هشتادمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"
صدام چگونه دستگیر شد؟
دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.
کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا هشتادمین بخش آن را می خوانید:
به صدام برگردیم.
ما وضعیت را پیگیری می کردیم و امریکایی ها درباره کاری که ما می کردیم می پرسیدند. به آنها گفتیم وقتی که دنبال صدام می گردید سریع مکان را ترک نکنید، یعنی نیم ساعت مکان را بازرسی نکنید و ترکش کنید. ما افرادی داشتیم که دنبال صدام می گشتند، و از استاد کسرت رسول از «اتحاد میهنی کردستان» نیز مجموعه ای بودند که آنها هم دنبال صدام می گشتند. او همچنین در بازداشت بعضی از فرماندهان نظامی در موصل نیز سهیم بود. ما در بازداشت بیش از 16 نفر سهیم بودیم.
آیا از میان نام هایی بود که ایالات متحده منتشر کرده بود؟
بله از همان فهرست 55 نفر.
وقتی می گویی ما منظورت اپوزسیون است؟
نه. منظورم «کنگره» است، حتی آخرین رئیس سازمان امنیت که داماد صدام بود و جمال مصطفی صدایش می کردند، برادر کمال مصطفی، او را هم احضار کردیم، بعد از آن آزاد شد و از عراق خارج شد، او همسر حلا دختر صدام است. هر کدام از خانواده صدام را که دستگیر کردیم به هیچ وجه مورد آزار و اذیت قرار نگرفتند، از زندگی آنها محافظت می کردیم و تسلیمشان می کردیم تا فرایند قانونی را طی کنند، این نکته مهمی است.
درباره نقش کسرت رسول برای ما بگو؟
روز 13 دسامبر 2003 در جلسه ای در شورای حکومت بودم، تلفن زنگ زد و به من گفته شد که اراس حبیب کریم که مدیر سازمان امنیت در کنگره ملی است تو را می خواهد، او آدمی است که در بسیاری از امور امنیتی خبره است. به من گفت که اطلاعاتی داریم و کسرت رسول با من تماس گرفت، گفت که امریکایی ها صدام را دستگیر کردند. به او گفتم مطمئنی؟ گفت: بله، برای همین فورا با شخصی به اسم اسکات کارپنتر که رئیس تیم حکومتی پول بریمر در عراق بود، تماس گرفتم. پرسیدم: چرا به ما نمی گویید صدام را دستگیر کرده اید؟ گفت: شوخی می کنی؟ گفتم نه شما صدام را دیروز در منطقه الدور دستگیر کردید! جواب داد که از موضوع خبر ندارد. گفتم که من با پل بریمر ساعت دوازده قرار دارم و در آن جا می فهمم اوضاع از چه قرار است. ساعت یازده و نیم بود که به کاخ رسیدم و دیدم که اسکات لبخند می زند و دستش را بالا برده است. گفت: ارتش به ما ابلاغ نکرد تا مطمئن شود که آزمایش دی ان ای واقعا مربوط به صدام است. این در تاریخ 13/12/2003 بود، برگشتم و به سخنگوی کنگره خبر دادم که در رسانه ها اعلام کند که صدام دستگیر شد و ما اولین افرادی بودیم که خبر را اعلام کردیم.
صدام چگونه و به کمک چه کسانی دستگیر شد؟
خبر به امریکایی ها رسید.
آیا کسرت نقشی در آن بازی کرد؟
او موضوع را پیگیری می کرد، و جماعت او نیز شاهد دستگیری بودند. کسرت به صدام مثل ما نزدیک شده بود، گروه او و گروه ما شاهد دستگیری صدام و انتقال او با بالگرد بودند.
اما چه کسی اطلاعات حضور او در آن مکانی که دستگیر شد را داد؟
این اطلاعات به کمک شخصی از منطقه المسلط به اسم محمد ابراهیم یا ابراهیم محمد المسلط از تیم حفاظت صدام به دست آمد که امریکایی ها یک هفته قبل او را دستگیر کرده بودند و او به آنها گفته بود که صدام در آن جا است، آنها هم به آن خانه وارد شدند و آن جا را بازرسی کردند اما هیچ کس را پیدا نکردند. به توصیه ما عمل کردند و در آن جا ماندند. یکی از سربازها متوجه سیم برق شد به آن دست زد دنبالش را گرفت و متوجه شد که به سمت چاله ای می رود. آن سیم برق پنکه بود، وارد چاله شدند، در داخل آن چاله دیگری بود که در آن صدام را پیدا کردند که با خودش برگه هایی داشت و 700 هزار دلار و مسلسل و تفنگ داشت. با اسلحه بر سر او آمدند و او به آنها گفت: من صدام حسین، رئیس جمهور عراق هستم، ریش داشت.
آیا تلاش کرد مقاومت کند؟
خیر. او را به خارج از حفره کشیدند، دستگیری او در روز 12 دسامبر بود. بعد از آن که او را برای چکاپ بردند و دندان هایش را چک کردند او را با بالگرد به فرودگاه فرستادند.
یعنی داستان پیدا کردن او در چاله صحیح است؟
او در چاله ساکن نبود بلکه در خانه ای که چاله در آن واقع شده بود زندگی می کرد اما به همراه او گروهی بودند که به او خبر می دادند که عملیات یورش آغاز شده است و او وارد آن حفره می شد.
ادامه دارد...
ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :