بازنگری در راهبرد بلند مدت آمریکا

نرمش سیاست آمریکا در قبال ایران برای مهار چین (قسمت سوم)

۰۵ بهمن ۱۳۹۳ | ۲۰:۳۵ کد : ۱۹۴۳۵۸۰ اخبار اصلی آمریکا آسیا و آفریقا
سمیر تاتا در این مقاله، طرحی را به منظور حفظ برتری آمریکا از طریق مهار چین در قرن بیست و یکم مطرح می نماید.
نرمش سیاست آمریکا در قبال ایران برای مهار چین  (قسمت سوم)

سمیر تاتا[i]

مترجم: حامد ضرغامی

مقدمه- نویسنده مقاله همچنان که خوانندگان محترم استحضار دارند در قسمت های اول و دوم مقاله، به مقدمه ای بر راهبرد اقتصادی چین  یعنی "اتحاد بزرگ توسعه مشترک شرق آسیا" به رهبری این کشور، طرح مهار به منظور ممانعت از دسترسی چین به این هدف، و نقش کشورهای هند و اندونزی برای اجرای برنامه آمریکا به قصد حفظ برتری ایالات متحده در قرن بیست یکم  پرداخت. در قسمت سوم و پایانی مقاله، نقش ایران و توافق بر سر برنامه هسته ای این کشور، و اثر آن بر طرح مذکور مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

ایران و ایالات متحده

ایالات متحده باید شش اقدام ذیل را برای یک رابطه سودمند و متقابل با ایران انجام دهد.

  1. آمریکا باید از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که به تمامی تحریم های سازمان ملل برضد ایران خاتمه می دهد حمایت نماید، و ایران، در مقابل،  غنی سازی در سطح 20% را داوطلبانه خاتمه دهد و به آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه نظارت بر فعالیت های غنی سازی اش در چهارچوب مقررات پادمان و پروتکل الحاقی را ( که در سال 2003 توسط ایران امضا شد، اما مجلس ایران آن را تصویب نکرد) بدهد.[ii] خاتمه (غنی سازی 20%)، تا زمانی که پروتکل الحاقی، از طریق تصویب مجلس، رسما عملیاتی نشود، موثر نخواهد بود.
  2. رئیس جمهور آمریکا، پس از تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که در بالا ذکر شد، باید، از طریق یک فرمان اجرایی، کلیه ی تحریم های آمریکا بر ضد ایران را تعلیق کند، به شرط اینکه وی (رئیس جمهور آمریکا) نشان دهد که ایران از توافق اش مبنی بر خاتمه غنی سازی در سطح 20% تبعیت می کند و به نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی در چهارچوب پادمان و پروتکل الحاقی ملزم می باشد. رهبر عالی ایران نیز محتمالابیانیه دیگری ( شاید در شکل یک اعلامیه دینی یا فتوا)، به منظور تاکید مجدد بر مخالفت استفاده از سلاح هسته ای با اصول اسلام و اینکه ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست، صادر خواهد کرد.[iii]
  3. ایالات متحده باید پیشنهاد از سرگیری روابط کامل دیپلماتیک بین دو کشور را - با گشایش سفارت ایران در واشنگتن، و سفارت آمریکا در تهران - بدهد.
  4. ایالات متحده باید، به خاطر موضوعات ایمنی، تمایل اش به جایگزینی رآکتور تحقیقاتی تهران ( در حال حاضر رادیو دارو تولید می نماید)، که در سال 1967 توسط آمریکا برای ایران تهیه شد، با یک رآکتور جدید ایمنی تر برای مقاصد پزشکی را اعلام نماید.[iv] آمریکا همچنین می بایست تمایل اش به فروش رآکتور هسته ای برای تولید برق در ایران، وتولید میله های سوخت آن توسط تاسیسات غنی سازی در ایران – با فعالیت مشترک ایران و آمریکا- را نشان دهد.
  5. ایالات متحده باید (در کنار جناح های مختلف افغان، پاکستان، و هند) از ایران  به منظور شرکت در گفتگوهای مربوط به ثبات افغانستان دعوت نماید. اگر بحثهایی در رابطه با ثبات سوریه ( و احتمالا لبنان) وجود دارند، دعوت مشابهی از ایران ( و جناح های مختلف سوری، ترکیه، و عربستان) به عمل بیاید. همچنین آمریکا باید ، به شکل جداگانه، اسرائیل را به گفتگوهای سوریه و لبنان دعوت نماید.[v]
  6. رئیس جمهور آمریکا، با وام گرفتن از دیدار ابتکاری نیکسون از چین در سال 1972، باید از ایران دیدار نماید. همچنین، رئیس جمهور آمریکا و مقام معظم رهبری[vi] در یک بیانیه مشترک علاقه متقابل دو ملت ( ایران و آمریکا) برای روابط صلح آمیز، و اینکه بر اساس مقررات منشور سازمان ملل و قوانین بین المللی، هیچ یک از دو ملت آغاز گر حمله نظامی بر علیه یکدیگر نخواهند بود، را اعلام نمایند.[vii] همزمان، رئیس جمهور آمریکا حق ایران، به عنوان امضا کننده پیمان عدم اشاعه سلاح های هسته ای (NPT) ، را برای دنبال نمودن برنامه انرژی هسته ای صلح آمیز خواهد پذیرفت، و اعلام می نماید که وی توصیه نامه ای را مبنی بر لغو تحریمها علیه ایران به کنگره تسلیم خواهد نمود.[viii] مجلس ایران، به طور جداگانه، طرحی را به تصویب خواهد رساند که اعلام می کند که برنامه هسته ای ایران بر اساس فتوای مقام معظم رهبری پیرامون (ممنوعیت) سلاح های هسته ای پیش خواهد رفت. مجلس ایران همچنین طرحی را به تصویب خواهد رساند که بر حمایت ایران از طرح صلح عربی در سال 2002 در رابطه با مناقشه فلسطین – اسرائیل ( و در شکل وسیعتر مناقشه اعراب – اسرائیل) تاکید مجدد خواهد نمود.[ix]

ایالات متحده نمی خواهد که ایران سلاح هسته ای داشته باشد، چرا که چنین سلاحی عامل بازدارنده موثری به منظور جلوگیری از حملات تخریبی( علیه ایران) مسحوب می شود. ایران مجهز به سلاح هسته ای، گزینه های آمریکا برای ممانعت چین از دستیابی به منابع انرژی خلیج فارس را محدود می کند، زیرا در این صورت آمریکا قادر نخواهد بود تا ایران را مجبوربه تعلیق صدور نفت و گاز به چین نماید. به همین دلیل است که مسیر کنونی زور و فشار- از جمله تحریم های فلج کننده (علیه ایران)، عملیاتهای پنهانی همچون براندازی و کشتار هدفمند(ترور افراد)، تهدید اسرائیل به حمله به تاسیسات غنی سازی هسته ای ایران – با این شدت دنبال می شود. به هر حال، منطق قطعی تاکتیک " به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن"[x] این است، که اگر هیچ یک از طرفین کوتاه نیایند، به احتمال زیاد، نتیجه نهایی جنگ خواهد بود.[xi] معهذا، حمله نظامی به ایران بدون اشغال آن، تنها به این معنی خواهد بود که ایران به تلاش اش برای غنی سازی مواد هسته ای تا سطح کاربری نظامی، شتاب خواهد بخشید و لذا به سلاح هسته ای به عنوان عامل بازدارنده دست خواهد یافت. به علاوه، در صورت وقوع هرگونه رویارویی آمریکا و چین در آینده، ایرانی که با آمریکا (پس از حمله به آن) دشمن خونی شده است، با عدم صدور گاز و نفت به چین موافقت نخواهد کرد.

واقعیت گزنده این است که حمله به ایران، گزینه عملی و دارای شانس معقول برای موفقیت نمی باشد.[xii] اگر آمریکا نمی تواند ایران را با حمله (نظامی) بترساند، پس تنها گزینه واقع بینانه، متقاعد کردن ایران به همکاری با ایالات متحده از طریق سیاست تنش زدایی است، به طوریکه ایران قانع شود که همکاری با آمریکا( یا حداقل خنثی بودن نسبت به آمریکا) اثر مخربی بر منافع ملی حیاتی اش ندارد. حقیقتا، حمله به ایران، بدون اشغال این کشور، منجر به خاتمه فعالیت غنی سازی هسته ای ایران نخواهد شد.[xiii] ارزیابی عمومی و مکرر مقامات ارشد وزارت دفاع آمریکا این است که حمله به ایران به تغییر رفتار و یا سرنگونی رژیم منجر نخواهد شد، بلکه درست بر عکس آن، یعنی اتحاد مخالفان (اپوزیسیون) با رژیم کنونی(ایران) را در پی خواهد داشت.[xiv] دلیلی وجود ندارد که باور کنیم که تمام رهبران کنونی مخالفان(اپوزیسیون)، مخالفت بنیادی و جدی با برنامه هسته ای ایران دارند.[xv] حقیقتا، رهبران مخالفان(اپوزیسیون)، همچون علی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، که هر دو رئیس جمهورهای سابق هستند، و میر حسین موسوی، نخست وزیر اسبق، زمانی که در دولت بودند از برنامه هسته ای ایران حمایت می کردند و اکنون نیز به حمایت شان ادامه می دهند. در حقیقت، زمانی که رئیس جمهور احمدی نژاد در اکتبر 2009، موقتا، با انتقال اورانیوم 5% (به خارج کشور) و تحویل صفحات سوخت اورانیوم 20% در آینده، برای رآکتور تحقیقاتی تهران موافقت نمود، مخالفان، این توافق را رد کردند.[xvi]

رهبران ایران، بازیگران معقولی هستند و رفتارشان برپایه شرایط زمانی و مکانی تنظیم می شود.[xvii] مسلما، سیاست های آمریکا در قبال ایران بر پایه این ارزیابی استوار است که تصمیم گیرندگان ایران، بازیگران منطقی هستند.[xviii] یک ایران مجهز به سلاح هسته ای می تواند متوقف شود، درست همانطوریکه سایر دشمنان مجهز به سلاح هسته ای– با تهدید به تخریب متقابل – متوقف می شوند. کارآمدی و کاربرد بازدارندگی هسته ای در رابطه با ایران مجهز به سلاح هسته ای، گاهی اوقات، مورد پذیرش رهبران اروپا، آمریکا، و اسرائیل است. فی المثل، رئیس جمهور وقت فرانسه، ژاک شیراک، در مصاحبه اول فوریه 2007 اظهار کرد: " می خواهم بگویم که آنچه که در این اوضاع خطرناک است مسئله داشتن بمب هسته ای نیست........ پیش از اینکه بمب ایرانی به ارتفاع 200 متری جو برسد، تهران تخریب خواهد شد."[xix] وزیر خارجه اسبق آمریکا، هیلاری کلینتون، در مصاحبه 21 ژوئیه 2009 گفت که: " اگر ایالات متحده، یک سپر دفاعی را بر منطقه (خلیج فارس) گسترش دهد....غیر ممکن است که ایران با داشتن سلاح هسته ای، قوی تر و یا امن تر شود."[xx] به شکل مشابهی، ایهود باراک، نخست وزیر و وزیر دفاع سابق اسرائیل، در مصاحبه 16 دسامبر 2009 اعلام کرد که: " من از آن دسته آدمهایی نیستم که بر این باورند که ایران، مسئله(تهدید) برای اسرائیل است.....اسرائیل قدرتمند است."[xxi] بنابراین، ایران مسلح به سلاح هسته ای الزاما برای ایالات متحده یا اسرائیل تهدید نخواهد بود.

البته، این نشان دهنده عدم وجود درگیری نظامی بین کشورهای دارای سلاح هسته ای نیست. اما به هر حال، چنین درگیری ای منافع ملی حیاتی را تحت الشعاع قرار نمی دهد و لذا محدود خواهد بود. در رویارویی هند و پاکستان در سال 1999 در منطقه کارگل(Kargil) - از توابع کشمیر تحت حاکمیت هند- هر دو کشور در مسیری که به یک جنگ هسته ای احتمالی منتهی می شد بودند.[xxii] هند و پاکستان به سرعت منافع حیاتی شان را بازنگری ، و خطرات را سبک و سنگین کردند، و از لبه جهنم هسته ای عقب کشیدند. به علاوه، اینکه ایران دارای سلاح هسته ای، فی نفسه، موجب شتاب گرفتن اشاعه تسلیحات هسته ای در منطقه شود باورکردنی نیست. ترکیه، به عنوان یک عضو ناتو، همچون همه اعضای ناتو، زیر پوشش سپر هسته ای آمریکا می باشد.[xxiii] عربستان، که ظرفیت و زیر ساخت فنی (هسته ای) ندارد، به سپر هسته ای آمریکا اتکا کرده است ( و شاید ، این موضوع که آیا ممکن است در پی دسترسی به سلاح هسته ای تهیه شده توسط پاکستان باشد در هاله ای از ابهام باشد). عراق ضعیف که متحد نزدیک ایران است، و سوریه از شروع یک جنگ داخلی در رنج می باشد. مصر ظرفیت اقتصادی اجرای برنامه تسلیحات هسته ای را ندارد و در تمام طرحهای عملی ورشکسته است – این کشور، برای سرپا نگهداشتن اقتصاد اش، به کمکهای سخاوتمندانه آمریکا، که سالی 1.5 میلیارد دلار می باشد، اتکا دارد.

همچنین، احتمال انتقال سلاح های هسته ای ایران به بازیگران فاقد کشور و حکومت، خصوصا گروههای تروریستی، غیر ممکن است.  انتقال این نوع سلاح امحای جمعی(WMD)[xxiv] ، به یک دلیل ساده، هرگز(پیش از این) اتفاق نیفتاده است و آن این است که کشوری که صاحب این نوع سلاح است مایل نیست که کنترل اش بر استفاده از این سلاح را از دست بدهد( این ترس که این نوع سلاح ممکن است توسط  گروههای تروریستی، که قابل کنترل هم نیستند، بر ضد کشوری که آن را در اختیار آنها گذاشته است استفاده شود وجود دارد). همچنین، تهدید هسته ای بر ضد دشمنی که فاقد سلاح هسته ای هست سناریوی غیر ممکنی می باشد. هیچ یک از کشورهایی که دارای سلاح هسته ای هستند، به شکل جدی، دشمن فاقد این سلاح را تهدید(صریح و یا تلویحی) به حمله هسته ای نکرده اند. تهدید هسته ای نمی تواند موفقیت آمیز باشد چرا که تهدید به حمله هسته ای، با نظر به سایر "منافع ملی غیر حیاتی" کشور تهدید کننده، باورکردنی نیست. حقیقتا، قدرت های هسته ای که در پی رسیدن به اهدافی - که در سطح "منافع ملی حیاتی" آنها نیستند- می باشند، و نیل به این اهداف را – در صورتی که همه دیگر گزینه های غیر هسته ای به شکست بیانجامد- از طریق سلاح های نظامی متعارف تعقیب می کنند.[xxv] مورد ایران دارای سلاح هسته ای، متفاوت از این نیست.

تنش زدایی با ایران مورد مخالفت عربستان و اسرائیل قرار خواهد گرفت، زیرا این دو، ایران را رقیب راهبردی خود می دانند. در مورد اسرائیل می توان گفت، که آمریکا باید به اسرائیل پیشنهاد محلق شدن به یک پیمان دفاعی را بدهد به طوری که اگر حمله ای علیه اسرائیل در داخل مرزهای 4 ژوئن 1967 توسط کشوری( به استثنای اعضای ناتو، ژاپن، و استرالیا) انجام شود، آنگاه این حمله(به اسرائیل)، حکم حمله به آمریکا را دارد، به شرط آنکه حمله آن کشور به اسرائیل، در پاسخ به حمله بازدارنده[xxvi] و یا پیشگیرانه[xxvii] اسرائیل به آن کشور و "بدون تصویب رئیس جمهورآمریکا" نباشد.[xxviii] مرزهای 4 ژوئن 1967 اسرائیل، مرزهای رسمی و بین المللی این کشور است. اگر بعدها مرزهای اسرائیل، در نتیجه توافق حاصله با سوریه، لبنان، یا سازمان آزادیبخش فلسطین(PLO) تغییر کنند، آنگاه پیمان دفاعی آمریکا-اسرائیل خود به خود به گونه ای اصلاح خواهد شد که مرزهای جدید این کشور را در بربگیرد. عربستان، از زمان تاسیس اش در سال 1932، در حوزه امنیت ملی اش به اتحاد دوفاکتو با آمریکا اتکا داشته است. رژیم عربستان در قبال تهدیدات متعارف نسبت به امنیت اش، خود مسئول می باشد. بنابراین، ایالات متحده باید به عربستان پیمان دفاعی رسمی ای را پیشنهاد دهد به طوریکه اگر عربستان مورد حمله اتمی ایران، چین، و یا روسیه قرار بگیرد، این حمله اتمی به منزله حمله اتمی به ایالات متحده باشد.

ایالات متحده باید عربستان را تشویق کند تا تاسیسات صادرات نفت اش در خلیج فارس را به دریای سرخ منتقل کند، به طوریکه آسیب پذیری عربستان در قبال تهدید ایران به بستن تنگه هرمز برطرف شود. در حال حاضر، خط لوله شرق – غرب، نفت استان شرقی عربستان( که عمده منطقه نفت خیز این کشور می باشد) را به بندر ینبع در دریای سرخ منتقل می کند.[xxix] تنها حدود یک چهارم صادرات نفت عربستان از طریق این خط لوله، و عمدتا هم به مقصد اروپا، منتقل می شود.[xxx] خط لوله شرق- غرب باید توسعه یابد و خط لوله اضافی به موازات آن ساخته شود و همچنین تاسیسات بیشتر صادرات نفت در دریای سرخ برپا شود تا تقریبا همه صادرات نفت عربستان از طریق نفتکش های مستقر در دریای سرخ انجام شوند. بنابراین، صادرات نفت سعودی به مقصد آسیا، از دریای سرخ به باب المندب و سپس به خلیج عدن، و از آنجا به دریای عرب و اقیانوس هند حمل خواهند شد.

ایالات متحده می تواند در قرن بیست و یکم همچنان قدرت برتر جهانی بماند. باز تنظیم راهبرد بلندمدت آمریکا برای مهار چین در حال صعود، که در بالا تشریح شد، می تواند آمریکا را در رسیدن به این هدف  (حفظ برتری) یاری نماید.

 

[i]  Samir Tata از تحلیلگران سیاست خارجی می باشد. وی، به عنوان تحلیلگر، در آژانس ملی اطلاعات زمین – فضا (National-Geospatial Intelligence Agency)، وابسته به وزارت دفاع آمریکا، مشغول به خدمت بوده است. نامبرده سابقا از دستیاران سناتور دموکرات کالیفرنیا، دایان فاینشتاین(Dianne Feinstein)، و پژوهشگر موسسه خاورمیانه، شورای آتلانتیک، و دانشگاه دفاع ملی بود. تاتا مدرک کارشناسی خود را در روابط خارجی و تاریخ از دانشگاه ویرجینیا، و مدرک کارشناسی ارشد را در امور بین المللی، از دانشگاه جورج واشنگتن دریافت کرده است.

 

[ii]  صفحات سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران ( که رادیو دارو تولید می کند) شامل اورانیوم غنی سازی شده 20% هستند. برای تهیه ی اورانیوم با مصرف نظامی و تسلیحاتی، غنی سازی 90% لازم است. نیروگاه های اتمی که برق تولید می کنند به اورانیوم غنی سازی شده 5% نیازمند هستند. برای متن توافق پادمان و پروتکل الحاقی رجوع کنید به

 

International Atomic Energy Agency, “Safeguards Legal Framework,” http://www.iaea.org

 

[iii]  ایران فتوای مقام معظم رهبری را در یک بیانیه رسمی، در اوت 2005، به آژانس بین المللی انرژی اتمی تسلیم نمود. " رهبر جمهوری اسلامی ایران، آیت الله علی خامنه ای، با صدور فتوایی اعلام کرد که تولید، انبار، و استفاده از سلاح هسته ای بر اساس(تعالیم) اسلام ممنوع است و جمهوری اسلامی ایران هرگز این نوع سلاح را به دست نخواهد آورد. نگاه کنید به

 

Iran’s statement at IAEA Emergency Meeting,” Mehr News Agency, August 10, 2005, http://www.fas.org

 

 

[iv]  رآکتور تحقیقاتی تهران که توسط آمریکا ساخته شده بود برای کارکردن با صفحات سوخت حاوی اورانیوم 93%( غنای با مصرف نظامی) طراحی شد. ایران، در سال 1978، که  به دنبال انقلاب سال 1979 قادر به دستیابی به صفحات سوخت با چنین درجه غنی سازی نبود، کارکرد این رآکتور را برای استفاده از اورانیوم غنی سازی شده 20% تنظیم مجدد کرد. نگاه کنید به

 

Nuclear Iran – Tehran Nuclear Research Center, Tehran Research Reactor (TRR),” The Institute for Science and International Security (ISIS), http://www.isisnucleariran.org

 

[v]  از آنجایی که بلندیهای جولان (در سوریه) و مزارع شبعا( در لبنان) در نتیجه جنگ اعراب – اسرائیل در ژوئن 1967، در اشغال اسرائیل می باشد، لذا این کشور علاقمند به این گفتگوهاست.

 

[vi]  به فرض اینکه چنین دیداری صورت گیرد، و بیانیه مشترکی نیز صادر گردد، لازم است که رئیس جمهور آمریکا با همتای ایرانی خود این بیانیه را صادر نمایند.(م)

 

[vii]  تعهد و التزام قابل راستی آزمایی مبنی بر عدم مالکیت سلاح هسته ای و تعهد مبنی بر عدم حمله نظامی، عنصر کلیدی حل و فصل نهایی بحران موشکی کوبا در سال 1962 بود. پیام 27 اکتبر رئیس جمهور کندی به خروشچف حکایت از آن داشت که آمریکا، در مقابل کوبای عاری از سلاح هسته ای قول عدم اشغال کوبا را می دهد :" ما، به نوبه خود، موافقت خواهیم کرد .....عدم اشغال کوبا را تضمین می نماییم." نگاه کنید به

 

Ernest R. May and Philip D. Zelikow, eds., The Kennedy Tapes: Inside the White House During the Cuban Missile Crisis (New York: W.W. Norton, 2002), 387

 

اعضای سازمان ملل، بر اساس منشور این سازمان، باید از توسل به تهدید و زور برای حل و فصل درگیریها اجتناب نمایند(بند 2 منشور)، اما حق طبیعی برای دفاع در مقابل حمله نظامی را حفظ خواهند کرد( بند 51 منشور). نگاه کنید به منشور سازمان ملل درhttp://www.un.org

 

[viii]  بند 4 پیمان NPT می گوید : " هیچ چیزی در این توافقنامه نباید به گونه ای تبیین شود که حق جدایی ناپذیر طرفهای این توافقنامه را مبنی بر توسعه ی تحقیق، تولید، و استفاده از انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز، و بدون هرگونه تبععیض، تحت تاثیر قرار دهد. برای متن NPT رجوع کنید به

 

IAEA Information Circular, April 22, 1970, http://www.iaea.org

 

[ix]  ایران، به همراه سایر اعضای سازمان کنفرانس اسلامی، طرح صلح عربی را در نشست وزیران خارجه سازمان کنفرانس اسلامی در تهران، در ماه مه سال 2003، تصویب کردند. به پاورقی شماره 15 مراجعه کنید.

 

[x]  Brinkmanship از تاکتیکهای ابداعی دوران جنگ سرد است. با مراجعه به کتاب برتراند راسل " عقل سلیم و جنگ هسته ای (Common Sense and Nuclear Warfare)" که در سال 1959 به رشته تحریر درآمد متوجه می شویم که ظاهرا این اصطلاح نخستین بار توسط جان فاستر دالس، وزیر خارجه دولت آیزنهاور به کار گرفته شد. این تاکتیک به این معنی هست که رقیب را با تهدیدات نمایشی تا آستانه یک جنگ تهدید می نمایند برای اینکه حداکثر امتیاز را از وی بگیرند. یکی از موارد استفاده از تاکتیک Brinkmanship، بحران موشکی کوبا در سال 1962- که بین شوروی سابق و آمریکا پیش آمده بود- می باشد که در نهایت بدون وقوع رویارویی نظامی بین این دو کشور حل و فصل شد و کندی و خروشچف هر دو امتیازات لازم را از طریق همین تاکتیک از یکدیگر دریافت کردند. برتراند راسل این تاکتیک را در کتاب "عقل سلیم و جنگ هسته ای" با ذکر مثالی از یک نوع بازی، که بین جوانان پولدار انگلیسی در آن عصر مرسوم بود، توضیح می دهد. این بازی که بازی جوجه (Chicken sport)، یا بازی "روکم کنی" نام داشت به این شکل بود که دو نفر سوار دو اتومبیل می شدند و در حالیکه چرخ خودروی شان نباید از روی خط سفید جاده خارج می شد، به سمت یکدیگر می راندند، هر راننده ای که در لحظه آخر زودتر خودروی اش را برای پرهیز از تصادف رو در رو منحرف می کرد، بازنده بود و راننده برنده با فریاد به او می گفت "جوجه(بزدل)" و به این ترتیب وی را تحقیر می کرد. در زمان حال نیز تاکتیک Brinkmanship کابرد دارد و توسط نظریه پردازانی همچون توماس شلینگ مورد بحث قرار گرفته است. نمونه ای از آن را در رویا رویی غرب و روسیه در همین اواخر، و موج تحریم های شدید غرب علیه ایران- و تکرار این موضع که "همه گزینه ها روی میز است"، که به کرات توسط رئیس جمهور آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است- برای وادار نمودن ایران به دست کشیدن از فعالیتهای هسته ای خود می توان مثال زد.(م)

 

[xi]   برای شبیه سازی مانور نظامی اخیر که گویای خطرات تاکتیک " به مرگ گرفتن و به تب راضی کردن" است رجوع کنید به

 

David Ignatius, “Lessons from an Iranian war game,” The Washington Post, September 21, 2012, http://www.washingtonpost.com

 

[xii]  گروهی از کارشناسان برجسته در حوزه امنیت ملی، در یک ارزیابی منطقی از گزینه حمله نظامی، اشاره می کنند که :" آمریکا، حتی برای تحقق هدف اظهار شده، که اطمینان حاصل کردن از عدم دستیابی ایران به سلاح هسته ای است، نیازمند انجام جنگ وسیع هوایی و دریایی در یک بازه زمانی طولانی مدت چندین ساله است. اگر آمریکا تصمیم به پیگیری هدف مطلوب تری، همچون تغییر رژیم(ایران) و تضعیف نفوذ ایران (در منطقه) داشت.....حتی آن موقع، نیاز به نیروی بیشتری برای اشغال تمام یا بخشی از این کشور داشت." نگاه کنید به

 

Iran Project Report: Weighing Benefits and Costs of Military Action Against Iran, September 1, 2012, Woodrow Wilson International Center for Scholars, http://www.wilsoncenter.org

 

[xiii]  پنج مقام سابق امنیت ملی (آمریکا) هشدار داده اند : " ما تردید داریم که عملیات هوایی آمریکا ، بدون داشتن تعداد زیادی سرباز پیاده(نیروی زمینی) – حتی اگر این حمله با تجهیزاتی همچون پهپادها، عملیاتهای مخفی و سایبری همراه شود- قادر به ریشه کن کردن توانایی ایران برای ساخت سلاح هسته ای، سرنگونی رژیم(ایران)، یا مجبور کردن آن به تسلیم شدن دربرابر خواسته های آمریکا باشد. نگاه کنید به

 

William J. Fallon et al., “Iran talk: What’s in a war?” The Washington Post, September 30, 2012, http://www.washingtonpost.com

 

[xiv] Phil Stewart, “Gates sees Iran rift, says strike would unite country,” Reuters, November 16, 2010, http://www.reuters.com.

 

[xv]  حداقل با رجوع به تاریخ 11 فوریه 2003، می بینیم که ریاست وقت سازمان سیا، جورج تنت(George Tenet)، با شهادت دادن در حضور کنگره توصیه کرد که :" هیچ دولتی در ایران، فارغ از گرایش ایدئولوژیک اش، احتمالا مایل نیست که برنامه سلاحهای امحاء جمعی(WMD) را، که تضمینی برای امنیت ایران است، رها کند. نگاه کنید به

 

George Tenet, “The Worldwide Threat in 2003: Evolving Dangers in a Complex World,” February 11, 2003, Testimony Before Senate Select Committee on Intelligence, Central Intelligence Agency, https://www.cia.gov               

 

 

 

[xvi] Reza Derakhshi, Fredrik Dahl, and Robin Pomeroy, “Iran’s Mousavi criticizes nuclear fuel plan: report,” Reuters, October 29, 2009, http://www.reuters.com.

 

[xvii]  ژنرال مارتین دمپسی (Martin Dempsey)، ریاست ستاد مشترک (ارتش آمریکا)، اظهار می کند:" ما بر این عقیده ایم که رژیم ایران بازیگر معقولی است." نگاه کنید به

 

CJCS Interview with Fareed Zakaria for ‘GPS” (CNN),” February 14, 2012, http://www.jcs.mil

 

ژنرال جیمز کلپر(James R. Clapper) ، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، ارزیابی دستگاه اطلاعاتی را تکرار کرده است که ایران یک بازیگر منطقی است:" ما بر این باوریم که تصمیم گیری هسته ای در ایران بر پایه (محاسبه) سود و زیان (این عمل) صورت می گیرد. نگاه کنید به

 

James R. Clapper, “Unclassified Statement for the Record on the Worldwide Threat Assessment of the US Intelligence Community for the Senate Committee on Armed Services,” February 16, 2012, Office of the Director of National Intelligence, http://www.dni.gov

 

[xviii] Office of the Director of National Intelligence, National Intelligence Estimate - Iran: Nuclear Intentions and Capabilities, November 2007, http://www.dni.gov.

 

[xix] Elaine Sciolino and Katrin Bennhold, “Chirac Strays from Assailing a Nuclear Iran,” The New York Times, February 1, 2007, http://www.nytimes.com.

 

[xx] Voice of America, “Clinton Says US Considers ‘Defense Umbrella’ to Deter a Nuclear Iran,” November 2, 2009, http://www.voanews.com.

 

[xxi] Reuters, “Report: Barak says Iran is not existential threat to Israel,” Haaretz, September 17, 2009, http://www.haaretz.com.

 

[xxii]  برای بحث پیرامون حادثه کارگل در چهار چوب بازدارندگی هسته ای، نگاه کنید به

 

Scott D. Sagan and Kenneth N. Waltz, The Spread of Nuclear Weapons: A Debate Renewed (New York: W.W. Norton, 2003), 88-124

 

[xxiii]  ترکیه، هنگامی که با برچیدن موشکهای هسته ای ژوپیتر در خاک ترکیه، به عنوان بخشی از راه حل بحران موشکی کوبا در سال 1962، موافقت نمود، بر اعتمادش به سپر هسته ای آمریکا تاکید مجدد کرد. برای اطلاعات بیشتر پیرامون این تصمیم، نگاه کنید به

 

US Department of State Office of the Historian, State Department documents 358-397, contained in The Foreign Relations of the United States 1961-1963, vol. XVI, http://history.state.gov/historicaldocuments/frus1961-63v16/ch8

 

ترکیه نشان نداده که اعتمادش به سپر هسته ای آمریکا را از دست داده است. در حقیقت، ترکیه و برزیل، در تلاش برای کمک به حل موضوع هسته ای ایران، مشترکا توافق با ایران را میانجیگری کردند که بر اساس آن، ایران اورانیوم غنی شده 5% را با صفحات سوخت حاوی اورانیوم غنی شده 20% برای استفاده در رآکتور تحقیقاتی تهران معاوضه می کرد. این توافق توسط ایالات متحده رد شد. نگاه کنید به

 

Iran’s letter on fuel swap submitted to IAEA chief,” IRNA, May 24, 2010, http://www.globalsecurity.org

 

[xxiv] weapons of mass destruction

[xxv]  و سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر تمام گزینه های غیر هسته ای یک قدرت هسته ای، از جمله استفاده از سلاحهای متعارف، به شکست انجامید، چه می شود؟ آیا در این صورت "منافع ملی غیر حیاتی" آن قدرت هسته ای تا سطح  " منافع ملی حیاتی " آن  برکشیده نمی شوند؟ واقعیت این است که دو تعبیر" Vital national interests" و "Non-vital national interests" مرز چندان مشخصی ندارد و یکی به آسانی قابل تبدیل به دیگری است. مضافا اینکه فاکتور قدرت، یکی از عوامل تعیین کننده مرز بین حیاتی(Vital) و غیر حیاتی(Non-vital) است. حیاتی در عالم سیاست(به معنای امروزی آن)، معنای سیالی دارد و به آسانی قابل تبدیل به ضد خود می باشد.(م)

 

[xxvi] preventive attack

 

[xxvii] preemptive attack

 

[xxviii]  به فرض محال، اگر درگیری نظامی بین اسرائیل و ترکیه رخ دهد، ایالات متحده برای جدا کردن آنها و حل و فصل درگیری از طریق دیپلماسی مداخله خواهد کرد. مسلما تنش های مناقشه فلسطین – اسرائیل، به روابط اسرائیل و ترکیه هم سرایت کرده است، کما اینکه یورش اسرائیل به کشتی ترکیه ای مرمره، که قصد شکستن محاصره غزه را داشت، از این جنس است. نگاه کنید به

 

Q&A: Israeli deadly raid on aid flotilla,” BBC News, 2 September 2011, http://www.bbc.co.uk

 

[xxix] EIA, Saudi Arabia: Country Analysis Brief, February 11, 2013, http://www.eia.gov.

 

[xxx] EIA, Analysis Brief: World Oil Transit Chokepoints, August 22, 2012, http://www.eia.gov.

 

کلید واژه ها: ایران آمریکا


نظر شما :