را برای اتحادی که تا دیروز غیرقابل تصور می نمود، فراهم می کند.

نگاهی کنجکاوانه به سیاست خارجی مدرن و منافع ملی ایران نشان می دهد که خواسته اصلی تهران از امریکا پذیرش نقش ایران در منطقه بوده است. این خواسته ای عجیب نیست، برای کشوری که برتری منطقه ای آن در طول تاریخ سه هزار ساله هنجاری عادی بوده است. با این حال نقش ایران در مشارکت در فرایند تصمیم گیری منطقه ای در بعد از انقلاب نادیده گرفته شده است.

مهم تر آن که هم شاه و هم رهبران جمهوری اسلامی آگاه بوده اند که «نقش» یک دولت تابعی است از «قدرت» آن دولت. نقش با پذیرش مشروعیت منافع یک دولت از سوی همسایگان آن دولت به آن تفویض می گردد. هم شاه و هم رهبران جمهوری اسلامی می دانستند که بازداشتن خطر شبه نظامیان و گروه های تندرو در منطقه، حوزه ای مهم برای شتاب بخشیدن به نقش ایران در منطقه بوده است. علاوه بر این، آنان ثبات ایران را با نقش منطقه ای آن در بازداشتن تهدید شبه نظامیان مارکسیست در دوران جنگ سرد و گروهای تندرو سنی در دوران پسا جنگ سرد در هم تنیده می دیدند.

بیش از سه دهه پیش شاه ارتش ایران را به عمان فرستاد و شورشیان مارکسیست عمانی را در ظفار در هم کوبید. حال و در آغاز ذوب شدن کوه یخ دشمنی ایران و امریکا، آنان هر دو با داعش در عراق می جنگند. این چرخش استراتژیک نشان می دهد که جغرافیا و نه ایدئولوژی، امر می کند که ایران محور خاورمیانه باشد. این انتقام جغرافیاست.

مردان واقعی به جنگ با تهران نمی روند؛ بلکه آنان در کنار تهران به سرکوب تروریسم در خاورمیانه دست می زنند.

مترجم: پریسا فرهادی

انتشار اولیه: یکشنبه 12 مهر 1394 / انتشار مجدد: یکشنبه 26 مهر 1394

کلید واژه ها: خاورمیانه ایران و امریکا ظفار عراق


( ۳ )

نظر شما :